در مورد مسئله فلسطین و اسرائیل میتوان از جنبه های مختلف صحبت کرد چرا که مسئله ریشه تاریخی با جنبه های مختلف دارد.
میتوان تمرکز را بر تاریخچه 75 ساله تجاوز اسرائیل به وطن مردم فلسطین و کشتار بی وقفه این ملت در طول این مدت گذاشت که به نظر من ریشه و علت اصلی فاجعه کنونی نیز هست.
میتوان به بررسی اخبار در این زمینه پرداخت که متاسفانه تحت سانسور و گزارشهای یک طرفه و جانبدارانه از سوی رسانه های رسمی در غرب نیز واقع می شوند.
اما ترجیح نگارنده بر این است که به اصول و ضوابطی بر پایه حقوق انسان بپردازم تا موضع خود را نسبت به حقوق انسان با شفافیت و صراحت بیان کنم. چرا که این روزها متاسفانه در باره حقوق انسان اظهار نظرهای ضد و نقیض بسیار ابراز می شود و نیز به استدلالهای دوگانه نگری پاسخ دهم که برخی در حقوق تبعیض را جایز می شمارند.!
قبل از همه بایستی تاکید کنم که دل هر انسان آزاده و صلح دوستی از اینهمه خشونت و نسل کشی و جنایت بویژه در حق کودکان بی پناه و بی گناه غزه و نیز کشتن غیر نظامیانی که طبق تمامی قوانین بین المللی بایستی از تعرض مصون نگاه داشته شوند،؛ به درد می آید.
در فرهنگ کهن ما ایرانی ها، که اصل راهنمای آن بر موازنه عدمی و نگرش یکسان به حقوق انسان است، سعدی 700 سال قبل بر اساس همین اصل راهنما می سرآید:
بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی / نشاید که نامنت نهند آدمی
این سه بیت شعر سعدی بدرستی پاسخگوی سه نوع نگرشی است که این روزها نسبت به جنگ اخیر بیان می شوند که یا بی تفاوتند و یا طرفداری جانبادارنه بی قید و شرط میکنند و یا مجاز میدانند حقوق انسان را به تبعیض بیالایند. و این سه بیت با پاسخ به دوگانگی های نگرشی به مسئله حقوق به دقت تمام سره را از ناسره مشخص می کند.
الف: بیت اول پاسخ به دیدگاهی است که همه اعضای بشر را از یک گوهر نمیدانند و حقوق را به نوعی تبعیض می آلایند، یاد آور می شود که؛ حقوق همه انسانها یکسان است چون انسانها از یک گوهرند. با ملیت و جایگاه و تعلق به ایدئولوژی خاصی حقوق انسانی آنها و حق حیات از آنها سلب نمی شود.
این عده شامل آن دسته از انسانها می شوند که
1 – برای فلسطینیان حقوقی قائل نیستند. یعنی همه طرفداران بی قید و شرط دولت اسرائیل اعم از امریکا و کشورهای غربی که بیرحمانه تنها شاهد نسل کشی فلسطینیان و کشتار کودکان فلسطینی توسط نظامی اشغالگرند ،چرا که منافع قدرت آنها را درمنطقه محافظت می کند. برای این قدرتها همواره انسانها به درجه یک و دو تقسیم می شده اند و مادامی که منافع آنها تهدید و یا تحدید شود، بخش زیادی از بشریت فاقد حقوق محسوب می شوند.
2 – برخی از اپوزیسیون به اصطلاح ایرانی وابسته که بویی از حقوق بشر نبرده و ضمن اظهار شادی از کشتار مردم فلسطین، دعوت به حمله به ایران و کشاندن پای دشمن به خاک وطن و کشته شدن مردم بیگناه ایران را نیز می کنند.
3 – آن بخش از هموطنان که بعلت مخالفت با رژیم حاکم و دفاع مالی و نظامی رژیم ازگروههای شبه نظامی فلسطینی و ارسال کمک مالی به بخشی از مردم لبنان در حالی که مردم ایران در وضعیت سخت قرار داشته اند، با اظهار نظرهایی ضد انسانی و سراپا خشونت نسبت به فلسطینیان غزه همچون “ایکاش اسرائیل علیه مردم غزه از بمب اتم استفاده کند” درون سراپا نفرت و ضد حقوق انسان خود را آشکار می سازند.
4 – عده ای هم رفتار نظام ولایت فقیه را با خود و کمکهای مالی به گرووهای فلسطینی، بهانه و مستمسکی کرده اند برای اینکه به تلافی نسبت به کشتار مردم غزه بی تفاوت باشند و در دید آنها نقض حقوق مردم غزه اعم از زن و کودک و… از اهمیت ساقط می شود. یعنی یک نوع دوگانگی بین حقوق خود و حقوق دیگران قائلند.
متاسفانه بر خلاف بسیار از کشورها در ایران شاهد تظاهرات بزرگ برای محکومیت کشتار مردم غزه نبودیم. عده ای این توجیه را بکار می برند که مردم ایران به تظاهرات به نفع حقوق مردم فلسطین نپرداختند چرا که نظام حاکم می تواند از آن مصادره به مطلوب کند و شرکت کنندگان را موافق سیاستهای خود جلوه دهد. از دید نگارنده برای ملت با هوشی چون ایران که در جنبش زن زندگی آزادی هر گونه ترفند رژیم را خنثی کردن د ،بعید است که نتوانند شعارهایی سر دهند که تمایز بین خود و سیاستهای نظام درآن مشخص نباشد.
5 – و آن عده ای که بعلل مختلف کشتن غیرنظامیان اسرائیلی و گروگانگیری غیر نظامیان، اعم از افراد مسن و کودک توسط حماس را نه تنها محکوم نمی کنند بلکه به اشکال مختلف نیز توجیه می کنند و جان غیر نظامیان اسرائیلی در نگاهشان به یکباره ناچیز به حساب می آید.
می خواهد آن علل نزد آنها زیادت تجاوز و کشتار مردم غزه توسط اسرائیل اشغالگر باشد و یا اینکه معتقدند حمله حماس و گروگانگیری حتی کودکان را باید در چارچوب دفاع مشروع دید و یا تجاوز اسرائیل به خاک فلسطین و امر اشغالگری را دلیل این حمله می انگارند و نیز حماس را ناچار از بکار گیری خشونت حتی علیه کودکان می دانند. در واقع آنها باز به یک نوع دوگانه نگری بین جان غیرنظامیان اسرائیلی و فلسطینی قائلند.
ب – مخاطبین بیت دوم شعر سعدی، آن سری از انسانها هستند با دیدگاه هایی که وجدانشان از رنج و محنت و آوارگی بخشی از بشریت بدرد نمی آید.
1 – می خواهد طرفداران بی قید و شرط دولت اسرائیل باشند که کشتار، آوارگی، درد و محنت 75 ساله ملت فلسطین، وجدانشان را بدرد نمی آورد.
2 – چه ذهنیت نوع احمدی نژادی باشد که جنایت هولوکاست علیه یهودیان و رنج آنها را نمی بیند و آن جنایت را نفی می کند و یا حق مردم یهود میداند که توسط نظام نازیست هیتلری به کوره های آدم سوزی سپرده شدند. در واقع یک نوع نگرش بیمارگونه که مردمی با مرام و دین دیگر را فاقد حقوق انسانی می داند. همین دیدگاه دوگانه در میان کسانی که همه پیروان ادیان را فاقد حقوق میدانند و ارزشی برای آزادی مرام و دین قائل نیستند نیز وجود دارد. سعدی بدانها یاد آور می شود که چون همه انسانها از یک گوهرند بایستی به درد آمدن یک عضو، وجدان شما را نیز به درد آورد و قرار و آرام نداشته باشید.و
3 – چه می خواهد کسانی باشند که برای توجیه خود تاریخ اشغال سرزمین فلسطین را و کشتار فلسطینیان را توسط دولت صهیونیستی اسرائیل نفی می کنند.
ج – بیت سوم خطابی زنهار دهنده به دو گروه فوق و نیز خطاب به خیل بی قیدان و بی تفاوتان است که اگر از محنت دیگران بی غمی، شایسته نیست نام تو را انسان نهاد.
هیچ فکر کرده ایم که چرا این شعر بی نظیر سعدی 700 سال است وقتی بگوش هر انسانی با هر فرهنگی می رسد، چون نسیم بهاری دلها را آرامش می بخشد ؟ چون از اصل موازنه عدمی نشات گرفته است که خمیر مایه فرهنگ ایرانی است. یعنی بر حقوق همه انسانها تکیه دارد. دفاعی بی چون و چرا و بی تبعیض از حقوق همه انسانها، نسبت به مرام و دین و خاستگاه و رنگ پوست و ملیت آنها.
در واقع آینه ای است که همگان حقوق و کرامت انسانی خود را در آن شفاف نظاره می کنند.
و همه انسانها را دعوت می کند به برپاخاستن در دفاع بی چون و چرا و بی تبعیض از حقوق انسان.
نگارنده سعی می کنم در این وضعیت سنجی به همه استدلالها ی این سه دسته پاسخ گویم.
اما قبل از آنکه موضع خود را نیز بیان کنم، برای پاسخ گویی به نافیان اشغال فلسطین، تاریخچه مختصر اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل را یاد آوری می کنم . مسلما واقعیت را نمی شود انکار کرد و همه این تاریخ مستند به فاکت هایی روشن است. کافی است این نافیان برای سلامت عقل خود نیز که شده از انکار و توجیه گری دست بردارند و به کتب تاریخی مراجعه کنند:
پس از ناکامی ناپلئون بناپارت امپراتور فرانسه در سال 1799 برای تشکیل یک کشور صهیونیستی، این امر در اواخر قرن نوزدهم در دستور کار انگلیس قرار گرفت و با فروپاشی امپراتوری عثمانی در جنگ اول جهانی و استقرار انگلیسیها در فلسطین، زمینه برای اجرای آن طرح فراهم شد. انگلیس در سال 1917 حمایت خود را از تاسیس کشور صهیونیستی در فلسطین اعلام کرد. با حمایت انگلیس، یک هیئت صهیونیستی وارد فلسطین شده و صهیونیستها با خرید زمینهای فلسطینیان به شهرک سازی روی آورده و آوارگی دهها هزار فلسطینی را موجب شدند. فلسطینیان هم با نیروهای استعمارگر انگلستان بایستی به مقابله میپرداختند و هم با بیش از 40 هزار نفر چریکهای مسلح صهیونیستی.
در 29 نوامبر 1947 سازمان ملل طرح تقسیم و تجزیه فلسطین به دو دولت یهودی و عربی را تصویب کرد. در آن زمان یهودیان یک سوم جمعیت فلسطین را تشکیل می دادند و بر 6 درصد از زمینهای فلسطین تسلط داشتند؛ اما طرح سازمان ملل 55 درصد از مساحت فلسطین را به آنها میبخشید. فلسطینیان و همپیمانان عرب آنها طرح مذکور را رد کردند، اما جنبش صهیونیسم با آن موافق بود، چرا که این طرح به ایجاد یک حاکمیت صهیونیستی در زمینهای فلسطین مشروعیت میبخشید. البته، صهیونیستها به آن هم پایبند نشده و در سال 1948 دهها شهر و روستای فلسطینی را اشغال و ساکنان اصلی را اخراج کردند.
با تصمیم انگلیس برای خروج از فلسطین و لغو قیمومت خود بر خاک فلسطین، در 14 مه 1948، «بن گوریون» رئیس وقت کمیته اجرایی آژانس یهود تحت قیمومت انگلیس، رسما برپایی دولت اسرائیل را اعلام کرد. بلافاصله دو قدرت بزرگ جهان یعنی آمریکا و شوروی، رژیم اشغالگر اسرائیل را به رسمیت شناختند. 14 مه 1948 برای فلسطینیان یادآور اشغال کشورشان و تبعید اجباری و دسته جمعی بیش از 750 هزار فلسطینی از منازل و زمینهایشان است. این روز همچنین یادآور قتل عام حداقل 10 هزار فلسطینی در کشتارهای دسته جمعی رژیم اسرائیل است.
رژیم اشغالگر اسرائیل پروژههای بسیاری را تا کنون برای اخراج کامل فلسطینیان از زمینهایشان به اجرا گذاشته است اعم از کودک کشی، ضرب و شتم و قتل عامل مردم مظلوم فلسطین در صبرا و شتیلا و دیر یاسین و…، محاصره و تحریم مناطق فلسطینی نشین، اخراج صاحبان اصلی فلسطین از خانه و کاشانه خود، شهرک سازیهای غیرقانونی و …
ناگفته نماند که نه تنها اسرائیل وقعی به مرزهای تعیین شده از سوی سازمان ملل در سال 1967 ننهاده است بلکه حتی به مجموعه 225 قطعنامه لازم الاجرایی که از سال ۱۹۴۸ تا ۲۰۱۶، مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل در مورد تجاوزات صهیونیست ها، کشتار مردم فلسطین و شهرک سازی (در زمینهای فلسطینیها در اراضی موضوع قطعنامه ۲۴۲ در نوامبر ۱۹۶۷، پس از جنگ ۶ روزه ژوئن ۱۹۶۷)، تصویب کرده است نیز گردن ننهاده است و یاغی گری و عدم پاسخگویی را رویه و پیشه کرده است.
و اکنون شاهد جنایت کشتار نسل کشی دیگری از سوی این رژیم اشغالگر هستیم.
و اما مواضع اینجانب:
– اینجانب دولت اسرائیل را بعلت تجاوز ناجوانمردانه اش به سرزمین فلسطین و بیرون راندن بناحق آنها از سرزمین مادری و ادامه این تجاوز و کشتار و نسل کشی و جنایت مقصر اصلی میدانم. دولتهای متفاوت اسرائیلی با قلدری و ترور و زور گویی و با روشهایی بدتر از ارتش نازیسم دست به اشغال سرزمین فلسطین زدند و تا کنون بیمارستان های بسیار و مدارس و مناطق غیر نظامیان متعدد و زیرساختها و بناهای تاریخی فلسطینی را به قصد بی هویت کردن مردم فلسطین و نابودی آنها بمباران کرده اند. از اینرو از دید اینجانب، هدف قرار دادن جان مردم غیر نظامی با وقعی ننهادن به کنوانسیون ژنو، همواره ابتدا از سوی اسرائیل رخ داده است. خانم گلدامایر نخست وزیر اسبق دولت اسرائیل گفته است:” بعلت ظلمی که در هولوکاست برما روا رفته، اسرائیل دیگر به هر کاری مجاز است.” این منطق، منطق اشغالگری، وحشیانه و ضد حقوق است.
– از دید اینجانب صلح در این منطقه پا نخواهد گرفت تا اصل تجاوز رفع نشود و حقوق حقه مردم فلسطین برسمیت شناخته نشود. تا کنون 138 کشور، فلسطین را برسمیت شناخته اند اما اسرائیل و امریکا و برخی ازکشورهای غربی منجمله آلمان و اتریش و سویس آن را برسمیت نشناخته اند. بتازگی آلمان، دفاع از آرمان فلسطین را به حساب دفاع از سازمان حماس گذاشته و ممنوع اعلام کرده است.!
– از دید اینجانب دنیای سرمایه داری، اسرائیل را بعد از جنایت هولوکاست به بهانه مظلومیت آنها در دل خاورمیانه کاشت تا بر اساس همان روش ارتش نازیها، اینبار هولوکاستی علیه مردم فلسطین برپا دارد. به این قصد که دولت اسرائیل در این منطقه بطور سیستماتیک و بی وقفه آشوب و نزاع برپا کند و دیکتاتورهای منطقه به بهانه آشوب بتوانند به وابستگی و سرسپردگی خود ادامه دهند و نگذارند ملتها در این منطقه روی صلح و آرامش ببینند.
– سیاستهای اغلب دول غربی، منجمله امریکا، بر حمایت بی چون و چرا و بدون قید و شرط از اسرائیل، بدون توجه به نقض آشکار و مداوم حقوق بشر قرار دارد. در ذهنیت دوگانه و دوالیسم حاکم بر اندیشه راهنمای آنها، حقوق بشر نیز دوگانه است. تنها طرفداران نظام سرمایه داری صاحب حقوق اند. مگر رفتار ارتش آمریکا با مردم افغانستان و عراق را می توان از یاد برد.؟ در واقع همان بربریت عصر برده داری و استعمارگری ادامه دارد. اکنون نیز شاهدیم که در حالیکه رژیم اشغالگر اسرائیل در عملیاتی به اصطلاح “تلافی جویانه” به جنایت و نسل کشی در سرزمینهای اشغالی ادامه می دهد و در بمبارانهای گسترده اماکن و زیرساختهای غیر نظامی را ویران، کودکان و زنان و مردانی را که در بزرگترین زندان بی سقف دنیا یعنی نوار غزه اسیرند به کام مرگ می فرستد، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا از اسرائیل حمایت بی قید و شرط کرد بدون اشاره به نقض حقوق بشر توسط اسرائیل و کشته شدن بیش از 10هزار فلسطینی که بیش از 4000کودک در بین آنها است و درحالی که آمار این کشتار متاسفانه روزانه با تجاوز زمینی و هوایی اسرائیل به غزه در حال افزایش است ،
بدون توجه به محاصره و بی آب و نان و برق گذاشتن مردم غزه،
بدون توجه به حمله هوایی به بیمارستانها و پناهگاهها و مدارس غزه که همگی مصداق جنایت جنگی است،
بدون توجه به “جانور” خواندن مردم شریف فلسطین توسط وزیر دفاع اسرائیل که توهینی بس عظیم به ساحت بشریت است.
آری بدون توجه به همه این جنایات با ارسال کارآمدترین سلاح ها به اسرائیل، اکنون بایدن خواستار نه آتش بس، بلکه تنها “یک توقف” در درگیری نظامی شد تا “زندانیان” بتوانند بیرون بیایند!
از اینرو آمریکا از دید اینجانب در جنایتی که اسرائیل علیه بشریت مرتکب می شود، شریک است.
– مواضعی که برخی از اپوزیسیون وابسته برای دعوت به حمله به ایران گرفته اند را شدیدا محکوم می کنم. از شمار کشته شدگان و نحوه انتقامجویی و روش و رفتار آن رژیم با مردم غزه باید بدانیم که اسرائیل با حقوق بشر هیج سازگاری ندارد و قصد دولت اشغالگر اسرائیل نه تنها دوستی با مردم ایران نیست بلکه قصد گسترش جنگ تا ایران را نیز در سر می پروراند و در صورت حمله به خاک وطن ما ایران، با همین قساوت با مردم ایران رفتار خواهد کرد و همدستان خود فروخته داخلی نیز به آن یاری میرسانند.
– موضع اینجانب تاکید بر صلح و احترام به حقوق انسانها بویژه غیرنظامیان بی دفاع است از هر دو طرف. از دولتهای ذینفع که بر ترجیح منافع بر حقوق شک ندارند، انتظاری نیست اما از افکار عمومی جهان توقع است که سره از ناسره را تشخیص و دولتهای خود را مجبور نمایند جلو کشتار را بگیرند و حق را به حقدار برسانند. خوشبختانه در کشورهای غربی نیز صدها هزار نفر به دفاع از حقوق فلسطینیان بیگناه و محکوم کردن روش ضد انسانی دولت اسرائیل بپاخاسته اند و با وجود کوشش دولتهای خود برای جلوگیری از این تظاهرات، بدان وقعی ننهاده اند و انزجار خود را از سیاستهای یک طرفه نسبت به اسرائیل ابراز داشته اند. مردم فلسطین دارای هویت، اصالت و حق حاکمیت بر سرزمین خود هستند و همچون سایر ملل جهان از حق تعیین سرنوشت برخوردارند.
– برای حل مسئله فلسطین، بهترین مرجع، خود مردم فلسطین می باشند. بر هیچ کس و هیچ قدرتی نیامده برای مردم فلسطین تعیین تکلیف کند و یا همچون مردم سوریه در کنفرانسهایی بدون حضور مردم فلسطین و خفای آنها طرحی برای آنها اتخاذ شود. از دید اینجانب، بدون اینکه بخواهم بجای مردم فلسطن اظهار نظر کنم و یا در حق تصمیم مستقل آنها کوچکترین دخالتی بکنم و فقط در حد یک اظهار نظر بیان میکنم، اتخاذ دمکراتیک ترین روش، برگزاری همه پرسی در این سرزمین پس از آزادی تمامی اسرای فلسطینی از سیاه چالهای رژیم آپارتاید اسرائیل و بازگشت تمامی آوارگان فلسطینی به موطن خود است. بنابراین باز از دید اینجانب بر همه آزادگان جهان است که نگذارند ملت کهنی همچون فلسطین با همه هنرها و فرهنگ و توانایی ها و عواطفش، قربانی منافع قدرتهای جهانی و آپارتاید مرامی شود و بقول شاعر پر احساس ایران، سهراب سپهری:
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون !
پاسخ به استدلالهای دوگانه و ضد حقوقی که در فوق آمده است:
1- آن بخش از استدلالهای ضد حقوق بشری که از سر غیض و خشونت پروری و جنگ طلبی و انتقام گیری و تجاوز طلبی است اعم از موضع دولت اسرائیل و طرفداران بی قید و شرط این دولت، از آنجا که تعمدی در آن است، نیازی به پاسخگویی در اینجا ندارند چرا که تا مرض و بیماری قدرت طلبی و منفعت طلبی حل نشود، هیچ استدلالی در آن موثر واقع نمی شود.
استدلال 2: “از آنجایی که رژیم ولایت فقیه پولی که میتوانسته صرف گرفتاریهای مردم ایران شود را خرج فلسطینیان و یا مردم لبنان کرده است و به گروههای حماس و حزب الله لبنان کمک مالی و نظامی کرده است، پس حامی مردم فلسطین است و مخالفت ما با رژیم حاکم ایجاب می کند ما نیز نسبت به سرنوشت مردم غزه بی تفاوت باشیم. “
پاسخ اینجانب : این عده از هموطنان متاسفانه از یاد می برند که رژیم استبدادی و ضد حقوقی که منافع و حفظ خود، اصل برترینش است، اصولا به حقوق هیج انسانی باوری ندارد، چه خواسته مردم فلسطین باشند و یا لبنان و یا ایران. کمکهای مالی این نظام از سر طمع برای برپایی و ایجاد گروههایی در منطقه است که منافع این رژیم را در منطقه محافظت کنند و اگر دقت کنیم عشری از اعشار آن کمک ها را سازمانهای شبه نظامی مذکور نیز صرف بهبود وضع مردم فلسطین و لبنان نکرده اند وگرنه اغلب مردم غزه در زیر خط فقر بسر نمی بردند.
جدای از آن، باور به حقوق انسان تبعیض نمی شناسد. اگر ملتی نسبت به سرنوشت ملتی دیگر که مورد ظلم واقع گردیده بی تفاوت شود، نباید فراموش کند که قول معروف آسیاب به نوبت است. آیا این عده مایلند که سایر ملل نسبت به تضییع حقوق مردم ایران بی تفاوت باشند؟ بی تفاوتی نسبت به پایمال شدن حقوق آنهم از سوی ملتها، بلای بزرگی است که صد البته قدرتهای بزرگ بیش از پیش از آن درجهت سرکوب همان ملتها بهره می برند.
استدلال 3: “گروه حماس بعلت اینکه سرزمینش مورد تجاوز واقع گردیده، چاره ای نداشته است جز اینکه به کشتار 7 اکتبر دست بزند و عده ای را بگروگان بگیرد. در ثانی اغلب مردم شهرک های اشغالی از سوی دولت اسرائیل مسلح شده اند و حماس نمی توانسته در یک حمله تشخیص دهد آنها مسلح هستند یا خیر. حتی اگر 20 کودک در میان آن گروگانها و عده ای افراد مسن بالای 80 سال هم بوده باشند و جدای از آن، این حمله و گروگانگیری در چارچوب دفاع مشروع قال قبول است.”
پاسخ اینجانب: در این نوع استدلال، در ذهن استدلال آورنده در یک لحظه انسانیت مردم غیر نظامی اسرائیلی محو می شود و یا کشتار آنها مجاز و مشروع جلوه می کند. این استدلال که حماس چاره ای نداشته جز گروگانگیری، برای هیچ عقل سلیمی قابل قبول نیست. همگان میدانند که حماس هم امکان این را داشته است و هم قادر بوده است که غیر نظامیان بویژه کودکان را گروگان نگیرد و وجه المصالحه نکند. توجه همگان را به بند اول کنوانسیون حقوق بین المللی بشر دوستانه ژنو جلب می کنم: “طرفهای متعاهد متعهد به رعایت و تضمین رعایت کنوانسیون حاضر در تمامی شرایط میگردند، آنها مکلفند که این دسته از قوانین را به نیروهای مسلح و عموم مردم آموزش دهند. آنها باید از اعمال خشونت منع شوند یا در صورت اعمال آن، مجازات شوند.”
این کنوانسیون که هدفش مصون نگاه داشتن دفاع از حقوق غیر نظامیان همه کشورها است تاکید می کند:
حقوق بینالمللی بشردوستانه تمام راهها و روشهای جنگی که شامل موارد زیر میشوند را ممنوع میکند:
جایی که نتوان میان نیروهای نظامی و غیرنظامی تفکیک قائل شد، زیرا هدف، حمایت از غیرنظامیان در مقابل مخاصمات مسلحانه است.
اسرائیل که عضویت در این کنوانسیون را نپذیرفته است، آن را نیز محترم نمی شمارد چرا که منطق دولت اسرائیل منطق جنگل است. حماس از دید نگارنده یک سازمان شبه نظامی است که بایستی در مقابل تصمیم هایش به ملت فلسطین پاسخگو باشد و نیز در مقابل کشتار غیر نطامیان. از دید اینجانب هر سازمانی قابل نقد است. اما در اینجا مخاطبم نه دولت اسرائیل است و نه سازمان حماس.
مخاطبم آن عده از طرفداران استدلال فوق هستند که البته خود را مقید به رعایت کنوانسیونهای جهانی نیز می دانند. از اینرو خطاب به وجدان آنها می گویم در صورت تعهد شما به این قوانین، بایستی بپذیرید که برطبق این کنوانسیون بر حماس ایرادی سخت وارد است که در حمله و تنگنایی که نتواند بین نظامی و غیر نظامی فرقی قائل شود، نبایستی مردم را به گروگان بگیرد. تازه بعد از آن که هویت غیر نظامی آنها بر وی معلوم گردید بایستی بی وقفه همه آنها را بویژه کودکان بیگناه را رها میکرد و نه اینکه وجه المصاحه قرار دهد. در هیچ قاموسی کودکان را نمی توان مسلح فرض کرد و با آنها همچون اسیر جنگی رفتار نمود. جدای از آن، هر عقل سلیمی می داند که حمله شبانه به مردمی که در خواب هستند و امکان دفاع از خود را ندارند و گروگان گرفتن آنها مصداق حمله به افراد مسلح در حالت جنگی را ندارد .
مردم ایران بیاد دارند که در دوران دفاع مردم ایران از وطن در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و در زمان فرماندهی کل قوا از طرف آقای بنی صدر، مردم دزفول که بناحق از طرف صدام موشک باران شده بودند فریاد زدند: “بنی صدر بنی صدر موشک علیه موشک”. وی با منطق و با تکیه بر حقوق انسانی پاسخ داد از من نخواهید که قاتل شوم و مردم عراق که همسایه ما هستند را با رژیم دیکتاتوری عراق یکی بگیرم و با همان رویه جنایتکاری صدام پاسخ گویم. کار من و ارتش دفاع از وطن است و بر این امر قادریم. اما قتل مردم بیگناه از من بر نمیاید .
و چون سخن بنی صدر حق بود بر دل مردم دزفول نشست. حتی خلبانان ایرانی و شجاع ایران نیز که از روی مجلس عراق پرواز کردند، توان نیروی هوایی ایران را به نمایش گذاشتند، اما هیج بمبی بر سر مردم غیر نظامی عراق خالی نکردند و نشان دادند که دفاع مشروع از ضوابط و اصولی برخوردار است و روش صحیح بایستی مبتنی بر حفظ حقوق و عدم قبول خشونت و تن ندادن به خشونت به هر بهانه ای باشد .
در دیدگاه بنی صدر هیچ بهانه ای
نه واقعیت تاریخی شروع جنگ توسط عراق و تجاوز عراق و نه مقصر اصلی بودن عراق،
نه توانایی ایران برای انتقام،
نه مبهم بودن شرایط جنگی ،
نه امکان وجه المصالحه کردن مردم غیرنظامی عراق با غیر نظامیان ایرانی اسیر در دست عراق بخصوص در حمله به خرمشهر و اسیر گرفتن غیر نظامیان ایرانی،
نه شدت و حدت کشتار ایرانیان توسط صدام و حمایت همه جانبه غرب و شرق از آن متجاوز،
نه موقعیت ایران در حالت دفاع مشروع از خود،
هیچ کدام، تاکید میکنم هیچ کدام برای وی بعنوان فرمانده ای حقوند، فرمانده ای که خود را به اصول و حقوق انسانی شدیدا پایبند می دانست، بهانه و مستمسکی نشد که مردم غیرنطامی عراق را موشک باران کند و یا از آنها گروگان بگیرد و یا غیرنظامیان را مورد تعرض قرار دهد.
برعکس حتی رفتار ایران با اسیران جنگی بر خلاف عراق بسیار محترمانه و انسان دوستانه و در چارجوب قوانین بین الملل بود.
استدلال 4- عده ای نیز معتقدند: “حماس را باید بعد از پایان مخاصمه نقد کرد وگرنه نقد حماس در مرحله کنونی به نفع اسرائیل تمام می شود.”
پاسخ اینجانب : همانگونه که حق همه زمانی و همه مکانی است، اعتراض به ناحق هم همه زمانی و همه مکانی باید باشد. سکوت در مقابل ناحق از ترس سوء استفاده عقلهایی که سره را از ناسره تشخیص نمی دهند، خود افزودن بر جو ابهام است. در دل جنگ و مخاصمه اتفاقا بایستی استدلالها و دفاع از اصول شفاف بیان شوند تا بتوان اندازه خطای هر سازمان و یا دولتی را درست تشخیص داد.
استدلال 5: عده ای نیز بدون وضوح بخشیدن به غیراخلاقی و ضدحقوق بودن کشتار و گروگانگیری غیرنظامیان و یا محکوم کردن نقض حقوق کودکان و افراد غیرنظامی، “تاریخ اشغالگری اسرائیل را مسبب این رفتار حماس میدانند.”
پاسخ اینجانب: پاسخ اینجانب به این استدلال نیز همان پاسخی است که در فوق بدان اشاره کردم. همانا همان گونه که بنی صدر “امر واقعیت تاریخی شروع جنگ توسط عراق و تجاوز عراق و مقصر اصلی بودن عراق” را بهانه و مستمسک برای کشتار و گروگانگیری از غیرنظامیان عراقی قرار نداد و ذهن خود را اسیر مصلحت سنجی هایی از این قبیل نکرد، بویژه که اصول و ضوابط و حقوق انسان برایش آشکار بود و اجازه مصلحت سنجی بیرون از حقوق را به خود نمیداد. انسان در موضع حق، نیازی به بکار گیری روشهای زورمدارانه ندارد.
فراموش نکنیم اگر خانم گلدا مایر معتقد است که تجاوز دولت نازیسم هیتلری به حقوق یهودیان اکنون دولت اسرائیل را مجاز می کند که هر روشی را اتخاذ کند، دلیل نمی شود همین منطق وحشی گری که بر پایه نگاه قدرت طلب “هدف وسیله را توجیه میکند” قرار دارد، را ما نیز بکار بریم و ذهنیت و اندیشه راهنمای ما نیز همانند خانم گلدا مایر هر وسیله ای را برای هدف توجیه کند.
استدلال 6: که بیان می کند: “با توجه به شدت تخریب و کشتار اسرائیل از مردم غزه (بیش از 10 هزار نفر) و عدم تناسب بین کشتار اسرائیل و حماس، تعداد کشته شدگان اسرائیلی در 7 اکتبر توسط حماس و 250 گروگانی که گرفته است، عددی به حساب نمی آیند.”
پاسخ اینجانب: به این عده که جان انسانها را در رقم ناچیز می کنند، بر اساس باور خود پاسخ می دهم که:”کشتن یک بیگناه همانند کشتار همه بشریت است.”
و اما در خاتمه یاد آور می شوم :
– دفاع از حقوق غیرنظامیان اسرائیلی به منزله عدم دفاع از حقوق مردم بیگناه غزه نیست چرا که حقوق با هم مغایرت ندارند. برعکس عدم دفاع از حقوق غیرنظامیان اسرائیلی به معنای واقعی عدم دفاع از حقوق مردم غزه نیز هست. چرا که بر طبق آیه قرآن که اهمیت حق حیات را به بشر گوشزد می کند،نقض حقوق حتی یک نفر به معنای نقض حقوق همه بشریت است.
– دفاع از حق مردم فلسطین و آرمان آنها همواره نیازمند دفاع از همه اعمال سازمانهای نظامی و شبه نظامی نیست. برخی بر این اشتباهند که اگر از حقوق مردم فلسطین دفاع باید کرد، ناچارند از نقد رفتار هر سازمان فلسطینی نیز اجتناب نمایند وگرنه به نفع اسرائیل تمام می شود! این عده متاسفانه هم ذهن خود را در مدار بسته ابهام نگاه می دارند و هم مانع از شفافیت اصول، اتفاقا در بحبوحه جنگی می شوند که به قصد ایجاد ابهام بوجود می آید.
– باید اذعان کرد که همانگونه که دولتهای اسرائیل غرق فسادند (نتانیاهو حتی چندین بار بخاطر فساد مالی محاکمه شده است) متاسفانه گروههای فلسطینی نیز آلوده به فساد بویژه مالی اند و این بر خلاف آرمان پاک ملت فلسطین است که از حق بنیادین خود بر وطن دفاع می نماید. لذا نقدپذیر بودن این گروهها و شفافیت در نقد رفتار آنها است که اتفاقا موافق حقوق بطور عام و بطور خاص حقوق ملت فلسطین است.
– شک نباید کرد که اسرائیل مرتکب جنایت جنگی و نسل کشی شده است و از دید هر وجدان آزاده ای محکوم است و بر همگان است که به دفاع از بیگناهی مردم غزه بپاخیزند و جلو تجاوز و کشتار را بگیرند.
و
– عاقبت ای وجدانها بخود آیید بر چه جنایتی چشم بسته اید؟
ژاله وفا عضو وجامع اسلامی ایرانیان
در جلسه زوم همسازی ملی جمهوریخواهان ایران که از نگارنده و سرکار خانم الهه امانی برای سخنرانی دعوت بعمل امده بود، بخشی از این نوشتار توسط نگارنده ایراد شد.