انتشار مجدد در تاریخ : یکشنبه, 07 آبان 1402
سلام به شما پدران، به شما مادران، به شما جوانان، به شما ایرانیان که برپا خواستید، به جنبش همگانی روی آوردید!
جوانانِ شما که به خیابان ها درآمدند، به دنبال مرگ نبودند، نمی خواستند به گلوله ای کشته شوند، و یا زیر شکنجه نفله گردند. زندگی را می جستند، زندگی انسانِ آزاده را می جستند، آرمان در سر داشتند. آرمان آنها، انسانی بود، زیبا بود، زندگی در استقلال بود، زندگی در آزادی بود، زندگی در رشد بر میزان عدالت اجتماعی بود. پس آنها شهیدِ زندگی هستند، شاهد اندیشۀ شما، پندار شما، گفتار شما، و کردار شما اند، وقتی آن پندار و آن کردار، برای آزادی، برای زیستن در آزادی، زیستن بمثابۀ انسان حقوقمند است. آنها شاهد اند، شاهد زندگی، وقتی جامعه ای تصمیم می گیرد در استقلال بزیید، وقتی تصمیم می گیرد، در غرور و سرفرازی بزیید، وقتی ملتی می خواهد به نقش خود در جهان بها بدهد، و توان ایفای این نقش را به خود می دهد. وقتی مردمی، نه از فروع، که از اصول شروع می کنند، زیرا درمی یابند که بدون اصل، فرعی وجود ندارد. بدون آزادی، چگونه شما می توانید، مثلاً از آزادیِ سخن گفتن، از آزادیِ اندیشیدن، از آزادیِ اجتماعات سخن بگویید، بدون استقلال، یک انسان، کجا می تواند از قوۀ رهبری خود، از حق خود در مشارکت در زندگی جامعه، و مدیریت آن سخن بگوید؟ بدون استقلال، یک ملت چگونه می تواند سرنوشت خویش را در دست بگیرد، و در چند و چون زندگی خود، خود تصمیم بگیرد؟
پس شما را که فرا خواندند یا فرا می خوانند که از فروع باید شروع کرد، به شما راست نمی گویند، زیرا بدون اصل، هیچ فرعی وجود ندارد.
برای بیرون آمدن از مدارِ بد و بدتر، برای زندگی در فرخنایِ باز خوب و خوبتر، می باید از اصول شروع کرد، از استقلالِ انسان، از استقلالِ ملت، از آزادیِ انسان، و آزادی ملت شروع کرد. از اینجا که شروع کردید، زندگی جدید می یابید.
آن شاهدان، آن شهیدان، شما را به این زندگی می خوانند. به جنبش خود ادامه بدهید، برای اینکه شما یک اکثریتِ بسیار بزرگ، و استبدادیان، یک اقلیتِ بسیار کوچک هستند! شما زندگی می خواهید، و آنها مرگ می سازند! پس شما بر آنها پیروز هستید، در پیروزیِ خود تردید نکنید! به جنبشِ خود ادامه بدهید و این جنبش را به پیروزی برسانید، به پیروزی که پایانی دائمی باشد برای استبداد، و آغازی و دوامی باشد برای زندگی در استقلال و آزادی!
شاد و پیروز باشید!