١٣٩٢/٠٩/٢۴-
درختی که تلخ است وی را سرشت گرش برنشانی به باغ بهشت
ور از جوی خلدش به هنگام آب به بیخ، انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام گوهر به کار آورد همان میوهٔ تلخ بار آورد
فردوسی
آقای روحانی در مراسمی که به مناسبت شصتمین سالگرد شانزدهم آذر در دانشگاه بهشتی تشکیل گردیده بود، در پاسخ به شعار همیشگی بخشی از «دانشجویان» بسیجی که شعار «انرژی هستهای، حق مسلم ماست» را تکرار میکردند، بیان نمود که: «شعار ما این است که سانتریفیوژ باید بچرخد اما اقتصاد و زندگی مردم نیز باید بچرخد و دولت برای این وعده خود تا آخر ایستاده است». وی با بیان اینکه نه تنها انرژی هستهای و فناوری هستهای حق مسلم ما است بلکه غنیسازی نیز حق مسلم ماست، افزود: «در کنار این مسئله پیشرفت و توسعه، بهبود معیشت و رفاه مردم و شکستن و ویران کردن ساختمان منحوس تحریمهای ظالمانه نیز حق مسلم ماست.» (کیهان)
کدام ایرانی علاقمند به مردم و مملکتش را میتوان یافت که به این خواستهای بیان شده از طرف ایشان جواب مثبت ندهد، به شرط اینکه ایشان هم متقابلا جواب دهند، که مسئول بوجود آمدن چنین شرایطی و علل آنکه مملکت ما، مردم ما، نه تنها درحال حاضر، بلکه به مدت ٣۵ سال است بدان دچارند، چه کسانی بوده و هستند؟ و وضعیت موجود معلول چه عواملی میباشند؟ و اضافه نمایند که ایشان با چه تدبیری میخواهند این کلاف سردرگم ٣۵ ساله را بگشایند و زمینه «بهبود معیشت و رفاه مردم» را فراهم نمایند؟
آنچه آقای روحانی در گزارش ١٠٠ روز حکومت خود از اوضاع مملکت ارائه کردهاند را میتوان چنین خلاصه نمود که:
الف – در گزارشی که سه- چهار روز بعد از انتخابات به دست ما رسید [چنین] قید شده بود که کشور از لحاظ کالاهای اساسی از جمله گندم دچار مشکلاتی است، مثلاً در یکی از استانها فقط برای سه روز گندم در سیلوها وجود داشت.
ب – دولت گذشته در بخش نفتی حداقل از حدود ۶٠٠ میلیارد دلار درآمد برخوردار بوده است، و یکی از پولدارترین دولتهای تاریخ ایران بشمار میرود. اما همین دولت با وجود چنین درآمد کلانی بزرگ ترین بدهکاری را هم از خود بجا گذاشته است.
ج – روزی که ما دولت را تحویل گرفتیم، بدهی دولت به سیستم بانکی بیش از ۷۴ هزار میلیارد تومان، بدهی به صندوق تأمین اجتماعی و بازنشستگی، ۶۰ هزار میلیارد تومان، بدهی به پیمانکاران و بخشهای مختلف و خصوصی نیز حدود ۵۵ هزار میلیارد تومان بوده و کل این رقم بسیار بالاتر از ۲۰۰ هزار میلیارد تومان است. / در هشت سال گذشته در سفرهای استانی تعهداتی که داده شد، ۲۱۱ هزار میلیارد تومان است که از این تعهدات فقط ۳۲ درصد انجام و اجرا شده است و ۶۸ درصد برای دولتهای بعد باقیمانده است. / پروژههای عمرانی که در کشور کلنگ زده و اجرا شده، ۴۰۰ هزار میلیارد تومان تعهد بوده است و امسال در پنج ماهی که دولت قبلی وجود داشته در بخش عمرانی تنها ۳ درصد منابع تحقق پیدا کرده است.
د – در سالهای گذشته عمل ما با شعارمان سازگار نبود، در شرایطی که ما به سمت تحریم میرفتیم، در بخش اقتصادی وابستگی به خارج مرتباً بیشتر میگردید، واردات ما که در سالهای قبل از ٨۴ حدود ٣٨ میلیارد دلار بود، در سال ٩٠ به ٧۵ میلیارد دلار رسید، دولت وقت بدون توجه به این واقعیتها باز هم تحریمها را کاغذ پاره اعلام میکرد.
ه – از سال ٨۴ به بعد هر سال خرید داخلی گندم یک میلیون تن کم شده و بر خرید از خارج اضافه میگردید، تا جایی که اکنون ناچاریم بیش از ۲/۷ میلیون تن گندم وارد کنیم.
و- در این زمان ما توانستیم مشاغل زیادی ایجاد کنیم، اما نه برای مردم خودمان بلکه برای مردم چین و کره جنوبی.
چنین بیلانی را که آقای روحانی ارائه میدهند، جلو هر حسابرس منصفی بگذارید، حتماً و بلافاصله اقدام به دو کارخواهد نمود، اولاً اینکه مسئول یا مسئولین بوجود آوردن چنین وضعیتی را به جرم اختلاس در بیتالمال به دادگاه معرفی خواهد نمود، و دوم اینکه مملکتی که دارای چنین وضعیت رقت بار اقتصادی و مالی است را ورشکست اعلام میدارد.
آقای خامنهای اما برداشت دیگری از دولتهای احمدینژاد که آقای روحانی آنها را مسئول[ چنین وضعیتی] میداند، داشته. اولاً به گفته علیرضا اسلامیان عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، درجمع مدرسین این حوزه، دولتهای احمدینژاد را بدین شکل تعریف کرده است: «این دولت با دولتهای گذشته تفاوت دارد و فرق اساسی در این است که تلاش نمیکنند حاکمیت دوگانه درست کند… دولتمردان فعلی حرف حق و حرف نظام و حرف انقلاب را میزنند». (سایت آفتاب ۱۷ آبان ۸۹)
در آخرین دیدارش هم با هیأت دولت احمدینژاد چنین گفت که: و ثانیاً «در ۸ سال اخیر همه احساس و درک کردند که رئیس جمهور محترم و همکاران ایشان، با تحمل سختیها، نسبت به همه دولتها و دورههای دیگر، کارهای بسیار پرحجم و پرشتابی انجام میدهند. بیاعتنایی به امتیازات، کار بیوقفه و خودداری از آسودگی و استراحت، امتیاز بزرگ این دولت است و همه کسانی که در صدد قضاوت هستند باید به این نکات با ارزش توجه کنند». (بیبیسی ٢٣ تیر ٩٢)
او دولت احمدینژاد را دولتی میداند که با تحمل سختیها بیش از دورههای دیگر (دولتهای قبلی) بیوقفه به وظایف خود عمل کرده است.
بنا به اصل یکصد و دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران و نظارت بر حسن اجرای آن از اختیارات رهبری است. بنابر آنچه در فوق نقل گردید جناب رهبر در ظرف ٨ سال گذشته در شرایط حاکمیتی یگانه، با دولتی سختکوش «بیاعتنا به امتیازات، کار بیوقفه» و گوش به فرمان سر و کار داشته است، دولتی که حاکمیت بی چون و چرای او را قبول داشته، و آنچه را هم که انجام میداده است، جز اجرای فرامین و سیاستهای تعیین شده از طرف او نبوده است. نتیجه اینکه یا آقای خامنهای به وظایف قانونی خود عمل نکرده است که مقصر است و بایستی در مقابل دادگاه صالحی جوابگو باشد و یا اینکه سیاستهایی تعیین شده از طرف او منجر به چنین نتایجی گردیده است که باز هم مقصر است و همراه با عاملین سیاستهایش بایستی به مردم پاسخ دهند.
در هر صورت در به وجود آوردن چنین وضعیتی، کسی دیگری جز آقای خامنهای نمیتواند به عنوان مقصر معرفی گردد. معرفی نمودن محمود احمدینژاد به عنوان مسئول اصلی تمام این بدبختیها، جز کوششی عبث در نشان دادن آدرس غلط به مردم و دامن زدن به یک تفکر عوامفریبانه و کرنش نمودن در مقابل مقصر اصلی یعنی آقای خامنهای چیز دیگری نمیتواند باشد. معرفی نمودن ولی فقیه ستون اصلی نظام جمهوری اسلامی، به عنوان عامل اصلی فلاکتهای مردم و اوضاع مملکت اما برای آقای روحانی میسر نیست، چه خامنهای تاکنون از بذل هیچگونه لطفی نسبت به او دریغ نکرده، و چه کسی میتواند از ایشان انتظار داشته باشد طبل رسوایی چنین کسی را به صدا درآورد؟
آقای روحانی اما شهامت برشمردن علل پیدایش چنین اوضاعی را هم نداشته، و از افشای آن طفره میرود. او میخواهد چنین وانمود کند که با آمدن ایشان و رفتن احمدینژاد همه مشکلات ساختاری نظامی که اساس آن بر رانت و رانتخواری در تمام زمینههای سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و قضایی استوار است هم از بین خواهند رفت. چنین نظری اگر به قصد عوامفریبی بیان نگردد از شخصی چون آقای روحانی باعث تعجب و حیرت است، چه او که خود سالیان درازی یکی از کادرهای بالای نظام جمهوری اسلامی بوده است، بخوبی به این واقعیت واقف است، که اقتصاد ایران همه مولفههای فسادخیزی را در درون خود جمع کرده است: نهاد ثروت و قدرت دوش به دوش همدیگر عمل میکنند، عدم شفافیت و آزادی اطلاعرسانی در درون رژیم امکان رقابت آزاد در امور اقتصادی در کشور را به امری محال تبدیل گرده است. بنیادهای انقلابی، نهادهای به ظاهر مذهبی، و ارگانهای نظامی و شبه نظامی که جز حامیپروری برای نظام و رهبری آن هدف دیگری را دنبال نمیکنند، جایگاه و نقش موثری در اقتصاد ایران پیدا کردهاند. جایگاهی که آنان را خارج از چارچوب هرگونه نهاد نظارتی و کنترل دولت قرارداده است که به دلیل عدم پرداخت هر گونه سهمی از درآمدهای خود (مالیات) به دولت و امکان استفاده آنان از تمامی امکانات و ابزارهای قانونی وغیر قانونی مملکت (فرودگاهها و اسکلههای غیر مجاز) اقتصادی غیر رقابتی و موازی را در مملکت بوجود آوردهاند. و سبب این گردیدهاند که بخش خصوصی به دلیل عدم امکان رقابت آزاد، به جای شرکت در سازندگی مملکت به سمت اقتصاد دلالی سوق داده شود. و با بوجود آمدن گروه نوظهوری به نام آقازادهها، پدیده نوظهور و جدیدی در ایران بنام رانتخواری «مورثی» ابداع گردیده است.
پیامدهای ناگوار چنین عملکردهایی در نظام حمهوری اسلامی، نظامی که مردم را به بوته فراموشی سپرده و نقشی و سهمی برای آنان در مکانیسمهای اعمال قدرت قائل نیست، نظامی که در آن شرط احراز هرگونه مقام و منصب کلیدی سیاسی و تصمیم گیری وابستگی بیچون و چرا به حاکمیت و ذوب در ولایت است. باعث شده است که انگیزه کارآفرینی و تولید کالا کاهش یافته، خروج مغزها از کشور به امر عادی تبدیل گردیده، و کسانی هم که تمایلی به سرمایهگذاری در امور تولیدی و سرمایهگذاریهای دراز مدت را دارند به دلیل ناامنیهای مالی و قضایی حاکم در جمهوری اسلامی از رفتن به دنبال چنین اهدافی منصرف گردند، و استعدادها و امکانات خود را به جای کمک به انباشت سرمایه و تولید کالا و کار، به سمت اقتصاد رانتی و رانتخواری روی آورند.
دولت آقای روحانی که نام تدبیر و امید را بر خود نهاده است، تاکنون در ارتباط با سیاست خارجی و تشنج زدایی در سطح بین المللی و مشخصاً در مناقشات هستهای قدمهایی هر چند نامشخصی برداشته است، و از این طریق اگرچه به صورت موقت، توانسته است جلو شدت گرفتن تحریمها و کاهش یافتن خطرات حملات نظامی به کشور را بگیرد. در زمینه داخلی اما تاکنون اقدام موثری که بتواند به بهبود اوضاع کمک کند، انجام نگرفته است. قوه قضائیه در سپردن مردم به چوبه دار بیش از پیش فعال است، روزنامهها کماکان تعطیل میگردند و سردبیرانشان روانه زندان میشوند. در وضعیت زندانیان سیاسی که بدون هیچگونه محاکمهای سالها در زندان و حصر بسر میبرند تا کنون هیچ تغیر اساسی به عمل نیامده، از اجتماعات سازمانهای سیاسی به روال گذشته جلوگیری به عمل میآید، و حقکشیها تا جایی به پیش رفتهاند که حتی از شرکت رئیس جمهور اسبق (آقای خاتمی) در مراسم بزرگداشت رادمردی چون ماندلا هم ممانعت به عمل میآید.
وزرای کابینه آقای روحانی در فاصله کمی که از عمر حکومت ایشان میگذرد، ١٢ بار به مجلس احضار گردیده و مجلس تاکنون «۱۴۲۹» بار به دولت تذکر داده است، وزیر خارجه به خاطر اظهاری نظری مورد بدترین توهین قرار گرفته «من به دنبال آن شخص میگردم تا به او بگویم تو غلط میکنی، شما که از توان دفاعی کشور خبر نداری و در مسیر اصلی انقلاب نیستی؛ چگونه به خود اجازه میدهی چنین اظهاراتی بگویی.» (مصلحی ١۵. ٩. ٩٢)
وزیر اقتصاد را مجلسیان وادار به قهرکردن و تهدید به استعفا دادن نمودهاند، و رئیس جمهور هم نشان داده است که حتی در دفاع از وزرای خود هم قدرتی ندارد و تنها کارش دادن وعدههای کاذب به مردم گردیده است.
مردم و بخصوص کارمندان محروم دولت، امید خود را به شخص ایشان کم کم از دست میدهند. چه شاهدند در شرایطی که به گفتهٔ وزیر اقتصاد: شاخص فلاکت ۵٠ درصد و نرخ تورم هنوز بیش از ۴٠ درصد است، اضافه حقوقی که برای کارمندان در سال آینده در نظر گرفته شده است، ١٨درصد میباشد. و آنانیکه هم اکنون هم به نان شب خود محتاج اند، بار دیگر بایستی ٢٢ درصد از قدرت خرید خود را از دست دهند و باز هم محتاج تر گردند. در حالیکه در بودجه پیشنهادی برای سال آینده ۱۱ میلیارد تومان به حلق مرتجع شیادی چون مصباحیزدی ریخته میگردد، مبلغ ٢٠٠ میلیارد تومان به بودجه «زیارت!» اختصاص مییابد، و بودجه های: نیروهای امنیتی ۹ هزار میلیارد، ارتش ۱۷ هزار میلیارد، سپاه پاسداران ۹ هزار میلیارد، وزارت اطلاعات ۲ هزار میلیارد افزایش مییابند.
درخت تلخ سرشتی که خمینی ۳۵ سال پیش به نام جمهوری اسلامی در سرزمین ایران کاشت، تاکنون جز میوههای تلخ حاصل دیگری برای مردم به بار نیاورده است. همه کوششهایی که تاکنون تحت عنوان اصلاح و تعویض گوهر اصلی آن به عمل آمده است، بینتیحه مانده است. رسم باغداران و کشاورزان بر این است که همه ساقهها و شاخ و برگ چنین درختی را بریده و به دور میریزند، و سپس بر ساقههای جوانی که میرویند پیوند میزنند، تا سرشت اولیه آن تغییر یافته و در آینده میوههای شیرین به بار آورد. شما و همفکرانتان هم آقای روحانی، اگر قادر و یا مایل به دور انداختن میراث مولای خود نیستید، حداقل زمینهسازی برای پیوند آن با استقرار شرایط دموکراتیک در جامعه را به همهٔ مردم ایران بویژه نسل جوان مملکت، بدهکارید.