back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oنگرانی اسرائیل از بمب اتمی ایران نیست و همان نیست که نگرانی...

نگرانی اسرائیل از بمب اتمی ایران نیست و همان نیست که نگرانی دولت سعودی:

     تحلیل از ژئوپلیتکال ویکلی است و در 26 نوامبر، دو روز بعد از انعقاد توافق ژنو، انتشار یافته‌است:

     نویسنده نخست به توافق می‌پردازد و پس از شمردن تعهدها که ایران برعهده گرفته‌است، به هدف امریکا و ایران از توافق و پی گرفتن آن برای بستن قرارداد نهائی، می‌پردازد

 ●  هدف امریکا جلوگیری از مجهز شدن ایران به سلاح هسته‌ای است بی‌آنکه ناگزیر از بکاربردن قوای نظامی بگردد. اینک معلوم است که از بین بردن تجهیزات اتمی ایران با حمله هوائی، خطراتی بیش از آن دربردارد که در آغاز تصور می‌شد. درواقع، بسود امریکا نیست که بخاطر جلوگیری از مجهز شدن ایران به سلاح هسته‌ای به این کشور حمله نظامی کند.

و هدف اول رژیم  ایران حفظ خویش است. این رژیم در سال 2009 جنبش سبز را سرکوب کرد زیرا آن جنبش از حمایت مردم برخوردار نماند. در عوض، مجازاتهای اقتصادی ایران اقتصاد ایران را زیر فشار سخت قرارداده‌اند. بخش وسیعی از مردم ایران از این مجازاتها صدمه دیده‌اند. دانسته است که آیا نارضائی مردم به مرحله عصیان رسیده‌است یاخیر؟. اما اگر قرارباشد چرخ اقتصاد ایران سالها نچرخد، آینده قابل پیش بینی نیست. انتخاب روحانی علامت عدم رضایت مردم ایران است. رهبر جمهوری اسلامی ایران، علی خامنه‌ای این واقعیت را دریافت و بخاطر لغو شدن مجازاتها، به وضوح خواستار مصالحه بر سر برنامه اتمی شد. برنامه‌ای که هنوز به ساختن بمبی راه نبرده‌است.

   

 

٭ دیدگاه دولت سعودی:

 

توافق غرب با ایران سعودیها را بسیار بیشتر از اسرائیل ناخوش می‌آید. چراکه دولت سعودی، از زمان استقرارش بعد از جنگ جهانی اول، نخست تحت حمایت انگلستان و سپس امریکا بوده‌است. این دولت در نظام جهانی، بازیگر مهمی شده‌است. به این دلیل ساده که تولید کننده بزرگ نفت است. و نیز کعبه در مکه و آرامگاه پیامبر اسلام در مدینه قرار دارند. هردو، زیارتگاه مسلمانان جهان هستند. این دو، به دولت سعودی، در دنیای اسلام،  نفوذ بخشیده‌اند.

انگلستان از دولت سعودی در برابر دشمنانش حمایت می‌کرد که بیشتر آنها در دنیای اسلام بودند. امریکا از این دولت در برابر سوسیالیستهای عرب حمایت می‌کرد که نظامهای سلطنتی، از جمله دولت سعودیها را تهدید به سقوط می‌کردند. آخر سر، از عربستان در قبال صدام حسین حمایت کرد که کویت را اشغال کرده بود. و اینک، نوبت به حمایت از رژیم سعودی در برابر ایران رسیده‌ است.

    هرگاه امریکا قوای خود را از خلیج فارس بیرون برد، ایران قوی ترین قدرت نظامی این منطقه خواهد شد. افزون براین، در عربستان، یک اقلیت مهم شیعه زندگی می‌کند و این اقلیت در منطقه نفت خیز عربستان زندگی می‌کند. ایرانیان نیز شیعه‌ هستند و نسبت به این اقلیت، احساس همبستگی و علاقه دارند و این امر موجب نگرانی دولت سعودی است.

تا انعقاد این توافق با ایران، امریکا حامی دولت سعود دربرابر ایران بود. اما اینک که توافق امضاء شده‌است و درپی آن نوبت به توافق نهائی می‌رسد، سعودیها دیگر مطمئن نیستند که امریکا حامی آنها است. از دیدگاه سعودیها، مسئله اینست که گرچه میان ایران و امریکا اختلاف ایدئولوژیک عمیقی وجود دارد، میان این دو، مسائل چندانی که سبب جدائی شوند، وجود ندارد. امریکا نمی‌خواهد ایران سلاح هسته‌ای بسازد و ایرانی می‌خواهند امریکا مانع رشد اقتصادی آنها نشود. امر واقع نیز این‌است که داشتن بمب اتمی در سود ایران نیست. و اگر مشکل برنامه اتمی ایران حل شود، امریکا دلیلی برای مخالفت با رشد اقتصادی ایران  ندارد. اگر امریکا و ایران برسر اتم با یکدیگر توافق کنند، مشکل از اساس حل می‌شود. و دو طرف می‌توانند با یکدیگر کارکنند. ایرانی‌ها می‌خواهند در بخش نفت و دیگر بخشهای اقتصاد آنها سرمایه‌گذاری شود. شرکتهای نفتی امریکائی علاقه‌دارند که در نفت ایران سرمایه‌گذاری کنند. شرکتهای دیگر امریکائی نیز مایلند در بخشهای دیگر اقتصاد ایران سرمایه گذاری کنند. پس اگر آنچه دو کشور را از یکدیگر جدا می‌کند از میان برخیزد، پای منافع متقابل به‌میان می‌آید و نوبت به همکاری می‌رسد.

مسائل دیگری نیز وجود دارند: امریکا می‌خواهد ایران از حمایت خود از حزب الله لبنان بکاهد و تضمین بدهد که از تروریسم حمایت نمی‌کند. و ایرانی‌ها می‌خواهد امریکا تضمین بدهد که در عراق یک دولت ضد ایران استقرار نجوید و امریکا عمل خواهد کرد که این امر رخ ندهد. ایرانی‌ها همچنین می‌خواهند که امریکا از گروه ضد رژیم مستقر در عراق حمایت نکند.

از دید سعودیها، سازگاری دولت عراق با دولت ایران، مایه نگرانی تمام است. سعودیها نمی‌خواهند برعراق یک دولت شیعی حکومت کنددر منطقه،  سعودیها جنگنده‌های سنی را برضد جنگنده‌های شیعه، از جمله در مرزهای ایران،  تشکیل داده‌اند. هرگونه توافق میان امریکا با ایران که متضمن احترام نهادن امریکا به منافع ایران در عراق باشد، از دید سعودیها، تهدیدی برای آنها است.

 

٭ دیدگاه اسرائیل:

 

از دید اسرائیل، برایش، ایران دو تهدید بشمار است. یکی سلاح هسته‌ای و دومی این‌که ایران نه تنها از حزب الله لبنان حمایت می‌کند، بلکه از جنبش فلسطینی حماس نیز حمایت می‌کند. ایران از اسرائیل دور است و تهدید نظامی شمرده نمی‌شود. هرگاه ایران به ترتیبی که قابل بازرسی باشد، برنامه اتمی نظامی خود را از میان ببرد، اسرائیلی‌ها راضی می‌شوند. به این دلیل که خود نیز وسیله‌ای برای از میان بردن تأسیسات اتمی ایران، ندارند. آنچه برای اسرائیل از همه مهمتر است این‌است که ، بدون پا در میانیش و بسا در قفایش، امریکا با ایران مصالحه کند. بخصوص اگر این مصالحه سیاسی باشد.

در مقایسه با دولت سعودی، اسرائیل امکان مانور بیشتری دارد. اسرائیل می‌تواند با عراق نزدیک به ایران زندگی کند. سعودیها نمی‌توانند. از دید سعودیها، ایرانیها پس از تحکیم موقعیت خود در عراق، نفوذ در قلمرو نفوذ عربستان را آغاز می‌کنند. سعودیها نمی‌توانند با حزب الله تحت حمایت ایران زندگی کنند. اسرائیلی‌ها می‌توانند و زندگی می‌کنند. اما حزب الله را نمی‌خواهند. باوجود این، وجود حزب الله برای اسرائیل کمتر از آن بنیادی است که عراقی با دولت شیعه برای سعودیها.

اما مسئله‌ای که هر دو، اسرائیل و دولت سعودی، درآن، یکسان می‌نگرند و برای هردو یکسان است، وابستگیشان در امنیت ملی خود به امریکا است. با توجه به خطرها که تهدیدشان می‌کند، هیچ‌یک از آنها، بی‌آنکه امریکا امنیتشان را تضمین کند، برپا نمی‌مانند. اسرائیل نیاز به تسلیحات امریکائی که خود نمی‌تواند تولید کند، مثل جنگنده بمب‌افکن‌ها، داردسعودیها نیازمند حضور قوای امریکا در خاک عربستان هستند تا که امنیت آنها را حفظ کنند همانطور که در سال 1990 حفظ کردند. دولت اسرائیل و دولت سعودیها دو دولتی هستند که نفوذی بزرگ در واشنگتن دارند. اما امضای توافق ژنو بدان معنی است که دیگر آن نفوذ را ندارند. هردو زور شان را روی هم گذاشتند و نتوانستند مانع از امضای توافق بگردند. آنچه بیش از همه هر دو دولت را متوحش می‌کند، همین ناتوان شدن از جلوگیری از امضای توافق است. اگر بنیاد امنیت ملی هردو حمایت امریکا از آنها است، پس کاهش نفوذ آنها در واشنگتن، تهدیدی امنیت ملی آنها  است.

    تضمین کننده امنیت دیگری وجود ندارد. نتان یاهو، نخست وزیر اسرائیل، به مسکو رفت. برای این رفت تا روسیه را راضی کند به مانع انجام توافق شدن. اما نتوانست. اما اگرهم موفق شده‌بود روسیه را به کارشکنی برانگیزد، امریکا را از دست می‌داد. روسیه نیز نمی‌توانست تجهیزاتی را به اسرائیل بدهد که این کشور به آنها نیاز دارد. امر واقع اینست که اسرائیل و دولت سعودی اربابی غیر از امریکا ندارند.

 

٭ سیاست منطقه‌ای امریکا:

 

امریکا هیچ از دو، اسرائیل و دولت سعودی را رها نکرده‌است. یک سیاست منطقه‌ای، تنها برپایه رابطه با ایران، غیر عقلانی است. آنچه امریکا می‌خواهد حفظ رابطه با اسرائیل و دولت سعودی است اما می‌خواهد چند و چون آن را تغییر دهد. تغییری که امریکا می‌خواهد در چند و چون حمایت خود از این دو انجام دهد، درزمینه تعادل قوا، بخصوص میان ایران و دولت سعودی است. امریکا می‌خواهد در این زمینه از دولت سعودی حمایت کند و نمی‌خواهد حمایتی مطلق کند. از این رو، اسرائیل و دولت سعودی می‌باید در وضعیتی زندگی کنند که پیش از  این به خود ندیده بودند. برغم ایدئولوژی که رژیم ایران دارد، امریکا خواهان ایرانی بطور معقول قوی است.

استراتژی امریکا فرآورده تجربه عراق و افغانستان است. واشنگتن آموخته‌است که در منطقه منافع دارد اما بکار بردن مستقیم قوای نظامی آنها را تأمین و تضمین نمی‌کند. یکی به این دلیل که تحمیل راه‌حلها بیشتر از آن قدرت نظامی و مالی می‌طلبد که امریکا دارد و دیگری به این علت که هراندازه بیشتر قوه نظامی بکار برد، مقاومت بیشتر بر می‌انگیزد. از این‌رو، امریکا نیاز دارد به کاستن از منافع خود در منطقه و حفظ آنها بدون نیاز به بکار بردن قوای نظامی.

با محدود شدن منافع، استراتژی امریکا تعادل قوا است. طبیعی‌ترین تعادل قوا، تعادل قوا میان سنی و شیعه‌، یعنی تعادل قوا میان ایران و عربستان است. هدف این نیست که دو طرف بایکدیگر بجنگند. هدف این‌است که دوطرف به اندازه قدرت داشته باشند که یکدیگر را فلج کنند. از این‌رو، یک ایران باثبات و یک عربستان مستقل‌تر ضرور هستند. دولت سعودی رها نشده‌است اما تنها منفعت امریکا بشمار نیست

 

انقلاب اسلامی: این همان تعادل ضعفها است که از پیروزی انقلاب بدین‌سو، بنی‌صدر بطور مداوم نسبت به آن هشدار می‌دهد. تضاد شیعه و سنی بهیچ‌رو، طبیعی نیست. تعادل قوا میان ایران و عربستان نیز طبیعی‌ترین تعادل قوا نیست. منطقه نیاز به اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی دارد تا که جامعه‌ها بتوانند رابطه قوا را با رابطه حق باحق جانشین کنند و باهم، در راه رشد، در صلح، در استقلال و آزادی، شوند.

 

در همان سمت و سو، امریکا حامی ادامه حیات اسرائیل است. اگر جلو مجهز شدن ایران به سلاح هسته‌ای گرفته شود، امریکا حمایت خود را از بقای اسرائیل کامل کرده‌است. زیرا دیگر هیچ خطری موجودیت اسرائیل را تهدید نمی‌کند. منافع دیگر اسرائیل، از جمله خانه سازی در سرزمین فلسطینی‌ها، نیاز به حمایت امریکا از اسرائیل ندارند. اگر امریکا به این نتیجه برسد که این خانه سازیها منافع امریکا را (از جمله بخاطر رادیکال کردن فلسطینی ها و به خطر افتادن حیات اردن) به خطر می‌اندازند، به اسرائیل فشار وارد خواهد کرد خانه سازیها را رها کند و تهدید خواهد کرد که روابط خود با اسرائیل را تغییر خواهد داد. اگر منافع امریکا را بخطر نیاندازند، مسئله دیگر مسئله اسرائیل می‌شود.

اسرائیل در وابستگی به امریکا قدرت گرفته‌است. روشن نیست که آیا بلوغ جسته‌است و می‌تواند از این وابستگی بی‌نیاز شود یاخیر؟. اما امریکا وارد مرحله جدیدی شده‌است که، در آن، لازم می‌بیند اسرائیل بلوغ یابد و بدون رجوع و تکیه به امریکا، منافع خود را تصدی کند. اگر اسرائیل ببیند بدون حمایت امریکا به این کار توانا نیست، بسا دیگر از این حمایت برخوردار نشود و موجودیتش بخطر بیفتد.

در همان سمت و سو، بی‌کفایتی دائمی دولت سعودی از ایجاد ارتشی که بدون نیاز به گسیل قوای امریکا، توانا به دفاع از عربستان، باشد، ناگزیر، هر مسئله‌ای که این دولت با آن روبرو شود را امریکا می‌باید حل و فصل کند. اما، بنابر استراتژی جدید، سربازان عربستان، بگاه جنگ، می‌توانند از کمک نظامی امریکا، برخوردار شوند اما قشون امریکا جانشین ارتش عربستان در دفاع از این کشور نخواهد شد.

با گشایش باب رابطه به ایران، امریکا دیگر به روابط خود با اسرائیل و دولت سعودی، بسته نمی‌ماند. این دو رها نمی‌شوند زیرا منافع امریکا در منطقه ایجاب نمی‌کنند که این دو رها شوند. باوجود این، کم شدن منافع، نیاز به مداخله  نظامی مستقیم امریکا را بی‌وجه می‌کند. سعودیها خود می‌باید از پس تعادل قوا با ایران برآیند و اسرائیلی‌ها دیگر گرفتار تهدیدهای استراتژیک نمی‌مانند اما مسائل استراتژیک دارند که خود باید تصدی کنند. دنیا دیگر آن دنیائی نیست سخت‌سری اسرائیل و دولت سعودی قابل حمایت باشد.

 

انقلاب اسلامی: برای این‌که امریکا ناگزیر از تغییر سیاست در منطقه بگردد و در همان حال، ایران گرفتار تعادل ضعفها نشود، ناگزیر، می‌باید میان ولایت مطلقه فقیه و رشد همه جانبه انسان ایرانی، یکی را انتخاب کرد. اولی دلیل می‌تراشد برای ادامه اتحاد سعودیها و شیخ‌ها و اسرائیلی‌ها و محافظه کاران جدید امریکا وو مانع تغییر سیاست امریکا، آنهم با وجود افتادنش در مسیر بدون بازگشت ضعیف، می‌شود. دست‌کم آن را به تأخیر می‌اندازد. یکباردیگر فرصت رشد ایرانیان را می‌سوزاند. اما دومی، به ایران امکان می‌دهد عامل تغییر تعیین کننده منطقه و رها شدن کشورها از روابط قوا و همسو شدنشان در رشد، بگردد.

 

نشریه انقلاب اسلامی در هجرت ۸۴۳ از ۲۴ آذر تا ۸ دی

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید