● خامنهای قبل از “انتخابات” خرداد 92 متوجه شد که حتی نزدیکترین افراد به او سازی دیگر کوک کردهاند. این شد که به فکر چاره افتاد. در واقع، او آگاه شده بود که سید مجتبی فرزند او در مورد کاندیداهای پدر مخالفت میکند و موافق روحانی نیست. از سوی دیگر، محمد یزدی قاضیالقضات سابق نیز به سمت نامزدی دیگر (ولایتی) رو کرده و مصباح یزدی معروف به «استاد»، جانبدار شده و «آیهالله» خوشوقت معروف به «رو به قبله»، سازی دیگر کوک کرده است. جنگ قدرت در رأس نظام میان نزدیکترین افراد به شخص خامنهای و نیز در بیت در گرفته بود. دو پدر عروس (حداد عادل و خوشوقت ) و سه فرزند (مصطفی و مجتبی و سید مسعود ) و دو «استاد» و یار نزدیک خامنهای در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و شورای نگهبان و دیگران، همسازی خود را از دست داده بودند.
خامنهای بد طوری گرفتار هرج و مرج در نزدیکترین بخش حاکمیت خود شده بود. چرا که علاوه بر افراد فوق الذکر دیگر یاران و حامیان او نیز انتقادات و نظراتی سوا و خلاف نظر او داشتند، او دیگر «فصل الخطاب» نبود. اینان متوجه شده بودندکه خامنهای «بصیرت» لازم را ندارد. کار او به جایی رسیده بود که صدای حسین شریعتمداری و حسین طائب و سید احمد خاتمی و محمد رضا نقدی و محمد علی جعفری و محمد کوثری و… نیز، در آمده که این چه ولایتی است که رهبری اعمال میکند؟
البته مخالفتهای افراد بالا که همچنان وجود دارند، در علن نیست. در محافل خصوصی اظهار میکنند و از طریق عملکرد خود اظهار میکنند:
● در دفتر رییس دفتر خامنهای ( محمدی گلپایگانی ) شنود کار گذاشته میشود. یعنی اینکه باند سید مجتبی بسیار از عملکرد پدر ناخشنود و نگران است.
● محمد یزدی بر خلاف نظر دیگر روحانیون جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شخصا از ولایتی در “انتخابات” حمایت میکند و عباس کعبی عضو دیگر همان جامعه مدرسین از سعید جلیلی، یعنی اینکه با مهندسی “انتخابات” آنسان که خامنهای میکرد مخالفت های جدی وجود دارند.
● محمد رضا نقدی فرمانده سرکوبگر بسیج میگوید صلح امام حسن را خونین خواهیم کرد، یعنی نرمش قهرمانانه خامنهای را قبول ندارد. بنظر کسانی که میدانند او چه میگوید، او دارد ترس خود را از تغییر رژیم ابراز میکند و مردم را تهدید میکنند.
● مصباح یزدی به صورت علنی از سعید جلیلی در برابر قالیباف، نامزد مورد نظر سید مجتبی و ولایتی نامزد مورد نظر محمد یزدی حمایت کرد. یعنی اینکه انسجام پیشین جای خود را به رو در روئی داده است. این رو در رو شدن ها، ربطی به مهندسی “انتخابات” نداشتند و مخل آن نیز بودند.
● خامنه ای میگفت: حتی خانواده من هم از کاندیدای منتخب من با خبر نیستند و رای مردم حق الناس است. یعنی اینکه از آن میترسید که تحریم، مهندسی “انتخابات” او را برهم بزند. این روزها، محمد رضا خاتمی گفت: به ما پیغام دادند که ماجرای انتخابات 88 تکرار نخواهد شد. یعنی اینکه تقلب بزرگ تکرار نمیشود و در روزهای پیش از «انتخابات»، اینان میدانستهاند که قرار است اسم روحانی از صندوق بیرون بیاید. و باز، بعد از انجام توافق ژنو، عباسی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی، گفت: اگر یک دهم این امتیازها را میداد، الان رئیس جمهور بود. یعنی عامل رئیس جمهور شدن روحانی، پایان بخشیدن به بحران بوده است.
در مقابله با جنبش مردم، در سال 88، خامنهای به «النصر بالرعب» متوسل شد و با استفاده از تمام امکانات سرکوب، به مقابله مردم رفت. باکشتار و تجاوز و شکنجه و زندان و… مردم را به قول خودش از کف خیابانها جمع کرد. اما این بصیرت را نداشت و نفهمید که جنبش از کف خیابانها به درون خانه ها میرود و مخالفت با ولایت فقیه، با دوام میشود.
دم از پیروزی زدنهای سرکوبگران حامی خامنهای و برپا کردن اجتماع شکست خورده 9 دی، کوششهائی بودند برای القای فکر «شکست خوردیم» به مردم و باوراندن «پیروز شدیم» به خود. مرتب تبلیغ میکردند و هنوز هم گاه و بیگاه تبلیغ میکنند که مردم فریب خورده متوجه شدند که اشتباه کرده بودند، این بصیرت «مقام معظم رهبری» بود که ایران را نجات و کشتی انقلاب را از پیچ خطرناک تاریخ عبور داد. وقتی شیرازه حکومت احمدی نژاد از هم پاشید و خزانه خالی شد و ترس از تحریم کامل “انتخابات” خامنهای را فراگرفت، دانست که کشتی سوراخ شده ولایت دیگر قادر به ادامه مسیر سالهای گذشته نیست و عنقریب، گرفتار طوفان فشارهای ملت، در هم خواهد شکست.
اعتراضات مردمی از یک سو و اشتباهات شخص خامنهای فشارهای درونی و برونی را آنچنان بر حاکمیت وارد ساخت که به اجبار نام جام زهر را به “نرمش قهرمانانه” تغییر داد و آن را تا ته نوشید و نوشاند. اما به کلیه مسئولان تحت امر فرمان داد که آن را یک پیروزی بزرگ بنامند و کسی هم متوجه نشود تا چه اندازه مجبور به دادن باج به غربی ها و دیگران شدهایم. همانند گذشته تاکید داشت که ملت متوجه نشود. البته پیروزی خواندن شکست در تاریخ انقلاب اسلامی نیز سابقه دارد و به دلیل در انحصار داشتن وسائل ارتباط جمعی، راحت میتوانند شکست را پیروزی جلوه دهند.
شکستها که پیروزی نام گرفتند و مردمی که هزینه آن را پرداخته بودند، خود مبلغ «پیروزی» شدند:
●کودتای خائنانه، بعد از سازش پنهانی با دستگاه ریگان و بوش، برضد اولین رییس جمهور منتخب مردم، با استفاده از جنگ و با زور اسلحه سپاه و چماقداران مزدور و وادار کردن «نمایندگان» اغلب قلابی، نه تنها پیروزی که انقلاب سوم، بزرگ تر از دو انقلاب اول و دوم، نام گرفت.
● پایان دادن به گروگانگیری با انجام دو معامله، یکی پنهانی با ریگان و بوش، دو نامزد ریاست و معاونت ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه و دیگری علنی با حکومت کارتر، با از دست دادن میلیاردها دلار سرمایه کشور و گرفتار کردن کشور به جنگ و ایجاد فرصت برای کودتا و تصرف دولت و استقرار استبداد، اجرای طرحی امریکائی بود که شکستن شاخ امریکا لقب گرفت و پیروزی خوانده شد و هر ساله این پیروزی جشن گرفته میشود.
● جنگ عراق با ایران – آلن کلارک، وزیر دفاع انگلستان در حکومت تاچر گفته بود در سود انگلستان و غرب بود، اسباب ایجاد و ادامهاش را فراهم کردیم- را که میباید در خرداد 60 پایان مییافت، بمدت 8 سال طولانی کردند و سرانجام، شخص خمینی پذیرش قطعنامه را با جام زهر یکی دانست و آن جام زهر شکست را سرکشید. اما، درجا، به آن جنگ در سود امریکا و انگلیس و اسرائیل، «دفاع مقدس» نام نهادند و آن را یک پیروزی شگرف توصیف کردند و همه ساله در هفتههای مختلف سپاه و بسیج و رزمندگان و جنگ و ایثارگران، «پیروزی در دفاع مقدس» را القاء میکنند. بیشتر از آنها، قربانیان این جنگ خائنانه، به جای شورش بر دروغ و برخاستن به احقاق حق از خائنان، مروج «دفاع مقدس» شدهاند، زیرا نمیخواهند به روی خود بیاورند که عزیز و بسا عزیزان خود را در جنگ خائنانهای از دست دادهاند.
● افتضاح تقلب بزرگ و کودتای “انتخاباتی” سال 88 را پیروزی بزرگ ملت نامیدند و به زور به میدان کشاندن وابستگان خود در 9 دی را یوم الله نام نهادند و همچنان اجتماع دستوری و کم شمار را خیزش ملت به دفاع از نظام میخوانند.
● توافقنامه هستهای جدید را که سراسر تعهد یک جانبه (بیش از 23 تعهد) است، «موفقیت قرن» نام نهادهاند. باوجود این، تبلیغاتچیهای خامنهای میکوشند دست او را از این تسلیم بشویند. حال اینکه جز او و دستیارانش کسی مسئول این تسلیم و صدها میلیارد دلار ثروت به غارت رفته کشور نیست.
شماره ۸۴۴ از ۸ تا ۲۲ دی ۱۳۹۲