بی بی سی- جرمی بوئن: همه جنگ ها بجز کوتاه ترین آنها، لحظاتی دارند که کشتار، یک روال غیرقابل تغییر و تلخ میشود. لحظاتی هم مثل چند روز گذشته در خاورمیانه وجود دارند که رویدادها، طرف های متخاصم و متحدان آنها را بر سر دوراهی تصمیمات بزرگ قرار میدهد.
انتخاب هایی که رهبران دولتها و نیروهای مسلح در اسرائیل و تهران، در مقر حزب الله در حومه جنوبی بیروت و دورتر از آنها در خلیج فارس، اروپا و آمریکا با آنها روبرو هستند.
کشته شدن امدادگران خارجی در غزه ممکن است در نهایت صبر قابل توجه متحدان اسرائیل به رهبری ایالات متحده آمریکا را از بین ببرد.
اسرائیل و مصر ورود روزنامه نگاران خارجی به غزه را ممنوع کرده اند، مگر برای بازدیدهای گاه به گاه، با کنترل شده و بازدیدهای کوتاه همراه با ارتش اسرائیل.
طرفهای جنگ در عصر جنگ نامتقارن باید در نبرد رسانهای پیروز شوند که در آن پیروزی یا شکست میتواند به همان اندازه واقعیتهای نبرد بر استنباط ها متکی باشد.
روزنامهنگاران همچنین وقتی از دسترسی به صحنه جنگ محروم میشوند که طرفهای جنگ چیزی برای پنهان کردن داشته باشند.
اما حتی بدون حضور خبرنگاران خارجی در صحنه، شواهدی در حال جمع آوری است که نشان میدهد اسرائیل بر خلاف آنچه که ادعا میکند، به تعهدات خود بر اساس قوانین جنگ برای رعایت امنیت و جان غیرنظامیان احترام نمیگذارد، یا اجازه جریان آزادانه کمک در میان قحطی ایجاد شده توسط عملیات خود را نمیدهد.
پس از کشته شدن تیم آشپزخانه جهانی در غزه، جو بایدن شدیدترین لحن خود را در بیانیههای عمومی برای محکوم کردن اقدامات اسرائیل بکار برد.
رئیس جمهور آمریکا و دستیارانش اکنون باید تصمیم بگیرند که آیا کلمات کافی است یا نه. آنها تاکنون در برابر درخواستهایی برای قراردادن شرایطی در استفاده اسرائیل از تسلیحات آمریکایی در غزه یا حتی بستن خط تدارکات مقاومت کردهاند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در حالیکه تسلیحات هنوز به دستش میرسد و برای ماندن در سمت خود به ملیگرایان افراطی یهودی وابسته است، ممکن است احساس کند هنوز میتواند از پس بایدن برآید.
یک آزمایش بزرگ، حمله تهاجمی اسرائیل به حماس در رفح خواهد بود، طرحی که ایالات متحده آمریکا معتقد است فاجعه انسانی در غزه را تشدید میکند. منافع آمریکا و چشمانداز سیاسی جو بایدن در سال انتخابات قبلاً به دلیل همدستی با اسرائیل در بسیاری از کشورها آسیب دیده است.
در تغییر دیگری در این هفته، آقای نتانیاهو پس از دو روز مرخصی برای عمل جراحی فتق به محل کارش بازگشته در حالیکه تظاهرات بزرگی برگزار شده که خواستار استعفای او و برگزاری انتخابات زودهنگام برای پارلمان جدید شده است.
شکافهای عمیق فرهنگی و سیاسی بین اسرائیلیها که پس از ۷ اکتبر به یک سو گذاشته شد، دوباره باز شده و در خیابانها فریاد میزند.
نخست وزیر با مشکلات سیاسی مواجه است و مخالفانش او را به شدت سرزنش میکنند که باعث شد وضعیت امنیتی اسرائیل آنقدر تضعیف شود که حماس فرصتی برای حمله پیدا کند.
میلیونها اسرائیلی که معتقدند در حال جنگی عادلانه علیه حماس هستند همزمان به آقای نتانیاهو اعتماد ندارند.
فهرست اتهامات آنها شامل طولانی کردن جنگ برای به تعویق انداختن لحظهای است که باید به خاطر اشتباهاتش پاسخگو باشد، ناتوانی در بازگرداندن امن گروگانها به کشور، و بیگانه کردن متحدان حیاتی اسرائیل از جمله بایدن.
به این واقعیت این را اضافه کنید که پس از یک یورش عظیم بیش از شش ماهه، حماس همچنان در حال جنگ است و یحیی سنوار، رهبر ارشد آن هنوز در جایی در نوار غزه زنده است.
یکی دیگر از عوامل جدید محاسبه در مورد مراحل بعدی بحران در خاورمیانه، از کشتن یک فرمانده ارشد ایرانی در دمشق ناشی میشود، که عموماً در اسرائیل نظر بر این است که کار نیروی هوایی این کشور بوده است.
این اقدام یک دستاورد برای سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل بود که شش ماه پیش از خطر حملات آگاه نبودند یا آن را نادیده گرفتند.
این اقدام همچنین به منزله تشدید و گسترش جنگ در منطقه بود که پیامدهایی را در پی خواهد داشت.
برخی از این پیامدها ممکن است نزدیک به همین جایی که من این را مینویسم اتفاق بیفتند، از آن سوی دریای جلیله به سوی بلندیهای جولان، یعنی منطقه وسیعی از جنوب سوریه که اسرائیل در جنگ خاورمیانه در سال ۱۹۶۷ تصرف و بعدا ضمیمه این کشور شد.
از لحاظ فاصله مستقیم، دمشق کمتر از ٨٠ کیلومتر با اینجا فاصله دارد. مرز با لبنان هم نزدیک است و خصوصا در شب، منطقه شاهد فعالیت دایم نیروی هوایی اسرائیل با غرش جتها در حال گشت زنی یا گلولهباران لبنان یا سوریه است.
از اکتبر گذشته به این سو، به موازات جنگ غزه، یک جنگ سایه هم در اینجا در جریان بوده است.
این چنگ با حمله حزبالله، گروه شبهنظامی و یک جنبش سیاسی قدرتمند در لبنان، به اسرائیل، در حمایت از حماس در غزه آغاز شد.
این حمله به آن صورت نبود که رهبری حماس به آن امید بسته بود – نه حزبالله و نه حامیان آن در تهران خواهان جنگی همه جانبه با اسرائیل و به طور غیرمستقیم، با حامیان آمریکایی آن بودند. آمریکاییها هم این را نمیخواستند و غریزه طبیعی اسرائیل برای پاسخی با تمام قدرت را مهار کردند.
اما حزبالله دست و پای هزاران سرباز اسرائیلی را در اینجا بسته و حدود ٨٠ هزار غیرنظامی را مجبور به تخلیه مناطق مرزی کرده است. واکنش اسرائیل، در مقایسه با جنگهای مرزی قبلی محدود بود و حداقل به همان تعداد غیرنظامی را در آن سوی مرز لبنان آواره کرده است.
وضعیت از ابتدای سال جاری تفاوت کرده است.
اسرائیل سرعت جنگ را بازتنظیم کرده است و دشمنان خود را در عمق خاک لبنان و سوریه بمباران میکند. بزرگترین جهش در نردبان تشدید تنش در روز دوشنبه با حمله هوایی اسرائیل به یک مجتمع دیپلماتیک ایران در دمشق، پایتخت سوریه، رخ داد.
در مصاحبههای من با مقامات محلی و ساکنان شمال اسرائیل، آنها نه تنها از این ترور فرمانده ایرانی، بلکه از حمله به جنوب لبنان برای نابودی حزبالله و وادار کردن آن به عقب نشینی از مناطق نزدیک مرز حمایت کردهاند.
تجربه اسرائیل در دو دهه آخر قرن بیستم، زمانی که نوار وسیعی از جنوب لبنان را برای محافظت از شمال اسرائیل اشغال کرده بود نظر آنها را تغییر نداده است.
در آن زمان، اسرائیل حتی گروههای شبهنظامی لبنانی خود را برای کمک به جنگ تشکیل داد.
اسرائیلیها در سال ۲۰۰۰ در حالیکه عملیات حزبالله ادامه داشت منطقه را تخلیه کردند. اهود باراک، نخست وزیر وقت و رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل، بهاین نتیجه رسیده بود که ادامه اشغال این منطقه (که اسرائیل آن را «منطقهامنیتی» مینامد) امنیت اسرائیلیها را بهتر نمیکند و جان نظامیان را هم در معرض خطر قرار میدهد.
من از میان ویرانه کارخانه شرابسازی آویویم که درست روی خط مرزی واقع است عبور کردم.
این کارخانه هفته گذشته در حمله حزبالله خراب شد. شلومی بیتون، صاحب شرابسازی، کسب و کار ویران شده خود را به من نشان داد.
او ۴۷ سال سن دارد و در آویویم به دنیا آمده است، شهری که مانند بقیه جاهای شمال اسرائیل پس از تخلیه ساکنان به شهر ارواح تبدیل شده است.
شلومی در طول خدمت سربازی خود در لبنان جنگید و اکنون معتقد است که تنها راه برای بازگرداندن یک زندگی شایسته و امن برای ساکنان شمال، بازگشت اسرائیل به لبنان و نبرد سرنوشتساز با حزب الله است.
او با اشاره به کسب و کاری که از بین رفته به من گفت: «چاره دیگری نیست زیرا در غیر این صورت، مردم برای زندگی به اینجا برنخواهند گشت، شاید فقط چند آدم دیوانه مثل من اینجا بمانند اما حتما بچهها برنمیگردند.»
در کریات شومنا، ، یک شهر مرزی که که ۲۵ هزار اسرائیلی در آن زندگی می کردند، بیشتر از هزار نفر که اکثرا سربازان و شاغلان خدمات ضروری هستند، باقی نماندهاند.
آویخای استرن، شهردار، محلههای متروکه و ساختمانهای ویران شده را به من نشان داد. او معتقد است که اسرائیل باید با یک تهاجم قاطعانه و ویرانگر علیه لبنان، شبیه حمله به غزه، تهدید حزبالله را از بین ببرد.
آقای استرن گفت سال گذشته ١٠ هزار تن از شبهنظامیان حزبالله عملیات حمله و اشغال شمال اسرائیل را تمرین کردند.
او به من گفت: «درست مثل غزه، حمله آنها میتواند اینجا هم اتفاق بیفتد. تمرین این شبهنظامیان برای هدایت ترافیک در بیروت نبود. تنها راه برای متوقف کردن این گروه، ورود به لبنان است تا این خطر را در اسرع وقت از بین ببریم.»
دقیقاً ۶ ماه پیش، حماس در عملیاتی مرگبار همراه با مخفیکاری، واقعا سنگ تمام گذاشت و عملیاتی را که آن را طوفان الاقصی نامید، پیاده کرد.
کشتار ۷ اکتبر و هر آنچه که در پی آن رخ داد، این فکر باطل و بیهوده را از بین برد که مدیریت درگیری صد ساله بین اعراب و یهودیان برای کنترل سرزمینهای واقع بین رود اردن و دریای مدیترانه امکان پذیر است.
حماس با کشتن حدود ۱۲۰۰ نفر که اکثرا غیرنظامیان اسرائیلی بودند، بیش از ۲۵۰ اسرائیلی و شهروند خارجی را به عنوان گروگان به غزه برد و به این ترتیب، درگیری در منطقه را به سرخط مسایل جهان بازگرداند.
نظر بر این است که بسیاری از ۱۳۴ نفر [گروگان] ی که در غزه هستند، جان باخته اند. این حمله بدترین روز برای اسرائیل از زمان پیروزی در جنگ استقلال در سال ۱۹۴۸ بود.
«انتقام شدید» که آقای نتانیاهو وعده آن را داده تاکنون بیش از ۳۲۰۰۰ فلسطینی را کشته که اکثریت آنها غیرنظامی بودند.
نیروی آتشی که توسط آمریکا تأمین می شود، بیشتر غزه را با خاک یکسان کرده است. جنگ در سراسر خاورمیانه گسترش یافته است و اکنون ممکن است وارد مرحله جدیدی شود.
مناطق مرزی بین اسرائیل و لبنان در چند هفته اول بهار به طرز فریبندهای زیباست. در حالیکه همراه با افسران اسرائیلی در امتداد مرز راه میرفتم، گلهای وحشی و میوه درخت کاج و نه ترکش، زیر پایم بود.
در یکی از خطرناکترین مرزهای خاورمیانه، هر گونه احساس صلح البته یک توهم است.
ایران و حزب الله در مورد چگونگی پاسخ به ترورها در دمشق و افزایش فشار نظامی اسرائیل بر لبنان تصمیم گیری میکنند.
این دو متحد می خواهند واکنش خود را به نحوی تنظیم کنند که از یک جنگ گسترده تر و ویرانگر که هیچ کدامشان نمی خواهند، اجتناب کنند.
اسرائیل هم، چنین جنگی را نمی خواهد. اما ترور جسورانه افراد در مجتمع دیپلماتیک ایران در دمشق میتواند نشانهای باشد از اینکه که اسرائیل معتقد است ایران و شبکهای که آن را محور مقاومت مینامد، ممکن است واکنشی نشان ندهند.
اگر چنین باشد، این یک استراتژی مخاطرهآمیز است.
ایران خواهان بازگرداندن توانایی خود برای بازدارندگی علیه اسرائیل است که به وضوح کارساز نیست. بنابراین تلاش خواهد کرد به گونهای پاسخ دهد که اسرائیل را غافلگیر کند.
احتمالا مناطق خالی از سکنه در مرز لبنان و اسرائیل اولین گزینه ایران برای تلافی نیست. آنها میتوانند یک هدف اسرائیلی را در کشور دیگر انتخاب کنند یا به جای موشک، دست به حملات سایبری بزنند یا برنامه هستهای خود را گسترش دهند.
یک مقام آمریکایی به نام آموس هوچستین کوشیده است راهی را بیابد و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که به آخرین جنگ بزرگ بین حزب الله و اسرائیل در سال ۲۰۰۶ پایان داد، احیا کند. هیچیک از دو طرف مفاد این قطعنامه را رعایت نکرده اند، اما این سند میتواند چارچوبی برای صلح باشد.
در این دوراهی، نه اسرائیل، نه ایران و نه حزبالله خواهان جنگی همه جانبه نیستند که پیامدهای وحشتناکی را برای همه آنها داشته باشد. اما به نظر نمیرسد هیچ طرفی هم آماده توقف در حرکت به سمت آن باشد.