غرب چشم براه چه بود؟ ولادیمیر پوتین آدم شروری است ولی هیچ رئیس جمهور روسیه از کریمه نمی گذرد. صدر اعظم مرکل و وزیر خارجه اشتاین مایر باید این را می دانستند. اگر نقش نوین آلمان در جهان چنین است همان به که نباشد.
فرانک والتراشتاین مایر به تازگی گفته بود که آلمان “بزرگتر از آن است که سیاست جهانی را تنها تفسیر کند”. حال منظور وزیر خارجه را در می یابیم. آلمان در رویدادهای کیف نه تنها مفسر که مداخله گر نیز بود. نتیجه جیزی جز فلاکتی دیپلوماتیک نیست.
آیا خانم مرکل و آقای اشتاین مایر خوش خیال بودند یا این که می خواستند خیلی زیرک باشند؟ می خواستند به اوکرائین کمک کنند و یا اینکه پوتین شرور را سر جایش بنشانند؟ هیچ یک از این اهداف عملی نخو اهد شد. جدایی یا جنگ. اوکرائینی ها بهای سنگینی را بابت چشم داشت به وسوسه غرب خواهند پرداخت. آلمان هم در این زمینه پاسخ گو است.
هفته پیش “FAZ” پیروزمندانه نوشت: “آقای اشتاین مایر مدتی کوتاه بعد از برگشت به وزارت خارجه اقتدار خود را به رخ کشید.” این تمجید زودرس در مورد توافق نامه مابین دولت اوکرائین و اپوزوسیون بود که اشتاین مایر هم در بوجود آمدن آن نقش داشت. سیاست خارجی آلمان درهمان گام نخست محدوده خود را دید. ولی آن گونه که استاد پیر کسینجر گفته است دیپلوماسی توانایی دیدن و دریافتن است. باید جهان را از چشم دیگران نیز دید. دیگران در اینجا همانا روس ها هستند.
نخست وزیری و وزارت خارجه چه انتظاری از روسیه داشتند، زمانیکه توافقنامه پیوست به اتحادیه اروپا را با کیف پیش می بردند؟ زمانیکه اوپوزوسیون اوکرائین را تشویق به قیام علیه دولت – در هر حال منتخب – یانوکوویچ مستبد می کردند؟ و زمانیکه بی درنگ دولت کودتا – سران تازه اوکرائین را تنها به این نام می توان نامید- را به رسمیت شناختند؟
پوتین نمی خواهد هم پیمان غرب باشد
زمانیکه آقای مک کین از پشت تریبون میدان آزادی در دسامبر سال گذشته اعلام می کرد: “مردم اوکرائین! اکنون زمان شما رسیده است! جهان آزاد با شماست!” روسیه چگونه می توانست آن را ببیند؟ و نیز روسیه چه برداشتی می توانست از این داشته باشد که کلیچکوی بوکسر و تیموشنکوی الیگارش گاز بلافاصله بعد از کودتا دعوت نامه ای برای شرکت در همایش حزب مردم اروپا در دابلین دریافت داشتند؟
پوتین نمی خواهد هم پیمان غرب باشد. وی امپراطوری بزرگ اویروآسیا ی خود را می سازد. عدم اعتماد متقابل خیلی بزرگ است. به دلایل بسیار از هر دو سو. ولی اینجا یک درگیری واقعی بر سر منافع آغاز می شود. اوکرائین به معنی خط مرزی است. خط مرزی مابین شرق و غرب از اینجا می گذرد و این سرزمین را چنان می شکافد که تاکنون هیچگاه پر نشده است.
وقتی آقای اشتاین مایر اطمینان می دهد که “هیچ بازی ژئوپولیتیکی بر سر اوکرائین نمی شود” و اوکرائینی ها خودشان باید آینده خود را رقم بزنند، ما از او خوشمان می آید. ولی ولادیمیر پوتین نه در چهارچوب حق تعیین سرنوشت دمکراتیک و نه در محدوده جهانی شدن دیجیتالی می اندیشد. برای وی اوکرائین به مثابه یک مانع وحصار است: دیوار حائلی که استحکامات خودی را در بر می گیرد. از اینرو هیچ “جنگ سرد” دیگری در نمی گیرد. ریشه ها از این هم عمیق ترند. این همان “بازی بزرگ” است که رودیار کیپلینگ از آن یاد کرده است، بازی بزرگ تسلط در آسیای میانه، که روسیه و انگلستان در قرن ١٩ بازی می کردند.
حقوق بین الملل در اینجا نقش فرودستی دارد.
ژئواستراتژ آمریکایی زیبینیو برژینسکی در سال ١٩٩٨ نوشت، اوکرائین تعیین می کند که آیا روسیه یک “قدرت امپریالیستی اساسا آسیایی” است که مشغول درگیری ها در آسیای مرکزی است و یا اینکه “دولت مقتدر امپریالیستی است که آسیا و اروپا را زیر نگین دارد.”
حقوق بین الملل در اینجا نقش فرودستی بازی می کند- آنگونه که در باره حملات هواپیماهای بی سرنشین آمریکایی در مرز پاکستان – یا اشغال سرزمین های اردن غربی توسط اسرائیل، و یا در باره مرز کشی های من درآوردی چینی ها در دریای جنوب چین صادق است. وقتی مسئله دفاع از منافع خودی درمیان است تنها روسها نیستند که با حساسیت کمی عمل می کنند.
اما حتی اگر پوتین “دمکرات بی کم وکاستی” می شد – که هرگز نبود – بازهم نمی توانست حد اقل از کریمه بگذرد. آلمانی ها باید اقلا این را می دانستند. در هر حال این شاهزاده آلمانی که بعد ها به نام تزار کاترینای دوم لقب “بزرگ” گرفت و عاشق وی شاهزاده پوتیمکین بودند، که کریمه را به سال ١٧٨٣ به تصرف خویش “از حالا و تا ابد” گرفتند. و همانا ژنرال ادووارد ایوانویچ فون توتلبن بالتیکی- آلمانی بود که از الکساندر دوم به خاطر مقاومت یک ساله استحکامات سواستوپل در مقابل حملات انگلیس تشکر کرد.
شاید غرب همواره در فکر تقسیم اوکرائین به دو قسمت شرقی و غربی بوده است. همان به که نیمی از اوکرائین در جانب ما باشد تا همه اوکرائین در سمت روسیه؟ در این صورت باید سیاست خارجی آلمان پخته تر از آنی می بود که آقای اشتاین مایر پیش می برد. در هر حال جهان با خسارت کمی از این بحران خارج خواهد شد اگر مسئله تنها با جدائی کریمه پایان یابد.
بحران کریمه: فلاکت آلمانی
یا کوب آگشتاین – اشپیگل آن لاین ٣ مارس ٢٠١۴
ترجمه حسین انور حقیقی
منبع: