پنجشنبه ۲۱ دسامبر ۲۰۲۳- روزنامه گاردین- پل راجرز*: روایت رسمی اینست که حماس ضعیف شده، اما در واقع دکترین قدرت عظیم ارتش اسرائیل در حال شکست است. تا همین اواخر، روایت جنگ در غزه تا حد زیادی توسط نیروهای دفاعی اسرائیلو وزارت دفاع این کشور کنترل می شد. وجهه بین المللی اسرائیل ممکن است با کشته شدن بیش از ۲۰۰۰۰ فلسطینی، مجروح شدن بیش از ۵۰۰۰۰ نفر و ویران کردن بخش زیادی از غزه از بین رفته باشد؛ اما ارتش اسرائیل همچنان می توانست روایت قابل قبول را که حماس به شدت تضعیف شده است، بفروشد، حتی ادعا کند که جنگ در شمال غزه تا حد زیادی پایان یافته است و موفقیت در جنوب غزه را بزودی به دنبال خواهد داشت. مشکلات شدیدی که معدود روزنامه نگارانی که هنوز در غزه فعالیت می کنند، از جمله بخاطر خطری که امنیت شخصی آنها را تهدید می کند، در حالی که مطبوعات بین المللی در بیت المقدس گیر افتاده و برای بسیاری از اطلاعات خود به منابع ارتش اسرائیل وابسته است، به ساختن این روایت کمک کرد.
با ظهور تصاویر متفاوت، این روایت تغییر کرد. ابتدا، فقدان مدرکی برای ادعای ارتش اسرائیل مبنی بر اینکه مقر حماس در زیر بیمارستان الشفاء واقع شده بود، و سپس ارتش اسرائیل، علیرغم برخورداری از پیشرفته ترین سرویس های اطلاعاتی در جهان، قادر به شناسایی محل گروگان های اسرائیلی نشد.
اخیراً دو حادثه دیگر رخ داده است. در ۱۲ دسامبر، شبه نظامیان حماس یک کمین سه گانه ماهرانه در بخشی از غزه که ظاهراً توسط نیروهای اسرائیلی کنترل می شود، برپا کردند. یک یگان ارتش اسرائیل در کمین قرار گرفت و تلفاتی را متحمل شد. نیروهای بیشتری برای کمک به این یگان اعزام شدند، سپس آنها و نیروهای کمکی در کمین قرار گرفتند. ده سرباز ارتش اسرائیل کشته و سایرین بشدت زخمی شدند، اما رتبه نظامی آنها اهمیت داشت، از جمله یک سرهنگ و سه سرگرد از تیپ برجسته گولانی. اینکه حماسی که فرضاً نابود شده و هزاران تن از مبارزانش قبلاً کشته شده اند، میتواند چنین عملیاتی را در هر نقطه از غزه سازماندهی کند، آنهم در منطقه ای که تحت کنترل ارتش اسرائیل است، باید این ایده که اسرائیل در حال پیشرفت قابل توجهی در جنگ است را مورد تردید قرار دهد.
نشانه دیگری چند روز بعد بدست آمد، زمانی که سه گروگان اسرائیلی توانستند از اسیرکنندگان خود بگریزند، اما با اینکه بدون پیراهن و با پرچم سفید برافراشته بودند، توسط سربازان ارتش اسرائیل کشته شدند. چیزی که از آن به بعد این وضعیت را بدتر کرد و باعث خشم قابل توجهی در اسرائیل شد، اینست که تماس های گروگان ها توسط یک سگ جستجو گر ارتش اسرائیل مجهز به سیستم صوتی، پنج روز قبل از کشته شدن آنها دریافت شده بود.
نشانه های گسترده تری از مشکلات ارتش اسرائیل وجود دارند. آمار رسمی تلفات، حاکی از کشته شدن بیش از ۴۶۰ پرسنل نظامی در غزه، اسرائیل و کرانه باختری اشغالی و حدود ۱۹۰۰ زخمی هستند. اما منابع دیگر تعداد بسیار بیشتری از مجروحان را نشان می دهند. ده روز پیش، روزنامه اصلی اسرائیل، یدیعوت آحرونوت، اطلاعاتی را منتشر کرد که از بخش توانبخشی وزارت دفاع بدست آمده بود. این تعداد زخمی را به بیش از ۵۰۰۰ نفر رساند که ۵۸% از آنها به عنوان جدی زخمی، و بیش از ۲۰۰۰ نفر به عنوان معلول، به طور رسمی شناخته شدند.
همچنین تعدادی تلفات در اثر آتشِ خودی وجود دارد، به طوری که تایمز اسرائیل از بین ۱۰۵ کشته، ۲۰ نفر را توسط خود ارتش اسرائیل، یا حوادث در حین درگیری، گزارش داده است.
به طور کلی، ارتش اسرائیل همچنان از دکترین «دایه Dahia»– که به خوبی تجربه شده، یعنی استفاده از قدرت عظیم در پاسخ به جنگ های نامنظم- پیروی می کند که باعث آسیب های اجتماعی و اقتصادی گسترده می شود، و اراده شورشیان برای مبارزه را تضعیف می کند و در عین حال از تهدیدات آینده برای امنیت اسرائیل جلوگیری می کند. اما بدجوری دارد پیش می رود. انتقادات از بخش های غیرمنتظره ای وارد میشوند، از جمله از سوی وزیر دفاع سابق بریتانیا، بن والاس که درباره تأثیری که ۵۰ سال طول خواهد کشید، هشدار داده است. حتی دولت بایدن از آنچه در حال رخ دادن است کاملاً نا آرام می شود، با این حال بنیامین نتانیاهو و کابینه جنگ مصمم هستند تا زمانی که می توانند، جنگ را ادامه دهند.
ارزش این را دارد که بدانیم چرا. حملات ۷ اکتبر و وحشیگری آنها، عمیقاً به ایده امنیت اسرائیل ضربه زد، به این معنی که اکثریت قریب به اتفاق یهودیان اسرائیل تاکنون به حمایت از پاسخ نتانیاهو ادامه داده اند. اما با کشتن سه گروگان توسط نیروهای ارتش اسرائیل، این حمایت ضعیفتر می شود. نتیجه همه اینها اینست که فرماندهان ارتش اسرائیل برای موفقیت تحت فشار زیادی قرار می گیرند و تا جایی که کابینه جنگ اجازه می دهد پیش خواهند رفت. بسیاری از این فرماندهان بسیار با هوش هستند، هرچند به ناچار مصمم هستند، و اکنون می دانند که با وجود تمام لفاظی های نتانیاهو، حماس یا حداقل ایده های حماس را نمی توان با نیروی نظامی شکست داد. آنها همچنین می دانند که در حالی که مذاکرات متوقف می شوند، فشار خانواده های گروگانها ممکن است بزودی منجر به توقف بشردوستانه دیگری شود.
بنابراین، هدف آنها آسیب رساندن به حماس خواهد بود؛ تا جایی که می توانند، در سریع ترین زمان ممکن، هر چقدر بتوانند و به هر قیمتی که برای فلسطینی ها تمام شود. برای شواهدی از این رویکرد، شاهد حملات هوایی شدید این هفته باشید. آنچه این امکان را فراهم می کند، وابستگی نتانیاهو به اقلیت افراطی بنیادگرایان مذهبی و صهیونیست های تندرو در دولت اوست. آنها بدون فاجعه ۷ اکتبر، از حمایت گسترده تری در اسرائیل برخوردار نمی شدند، با این حال به طور فزاینده ای به امنیت بلندمدت اسرائیل آسیب می زنند. اسرائیل نه تنها در خطر تبدیل شدن به یک کشور منفور، حتی در میان متحدانش است، بلکه به نسلی از مخالفت های رادیکال از سوی حماس بازسازی شده یا جانشین اجتناب ناپذیر آن دامن می زند.
اسرائیل نیاز به نجات از خود دارد، اما این بیش از هر چیز به جو بایدن و اطرافیانش بستگی دارد. شاید به دلیل تغییر سریع افکار عمومی در اروپای غربی، آنها نقشی را که باید در پایان دادن فوری به این درگیری ایفا کنند، در پی بگیرند.
* پل راجرز استاد ممتاز مطالعات صلح در دانشگاه برادفورد و عضو افتخاری کالج فرماندهی و ستاد خدمات مشترک است.