عصرجدید: با توجه به کشته شدن یکی از سربازان ایرانی توسط جیش العدل، ریشه ها و اثرات این گونه حرکتهای تروریستی را چگونه ارزیابی می کنید؟
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: این سوال را از چند نظر می توان بررسی کرد، ولی با وقتی که داریم از دو نظر بررسی می کنم. یکی از نظر اندیشه راهنما؛ گروهی که عنوان جیش العدل(قشون داد) را بر خود نهاده اند، پنج مرزبان ایرانی را ربوده و به رژیم اخطار کرده اند: “زندانی های ما را آزاد کن وگرنه این گروگانها را خواهیم کشت!”، یکی از گروگانها را نیز کشته اند، این عمل با کدام عدل سازگار است؟ وقتی که زور را با طرز فکر در آمیختید، آن طرز فکر هم اسلام بود، نتیجه اش روش جنایتکارانه می شود، اگر هر مرام یا ایدئولوژی دیگری را نیز وسیله قدرت کنید، عدل را ستم و روش را جنایت می کنید. اگر به فیلم لحظه گروگانگیری سربازان توجه کنید، می بینید که رژیم برای حیات انسان هیچ ارزشی قائل نیست وگرنه چادر نمی زد و چند جوان را در آنجا نمی گذاشت و نمی گفت که مرز را بپایند، چون برای حیات انسان ارزشی قائل نیست، اهمیتی هم نمی دهد که آنها را بکشند بلکه بعکس وسیله کارش است! عده ای که این جوانها را ربوده اند، آدمهای نادانی هستند، از جنس همین رژیم هستند، چون اگر عقل و شعوری رها از زور داشتند، در می یافتند که این رژیم نان همین را می خورد که بگوید: “اگر دست به ترکیب من بخورد، این گونه گروهها در شرق و غرب کشور عرصه را از آن خود می کنند و دمار از روزگار شما مردم در می آورند!”، هرگاه ماهیت روابط قوا در منطقه را نمی دانستیم، خیلی آسان بود که فکر کنیم که اینها(جیش العدل) اصلا تولید خود رژیم برای ایجاد ترس و وحشت هستند.
جیش العدل تهدید کرده است که یک مرزبان دیگر را در سیزده فروردین خواهند کشت، رژیم چه باکش است از اینکه شما این جوانها را می کشید؟ هیچ، بعکس، سودش در این است چون ایجاد ترس می کند و ضرورت یک رژیم سرکوبگر را در ذهنهای ساده توجیه می کند. غیر از اینکه این با کدام اسلام جور است که آدمهایی را که هیچ نقشی در گرفتن تصمیم یا اثری در گرفتن نیروهای شما ندارند، را در مقام تهدید رژیم بکشید؟ فرض کنیم که طرف(گروگان گرفته شده) سوئدی یا آلمانی یا فرانسوی بود، افکار عمومی باعث می شد که حکومتها واکنش نشان بدهند، البته نظیر همین مساله، چند ماه پیش در الجزایر واقع شد ولی کک همین حکومتهای اروپایی هم از کشته شدن شهروندانشان نجنبید بلکه از آن سود هم بردند و گفتند: ما به دلیل تروریسم به آفریقا قشون کشی می کنیم! پس در این روش جنایتکارانه، شما افراد فریب خورده(جیش العدل) هیچ سودی ندارید، ضد اسلام عمل می کنید، روش شما هم جنایتکارانه است و در واقع به رژیم در ایجاد ترس سود می رسانید.
اصلا این گروهها را چه کسانی ایجاد می کنند؟ آمدن و ربودن و بردن و نگهداشتن، امکانات مالی می خواهد، مرتب هم در پاکستان جا عوض می کنند، چه کسی به اینها جا و امکان می دهد که افراد را از داخل خاک ایران بربایند و به پاکستان ببرند و دست به این گونه جنایتها بزنند؟ حکومت پاکستان می گوید: “اینها در داخل خاک پاکستان نیستند، ما همه کار کرده ایم و اصلا اثری از اینها در پاکستان نیافتیم!” این حرف حکومت پاکستان، دروغ آشکاری است. حکومت پاکستان در حال حاضر از لحاظ مالی به عربستان وابسته است و این امر بر کسی پوشیده نیست، دولت در پاکستان از نظر مالی ورشکسته است، محتاج به منابع خارجی است، بخشی از این منابع را آمریکایی ها تامین می کنند، بخش بیشتری از این منابع را اکنون عربستان تامین می کند، چرا؟ دقیقا برای همین کارها! یکی از دلایلش ساختن جیش العدل، گروه ریگی و گروههایی دیگر در جاهای مختلف ایران توسط عربستان است.
از لحاظ عمومی، شما تصور کنید که ایران طوری در منطقه قرار گرفته که شمالش آسیای میانه و روسیه است، ضعف ایران از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به روسیه سود می رساند بحاظ اینکه در آسیای میانه خلاء بیشتر می شود و روسها در آنجا بیشتر حاکم می شوند، از این جهت ایران یک اقبال دارد، البته اگر رژیم آنرا مثل بقیه اقبالها از بین نبرد، آن اقبال این است که غرب موافق بازسازی امپراطوری روسیه توسط پوتین نیست پس خواهان ضعف مفرط ایران و ترکیه از لحاظ روسیه نیست چون این دو کشور در این منطقه می توانند جاذبه داشته باشند و با اتخاد سیاستی مستقل می توانند الگویی بشوند که منطقه روی پای خودش بایستد. اما در خلیج فارس و خاورمیانه تا شمال آفریقا؛ از دید حکومت کنونی آمریکا، اتحاد عربستان و اسرائیل به سود سیاست و منافع آمریکا در منطقه نیست، در حالیکه عربستان و اسرائیل اصرار دارند که آن معادله تغییر کرده است. هشدارها در این باب مرتب داده شد، منتهی رژیمی داریم که مثل جیش العدل است، به کدام هشدار گوش داد که به این یکی گوش بدهد؟ این تحریمها تا زمانی بدینصورت توجیه می شد که آنها را برای آوردن ایران به پای میز گفتگو درباره اتم وضع می کنیم، حالا وارونه است و می گویند که دستاویز اتم را بکار ببریم تا این تحریمها لغو نشوند بلکه بر آنها اضافه نیز بشود تا ایران ضعیفتر شود و ضعیف بماند، نتواند بر منطقه نفوذی داشته باشد و منطقه برای اتحاد اسرائیل-عربستان قرق بشود. آنجور که از مصر و تبلیغاتی که درباره محبوبیت آقای السیسی انجام می شود مشخص است که می خواهند او را با درصد بالایی رئیس جمهور مصر کنند و برنامه شان این است که گروهی شامل اسرائیل-عربستان-مصر منطقه را در دست بگیرد و در اینصورت و با ضعیف شدن ایران، مجهز کردن گروههای مسلح و به جان ایران انداختن کار آسانی می شود.
طرفی که می گوید: “ضعف ایران به مصلحت نیست”، در مورد جنوب ایران و عموم منطقه می گوید: “یکه تاز شدن اتحاد اسرائیل-عربستان-مصر در آن بلحاظ اینکه با خواستهای عمومی مردم سازگاری ندارد، در ضمن گروههای مسلحی که ساخته اند نیز بیکار نمی شینند، مثلا چند روز پیش گروهی با مواد منفجره و اسلحه زیاد در فرانسه کشف شد که از کسانی بودند که به سوریه رفته بودند. اگر رژیمی مثل عربستان که هیچ امکاناتی جز پول برای ابرقدرت منطقه شدن ندارد، بخواهد این کار را از طریق گروههای مسلح انجام بدهد، منطقه کانون ترور خواهد شد و دلیلی وجود ندارد که این امر به منطقه محدود گردد”. اما خود عربستان هم در معرض خطر است، رژیمی فاسد است، اگر این همه ثروت عظیم نفت سرمایه گذاری شده بود، عربستان باید بهشت می شد ولی همان بیابانی است که بود، پولدارها با پول نفت شهرهایی ساخته اند، بقیه اش را یا در بانکهای غربی انباشته اند یا صرف عیش و نوش و قمار می کنند. از اینرو وضعیت منطقه بی ثبات است پس کشور ما بلحاظ عینی یعنی از لحاظ تناسب قوا در منطقه و جهان، این موقعیت بیشتر از قبل دارد که بتواند هم کشوری نیرومند بشود (این امر محتاج اقتصادی تولیدمحور است)، هم اینکه منطقه ثبات پیدا کند با ثبات از این راه که مردم هریک از این کشورها، مقداری به حقوقشان برسند و زندگی در خور این عنوان پیدا کنند، عراق از این وضعیت بیرون بیاید، می دانیم که عربستان پشت گروههایی در عراق است، در سوریه نیز عربستان و شیخهای خلیج فارس! در لیبی بعد از قذافی وضعیتی داریم که نه تنها این کشور ثباتی ندارد و در هر گوشه اش یک ساز می زنند، بلکه یکی از مراکز صدور گروههای مسلح شده است. اینها وضعیتی است که تعادل قوای دیگری را در منطقه ایجاب می کند، تعادل قوایی که خواهان آن است که ایران رژیمی بیابد که از قماش و طرز فکر و جنس رژیم وهابی عربستان و جیش العدل نباشد بلکه برای مردم ایران و کشورهای همسایه اطمینان آور باشد و محل عملی برای گروههای مسلح تروریست باقی نماند.
مساله ای دیگر؛ مساله اوکراین در اروپا سبب مداخله روسیه شده است و کریمه را ضمیمه خودش کرده است، بسیاری می گویند که کریمه همیشه جزء روسیه بوده، آقای خروشچف جزء اوکراین کرد تا همواره بتواند در آنجا حضور داشته باشد و دخالت کند، در آسیای میانه نیز از این سیاست استفاده کردند و قسمتهایی را روس نشین کردند تا دستشان برای مداخله باشد. به هرحال روسیه کریمه را ضمیمه خود کرد، بسیاری این سوال را طرح می کنند که اگر روسها بخواهند با آمریکایی ها مقابله بکند آیا نمی توانند از قضیه اتمی ایران استفاده کنند؟ از دید من نمی توانند، هرگاه قضیه اتم بخواهد با ماجرای اوکراین ربط پیدا کند، بازنده اولش ایران است، چون مساله ای که ایران دارد با غرب است و تحریمهاست که اگر نتواند این مساله را حل کند و کنگره آمریکا مجازاتها را تشدید کند، ایران بازنده است. اینکه روسها از لحاط اقتصادی بتوانند جانشین غرب بشوند یا نشوند، یک سخن است، ولی اگر کشوری با موقعیت کنونی ایران، خودش را از لحاظ اقتصادی به روسیه کاملا وابسته کند، برای ایران کاملا کشنده است، بلکه آقای پوتین را به این هوس بیاندازد که به خیال خام تزار تحقق بدهد یعنی از طریق ایران به آبهای گرم دست بیابد. باید بسیار هشیار و مراقب بود که موقعیت را از دست نداد، با توجه به موقعیت و با توجه به اینکه در شرایط کنونی، غرب خودش را با این وضعیت در خاورمیانه روبرو می بیند.
هنوز یک مسئله مهم دیگر هم هست؛ گزارشی درباره اقتصاد آمریکا می خواندم که می گوید آمریکاییها به این نتیجه رسیده اند که اشتباها به اقتصاد تولید محور کم اهمیت دادند، دوباره به آن اهمیت دادند صنایعی که رها شده بود را دوباره بکار انداخته اند، میزان باروری را بالا برده اند بطوری که هزینه تولید از اروپا خیلی کمتر شده، حتی از چین کمی بیشتر است، در نتیجه آمریکا رونق اقتصادی را از سر گرفته و بحران را پشت سر گذاشته است. منظورم این است که اقتصاد امریکا متوجه این امر شده است که باید به اقتصاد تولید محور برگردد، می دانیم که اروپا هم چنین روشی را در پیش گرفته است، در آسیا غیر از منطقه اسلامی بقیه در حال انجام همین کار هستند. در ایران، خامنه ای و دستگاه حاکمه اش از اسم هم وحشت دارند، ترسیدند که اگر از “اقتصاد تولید محور” بگویند، گفته شود که این حرف بنی صدر بود و 35 سال پیش داشت این سیاست را اجرا می کرد، چرا کودتا کردید، از آن به بعد هم که مرتب گفت، چرا عمل نکردید و وارونه اش را انجام دادید، اسمش را اقتصاد مقاومتی گذاشته و محتوایی به آن داده است که هیچ ربطی به اقتصاد تولید محور ندارد!؟
اصل قضیه این است که وقتی امریکا روی خط اقتصاد تولید محور رفته است به دنبال بازار می رود، بازار امریکا کجاست؟ گزارشی که خوانده ام می گوید: آسیا. قشرهای میانه در چین، هند و اندونزی دارند بزرگ می شوند که بازار فوق العاده عظیمی است، بنابرین آمریکا می خواهد تکیه اش را از اروپا و خاورمیانه بردارد و روی آسیا بگذارد. اگر فرض کنیم چنین وضعیتی بشود خلاء ای نسبی بوجود می آید، چه کسی آنرا پر می کند؟ پاسخ این سئوال از لحاظ حال و اینده ایران و حتی از لحاظ حیات ملی کشور ما بسیار مهم است. اگر اسرائیل و عربستان بخواهند این خلا را پر کنند یک وضعیت پیش می آید ولی اگر کشورهای منطقه با نظامهای دمکراتیک پر کنند وضعیت دیگری پیش می آید. وضعیت دوم محتاج یک الگو و یک محور است و ایران با جمعیت زیاد و قلب بزرگترین حوزه تمدنی بشری بودن فرهنگ و تمدن ایرانی می تواند این نقش را بازی کند اما خودش این نظام دمکراتیک لازم را ندارد پس احتمال اینکه از این تحول، زیان بزرگ حاصل ایران شود، بسیار زیاد است.
سوال را از سه جهت بررسی کردم، امیدوارم که در آغاز سال 1393، هموطنان عزیز من، خصوصا جوانان کمی خود را از اشتغالات رزومره برهند، دنبال راه حلهای شخصی برای مسائل همگانی نباشند، به حال و آینده وطن خود بیاندیشند، امکانات را در نظر بگیرند، فضای عمومی منطقه و جهان را خوب درک کنند و تردید نکنند که ایرانی برخودار از دمکراسی که در آن حاکمیت با شهروندان برخوردار از حقوق شهروندی است، می تواند سرنوشت منطقه خاورمیانه را تغییر دهد و در آسیایی که دارد برمی خیزد، ایران نقشی بزرگ بیابد و کشور ما بزرگی از سر بگیرد.
شاد و پیروز باشید.
متن تنظیم شده گفتگوی 8 فروردین 1393 با رادیو عصرجدید
گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:
http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1