انقلاب اسلامی: گزارشی که می خوانید در روزنامه فیگارو (۲۳ آوریل ۲۰۱۴ ) منتشر شده است و مربوط است به سازماندهی جدید یک شرکت امریکائی:
یک کارفرمائی می تواند از راه نو کردن سازماندهی خویش نو به نو بگردد و پول بدست آورد. و.ال. گور (W. L. Gore) الگوی کامل این نوگردانی است. شرکت در ۱۹۵۸ توسط بیل و ژنویو گور تأسیس شد و از سال ۱۹۶۹ بدینسو، رشدی بس شگفت آمیز کردها ست. بوب گور، پسر بانیان این شرکت امریکائی، پولیمر (=بَسپار) جدیدی را کشف کرد که به چند کار می آید: در پارچه بافی و صنعت و فرآورده های بهداشتی بکار میرود. در سراسر دنیا، بیماران از امپلانت (implant) های گور استفاده می کنند. پولیمری که او کشف کرده است، در صنعت و الکترونیک و داروسازی و پارچه بافی، کاربرد دارد و شرکتش یکی از ۲۰۰ شرکت بزرگ امریکائی با ۲ میلیارد یورو کارکرد سالانه است. در مدیریت، به روش کار بنیادگذاران خود همچنان وفادار است. در این مدیریت، نقش محوری با انسان است: ۱۰ هزار کارکنان آن در سرمایه شریک هستند و در ادارهٔ کارفرمائی شرکت می کنند.
● فردریک آماریوتی، مدیر شعبه فرانسوی شرکت می گوید: «فرهنگ کارفرمائی ما بس نیرومند است. سازماندهی آن بر حداقل آمریت بنا شده است تا که زنان و مردان بتوانند تمامی خلاقیت خود را بروز دهند».
و.ال. گور زیر بار دیوان سالاری نمی رود. او مدیران و رئیسان را حذف کرده است و کلمه «شریک و همکار» را در مورد کارکنان بکار می برد و هرکس در قلمرو کار خود، رهبر است و می تواند ابتکار کند و ابتکار خود را بکار برد.
مدیریت دموکراسی بر اصل مشارکت است و حقوق بگیران، شرکت کنندگان در مدیریت اند. در زمانی که بسیاری از کارفرمائی ها میان کارکنان خویش رقابت بوجود می آورند، و.ل.گور اصل را بر اعتماد و وفاداری و همکاری گذاشته است. مدیریت این کارفرمائی بر چهار ارزش بنا می گیرد: صداقت، و وفای به عهد با کارفرمائی، و آزادی موفق شدن و موفق کردن دیگران، و شناختن جا و اثر عمل خویش بر کارفرمائی.
فردریک آماریوتی می گوید:«هر شریک و همکار باید بداند محل عمل او کجا است. همه ما در یک کشتی هستیم. اگر یکی از کارکنان، در خط تلاقی کشتی با آب، سوراخ ایجاد کند، آب وارد کشتی می شود و آن را غرق می کند. بنابراین، هرکس باید دریابد تصمیمی که می گیرد، بالا و یا زیر خط است.
● تقدم به کار گروهی داده شده است. هریک از همکاران مزد ثابتی دریافت می کند. تنها بابت کار گروهی است که پاداش دریافت می کند. هریک از کارکنان حق دارد از دیگری در حل مشکلی استمداد کند. هرگاه چنین نکند، اشتباه کرده است. هریک از کارکنان که «همیار» خوانده میشوند، حق دارند مددیار انتخاب کنند. نقش مددیار این است که اعتماد برانگیزد و کار گروهی را همآهنگ کند.
و کارفرمائی مدام خود را با رقبایش مقایسه می کند تا همواره پیش باشد و هیچگاه عقب نماند: اصل بر رشد است.
انقلاب اسلامی در هجرت: مجامع اسلامی ایرانیان افزون بر سه دهه است که برای استقرار حاکمیت ملی و جمهوری شهروندان در ایران، بر اساس سازماندهی بر اصل همیاری و همکاری، فعالیت می کند. سازماندهی آن، الگوی جمهوری شهروندان است وقتی هر شهروند، به یمن جمع و در جمع، از خودانگیختگی خویش (استقلال و آزادی) به کمال برخوردار می شود. در همان حال استقلال و آزادی ابتکار هر عضو، محترم شمرده می شود، اصل بر همکاری است. بنابر بکار بردن ۱۲ درس است که کامیابی بر کامیابی می افزاید:
۱- موازنه عدمی را اصل راهنما کردن و ۲- عمل به حقوق خویش و دفاع از حقوق دیگری و ۳- تکلیف و مصلحت را عمل به حق دانستن و عمل کردن و ۴- خودانگیختگی و روش کردن تجربه و رشد و ۵- شجاعت شرکت در آزمایش ۷- خویشتن را مسئول شناختن و اعتماد به نفس و ۸- امید مندی و شادی و شکیبائی
و ۹- وفای به عهد و ۱۰- تقوی و اخلاقمندی و ۱۱- واکنش نشدن و ۱۲ – دوستی و همکاری.
این درس ها ترجمان توحید هستند. عضویت در مجامع، داوطلبانه است و هدف آن استقلال و آزادی، جامعه ای باز از انسان های خودانگیخته، توانا به شرکت در جمهوری شهروندان است.
از این روست که در چنین سازماندهی، باید قدر تجربه شناخته آید و هر عضو و جمع اعضاء، به نقش خویش بعنوان الگو، بها دهند و بدانند بدون الگو، هدف و آرمان نیست، بدون اندیشهٔ راهنمائی که بیان استقلال و آزادی است، الگو و آرمان نیست و بدون این سه جامعه، بدیل خویش در تحول نمی گردد و نظام اجتماعی کنونی، به نظام اجتماعی باز و تحول پذیر تحول نمیکند. بدانند که قدر شناختن ساخته و داشتهٔ خویش، و موفق کردن تجربه، بسا کلید مشکل گشا در ایران و جهان می باشد.