یکشنبه – ۱۴۰۲/۱۰/۱۰ – «طبقه متوسط هر روز نحیفتر میشود. زنگهای خطر به صدا درآمدهاند. آمار خیرهکنندهای از اسبابکشی ساکنان تهران و کرج منتشر شده که بر این اساس ۴۸درصد کاربرانی که از خدمات اسبابکشی بهره گرفتهاند به منطقهای پایینتر میروند. جامعهشناسان در اینباره هشدار میدهند.»
دنیای اقتصاد: این روزها بحث بر سر نحیفشدن طبقه متوسط هشداربرانگیز شده است. کارشناسان شهری میگویند؛ به دلیل تورم بالا و کیفیت اشتغال پایین، طبقه متوسط از مناطقی که زندگی میکرده جابهجا میشود و به مناطق کمدرآمدتر میرود. کمدرآمدها هم مجبور میشوند به حاشیههای شهر بروند که هنوز خدمات و امکانات مناسب برای زندگی ندارد. در آخرین آمارگیری در پاییز ۱۴۰۲ قیمت هر مترمربع مسکن در تهران به ۷۴ میلیون تومان سرک کشیده است.
سال گذشتـــه استارتآپ «نوبار» آمار خیرهکنندهای از اسبابکشی ساکنان تهران و کرج منتشر کرد که بر این اساس ۴۸ درصد کاربرانی که از خدمات اسبابکشی این شرکت بهره گرفته بودند، به منطقهای پایینتر نقل مکان کرده بودند. این در حالی است که نرخ رشد حداقل دستمزد در این سالها بسیار پایینتر از رشد قیمت مسکن بوده است. جامعهشناسان شهری این تغییر و تحول شهری را در بسیاری از شهرهای جهان بیسابقه میدانند و اعلام خطر میکنند که این روند در نهایت تنشزا میشود و تهران پایتخت آوارگان طبقه متوسط خواهد شد.
«وقتی تورم کمر طبقه متوسط را میشکند»
افزایش 30 درصدی قیمت اینترنت آخرین خبری است که زنگ خطرها را برای اقشار طبقه متوسط بار دیگر به صدا درمیآورد. ایمان واقفی، جامعهشناس به «دنیای اقتصاد» میگوید: «در یک دهه اخیر با پیشی گرفتن افزایش تورم و سطح عمومی قیمتها نسبت به رشد دستمزد، شاهد افزایش شکاف طبقاتی هستیم. بخش مهمی از این شکاف برآمده از ساخت اقتصادی ایران و ترکیب طبقاتی جامعه است. درباره ساخت اقتصادی بسنده میکنم به اینکه در ایران طبقاتی که از «بخشهای نامولد» اقتصادی تغذیه میکنند، بیش از همه از افزایش تورم سود میبرند. در مقابل، طبقاتی که کارِ مولد انجام میدهند، با وجود افزایش سالانه دستمزدشان، از تورم عقب میافتند و در نتیجه سطح زندگی و سفره معیشتشان کوچکتر میشود. منظورم از بخش نامولدِ اقتصاد، تمام آن مبادلات تجاریای است که سود را نه از مسیر «تولید» کالا و خدمات، بلکه از دلالی، سفتهبازی، سوداگری و احتکار استخراج میکنند.»
واقعیت این است که بازتاب اقتصادی این شکاف را میتوان در آینه آمارها و دادههایی که هر از گاهی بهطور پراکنده منتشر میشود، دید؛ بسیاری از خانوارها در یک دهه و نیم اخیر به زیرخط فقر سقوط کردهاند. فقط کافی است که کاهش میزان کالری مصرفی خانوارها و نرخ کاهنده سبد بهداشتی، درمانی و آموزشی آنها را رصد کرد.
واقفی اما این شکاف را از منظر شهری بررسی میکند: «از این زاویه روند شتابان فقیرسازی را میتوان در دو محور ردیابی کرد؛ بافت فضایی شهر و مساله مسکن. در محور اول میتوان به افزایش سرسامآور نرخ حاشیهنشینی در منطقه شهری تهران اشاره کرد. آمار دقیقی از جمعیت حاشیهنشین در تهران در دسترس نیست. آخرین آماری که داریم مربوط به نرخ حاشیهنشینی در کل ایران است که از ۴ میلیون در اواخر دهه ۷۰ به ۱۳ میلیون نفر در اواسط دهه ۹۰ افزایش یافته است. البته نهادهای متولی از آمار ۲۰ میلیون «بد مسکن» میگویند که حدود ۷ میلیون آن مرتبط به ساکنان بافتهای فرسوده است که لزوما حاشیهنشین نیستند. در هر صورت این روند روبهرشد ساکنانی که به زندگی در حاشیهها پرتاب میشوند، گویای شکاف فزاینده فقر اجتماعی-فضایی است.»
«چرخدنده مدرنیته از کار میافتد؟»
وقتی شرایط شهری به این مرحله میرسد، چه اتفاقی در بستر اجتماعی آن رخ میدهد؟ حسین ایمان، پژوهشگر جامعه شهری به «دنیای اقتصاد» میگوید: «اهمیت طبقه متوسط برای جامعه مدرن است. افراد این طبقه چون دانش فنی دارند، برای گردش امور و تخصص لازم هستند. بیشتر سازمانها، مراکز طبقاتی و آموزشی را افراد این طبقه، میچرخانند. وقتی این طبقه کاهش پیدا کند، حرکت جامعه کند میشود. این طبقه با مساله دموکراسی هم مرتبط است. بدون این طبقه، انتخابات تقریبا بیمعنا میشود و پوپولیسم رشد میکند.» حالا اجارهنشینهای این طبقه دیگر توان زندگی در مناطقی را که ساکن بودند، ندارند. ایمانی معتقد است: «طبقه متوسطی که مالک باشد در همانجایی که زندگی میکند، متوقف میشود و به جای اینکه از نظر طبقهای بالاتر برود، تحرک شهر به سمت بهترشدن از بین میرود. اقتصاد شهری هم کند میشود. بنابراین بسیاری از امکانات طبقه متوسط رو به بالا بدون مشتری میماند. طبقه متوسط غیرمالک هم به جستوجوی مناطقی میروند که قیمت مسکن پایین باشد.»
طبقه متوسط روز به روز آوارهتر میشود و این شهر را به هم میریزد. واقفی نقشه فضایی جابهجایی طبقه متوسط را در محلات تهران تشریح میکند: «بهطور شهودی میتوان این تغییر بافت را در محلات مختلف حس کرد. طبقات فقیر مجبور به نقل مکان از محلات قدیمی به حومهها یا شهرهای اقماری شدهاند. سال گذشته استارتآپ «نوبار» آمار خیرهکنندهای از اسبابکشی ساکنان تهران و کرج منتشر کرد که بر این اساس ۴۸ درصد کاربرانی که از خدمات اسبابکشی این شرکت بهره گرفته بودند، به منطقهای پایینتر نقل مکان کردند. همچنین شمار کاربرانی که در سال ۱۴۰۰ از تهران خارج شده بودند ۱۳ درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است.»
این روند چه تبعاتی به دنبال دارد و چه شرایطی را برای جامعه به وجود میآورد؟ ایمانی در این باره تاکید میکند: «این روند، تنظیم زندگی بسیاری از افراد کم درآمد را بههم میزند. آوارگان طبقه متوسط برای گروههای کم درآمد، تنش تغییر وضعیت ایجاد میکنند. مساله مهمتر اما آن است که طبقه متوسط اگر نتواند احیا شود، جایگزین طبقات فقیر میشود. پس روند پیشرفت معکوس میشود. طبقه متوسط در طبقه فقیر حل میشود و چرخدندههای پیشرفت از کار میافتد.»
«نظم زیسته برهم میخورد»
در صورتی که تورم باز هم بالاتر رود، کمدرآمدها بیشتر و بیشتر به شهرهای اقماری اطراف پایتخت میروند. واقفی برای شرح این وضعیت به گذشته نقب میزند: «در تمام ۴ دهه پس از انقلاب رشد جمعیت شهر تهران نسبت به رشد جمعیت استان تهران کمتر بوده است. در نظر بگیرید که در این بازه کل کشور تجربه بیشترین مهاجرتها از روستاها و شهرهای کوچک به کلانشهرها را از سرگذرانده است. اما این جمعیت مهاجر بیش از آنکه بتواند در داخل شهر تهران اسکان یابد، مجبور به سکنی گزیدن در حومهها و شهرهای اقماری شده است. علاوه بر این در دو دهه اخیر یک روند دیگر نیز سر و کلهاش پیدا شده. ما حالا علاوه بر مهاجرت از روستا به شهر، شاهد اخراج ساکنان طبقات پایین و متوسط رو به پایین به خارج از کلانشهریم.» ترکیب این دو الگو، ترکیب جمعیتی جدیدی را شکل داده است که در نمودار میبینید
واقفی بر اساس این جدول نشان میدهد؛ «شهر تهران که در سال ۱۳۵۵ بیش از ۸۵ درصد جمعیت کل استان را در خود جای داده بود، چهل سال بعد یعنی در ۱۳۹5 تنها ۵۴درصد از جمعیت استان تهران را به خود تخصیص داده. بهعبارت دیگر جمعیت شهرهای اقماری تهران کمتر از یکمیلیون (۱۳۵۵) به بالای 7.3میلیون نفر رسیده است. در این میان جمعیت شهر کرج بهتنهایی ظرف ۴۰ سال از ۲۰۰ هزار نفر به حدود ۲ میلیون نفر افزایش یافته است.»
در دو دهه اخیر، بافت شهری مدام در حال تغییر است؛ فقر شهری فراگیرتر میشود و نرخ حاشیهنشینی و گسترش شهرهای اقماری گسترده و گستردهتر. فقیرسازی جامعه اما چهره خود را بیش از هر چیزی در مسکن نشان میدهد. واقفی میگوید: «در این حوزه آمارهای مختلفی در دست داریم که همگی حکایت از حاکم شدن رویهای دوگانه دارد: ثروتمندشدن طبقات مستغلاتی و فقیرشدن طبقات بیمسکن. بهبیان دیگر سیاستهای مسکن در این چند دهه بار خود را بر بزرگتر و بیشترشدن شمار خانههای طبقات بالا و کوچک و بیخانهشدن طبقات متوسط و متوسط فقیرشده و طبقات فقیر گذاشته است.»
روشنگرترین داده در این زمینه افزایش اجارهنشینها است. در ۱۵ سال گذشته شاهد کاهش صاحبخانگی و افزایش اجارهنشینی در تهران هستیم. بر اساس دادههای مرکز آمار ایران جمعیت مستاجر در این شهر رشدی سریع گرفته و در بازه زمانی ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۵ جمعیت مستاجر به حدود 41درصد رسیده است. با تشدید بحران اقتصادی در دو، سه سال اخیر این روند شتاب بیشتری هم به خود گرفته است. وقتی این وضعیت را در کنار افزایش سرسامآور قیمت مسکن و اجاره در نیمه اول سال ۱۴۰۰ بنگریم، چشمانداز نگرانکنندهای پیشرویمان ظاهر میشود.
«طبقات کمدرآمد به حاشیه تهران میروند»
واقفی بر اساس آمار بانک مرکزی منتشر شده در سال 1400 شرح میدهد: «قیمت مسکن در تهران 91.7 درصد و اجارهبها 32.3 درصد رشد کرده است. در سالهای آتی باید منتظر رشد سریع اجارهنشینی و متعاقبا برونرانی طبقات فرودست از شهر تهران باشیم. کافی است به هزینه سالانه مسکن در سبد معیشت خانوار نگاه بیندازیم. بنا به آمار سال ۱۳۹۸ در تهران هزینه مسکن حدود ۵۰درصد از سبد هزینه معیشت خانوار را تشکیل میدهد. باید توجه کرد که این آمار مربوط به «استان تهران» است. بنابراین میتوان انتظار داشت در شهر تهران سهم مسکن بیش از ۵۰درصد باشد. این در حالی است که نرخ استانداردی که برای مسکن «قابل استطاعت» در نظر گرفتهاند چیزی در حدود ۲۵ درصد تعریف شده است.»
این جامعهشناس افزایش نرخ اجارهنشینی و رشد موشکی قیمت مسکن را در کنار بالارفتن شمار خانههای خالی بررسی میکند: «در سال ۱۳۹۵ مسوولان امر آمار شوکهکنندهای از تعداد خانههای خالی در ایران و تهران اعلام کردهاند؛ بر این اساس حدود ۲ میلیون خانه خالی در کل کشور و ۵۰۰هزار خانه خالی در تهران شمارش شده است. این آمار نشان میدهد خرید و فروش املاک بهخلاف نظر برخی کارشناسان لزوما از مکانیزم عرضه و تقاضا تبعیت نمیکند. چراکه با وجود نیاز اقشار بزرگی از ساکنان تهران به مسکن و وجود شمار زیادی خانه در بخش عرضه، اما قیمتها بهجای آنکه پایین بیاید همواره بالارفته است.»
بیخانهها بهسبب افزایش اجارهها پیوسته سطح زندگیشان پایینتر میآید. واقفی آشکارترین جلوه فقر شهری را در افزایش وحشتناک قیمت مسکن در ۱۵ سال اخیر میبیند: «آمار معاملات مسکن در تهران نشان میدهد متوسط قیمت هر مترمربع خانه در شهر تهران از 1.1میلیون در سال ۱۳۸۸ به 4.5 میلیون در ۱۳۹۵ و 16.9 میلیون تومان در ۱۳۹۸ رسیده است. در آخرین آمارگیری در پاییز ۱۴۰۲ قیمت هر مترمربع مسکن در تهران به ۷۴ میلیون تومان سرک کشیده است. این در حالی است که نرخ رشد حداقل دستمزد در این سالها بسیار پایینتر از رشد قیمت مسکن بوده است. بنا بر اعلام وزارت کار، حداقل دستمزد در سالهای ۱۳۸۸، ۱۳۹۵، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۲ به ترتیب ۲۶۳ هزار، ۸۱۲ هزار، 1.5 میلیون و 5.3میلیون تومان بوده است. نمودار همراه، درصد تجمیعی افزایش قیمت مسکن در مقایسه با دستمزد را در ۱۵ سال گذشته نشان میدهد. این جدول بهروشنی عقبماندن طبقات مزدبگیر را از طبقات مستغلاتی آشکار میکند.»
«نگرانی از آینده»
مساله این است که با توجه به روند افزایشی قیمتها و بررسی آمارها اوضاع کاملا هشداردهنده شده است. ایمانی میگوید: «وقتی که کمدرآمدها به شهرهای حاشیهای میروند که کمترین امکانات را دارد، مثلا مسجد، مدرسه، فروشگاه و مغازه و… ندارد، از موقعیت ایجاد شده برانگیخته میشوند. از سوی دیگر طبقه کمدرآمدی که نمیخواهد در شهر باز هم جابهجا شود برمیآشوبد و همین اعتراضات بسیاری را شکل میدهد.» در این زمان است که میتوانیم کلانشهر تهران را در نظر مجسم کنیم که طبقه متوسط در آن آواره است و از خیابانی به خیابانی پایینتر میرود. طبقه متوسطی که چرخدندههای اداری و ساختار مدرن جامعه را به حرکت درمیآورد؛ حالا دارد در طبقه فرودست حل میشود. این حلشدگی آینده نگرانکنندهای را رقم میزند.