سئوالی که در برابر ما قرار می گیرد این است که با توجه به گفته های سه نفر بالا که از اصول گرایان هستند، علت حمله های بخشی از جناح اصول گرا به مذاکره کنندگان چیست؟ سه موضوع را برای درک این حمله ها می توان در نظر گرفت:
1 ـ بنوعی تلاش می شود بین خامنه ای و مذاکره کنندگان فاصله نشان داده شود که در صورتیکه مذاکرات به نتایج دلخواه نظام نرسید و با غرب توافق بعمل نیامد بگویند ما هشدار دادیم و مسئولیت این خرابکاری و ضرری که متوجهٔ ایران شده است با تیم روحانی و خط ” سازشکار ” است. بعنوان مثال سایت رجانیوز سخنگوی جبهه پایداری می نویسد: “با گذشت چند ماه از اجرای توافق مبهم و جنجالی ژنو، باز هم این منطق غلط از سوی برخی چهره ها مطرح و بصورت گسترده در رسانه ها انعکاس پیدا کرده که ضمن انتساب عملکرد سیاست خارجی دولت به رهبر انقلاب، صراحتا مغایر با رویکرد رهبری در قبال پرونده هسته ای اظهار نظر کرده اند“. بدینقرار سعی می شود که گفته شود رهبر با مذاکرات موافق است اما زاویه دید دیگری دارد اکنون وارد جزئیات مذاکرات نمی شود.
2 ـ خامنه ای نمی خواهد روابط عادی بین ایران و کشورهای غربی برقرار شود و همچون یک معتاد نیاز به دشمن دارد و نگرانی بزرگش از این مذاکرات این است که دینامیک مذاکرات، کار را به برقراری روابط عادی بین ایران و غرب بکشاند و او دیگر نتواند برای مدیریت بحرانها از حربه دشمن استفاده کند. اجازه ندهند مذاکرات به خارج از قلمروی که خامنه ای برایش تعیین کرده است وارد شود. از اینرو اگر دقت کنیم دائما تکرار می کنند که مذاکرات تنها باید برروی مسئله هسته ای و رفع تحریم ها باشد و نباید به موارد دیگر مانند موشکهای بالیستیک و یا حقوق بشر کشیده شود. از اینرو با فشار آوردن قصد دارند که مذاکره کنندگان به مذاکره در باره اموری نپردازند که باعث “دردسر نظام” شود. حساسیت خامنه ای به هر گونه گشایش به سمت غرب کاملا روشن است که حتی اجازه نمی دهند فرهیخته ای آمرکایی ایراندوست، ریچارد فری در ایران به خاک سپرده شود.
3 ـ در داخل کشور با حمله به زندانیان سیاسی و اجتماعات که آخرینش حمله به برنامه موسیقی در یزد بود، “دلواپسان” اعلام می کنند که در صحنه حضور دارند و نمی گذارند در داخل نیز گشایشی ایجاد شود. فشارها برای این است که آقای روحانی خط خود را از “فتنه گران” جدا کند. “فتنه گران” محدود به آقایان موسوی و کروبی نمی شوند بلکه آقایان هاشمی رفسنجانی و خاتمی را نیز دربر می گیرد. آنها با اینگونه فشارها روحانی را در موقعیتی قرار می دهند که مجبور به انتخاب شود و دست رد به خواسته های فتنه گران بزند.
پس حرکات تندروان و یا دلواپسان که برخلاف آنچه گفته می شود خودسر نیستند و سرشان همان آقای خامنه ای است هدفهایی را دنبال می کند که ربط مستقیمی به مسئله اتمی ندارد بلکه هدف، حفظ قدرت در دست گروه هایی است که حول سپاه پاسداران و یا توسط سپاه پاسداران بوجود آمده اند. حال سئوال مهمی که مطرح می شود این است که با توجه به این حرکتها و هدفها آیا روشی که آقای روحانی پیش گرفته است مسئله هسته ای ایران را حل خواهد کرد و ایران از بحران بیرون خواهد آمد؟
قبل از پاسخ به سئوال بالا برای چندمین بار خوانندگان محترم را به ریشه مشکل هسته ای ایران جلب می کنم. ماه قبل نوشته بودم در داخل ایران صدایی برای مخالفت با سیاست هسته ای از دیدگاه حقوق ملی شنیده نمی شود. در این بین آقای زیباکلام گفتند:
“من معتقدم که اساسا بحث هستهای ما به هیچوجه توجیه اقتصادی ندارد و اگر اقتصاد را ملاک و معیار بگیریم از اول رفتن به سمت هستهای اشتباه بوده است. چون ما نمیخواهیم سلاح هستهای داشته باشیم پس، این همه هزینه وحشتناکی که برای هستهای در حال انجام هستیم هدف ما چیست؟”
البته ایشان مسئله را نشکافتند و نگفتند چرا از اول رفتن بسوی هسته ای اشتباه بوده است. اما آقای شیرزاد اخیرا در سخنانی که سایت ایسنا اخیرا آنرا درج کرده است برای اولین بار با استدلال، سیاست هسته ای را از دیدگاه حقوق ملی و بطور چندجانبه مد نظر قرار داده است. ایشان از جمله گفته اند:
“صنعت هستهای در کشورمان از توجیه منطقی و مزیت نسبی لازم برخوردار نیست؛ چراکه میزان مجموع ذخایر تخمینی سنگ معدن اورانیوم در کشورمان بنا به گزارش سازمان انرژی اتمی در کل 1400 تن است که پس از فرآیند غنی شدن تنها 140تن آن قابل استفاده است در حالی که این میزان در کشورهایی مانند استرالیا رقمی معادل میلیون تن است که قابل قیاس با ایران نیست. هزینه استخراج اورانیوم از دو معدن بزرگ اورانیوم ساغند در یزد و گچین در بندرعباس بسیار بالاست؛ چراکه در عمق پائینی قرار دارد به صورتی که هزینه استخراج هر کیلوگرم کیک زرد از معدن یزد که دارای خلوص بسیاری دارد نزدیک به 260 دلار است ولی این میزان در برخی کشورها به رقمی معادل 20 تا 30 دلار میرسد. اگر کل ذخیره معدنی را بتوانیم با قیمت خوب استخراج و وارد نیروگاهها کنیم، نیاز چهارساله یا شش ساله کشور را تأمین خواهد کرد و بعد از آن باید این منابع را به صورت وارداتی از کشورهای دیگر تأمین کنیم.”
این گفته ها بسیار ارزشمندند زیرا حاوی استدلالهای جدی هستند. امید است که در داخل کشور باعث بوجود آمدن بحثهای جدی در باره سیاست اتمی ایران شود. پس به تکرار می گویم ایران برای تولید انرژی دلیلی نداشت بسوی ساختن راکتور بوشهر برود و برای تامین سوخت بوشهر دلیلی نداشت که صنعت غنی سازی راه بیندازد و بالاخره برای تحقیقات و تولید دارو نیازی نبود راکتور آب سنگین درست کند. خوانندگان را دعوت می کنم که مقاله های اینجانب را که بطور مفصل در باره هر یک از جنبه های سیاستهای اتمی رژیم استدلال کرده ام را بخوانند. این سیاستها فاجعه بزرگی را بوجود اورده اند که مسئول اول و اصلی آن شخص آقای خامنه ای است.
اما اینگونه استدلالها از سوی حاکمیت بی جواب هستند و تیم آقای روحانی گمان می کند با سرپوش گذاشتن بر واقعیات می تواند موفق شود. سیاست آقای روحانی همچنان در باره اصل سیاست هسته ای ایران پر از فریب است و نمی تواند به نتیجه برسد. در بهترین حالت با تسلیم در مقابل خواسته های غرب مقداری از تحریمها برداشته خواهد شد اما اصل بحران بجای خود باقی خواهد ماند. در واقع مسئله هسته ای ایران بدون گفتن واقعیتها و تصدی سیاستی بر مبنای واقعیتها نمی تواند براه حلی بیانجامد. برای نمونه دو مورد را که اخیرا پیش آمده است را مطرح می کنم.
1 ـ آقای روحانی در دیدار از سازمان انرژی اتمی خطاب به خارجی ها می گوید:
“شما میخواهید ما در واکسن خریدار باشیم، نمیخواهید در واکسنهای دامی یا انسانی ما تولید کننده باشیم، ما سانتریفیوژ میسازیم که به ساخت واکسنها کمک کنیم، شما اینها را خلاف مقررات بینالمللی میدانید. یک بار دیگر از سازمان انرژی اتمی و از همه دانشمندان و از وزارت بهداشت و همه و همه که برای سلامت و بهداشت مردم دست به دست هم میدهند، تشکر وسپاسگزاری میکنم.”
آقای روحانی با صحبت کردن از سانتریفوژ برای ساختن واکسن بدنبال همان سیاست فریب است. سانتریفوژ برای غنی کردن اورانیوم ربطی به سانتریفوژ برای درست کردن واکسن ندارد. هواپیمای جنگی و مسافربری هر دو هواپیما هستند یکی برای جنگ و دیگری برای مسافربری و تکنولوژی آنها نیز کاملا متفاوت است. برای ساختن هواپیمای مسافربری حتما نیاز نیست که هواپیمای جنگی بسازیم. در هیچ کشوری هم ساختن سانتریفوژ برای امور شیمی و بیولوژی ربطی به “سیاست اتمی” ندارد. چرا بجای آقای روحانی پرداختن به این واقعیت که از اساس براه انداختن صنعت غنی سازی و تولید سانتریفوژها برای غنی سازی امری خطا بوده است بدنبال ساختن پوششهای بچگانه برای توجیه فعالیتهای سازمان انرژی اتمی است. آقای روحانی با اینکه تسلیم را پذیرفته است طوری صحبت میکند که انگار دارد از حقوق ایرانیان دفاع می کند. او میخواهد با این سخنان، امروز مردمی که “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” را باور کردند را فریب دهد و بگوید طرفدار ساختن سانتریفوژهاست و فردا هم که قرارداد جامع را قبول کرد بگوید دیدید که از حقوق ایران دفاع کردم ما می توانیم سانتریفوز برای تولید واکسن درست کنیم ما می توانیم لیزر فوق بنفش بسازیم ما می توانیم گاما پرتوی داشته باشیم و ….
براستی چرا آقای روحانی حاضر نیست واقعیت را به مردم بگوید و بدنبال توجیه برای قرارداد ژنو می گردد و صحبت از پیروزی و عدم عقب نشینی میکند. آقای روحانی در همانجا می گوید: “ما هیچ چیز نداریم به غربی ها بدهیم مگر شفافیت.” این سخنان زمانی گفته می شود که ایران از غنی سازی 20 درصدی دست کشیده، اورانیومهای غنی شده را رقیق کرده و سانتریفوژهای آماده را وصل نکرده و کار راکتور اراک را فعلا تعطیل کرده است و باز مدعی است ما هیچ چیز به غربی نمی دهیم به غیر از شفاف سازی. براستی چرا در این 20 سال یکبار این شفاف سازی با مردم ایران صورت نگرفت و تنها شعار توخالی “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” از دستگاههای تبلیغاتی رژیم پخش شد.
2 ـ برای اثبات اینکه ایران بدنبال ساختن بمب نبوده است آقای روحانی از جمله صحبت از فتوی آقای خامنه ای میکند. آقای خامنهای در نماز جمعهی ۱۵ آبان ۱۳۸۳ گفته بود: “سلاح اتمی، تولیدش، نگهداشتنش و به کار بردنش، هر کدام یک اشکالی دارد؛ ما نظر شرعی خودمان را هم گفته ایم.” هر چند این گفته معنای فتوی نمی دهد اما بیاد خوانندگان میاوریم تاریخ این سخنرانی آقای خامنه ای دقیقا مربوط به بعد از زمانی است که طبق اسناد سازمانهای اطلاعاتی غرب خصوصا امریکا، ایران از آن به بعد پروژه ساخت بمب را کنار گذاشته است. اگر “فتوی” سال 1382 در واقع منبع شرعی داشت چرا آقای هاشمی در باره بمب اتمی قبل از این تاریخ، یعنی دوسال قبل در 23 شهریور 1380 در نماز جمعه اینگونه گفته بود:
“استعمار و استکبار به آسانی از جان ملتهای دنیا دست برنخواهد داشت و لذا می بینید که به گونه ای تنظیم کرده اند که توازن قوا به نفع اسرائیل باشد. از لحاظ عددی نمی تواند نیرو به اندازه مسلمانها و عربها داشته باشد. کیفیت را بالا بردند. سلاحهای کلاسیک محدود است و کاربردش هم محدود است، میدانش هم محدود است. سلاحهای کشتار جمعی و غیر متعارف را به وفور در اختیار اسرائیل گذاشتند و اجازه دادند و چشمهایشان را بستند سلاحهای هسته ای، شیمیایی، میکروبی، موشکهای دوربرد و چیزهایی از این قبیل در اختیار اسرائیل قرار دادند. اگر روزی البته این خیلی مهم است دنیای اسلام متقابلا مجهز شود به این سلاح هائی که امروز اسرائیل دارد آن روز این استراتژی استکبار به بن بست می رسد چون استعمال یک بمب اتم در داخل اسرائیل هیچ چیزی باقی نمی گذارد اما در دنیای اسلام آسیب فقط می زند و این اتفاق دور از عقل نیست.
البته می بینید آمریکائیها چهار چشمی مواظب هستند که هر جا بوی حرکت فنی ببینند که یک کشور مستقل اسلامی به فکر سلاحهای دیگری باشد آنها با همه وجود میآیند جلوگیری می کنند که این بحث روز تقریبا دنیا است. “
اگر واقعا از دید روحانیت حاکم بمب اتم حرام بود رئیس جمهوری کشور می توانست در نماز جمعه چنین سخنانی در تکریم بمب اتم براند؟ پس استدلال فتوی واقعا مفهومی ندارد و نمی تواند گذشته سیاست هسته ای ایران را که تا سالهای 2003 هدفی دوجانبه داشته است را به فراموشی بسپارد.
آقای روحانی همانطور که فردای انتخابش گفت بدنبال سیاست تعامل است تعامل با همه. اما تعامل او دستهای او را بیشتر خواهد بست. بویژه اینکه او هم به فکر دور دوم انتخابات ریاست جمهوری است و هم نیاز به مجلسی دارد که بتواند با او همکاری کند. از اینرو ترجیح داده که در پیچیدگیهای قدرت عمل کند ولی تن به شفاف سازی با مردم ندهد. او مرد قدرت است نه انسان آزادیخواهی که بدنبال راه حلهای اساسی و جدی باشد. تندروان و دلواپسان نیز می دانند ابزار لازم ـ یعنی شورای نگهبان و قوه قضائیه و قوه مقننه ـ را در دست دارند و می توانند هم توان با او در پیچیدگی های قدرت با او درافتند.
در مسئله هسته ای آقای روحانی دعوت کرده بود اساتید وارد بحث شوند. کاش حداقل صحبتهای آقایان زیباکلام و شیرزاد که از طیف نزدیک به او هستند را می شنید. تنها با اتکا با واقعیتهای سیاست هسته ای 20 سال اخیر است که می توان راه حل مناسب برای بیرون بردن کشور از بحران را بدست آورد. باقی نتیجه ای جز ادامه هدر دادن انرژیها ندارد. اکنون دیگر رمقی در پیکر وطن نمانده است، از هر سو خشونت و فقر و فساد و بدبختی و خشکی و آلودگی ایران را تسخیر کرده است. آیا زمان حرکت و ایستادگی در مقابل سیاست های رنگارنگ فریب فرا نرسیده است؟ تا کی باید سفرهء اسرائیل و کشورهای عرب منطقه و چین و روسیه و آمریکا بلطف سیاستهای اتمی رژیم غنی شود؟ کجا هستند صداهای اعتراض به سیاستهای هسته ای رژیم جمهوری است که از دیدگاه حقوق ملی و حقوق شهروندی به این فاجعه بزرگ بپردازند؟