انقلاب اسلامی ( 30 اردیبهشت 1393): دور چهارم گفتگوها،بینتیجه پایان یافت. یادداشت نویس کیهان (28 اردیبهشت) نوشت: خوشبختانه گفتگوها به شکست انجامید. در گزارش – تحلیل 4 چرائی بینتیجه شدن گفتگوها و نقش رأس سوم سازنده بحران اتمی را بررسی کردیم. اینک نقش اتحاد سعودیها و اسرائیل و نیز محافظهکاران جدید را مطالعه میکنیم:
٭ نقش اتحاد سعودیها و اسرائیل در جلوگیری از پایان گرفتن بحران اتمی:
☚ نوشته از پل پیلار است و در 17 مه 2014 (27 اردیبهشت 93) انتشار یافتهاست:
● وزیر خارجه عربستان، شاهزاده سعود الفیصل، گفت که از وزیر خارجه ایران دعوت کردهاست از عربستان دیدار کند. این دعوت غیر منتظر نبود و پسندیده است و در پی دیدار ظریف، وزیر خارجه ایران، از کشورهای حوزه خلیج فارس، به عمل میآید. نزدیکی ایران با همسایگان عربش برای همه آنها خوب است. برای ثبات وضعیت در خلیج فارس نیز خوب است. برای منافع امریکا در خلیج فارس نیز خوب است.
● کری، وزیر خارجه امریکا نیز از عمل عربستان حمایت کرد. این دعوت حاصل سیاست خود او، از جمله گفتگو با ایران برسر صلح آمیز نگاه داشتن برنامه اتمی ایران نیز هست.
● دعوت عربستان به احتمال قوی بخاطر پیش بینی موفقیت آمیز شدن و جهت یابی روابط ایران و امریکا بسوی عادی شدن است. رفتارمقامات سعودی از این قاعده پیروی میکند: ابر قدرت رهبری میکند و متحدان کم و بیش پیروی میکنند. این رفتار را کسانی اندر مییابند که میدانند کشورهای عرب چگونه نگران سرانجام گفتگوها پیرامون برنامه اتمی ایران بودند.
برخی از اینان پرزیدنت اوباما و سیاست او در قبال ایران را انتقاد میکردند چراکه اثر آن را بر خاورمیانه و رابطه امریکا با کشورهای منطقه، لحاظ نمیکنند. از دید انتقاد کنندگان رجحان با این است که امریکا متحد خود را بخاطر معامله با ایران نرنجاند. از دید اینان، در نزاع میان دولتهای منطقه، امریکا باید وارد شود و همسو با متحدان خود وارد شود. اما این کار در سود امریکا نیست. نه تنها امریکا نباید در این نزاع وارد نشود، بلکه، در روابط خویش با قدرتهای منطقه، باید گزینههای خود را تابع نزاع فی مابین آنها نکند.
● ما باید خوشحال باشیم که این نه امریکا است که بخواست سعودیها تمکین کرد بلکه دولت سعودی است که از رهنمود امریکا پیروی کرد. عمل دولت سعودیها در کاستن از تنش موجود در رابطه خود با ایران سازگار با واقعیت ژئوپلیتیک و منافع دراز مدت این دولت است.
تنها کسانی از نزدیک شدن سعودیها با ایران دلواپس هستند که نمیخواهند توافقی برسر برنامه اتمی ایران به عمل آید. تا که امریکا گزینههای معدودی بیش نداشته باشد و ایران بزرگترین خطر برای منطقه، جلوه داده شود.
● واکنشهای کشورهای عرب منطقه با عمل دولت سعودی همسو اما مبهم هستند. به تازگی، این کشورها فراخوانده شدهاند به اتخاذ موضع سخت نسبت به ایران. برای مثال، هشدار به متحدان امریکا در منطقه نسبت به توافق اتمی که دارد انجام میگیرد و ضرورت مقابله با آن بقصد جلوگیری از بزرگتر شدن خطر ایران.
همین هشدار دهندگان به کشورهای عضو ائتلاف به این کشورها پیشنهاد میکنند این کشورها، در رابطه با ایران، سیاستی را درپیش بگیرند ناسازگار با خواستهای امریکا. چنانکه مصطفی علانی، محقق در مرکز تحقیق دوبی براین ارزیابی است که سعودیها از وزیر خارجه ایران دعوت بعمل نمیآوردند اگر ایران به آنها تضمین نمیداد در امری با آنها همکاری کند که برایشان مهم است.
به احتمال بسیار آن امر مهم به لبنان ربط پیدا میکند: بتازگی، سفیر سعودیها در لبنان به کوششهائی پیوسته است که بعمل میآیند تا که بن بست انتخاب رئیس جمهوری لبنان بشکند. اما این امر چه زیانی برای منافع امریکا دارد و چرا بسود امریکا نیست که خطر ببار آمدن برخوردها و شدت گرفتن آنها رفع شود؟
همکاری ایران و سعودیها در حل و فصل مسائل خلیج فارس و تثبیت وضعیت در آن، با توجه به منافع مشترک، نفت و غیر آن که دارند، برای امریکا سودمند نیز هست.
● وزارت خارجه ایران از دعوت دولت سعودی استقبال کرد و گفت: ما از دیدار و گفتگو برای حل و فصل منازعات منطقه و رفع سوءتفاهمات و گسترش روابط فیمابین استقبال میکنیم.
● صلح آمیز نگاه داشتن برنامه اتمی ایران دلیل گفتگوهائی است که در وین جریان دارند و قراراست به توافقی سر بازکنند. هدف مهمتر برقرارکردن وضعیتی در خاورمیانه و خلیج فارس است که، در آن، تمامی کشورهای منطقه بایکدیگر مراوده داشته باشند و مسائل منطقه را بدون برخورد با یکدیگر حل و فصل کنند. چنین وضعیتی بسیار بیشتر به سود منافع امریکا است تا وضعیتی که، در آن، دیپلماسی کارساز نباشد و چالشها و تنشها به حداکثر باشد.
● باوجود این، محافظهکاران جدید و اسرائیل دولت سعودیها را به سمتی دیگر میکشانند. از دید این دو، منافع ایران ملاها با دولت سعودی همسو نمیشوند و هرگاه ایران در خلیج فارس قدرت بیابد، عرصه را بر عربستان، حتی در درون مرزهایش تنگ میکنند (بخاطر اقلیت شیعه ساکن مناطق نفت خیز):
انقلاب اسلامی: با توجه به بینتیجه به پایان رسیدن دور چهارم گفتگوها، پرسش ایناست: آیا دولت سعودیها از محتوای طرح امریکا و بینتیجه شدن گفتگوها آگاه بوده و دعوتش از ظریف، برای مطالبه باج است و یا بدینخاطر است که از سیاست اوباما و حکومت او آگاه است و با توجه به اثر اتحادش با اسرائیل و محافظهکاران جدید میخواهد، آن اتحاد را با این دعوت و تظاهر به آمادگی برای راه آمدن با رژیم ولایت فقیه بپوشاند؟:
٭ دیدار وزیر دفاع امریکا پیش از دعوت از «وزیر» خارجه ایران:
☚ در 14 مه 2014 ( 24 اردیبهشت 93) چاک هیگل، وزیر دفاع امریکا، با وزیران دفاع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس دیدار و گفتگو کرد. او از آنها خواست اختلاف خود را به کناری بنهند و بخاطر خصومت مشترکشان با ایران متحد شوند. به گزارش خبرگزاریها، میان قطر و دولت سعودی، برسر حمایت قطر از اخوانالمسلمین، اختلاف پدید آمده است. در اوائل مارس، دولت سعودی قطر را به محاصره کامل تهدید کرد. مگر اینکه فرستنده الجزیره را تعطیل کند. ایناست که امریکا نگران از هم پاشیده شدن شورای همکاری خلیج ، وزیر دفاع خود را به منطقه فرستاد تا که آنها را برای مقابله با «تهدید» ایران، متحد کند.
● رفتن هیگل به خلیج فارس، با توجه به این امر که حکومت اوباما موافق نیست منطقه را به مثلث دولت سعودی و اسرائیل و دولت نظامی مصر بسپرد، دو هدف این سیاست را آشکار میکند:
1 – امریکا برای تحمیل توافق نامه دلخواه خود به انزوای ایران نیاز دارد. و
2 – تعادل قوا در منطقه خلیج فارس که اقیانوس نفت و گازش میخوانند، نیاز دارد به اینکه ایران به اندازه ای ضعیف نشود که میدان برای مثلث آل سعود – نتان یاهو – السیسی، یکسره خالی شود.
☚ در 15 مه 2014 (25 اردیبهشت 93 ) عبدالرحمن الراشد، در شرقالاوسط از جمله، نوشتهاست:
همکارمان استاد طراد العمری پیشتر مقالهای جالب توجه در روزنامه «الحیات» نوشته و خواستار توافق سعودی-ایرانی شده بود. آیا حقیقتا” ما اکنون نیازمند تفاهم با ایران هستیم؟ حکم دادن در روابط بین الملل تنها از راه مواضع صریح آسان نیست. اما برای تنش آمیز بودن روابط سعودی و ایران، نیاز به دلیل و برهان نداریم. اکنون روابط بیش از هر زمانی در سی سال گذشته، بد است. دو کشور به صورت غیر مستقیم در سوریه، عراق، یمن، سودان، بحرین و لبنان، با یکدیگر در نبرد هستند. به نظر من ایران هنوز هیچ آمادگی برای آشتی ندارد و به طور حتم نمیتوان به هیچکدام از وعدههایش، اطمینان کرد. بخشی از مشکل به پایان نیافتن تنش داخلی در ایران باز میگردد که تکرار مواضع متناقض رهبرانش، آن را نشان میدهد. بخشی دیگر و خطرناکتر از آن، به باور فرماندهان نظامی ایران باز میگردد که معتقدند، در بعد میدانی و در غیاب حضور ایالات متحده، (عقب نشینیاش از تحریمهای اقتصادی و تمایل کاملش به سمت مذاکرات بر سر برنامه هستهای ایران)، پیروز خواهند شد.
☚ لوموند دیپلماتیک (ماه مه 2014)، در مقالهای زیر عنوان «ترس بزرگ عربستان سعودی» به قلم آلن گرش، بر این نظر است:
● عربستان سعودی با تهدیدها در مرزهای خود روبرو است: در یمن و در عراق، بخاطر حضور قدرت ایران که از دید دولت سعودی خطری مرگبار است. و حال که دارد میان واشنگتن و تهران، بر سر اتم، توافق انجام میگیرد و ایران را از تنگنائی خارج میکند که درآناست، چه بایدش کرد؟
استاد دانشگاه ریاض با اطمینان کامل به ما میگوید: از آغاز رژیم جدید، ایران در امور عربستان مداخله میکند: در 2003، ایران بود که به القاعده در حمله به عربستان چراغ سبز داد. او بهیچرو حاضر نیست بپذیرد اتحاد میان یک رژیم شیعه و القاعده سنی غیر محتمل است. طریق الحمید، سرمقاله نویس شرق الاوسط که به خانواده سعودی تعلق دارد، به امریکا هشدار میدهد که ایران حامی اصلی سازمان القاعده بود و این سازمان را اسامه بن لادن بنانهاد.
● دولت سعودی احساس میکند که از هر سو در محاصره است. استاد دانشگاه ریاض به ما میگوید: «در هریک از مرزهایمان، بیثباتی در گسترش است و ما دست ایران را در این گسترش میبینیم». نخست بیثباتی در عراق: «تماسها میان ریاض و حکومت نوری المالکی عملاً قطع است». بعد، در بحرین، در بهار عرب، در این شیخ نشینی نیز جنبش شد، تهران بود که کوشید دولتش را بیثبات کند. در مارس 2011، قوای عربستان بود که برای تثبیت وضعیت وارد بحرین شد. و بالاخره دریمن، قیامی با حمایت ایران روی دادهاست بنام جنبش حوتیست. نامش را از بانیش، حسین بدرالدین الحوتی گرفته است. حامی آنها سپاه قدس است.
● در جبهه مصر و سوریه و لبنان نیز باز ایران است که عربستان را تهدید میکند: در سوریه، ایران ،حزب الله لبنان و رژیم اسد را متحد کردهاست. با بوجود آمدن شکاف در شورای همکاری خلیج، ترس دولت سعودی بازهم بیشتر شدهاست.
انقلاب اسلامی: براین ترسها، ترس از شیعههای عربستان را نیز باید افزود. چراکه این مردم در بخش نفت خیز عربستان زندگی میکنند و در محرومیت بسر میبرند.
مجموع این ترسها با توجه به اینکه برای رژیم نیز شکست در سوریه و عراق و لبنان سبب به خطر افتادن موقعیتش در داخل ایران میشود، دو طرف را در وضعیتی قراردادهاست که
1 – یکی از دو طرف زمینه را به دیگری ببازد و یا واگذار کند. و یا
2 – برسر عدم مداخله در امور داخلی بمعنای ترک هرگونه حمایت از گروههای مسلح و خارج کردن این گروهها از این کشورها، توافق کنند. و یا
3 –در سلطه بر این کشورها بایکدیگر شریک شوند.
با توجه به حضور امریکا و اسرائیل از سوئی و روسیه (بخصوص در مورد سوریه) از سوی دیگر، که در منطقه حضور دارند، راهکار سوم، اگر در انتخاب رئیس جمهوری لبنان کاربرد داشتهباشد، در سوریه و عراق کاربرد پیدا نمیکند. دستکم احتمال آن بسیار کم است. راهکار دوم ممکنتر است آنهم بستگی دارد به توافق امریکا و روسیه و اسرائیل (بخصوص در مورد سوریه).
نتیجه ایناست که دولت سعودیها همچون اسرائیل بیشترین تلاش را میکند توافقی انجام نگیرد و مجازاتها تشدید نیز بگردند. دعوت از ظریف به ریاض، گویای عقب نشستن و حتی قصد عقب نشستن دولت سعودیها نیست، بلکه – به قول الراشد – استفاده از نیاز رژیم به خروج از انزوا و امتیاز گرفتن است.
٭ محافظهکاران جدید نیاز به شکست گفتگوها دارند و اوباما نیاز به موفق شدن آنها:
در باره کارشکنیهای محافظهکاران جدید، چند مقاله انتشار یافتهاند. چکیده دو مقاله از آنها بدینقرار هستند:
☚ نوشته اول از شلدون ریچمن است و در 14 مه 2014 (24 اردیبهشت 93)، در روز اول دورچهارم گفتگوها در وین، انتشار یافتهاست:
٭ محافظهکاران جدید برآنند که جنگ با ایران را ناگزیر کنند:
● امریکا میتوانست با ایران روابط فرهنگی و بازرگانی داشته باشد اگر رجال سیاسی امریکا کسانی نبودند که جز خائن به منافع امریکا صفتی نمیتوان به آنها داد. به دلایل ژئوپلیتیک و اقتصادی و بخاطر وجود موانع در دولت، رؤسای جمهوری امریکا، کارتر و ریگان و بوش و کلینتون و بوش (پسر) به این کار توانا نشدند. آنها فکر میکردند امریکا نیاز به دشمن دارد و بعد از متلاشی شدن شوروی سابق، ایران نیاز امریکا به دشمن را بر میآورد.
● گارت پورتر در کتاب خود، (سازندگان بحران) شرح میدهد که وقتی بوش (پسر) به ریاست جمهوری رسید، محافظهکاران جدید میداندار شدند. اینان تعصب کورکورانهای به تغییر رژیم در کشورهای خاورمیانه و نیز همین تعصب را نسبت به قدرت نظامی امریکا و نقش سحرآمیز آن داشتند و دارند. ایناست که نمیتوانند جهان را چنان که هست ببینند. نتیجه هزینه بزرگی است که بلحاظ جان انسانها و سرمایهای که خرج جنگها شد، به امریکا و کشورهای جنگ زده تحمیل شد. باوجود اینهمه و با وجود گفتگوهای در جریان با ایران، اینان همچنان برآنند که گفتگوها را به شکست بکشانند و جنگ با ایران را ناگزیر کنند.
● در حکومت بوش (پسر)، محافظهکاران جدید، از زبان بوش، ایران را یکی از سه محور شر (ایران و کره شمالی و عراق تحت رژیم صدام) کردند. بنابر تشریح گارت پورتر، حکومت بوش کمتر نگران برنامه اتمی و بیشتر در کوشش برای سلب مشروعیت از رژیم ایران بود. چراکه برای تغییر رژیم ایران، نیاز به سلب مشروعیت از آن، نزد افکار عمومی امریکا و غرب بود. برای توفیق در اینکار، با رهنمود محافظهکاران جدید، حکومت بوش روش برانگیختن ایران به شتاب کردن در توسعه تأسیسات اتمی و غنی کردن اورانیوم را درپیش گرفت. تا که دستآویزی برای برانداختن رژیم ایران پیداکنند.
در حقیقت، هیلاری مان لورت، که در شورای امنیت ملی امریکا، سیاست امریکا را در خلیج فارس و افغانستان همآهنگ میکرد، به پورتر گفت: اعضای دفتر دیگ چنی معاون رئیس جمهوری وقت، براین نظر بودند که بعد از تغییر رژیم ایران، بسا ممکن است ما با مجهز شدن ایران به بمب اتمی مخالفت نکنیم. اعضای حکومت بوش میپنداشتند امریکا با بکاربردن قوای نظامی خود میتواند خاورمیانه را بطور کامل تغییر دهد…
● امور چنان روی ندادند که محافظهکاران جدید میاندیشیدند. عراق حکومتی جانبدار ایران یافته و همچنان دستخوش خشونت است. بشار اسد، متحد ایران، برغم تلاشهای امریکا در کمک به مخالفان اسد که جهادیها و القاعده برآنها مسلطند، همچنان بر جا است و رهبر ایران از حکومتی حمایت میکند که مصمم است با غرب آشتی کند.
● در مدتی که بوش ریاست جمهور امریکا بود، همه کار از جمله توسل به دروغ، کرد تا مانع از توافق واقعبیانهای میان ایران با غرب بر سر برنامه اتمی ایران و شفاف گشتن فعالیتهای اتمی ایران گشت. امیدوار باشیم پرزیدنت اوباما به محافظه کاران جدید فرصت خرابکاری در گفتگوها را ندهد.
انقلاب اسلامی: مقاله دوم را گارت پورتر در 15 مه 2014 (25 اردیبهشت 93) روز دوم دورچهارم گفتگوها در وین انتشار دادهاست:
٭ گارت پورتر: سخت سران واشنگتن همه کار میکنند تا که توقعات اسرائیل پیشنهادهای امریکا و اروپا بگردند و گفتگوها موفق نگردند:
● سخت سران واشنگتن بازگشتهاند و درکار خرابکاری در گفتگوهای کشورهای 5+1 با ایران هستند. آنها میخواهند توقعات اسرائیل پیشنهادهای غرب بگردند و گفتگوها به شکست بیانجامند و گزینه حمله نظامی روی میز قرار بگیرد.
درمقام دیپلمات شروع کردهاند به نوشتن به متن یک توافق نهائی بر سر برنامه اتمی ایران . بنابر این متن، هیأت امریکائی خواستار کاهش نزدیک به تمام ظرفیت غنی سازی اورانیوم میشوند که طرف ایرانی نمیتواند بپذیرد و گفتگوها گرفتار بنبست میشوند.
تقریباً اطمینان حاصل است که ایران با کاهش خارج از اندازه شمار سانتریفیوژهای خود موافقت نمیکند. و شکست گفتگوها تنش میان ایران و امریکا را بسیار بیشتر از آن خواهد کرد که پیش از این بود.
● مبنای پیشنهاد حکومت امریکا در گفتگوهای وین، «زمان گریز» است. یعنی تعدادماهها که لازم است برای اینکه ایران بتواند مقدار لازم اورانیوم برای ساختن یک بمب اتمی تولید کند.
جون کری، وزیر خارجه و روبرت اینهورن، مسئول پیشین منع گسترش سلاح هستهای توضیح دادهاند که بخش عمدهای از سانتریفیوژهای ایران باید برچیده شوند، تا ایران دست کم 6 ماه و بلکه بیشتر، زمان لازم داشته باشد برای تولید اورانیوم غنی شده لازم برای ساختن یک بمب اتمی.
اینهورن نیز درگزارشی از سوی مؤسسه بروکینگس، توضیح میدهد چه تعداد از سانتریفوژها باید برچیده شوند تا ایران، دست کم، 6 تا 1 سال، زمان لازم داشته باشد برای تولید اورانیوم غنی شده لازم: سانتریفوژها از 19000 به چند هزار سانتریفوژ از نسل اول باید کاهش پیدا کنند.
در برابر کمیته سیاست خارجی سنا، در 8 آوریل، کری نیز گفتهاست که خواهیم کوشید «زمان فرار» بیشتر از یک سال را بقبولانیم. اما این زمان میان 6 تا 12 ماه خواهد شد. او توضیح داد این زمان را بر اساس ظرفیت اتمی کنونی ایران تعیین کردهایم.
● « «Breakout (فرار از توافق نهائی) را افراطیهای اطاق فکر، بمثابه یک تدبیر فنی و نه سیاسی، برای جلوگیری از تولید اورانیوم 90 درجه از سوی ایران و ساختن بمب اتمی ساخته و پرداختهاند. اما این راهکار نه فنی که بس سیاسی و با هدف کارشکنی ساخته شدهاست.
حتی متخصصان منع گسترش سلاح هستهای که از محدود کردن ظرفیت غنی سازی اورانیوم ایران طرفداری میکنند، از جمله همین اینهورن و گاری سمور، دستیار ویژه پیشین اوباما در امر ازمیان برداشتن اسلحه کشتار جمعی، براین نظر هستند که «گریز»، بیشتر سیاسی است. سمور، در یک مصاحبه، توضیح دادهاست: مفهوم «گریز» بکار برآورد ظرفیت لازم برای غنی سازی اورانیوم لازم برای تولید بمب اتمی، نمیآید. نخست بدینخاطر که از تأسیسات مخفی کسی اطلاع ندارد و سپس بدین جهت که تنها میزان غنی سازی توسط تأسیسات موجود که شناسائی شدهاند، برآورد کردنی است.
مفهوم «فرار» بر این پایه ساخته شدهاست که اگر زمانی ایران تصمیم گرفت توافق نهائی را اجرا نکند و بازرسان را بیرون کرد، تأسیسات نطنز و فردو چه مدت لازم دارند برای تولید اورانیوم 90 درجه برای ساختن بمب اتمی. سیمور میگوید احتمال سخت ناچیزی وجود دارد که ایران تن به چنین خطری، تنها بخاطر ساختن یک بمب اتمی بدهد. حتی اگر تن به چنین خطری بدهد، هنوز ایران میباید یک رشته تدابیر را به اجرا بگذارد تا بتواند یک بمب اتمی تولید کند.
گروه بحران بینالمللی International Crisis Groupنیز در هفته گذشته گزارشی را انتشار داد که بنابر آن، محاسبات ظرفیت اتمی، برآوردهای تقریبی هستند و کاملاً نظری است. روند تولید بمب اتمی و زمان لازم برای آن تعیین کردنی نیست. و جیم والش، کارشناس مطالعات پیرامون امنیت» در یک مصاحبه، گفت: سناریو «فرار» را حکومت امربکا بکار میبرد برای توجیه موضع دیپلماتیک خود. وگرنه این ادعا که ایران زیر چشم مفتشان آژانس بینالمللی انرژی اتمی ممکن است از بند توافق فرار کند و بمب بسازد، ادعائی ابلهانه است.
● سیور براین باور است که هرگاه ایران بخواهد بمب اتمی بسازد، از تأسیسات مخفی خود استفاده خواهد کرد. اما همانطور که کارشناسان توضیح میدهند، تولید محرمانه بمب زمانی طولانی میطلبد و همانطور که وزیر امنیت ملی، جیمس کلاپر، در آوریل 2013، در سنا شهادت داد ، ممکن نیست امریکا از تولید سری بمب اتمی توسط ایران سر در نیاورد…
انقلاب اسلامی: بدینقرار، محافظهکاران جدید از راه تهیه مواد توافق نهائی است که با اسرائیل و سعودیها و مافیاهای نظامی مالی در به شکست کشاندن گفتگوها، همکاری میکنند. از لحاظ سیاست داخلی امریکا نیز جمهوریخواهها و محافظه کاران جدید و لابیهای اسرائیل نیاز دارند که حکومت اوباما در انعقاد توافق نهائی شکست بخورد. دربرابر، اوباما نیاز دارد به موفقیت برای اینکه بگوید او نخستین رئیس جمهوری از 1980 بدین سو است که موفق شدهاست بدون دست زدن به جنگ، ایران را مهار کند.
بنابراین، توافق دو طرف، با شرائطی کمتر از شرائط توافق ژنو میسر نیست. چرا که رژیم آن شرائط را پذیرفتهاست. میماند حل و فصل 14 ماده مورد اختلاف (نگاه کنید به گزارش – تحلیل 4 )، در واقع اندازه شدت هریک از مواد که غرب میتواند تحمیل کند و رژیم توان تن دادن به آن را دارد.