مسئله ریشههای حماس و ادعای ارتباط آن با اسرائیل ممکن است برای بسیاری موضوعی جدید و تعجبآور باشد اما واقعیت این است که این اتهام -که در واقع متوجه هر دو طرف ماجراست- بسیار قدیمی است. حتی یک وزیر سابق فلسطینی حدود یک ماه قبل از شروع جنگ اخیر، آن را در گفتوگو با بیبیسی مطرح کرده بود و خیلی از روزنامههای خارجی و چهرههای شناختهشده در شبکههای اجتماعی هم آن را تکرار کردهاند.
این ادعا را دههها قبل حسنی مبارک، رئیس جمهور پیشین مصر به صورت علنی مطرح کرده بود، یک سناتور جمهوریخواه کنگره آمریکا درباره آن حرف زده بود و مقامهای شین بت، آژانس امنیت اسرائیل، به آن اشاره کرده بودند. اما هم اعضای حماس و هم مقامهای ارشد اسرائیلی آن را رد میکنند و بیاساس میدانند.
این ادعا تا چه حد صحت دارد، بر چه اساسی مطرح شده است و این ظن و تردید در چه مقطعی از تاریخِ شکلگیری جنبش حماس به وجود آمده است؟
دوره طولانی تولد حماس
باید توجه داشت که جنبش مقاومت اسلامی یا حماس که سال ۱۹۸۷ تاسیس شد، یک شبه به وجود نیامد، بلکه تاریخی طولانی پیش از تولد آن نهفته بود. این روند را میتواند به دو بخش تقسیم کرد:
بخش اول: ریشههای جنبش در سرزمینهای فلسطینی، که اولین نشانههای آن در اواسط دهه ۱۹۴۰ میلادی با شکلگیری اولین شاخههای فلسطینی اخوانالمسلمین در غزه، منطقه شیخ جراح در بیتالمقدس و شهرهای دیگر پدیدار شد.
بخش دوم: اختلاف نظر میان جوانان اخوانالمسلمین با شیوخ و رهبران این گروه بعد از شکست کشورهای عربی در جنگ ۱۹۶۷، و ظهور اولین نشانههای تفکرات مربوط به فعالیت نظامی سازمانیافته در میان جوانان اخوانالمسلمین.
به گفته مورخان بخش بزرگی از سابقه فعالیتهای اخوانالمسلمین در سرزمینهای فلسطینی ماهیت مذهبی، حمایتی و آگاهیدهنده داشته و بر ساخت نهادهای مذهبی و اجتماعی و مساجد متمرکز بوده است. تعالیم اخوان در زمان فعالیت آنها در سرزمینهای فلسطینی نشان میداد که تمرکز آنها بر آمادهسازی فکری، فرهنگی، روانی و معنوی بود، نه نظامی.
در همین زمینه خالد مشعل، از رهبران ارشد حماس اشاره میکند که اسلامگراها برای مدتها نمیتوانستند در سرزمینهای فلسطینی حضور داشته باشند چون در پایان دهه ۱۹۵۰ و در طول دهه ۱۹۶۰ میلادی با موج به قدرت رسیدن ناصریستها، بعثیها و کمونیستها، اسلامگرایان شرایط سخت و پرفشاری را در منطقه پشت سر میگذاشتند. به گفته مشعل هیچ گونه استقبالی از حضور آنها نمیشد و فرصت کار هم برای آنها فراهم نبود.
در بخش بعدی این مقاله ما به دوره دوم شرایط منجر به تولد حماس میپردازیم که به بعد از سال ۱۹۶۷ تا تاسیس رسمی آن در سال ۱۹۸۷ میلادی مربوط میشود.
مناره سرخ: نشانههای «نبرد مسلحانه»
به نظر میرسد که یکی از عوامل تغییر شکل و شیوه «مبارزه با اسرائیل» شکست کشورهای عربی در جنگ سال ۱۹۶۷ بود. ابراهیم غوشه، اولین سخنگوی حماس و از رهبران سابق این گروه در کتاب خاطراتش با نام «مناره سرخ» درباره تاثیرات آن شکست روی جوانان گروه اخوانالمسلمین توضیح داده است.
غوشه نوشته است که محمد عبدالرحمن خلیفه، هماهنگکننده اخوانالمسلمین در اردن، یک کنفرانس اسلامی در آن زمان برگزار کرد که نتایج آن غوشه و جوانان آن نسل را راضی نکرد، «چون راه حل روشنی برای آینده فلسطین ارائه نداد و خواهان آغاز ایجاد اسلام جهادی نشد.»
در کتاب گفته شده که این مسئله جوانان اخوانالمسلمین را -که مشتاق مبارزه با اسرائیل بودند- بر آن داشت که کار روی یک «جنبش اصلاحی» در داخل گروه را آغاز کنند، و بدون اطلاع رهبران گروه شروع به مسلح کردن خودشان کنند.
بعد از آن به شکل مخفیانه با جنبش فتح توافق کردند تا اعضای جوان اخوانالمسلمین را در اردن آموزش نظامی دهد و برای عملیات مسلحانه آماده کند.
این آموزشها در سال ۱۹۶۸ آغاز شد و سال ۱۹۷۰ همزمان با وقایع «سپتامبر سیاه» در اردن به پایان رسید، چون آن طور که غوشه در کتاب خاطراتش نوشته رهبران اخوانالمسلمین از وجود «جنبش اصلاحی» در داخل این گروه باخبر شدند.
اخوانالمسلمین در آن دورهها شاهد درگیریها و اختلاف نظرهای جدی میان «رهبران سنتی» و «نسل جوانتر» بود. در حالی که جوانان برای مبارزه مسلحانه با اسرائیل فشار میآوردند، رهبران گروه اصرار داشتند که «ایجاد حکومت» بر جنگ با اسرائیل اولویت دارد. همین باعث شد که بخشی از اعضای گروه از آن خارج شوند و «جنبشهای ملی و مسلحی را تشکیل دهند که پذیرای مبارزه مسلحانه بود». این تحولات فشارها روی اخوانالمسلمین را افزایش میداد که خود به دلیل دشمنان متعدد و چیرگی دیگر جنبشهای ملی و عقیدتی فلسطینی در موضع ضعف قرار گرفته بود.
«حماس را در مقابل یاسر عرفات علم کردند»
«ظن ارتباط» میان اسرائیل و جریان اسلامگرایی که حماس از آن سر برآورد، در دو دهه آخرِ منجر به تولد این جنبش، یعنی دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی مطرح شد.
حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر یکی از کسانی بود که با طرح این اتهام جنبش حماس را یک مخلوق اسرائیلی توصیف کرد. ویدیوی قدیمی از مبارک وجود دارد که نشان میدهد او در جلسهای با نیروهای نظامی مصر میگوید: «اسرائیل حماس را ایجاد کرد تا علیه سازمان کار کند.» اشاره او در این سخنان به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) است که رهبری آن بر عهده یاسر عرفات بود.
یکی از اردوگاههای جنبش فتح در اردن در دهه ۱۹۷۰ – زمانی که یاسر عرفات و تعدادی از همراهانش جنبش فتح را پایهگذاری کردند، خط مشی «مبارزه مسلحانه با اسرائیل برای آزادی فلسطین» را در پیش گرفتند و سالها با اسرائیل جنگیدندمنبع تصویر،GETTY IMAGES
توضیح تصویر،
یکی از اردوگاههای جنبش فتح در اردن در دهه ۱۹۷۰ – زمانی که یاسر عرفات و تعدادی از همراهانش جنبش فتح را پایهگذاری کردند، خط مشی «مبارزه مسلحانه با اسرائیل برای آزادی فلسطین» را در پیش گرفتند و سالها با اسرائیل جنگیدند
این اتهام تنها از سوی حسنی مبارک مطرح نشده است. ران پل، یکی از اعضای سابق مجلس نمایندگان آمریکا که سال ۱۹۸۸ برای انتخابات ریاست جمهوری هم نامزد شده بود، سال ۲۰۰۹ در کنگره آمریکا گفت: «اگر به تاریخ برگردید، در مییابید که اسرائیل خواهان تشکیل حماس بود و به ایجاد آن کمک کرد، با این هدف که در مقابل یاسر عرفات قرار بگیرد.»
حسن عصفور، وزیر سابق فلسطینی و عضو هیئت مذاکرات محرمانه اسلو در سال ۱۹۹۳، در ماه سپتامبر ۲۰۲۳ به بیبیسی گفت که «حماس در چارچوب پروژهای آمریکایی و در توافقی میان بعضی کشورهای عربی و اسرائیل به وجود آمد تا به عنوان تشکیلاتی موازی ساف معرفی شود.»
درباره این موضوع با احمد جمیل عزم، استاد روابط بینالملل دانشگاه قطر صحبت کردیم. او میگوید طرح این اتهامات منحصر به فرد خاصی نیست و «خود اسرائیلیها هم در این ادعاها نقش داشتند. شکاف داخلی بین فلسطینیها هم به این ادعاها دامن زد.»
احمد جمیل عزم درباره اظهارات حسنی مبارک که به دههها قبل مربوط میشود به بیبیسی گفت: «موضعگیریهای حکومت مصر بنا بر منافعش تغییر میکرد… و شاید این اتهامات به دلیل خصومت دولت مصر با اخوانالمسلمین یا تنش با حماس مطرح شده بود… حسنی مبارک و رئیس اطلاعات او، عمر سلیمان، در بعضی دورهها روابط خیلی خوبی با حماس داشتند، تا جایی که امکان ورود سلاح به نوار غزه را فراهم میکردند.»
میتوان گفت که اتهام «رابطه ممنوعه» حماس با اسرائیل در دورههای بعد از جنگ ۱۹۶۷ مطرح شد، زمانی که اخوانالمسلمین آنچه را «دوره مساجد» میخواند در مناطق فلسطینی آغاز کرد؛ دورهای که به نوشته خالد حروب در کتاب «حماس: تفکر و تمرین سیاسی» با «ساختن مساجد در این سرزمینها، تلاش برای ادغام نسل جوان و بسیج آنها و جا انداختن و تمرکز روی تعالیم گروه برای رویارویی با جریان صهیونیستی» شناخته میشد و تا ۱۹۷۵ ادامه داشت.
حروب در کتابش مینویسد که اسلامگرایان از فرصتی که بعد از جنگ ۱۹۶۷ به وجود آمده بود نهایت استفاده را کردند، چون با شکست اعراب در جنگ با اسرائیل، در عمل ایده ملیگرایانه ناصریها به شدت تضعیف شده بود و فضا برای شعارهای اسلامی به عنوان جایگزینی برای آن مهیا شده بود.
خالد حروب مینویسد: «مرحله بعدی سازمانی از اواسط دهه ۱۹۷۰ شروع شد و تا اواخر دهه ۱۹۸۰ ادامه داشت. در این مرحله هستههای دانشجویی اسلامی، باشگاهها، انجمنهای خیریه و نهادهای دیگری شکل گرفته که به مراکزی برای دیدار و گفت و شنود گروههای جدید و جوان اسلامی تبدیل شد.»
«من رئیس شین بت بودم و دیدم که حماس چگونه شکل گرفت»
سال ۱۹۸۱ روزنامه نیویورک تایمز مقالهای منتشر کرد که در آن با اسحاق سگِو، فرماندار نظامی غزه در آن زمان صحبت کرده بود. او به این روزنامه گفته بود: «بنیادگراهای اسلامی کمکهایی از اسرائیل دریافت میکنند… دولت اسرائیل بودجهای در اختیار من گذاشته، و حکومت نظامی [حاکم بر سرزمینهای فلسطینی در آن زمان] به ساخت مساجد کمک میکند.» در این مقاله هدف از این بودجهها تقویت نیروهای رقیب سازمان آزادیبخش فلسطین عنوان شده بود.
در مصاحبهای که به تازگی در تلویزیون اسرائیل پخش شد، یاکوو پری، رئیس سابق شین بت، آژانس امنیت اسرائیل، گفت: «من از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۵ رئیس آژانس بودم. من شاهد ظهور جنبش حماس بودم و به یاد میآورم که ارزیابی ما این بود که بیشتر شبیه یک جنبش اجتماعی است، و آن موقع هم همین طور بود… برای برآورده کردن نیازهای مردم کار میکرد… بسیاری از مردم اسرائیل شین بت را متهم میکردند که به شکلگیری ساختار سیاسی حماس به عنوان رقیبی برای سازمان آزادیبخش فلسطین کمک کرده، اما این واقعیت نداشت.»
صحبتهای شیخ احمد یاسین، بنیانگذار حماس در مصاحبه با برنامه «شاهد روزگار» تلویزیون الجزیره در سال ۱۹۹۹ نشان میداد که موضوع بودجههای اسرائیل از نظر او «معضلی» به حساب نمیآمده است. او در آن مصاحبه تایید کرد که اسرائیل به عنوان قدرت اشغالگر، حقوق پرداخت میکرده و افزود: «آنها شروع به پرداخت دستمزد و حقوق بازنشستگی به کارمندانی کردند که حاضر شده بودند سر کار برگردند، ابتدا بدون دستمزد و بعد با دریافت حقوق.»
یاسین همچنین گفت که اسرائیل با این هدف حقوق میداد که زندگی در غزه بعد از دوره اشغال به حالت عادی برگردد: «من برای کارم به عنوان معلم ماهی ۲۴۰ لیره اسرائیلی دریافت میکردم… و ۴۰ لیره هم به عنوان واعظ مسجد… این مقدار برای اجاره یک ماشین و رفت و برگشت به هیچ مقصدی کافی نبود.»
«تلاقی ناخواسته منافع»
رانی شاکد، پژوهشگر موسسه ترومن در «دانشگاه عبری» در مصاحبهای به بیبیسی با اشاره به این که اسرائیل با جنبشهای مذهبی اجتماعی مشکلی نداشت، گفت که در آن زمان اخوانالمسلمین تهدیدی برای اسرائیل به حساب نمیآمد.
شاکد که خود در دهه ۱۹۷۰ میلادی از افسران سازمان شین بت بوده، میگوید اسرائیل هرگز گروههای اسلامگرا را تامین مالی نکرده و کمکهای آن محدود به دادن مجوز بوده، نه پول دادن به گروههای اسلامگرا.
رانی شاکد و احمد عزم هر دو در تفاوت قائل شدن میان «حمایت» از این گروهها و «چشم بستن» روی فعالیت آنها اتفاق نظر دارند. هر دو محقق باور دارند که اجتناب گروههای اسلامی از رویارویی با اسرائیل، که خود خواهان فعالیت جنبشهایی بود که به دنبال «مبارزه مسلحانه» نبودند، در واقع به حرکت به سوی نقطهای منجر شده بود که در آن منافع دو طرف به صورت «ناخواسته» تلاقی میکرد. اینجا بود که اسرائیل چشم روی فعالیتهای این گروهها میبست و همین رویکرد بود که به عنوان «حمایت» اسرائیل از اخوانالمسلمین تعبیر میشد.
یک سرباز اسرائیلی در غزه، سال ۱۹۷۳ – بعضی ناظران میگویند اسرائیل تلاش میکرده که جنبش اسلامی در حال اوج گرفتن را مهار کند… اما آشفتگی و سردرگمی در انجام این کار، باعث شده بود که گروههای اسلامگرا از تمام مفرهای ممکن برای دور زدن اسرائیل و گسترش فعالیتهای خود استفاده کنندمنبع تصویر،GETTY IMAGES
توضیح تصویر،
یک سرباز اسرائیلی در غزه، سال ۱۹۷۳ – بعضی ناظران میگویند اسرائیل تلاش میکرده که جنبش اسلامی در حال اوج گرفتن را مهار کند… اما آشفتگی و سردرگمی در انجام این کار، باعث شده بود که گروههای اسلامگرا از تمام مفرهای ممکن برای دور زدن اسرائیل و گسترش فعالیتهای خود استفاده کنند
مایکل دمپر، نویسنده بریتانیایی در کتابی با نام «سیاست اسرائیل در قبال اوقاف اسلامی در فلسطین» چاپ ۱۹۹۲، درباره ماهیت ارتباط اسرائیل با جوامع اسلامی و این سوال که آیا اسرائیل از ساختن مساجد حمایت مالی میکرده یا تنها برای این کار مجوز صادر میکرده، نوشته است که یکی از اولین اقدامات فرماندار نظامی در سال ۱۹۶۷، انتصاب یک افسر اسرائیلی به عنوان مسئول امور مذهبی در نوار غزه بود که کارش برقرار کردن ارتباط میان فرماندهی نظامی با گروههای اسلامی و مسیحی بود.
این نویسنده گفته است که اسرائیل از اواخر دهه ۱۹۷۰ تا اواسط دهه ۱۹۸۰ اجازه ساخت مساجد را با هدف ایجاد موازنهای علیه سازمان آزادیبخش فلسطین صادر میکرد. اما او اشارهای به خطوط تامین مالی بین سازندگان مساجد و اسرائیل نکرده است.
«کوتاهی کردیم… اما هرگز حماس را تامین مالی نکردیم»
مقامهای اسرائیلی بر سر یک روایت واحد درباره رویکردشان در مواجهه با جنبش حماس، در دوره گسترش آن در نوار غزه توافق ندارند. در حالی که بعضی مقامهای سابق اسرائیلی به خاطر «حمایت و ایجاد حماس» ابراز تاسف میکنند، در مقالهای که سال ۲۰۰۹ در نیویورک تایمز منتشر شد، به نقل از شالوم هراری، که در زمان شکلگیری حماس افسر اطلاعات ارتش اسرائیل در غزه بود، آمده است: «اسرائیل به هیچ وجه از حماس حمایت مالی نکرد، و اسرائیل هرگز حماس را مسلح نکرد… هشدارهایی درباره اسلامگرایان وجود داشت که نادیده گرفته شد، اما دلیل أن غفلت و کوتاهی بود، نه تمایل برای تقویت وضع اسلامگراها.»
شیخ احمد یاسین درباره این موضوع میگوید که «اسرائیل سازمانهای اسلامگرا را هم مانند همه سازمانهای دیگر رصد میکرد… و تلاش میکرد که موازنههایی در داخل بخشها برقرار کند… اجازه میداد که همه به شیوه خودشان رشد کنند و وقتی زمانش میرسید آنها را به جان هم میانداخت.»
«نتیجه از کنترل خارج شد»
کسانی که اسرائیل را به دست داشتن در پدید آمدن جنبش حماس متهم میکنند، به طور خاص به تاسیس «جمعیت اسلامی» و «مجمع اسلامی» در غزه در دهه ۱۹۷۰ میلادی اشاره میکنند. در روایت اخوانالمسلمین آن دوره در قرن گذشته میلادی زیر «چتر قوانین اسرائیلی» شکل گرفته و این که «فعالیتهای آنها تنها محدود به جنبههای مذهبی بود». آنها میگفتند که این نهادها قانونی را زیر پا نگذاشتند و وارد تقابل با حکومت اسرائیل نشدند.
احمد یاسین، رهبر معنوی جنبش حماس در برنامه «شاهد روزگار» گفته بود: «ما نمیتوانستیم با نیروهای اشغالگر وارد نبرد شویم… و به همین دلیل ایده نهادهای اسلامی مطرح شد… دفتر ‘جمعیت اسلامی’ در سال ۱۹۷۶ اتاقی در یک مسجد بود… و تمرکز اصلی آن هم روی فعالیتهای ورزشی بود.»
ایهود یاری و زیو شیف، نویسندگان اسرائیلی در کتاب «انتفاضه»، چاپ سال ۱۹۹۰ نوشتند: «کابینه غیرنظامی اسرائیل نقش چشمگیری در پیدایش جنبش اسلامی داشت که با شروع انتفاضه اول، رو به رشد گذاشت… اسرائیل به آنها اجازه داد که جای پای خود را با اعمال قدرت و نفوذ در جوامع محلی و تاسیس سازمانهای مختلف محکم کنند.
این دو نویسنده اسرائیلی در کتابشان نوشتهاند: «اسرائیل درباره امکان کنترل اسلامگرایان و استفاده از رشد آنها به عنوان فرصتی برای کاهش نفوذ سازمان آزدیبخش فلسطین، دچار توهم شده بود… اسرائیل بالاخره به اشتباه خود پی برد، اما خیلی دیر شده بود.»
ابراهیم غوشه از رهبران سابق حماس، در همین رابطه در کتاب خاطرات نوشته است: «این تقصیر اخوانالمسلمین یا شیخ یاسین نبود که اسرائیل فکر میکرد دادن مجوز برای تاسیس ‘مجمع اسلامی’ در غزه به ایجاد موازنه بین جریان سکولار در ساف و جریان مذهبی در اخوان منجر خواهد شد… اگر صهیونیستها در محاسباتشان اشتباه کردهاند، خودشان هم نتیجهاش را دیدهاند.»
خالد ابو العمرین در کتاب «حماس: ریشهها، خاستگاه و اندیشههای سیاسیاش» میگوید که مقامهای اسرائیلی تنها به جنبش اسلامی اجازه ایجاد نهاد و سازمان ندادند، بلکه به گروههای مختلف اجازه دادند برای خودشان باشگاه، انجمن، اتحادیه و دفاتر خبری ایجاد کنند. او مینویسد: «سال ۱۹۸۰ اسرائیل به جنبش فتح مجوز تشکیل جنبش جوانان را داد که در صحنه سیاسی و اجتماعی فعالیت میکرد.»
عبدالله هارونی، مولف کتاب «انجمنهای خیریه در کرانه غربی و نوار غزه» هم که سال ۱۹۸۸ منتشر شده، میگوید که تعداد انجمنهای غزه قبل از انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷ به ۶۲ رسیده بود که از این میان اخوانالمسلمین تنها چهار انجمن داشت که مهمترین آنها جمعیت اسلامی و مجمع اسلامی بود.
«اشتباه محاسباتی»
احمد جمیل عزم، استاد روابط بینالملل دانشگاه قطر میگوید که اسرائیل مرتکب اشتباهی استراتژیک و تاکتیکی شده بود: «هیچ استراتژی مشخصی در کار نبود… اسرائیل همواره بر برتری قوای عظیم خود تکیه میکرد. برای نمونه بعد از اشغال غزه در سال ۱۹۶۷، تلاش کرد با جامعه ارتباط برقرار کند، با شیوههایی مانند پیدا کردن موقعیتهای اقتصادی، ارتباط با خانوادههایی که رهبری جوامع محلی را بر عهده داشتند و برگزار کردن انتخابات محلی… تصمیمگیریها همچنین مبتنی بر ملاحظات امنیتی بود نه درکی واقعگرایانه از ابعاد اشغال و پیامدهای آن… این شیوهها نمیتوانست به عنوان جایگزینی برای مقاومت در برابر اشغال جامعه را راضی کند.»
رانی شاکد، پژوهشگر موسسه ترومن در دانشگاه عبری بیتالمقدس به بیبیسی گفت که با وجود وحشتی که از حاکمان نظامی غزه در آن زمان وجود داشت، اسحاق سِگغو، فرماندار نظامی غزه به او گفته بود که از وضعیت حاکم بر این منطقه «به خاطر شباهتهایش به وضعیت تهران قبل از انقلاب» نگران است و با وجود هشدارهایی که دولت اسرائیل درباره خطر جنبش اسلامی در آینده دریافت میکرد، اما درک درستی از این جنبش نداشت و در مواجهه با آن بلاتکلیف بود.»
شاکد میگوید: «شیخ احمد یاسین اسرائیل را فریب داد و با موضع گرفتن علیه کمونیستها آنها را دچار توهم کرد، در حالی که داشت مهد کودک میساخت، نسلها را پرورش میداد و آنها را برای مقاومت در برابر اسرائیل آماده میکرد.»
این پژوهشگر اسرائیلی معتقد است که اسرائیل هنوز باور دارد که از بین بردن حماس و ایجاد فرصتهای شغلی و منافع اقتصادی برای فلسطینیها منجر به ایجاد ثبات و امنیت خواهد شد «اما این واقعیت ندارد… اگر حماس حذف شود، جنبش مقاومت ملی جدیدی پدیدار خواهد شد.»
نقطه صفر: جنگ با اسرائیل
آن طور که ابراهیم غوشه، اولین سخنگوی حماس در کتاب خاطراتش نوشته تغییر اساسی در شیوههای مبارزه اخوانالمسلمین با اسرائیل در سال ۱۹۸۳ رخ داد، زمانی که این گروه کنفرانسی در اردن برگزار کرد و در آن تصمیم گرفت «به اعضای سازمان در کرانه غربی و غزه اجازه دهد اقدام به سازماندهی نظامی کنند و این کار را به محض مهیا شدن شرایط آغاز کنند».
یک سال بعد از این کنفرانس، اسرائیل ضربه مرگباری را به اولین هسته نظامی در نوار غزه وارد کرد و همه اعضای آن به رهبری شیخ یاسین را دستگیر کرد. در خانه او ۸۰ قبضه سلاح پیدا شد که قبلا خریداری کرده و با هدف آمادگی برای اقدام نظامی علیه اسرائیل انبار کرده بود.
اما یاسین تنها چند ماه در بازداشت بود و در سال ۱۹۸۵ به عنوان بخشی از یک توافق بزرگ تبادل زندانی میان اسرائیل و «جبهه خلق برای آزادی فلسطین – فرماندهی کل» که سه سرباز اسرائیلی را اسیر گرفته بود، آزاد شد.
در آن زمان با آن که اسلامگراها ضربه بزرگی از اسرائیل خورده بودند -به ویژه با در نظر گرفتن این واقعیت که بخش مسلح جنبش هنوز نوپا بود و با تجربه کم و توانایی محدود وارد کار شده بود- اما جنبش دچار فروپاشی نشد، چون بخش ایدئولوژیک آن قدرتمند بود و به همین دلیل توانست خود را احیا کند. به این ترتیب با از سر گرفتن فعالیت نظامی و تلاش برای کسب تجربه از طریق سعی و خطا، در نهایت سازمان نظامی «مجاهدین فلسطینی» و سرویس امنیتی «مجد» تشکیل شد.
اما به نظر میرسید که اسرائیل هنوز هم به اهمیت تغییر شیوههای جذب و گسترش آن در داخل و خارج از سرزمینهای فلسطینی پی نبرده و به همین دلیل اسلامگراها توانستند دم و دستگاه خود را توسعه دهند، که در نهایت آنها را به لحظهای هدایت کرد که با اعلام علنی رویکرد «مبارزه مسلحانه»، تولد «جنبش مقاومت اسلامی» اعلام شد. حماس در روز ۱۴ دسامبر سال ۱۹۸۷ تنها چند روز بعد از آغاز انتفاضه اول آغاز به کار کرد.
تردیدی نیست که تاریخ جنبش حماس با ابهام و فقدان سند و مدرک در بسیاری از مراحل آن گره خورده است، واقعیتی که بسیاری از اعضای این گروه دلیل آن را شرایط امنیتی و پسزمینههای سیاسی و اجتماعی مربوط به اخوانالمسلمین و آغاز شکلگیری جنبش در سرزمینهای فلسطینی عنوان میکنند.
در هر صورت شاید پاسخ به این سوال که آیا حماس «ساخته» دست اسرائیل است، با تامل در تناقضی که در خود سوال وجود دارد، آسانتر باشد. اسرائیل حماس را «ایجاد نکرد»، اما به باور پژوهشگرانی مانند رانی شاکد و احمد جمیل عزم، شرایط پیچیده مربوط به دوره طولانی تولد آن از درون جنبش اخوانالمسلمین، که با حضور نیروهای اشغالگر و درگیریهای فلسطینیها به وجود آمده بود، موقعیتی را ایجاد کرد که در نهایت منجر به «ساخته شدن» حماس شد.
بنا بر این ممکن است بتوان درباره این ادعا صحبت کرد که اسرائیل در دوره شکل گرفتن نطفه جنبش، چشم به روی آن بسته بود، یا زمانی که در برابر عمل انجامشده و جنبشی در حال رشد در صحنه درگیریها با فلسطینیان قرار گرفت، احتمالا تلاش کرد که از حضور آن به نفع خود بهره ببرد، اما پسزمینه تاریخی جنبش اسلامی در غزه و شرایطی که در آن رشد کرد، با اتهام «ایجاد» آن در داخل یک اتاق دربسته اسرائیلی و حتی نظریه تامین مالی آن به عنوان یک «پروژه» اسرائیلی سازگار نیست.
لیث عصام
بیبیسی عربی
منبع: بی بی سی