عصر جدید: آقای بنی صدر برای جلسه پربار هفته گذشته در باره الگو و آرمان در هامبورگ خسته نباشید. سئوال این هفته ما در باره این است که آیا استبداد مسئله ساز می تواند مسئله ها را حل کند؟ آیا آقای خامنه ای این توانایی را دارد که بحل مسئله ها بپردازد؟ سئوال دوم در باره مجلس آینده و چالشهایی است که با آن روبرو خواهد بود می باشد.
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: بنا بر قاعده عمومی مسئله ساز، مسئله حل کن نمی شود. چون اگر مسئله حل کن بود، مسئله نمی ساخت! در غرب متفکری مدعی شده بود که نظام سرمایه داری مسائلی را ساخته است اما این مسائل بمرور در آینده در عصر فراصنعتی حل خواهند شد. زمانی که او این پیش بینی را کرده بود اکنون باید این مسائل حل شده باشند. اما آن مسائل حل نشده اند. مسئله محیط زیست، مسئله گرسنگی، مسئله آب که جهانی شده است، مسئله توزیع درآمد و نابرابری روزافزون، مسئله سلطه گر و زیر سلطه، مسئله فقر منابع زمین و فقر انسانها و جمع شدن ثروت در دست اقلیتی کوچک [یک درصد جمعیت]، مسئله خشونت که همچنان روزافزون است و انواع اقسام اشکال را بخود گرفته است، این مسائل نه تنها حل نشده اند بلکه غامض تر و شدیدتر هم شده اند. حالا صحبت از این است که باید نظام را تغییر داد تا بتوان این مسائل را حل کرد. و اگر کتاب اقتصاددان فرانسوی پیکتی که در جلسه قبل در باره آن با هم صحبت کردیم بازتاب گسترده ای در جهان پیدا کرده است علتش این است که او می گوید باید نظام را عوض کنیم تا بتوان مسائلی را که نظام پیشین بوجود آورده را بتوانیم حل کنیم.
خب، حال در عالم واقع به کشور خود نگاه کنیم. رژیم پهلوی یک رشته مسائل برای جامعه ایرانی ساخت که اقتصاد زیر سلطه و مصرف محور یکی از آنها است. دو نوبت کوشش شد که این مسئله حل شود. هر دو نوبت هم در استقلال از نظام استبدادی اینکار صورت گرفت. یکی در زمان مصدق و یکی هم در بهار انقلاب ایران. در هر دو بار نظام استبدادی تحمل نکرد زیرا اگر اقتصاد تولید محور می شد ساختار استبداد تغییر می کرد اولین به این دلیل که بودجه متکی می شد به تولید داخلی و دولت تابع مردم می شد. هر دو نوبت کودتا شد و علت هم این بود که اقتصاد ایران تحت سلطه بیگانه باقی بماند و مانع از این بشود که اقتصاد تولید محور بگردد. و اقتصاد یکی از مسائل مهم بود و مسئله دوم اینکه قدرت خارجی در امور داخلی محور شد. باز هم کوشش شد که ایران از این محور رها شود در دوران مصدق محور انگلستان بود و در بهار انقلاب 57 محور آمریکا شد. باز هم آن کودتاها مسئله را لاینحل گذاشت. الان هم که با هم صحبت می کنیم بحرانهایی که رژیم حاکم بوجود آورده است دلیلش همان محور کردن قدرت آمریکا در امور داخلی است. مثل گروگانگیری و جنگ 8 ساله و بحران اتمی فعلی.
آیا این حکومت روحانیان قدرتمدار و قدرت محور ولایت مطلقه فقیه را ساخته اند که خود مسئله اصلی است و مسئله ساز هم هست. مسئله ها را ولایت مطلقه می سازد و تا وقتی هم که وجود دارد مسائل قابل حل شدن هم نیستند. حالا بطور عینی ببینیم چگونه است.
یکی از این مسئله ها که باید راه حل باشد همین مجلس است. ببینیم که ولایت مطلقه فقیه با مجلس چه کرده است. روز نخست آقای گفت مجلس بالاتر از همه است، برای اینکه میخواست مجلس را وسیله کودتا بر ضد رئیس جمهور بکند. بر خلاف قانون اساسی هم میگفت، زیرا در قانون اساسی مجلس بالاتر از همه نبود، جمهوریت تبلورش انتخابات ریاست جمهوری و بنا بر این شخص رئیس جمهوری بود. آقای خمینی میخواست این جمهوریت را بکوبد و بی اعتبار کند و تابع ولایت فقیه بکند. بدن دلیل گفت مجلس بالاتر از همه است. ولی در همان حال که میگفت مجلس بالاتر از همه است، مجلس را وسیله کرد. اول با تقلب در انتخابات که به آقای هاشمی رفسنجانی و دیگر سران حزب جمهوری اسلامی همین آقای خامنه ای و بهشتی اجازه تقلب داد وگفت به آنها شما بروید و مجلس را در دست بگیرید. آنها هم با تقلب آن مجلس را ساختند. چون هیئت های نظارت تقلب را مسلم کردند و چون بدون مداخله آقای خمینی ممکن نبود آن مجلس اول را تشکیل داد پس خود این آقا وارد عمل شد. گفت با همین نمایندگان، همین ها که انتخاب شده اند باید مجلس را تشکیل داد در جواب من هم گفت مردم رای ندارند! مهم نیست که تقلبی بوده! خوب بعد مجلس شورای ملی بنا بر قانون اساسی یعنی این مجلس نماینده جمهور مردم ایران است شد مجلس شورای اسلامی. خیلی زود معلوم شدکه مقصود او از اینکه بشود اسلامی یعنی اینکه تابع خودش بشود. چون اسلام ولایت فقیه است و مجلس اسلامی باید تابع ولایت فقیه باشد. خوب بعد این مجلس در کودتا را بکار برد وسیله شد. بعد این مجلس را طولانی کردن جنگ هشت ساله به کار برد. بعد آن افتضاح های اکتبر سورپرایز و ایرانگیت رو شد. هشت نماینده مجلس در باب آمدن هیئت مک فارلین به ایران سئوال کردند. با اینکه نه هیچ قانون اساسی به او اجازه میداد و نه او حق داشت که نمایندگان مجلس را از عمل به اختیارات قانونی و وظیفه قانونونیشان باز بدارد آقای خمینی مداخله کرد. به آن هشت نماینده گفت شما پوچید! چون و چرا را بر مجلس ممنوع کرد بعد این نماینده ها بهش نامه نوشتند که آقا دیگر از قانون اساسی هیچ چیز نمانده شما تجاوزاتتان به قانون اساسی از اندازه گذشت. به آنها جواب داد که بله جنگ بوده، بعد از این نخواهد شد. ولی بعد مدعی شد من ولایت مطلقه دارم و مجلس تابع شد. همین آقای هاشمی رفسنجانی هم دستیار او بود در اینکه مجلس را بی اختیار بکند. حالا آنها هشت تا را گفت که شما پوچید ولی قبل از آنها دو نماینده مجلس را، یکی را به طرفش تیر اندازی شد، آقای سلامتیان و یکی را هم دستگیر کردند بردند شکنجه کردند، آقای غضنفر پور. خوب حالا آقای خمینی جانشین پیدا کرده ، بعد از اینکه جام زهر را سر کشید و جنگ را در شکست تمام کرد، هیئت برای باز نگری در قانون اساسی ترتیب داد. آن هیئت آمد آن ولایت مطلقه را توی قانون اساسی برد. حالا این جانشین او صاحب ولایت مطلقه و به علاوه حکم حکومتی یازده اختیار در قانون اساسی دارد. حکم حکومتی هم آقای خمینی باب کرد که این جانشین آقا هم آمد دنباله کار او را گرفت. اول که در حکومت آقای هاشمی رفسنجانی، نظارت شورای نگهبان استصوابی شد. یعنی صلاحیت نامزد ها را شورای نگهبان باید تصویب بکند. پس منتخبان در واقع آلت های فعل ولایت مطلقه میشوند، هر که باشند. خوب در عمل چگونه شد؟ در عمل تجربه شد. مجلس ششم شد اکثریت اصلاح طلب و این اکثریت اطلاح طلب طرح به اصطلاح مطبوعات را مجلس برد که آن مصوبه مجلس پنجم را تغییر بدهد. آقای خامنه ای به آقای کروبی که آن وقت رئیس مجلس بود نامه نوشت، نتیجه چی شد؟ نتیجه این شد که آقای کروبی نامه را گفت حکم حکومتی است و آن طرح را از دستور کار مجلس خارج کرد. بعد هم این قدر آن مجلس بی اعتبار و بی وقار شد که نمایندگان مجلس اعتصاب کردند. که آخر این چه جور مجلسی است که ما هستیم که هیچ شدیم؟ حالا آن آقای خمینی به هشت نماینده گفت پوچ ، برای خاطر اینکه پرسیدند این مک فارلین کی بوده و چرا آمده ایران، این آقا کل مجلس را پوچ کرده بود. خوب تا این آخری که دیگر میخ بر تابوت کوبیدن شد، آقای خامنه ای یک دستور العملی به آقای لاریجانی نوشته، که بعد از این هر طرحی در مجلس مطرح می شود ، لایحه ای ،طرحی در باب سیاست های اقتصادی و غیر اقتصادی که عمومی هستند، این ها قبلا باید به مجمع تشخیص مصلحت برود که آن شورا نظر بدهد که این موافق آن رهنمود عمومی هست یا نیست. یعنی مجلس کشک. آن مجمع تشخیص مصلحت اول تشکیل شده بود ـ که آن هم آقای خمینی بر خلاف قانون اساسی تشکیل داده بود ـ که اگر هر وقت بین مجلس و شورای نگهبان اختلاف شد و مجلس حاضر نشد مصوبه خود را تغییر بدهد، برود به مجمع تشخیص مصلحت. حالا این مجمع تشخیص مصلحت مافوق مجلس شده است. او باید بگوید مجلس چه چیز را تصویب بکند و چه را تصویب نکند، این کاری که آقای خامنه ای کرد توجهی هم به خود جلب نکرد. خوب این رویه ای است که دارد ادامه پیدا میکند. به این ترتیب مجلس در واقع هیچ، کاملا بی نقش شد. حالا فردا انتخابات است و باز راه می افتند که آی بیائید رای بدهید که اگر رای ندهید که طرفداران اعتدال و امید بیاید به مجلس کار دوباره می افتد دست آن اصولگراها و مصیبت می شود. دروغه این دروغه. اولا مجلس ششم تجربه شده، همه اصلاح طلب بود و شما مردم دیدیدکه کاری ازش ساخته نشد. آنها اعتصاب هم کردن، بابت اینکه توی مجلس اعتصاب کرده بودند ممنوع شدند. دیگر هرگز آنها اجازه انتخاب شدن ندارند! حالا شما مردم ایران یک درسی هم از این مصری ها بیاموزید بد نیست. خوب این انتخابات ریاست جمهوری مصر بود، این آقای مارشال سیسی گفت که 45 میلیون باید به من رای بدهید. آن مضحکه انتخاباتش مثل مضحکه انتخابات در ایران بود. هیئت نظار اول گفتند رای گیری دو روز است. خوب بعد دیدند کسی نمیرود پای صندوق بعد گفتند بشود سه روز! آن نامزد قبلی که در انتخابات پیشین 19 درصد رای آورده بود رایش سه درصد شد. رای هایش آب رفت. این آقا بالای نود درصد رای آورد، مردم هم پای صندوق نرفتند. حالا شما که الآن در خارجید آن تبلیغاتی که می کردند اسلام گراها در مصر چه کردند و چه نکردند.
ادامه دارد …