back to top
خانهدیدگاه هااحمد رناسی- نوه ی شاپوربختیار، جهان شاه بختیار: من جاسوس سیا و...

احمد رناسی- نوه ی شاپوربختیار، جهان شاه بختیار: من جاسوس سیا و موساد شده‌ام!؟

bakhtiar  va  naveh 04062014
    «براین درد و درمان بباید گریست!»

   چیرگی استبداد اسلامی، و جنایات انجام گرفته و ترور و کشتار دنبال شده، از هنگام پای گرفتن چنین گونه سامانه‌ای خون ریز، در درُون و بُرون از کشور، از آن جمله ترور «شاپور بختیار» آخرین نخست وزیر «محمد رضاشاه» بود، چنین بازتابهایی شرم آور را در پی می‌آورد: نوه او، که درگفت و شنودهایش با “R.T.L“، و دو مجله اکسپرس و نوول اوبسرواتور، در مورد کتابی که او به فرانسه نوشته‌ است و، در آن، خود بی‌اندک شرمگینی می‌گوید:«من جاسوسِ سیا و موساد» شده‌ام تا انتقام خون پدربزرگم را از جمهوری اسلامی بستانم!؟ 

   اگرچه فشرده نوشته «نوول اوبسترواتور»را می‌توان در «سایت نقلاب اسلامی» دید و خواند و یا در دیگر ارگانهایی که تراوشات این آدم را از کتابِ او و یا از اکسپرس و یا از دیگر وسائل ارتباط جمعی، نقل کرده‌اند، اما تکیه به سخن زنده یاد تقی ارانی در زندان رضاشاه به همرزمانش بجا است. او گفته‌است: «انسان کناس باشد، ولی جاسوس نباشد» و اینکه نکبتِ جاسوس بودن را یاد میکند. نوه شاپور بختیار، که از جاسوس شدن خود برای «سیا و موساد» با افتخار سخن می‌گوید، براینست‌که میخواسته انتقام پدر بزرگ خود را از پایوران «استبداد اسلامی» بگیرد، و پس افتادن در راهِ شومی آور جاسوسی، «ماموری از ماموران رژیم را به دام» می‌اندازد و می‌کشد. باز می‌گوید:«دوبی با مامور سیا، بنام سام، دیدار و شش ماه تحت نظر او، کارش پر رونق می‌گیرد!؟ بر این استکه دارنده کارت دو بانک بوده و با صد میلیون دلار، و هم زمان داوری دارد که برای «ملاها هیچ چیز به اندازه پول ارزش ندارد» و دنبال دارد به توضیح دادن که چرا برای آسیب رساندن به «موقعیت ملاها، به جاسوسی سیا و موساد در می‌آید تا بدین‌گونه انتقام گیرد از ملاها که پدربزرگش را کشتند!؟

   او می پردازد به اینکه1- پدربزرگش به کمک موساد از ایران فرار کرده‌است.2- پدربزرگش از حمایت آمریکا و عربستان سعودی برخور دار بود و پادشاه عربستان به او «میلیونها دلارکمک کرده» است. اینگونه پرده از چهره‌ی پوشیده پدربزرگ برداشتن!؟ براین است که میزان «سی صد میلیون دلار، به یاری قاضی آمریکائی، درپی داوری برضد جمهوری اسلامی، بمانند غرامت، از دارایی ایران، به خانواده اش باید برسد». سخن او پرده دری از کار قاضی و دادرسی در آمریکا است و اینکه از جیب مردم ایران، امریکا به ایادی خود چه گونه بذل و بخشش می‌کند!؟

      می‌نویسد که با پرداخت رشوه برای گرفتن گذرنامه به مامور سفارت در بحرین، گذرنامه می‌گیرد. به ایران می‌رود و امکان آشنایی با ماموران رژیم و مدیر بنیاد وابسته «به رهبر»، را پیدا می‌کند. بنیادی که می‌تواند ده درصد بودجه دولت سرمایه‌گذاری کند و به سرمایه گذاری درصنایع فلزی و پتروشیمی روی می‌آورد، با پول های باد آورده تا از«رژیم ملاها» انتقام پدربزرگِ خود را بگیرد!؟ این نوه‌ی انتقام گیرِ کشته شدن پدربزرگ، براینست‌که اطلاعات زیادی داشته برای ربودن پسر یکی از پایوران رژیم ولی آن طرح انجام نمی گیرد! اوکه حامی و یاری دهنده‌اش «سام»بوده، در راه گیری به جاسوسی درآمدنش، براین است‌که امکان دیدار و کار با او را از دست می‌دهد. زیرا سام برای تصدی شغل دیگری به واشنگتن فراخوانده می‌شود. وچون معتاد است، به درمان اعتیاد بر می‌آید ومی‌خواهد رها کند جاسوسی را و به شغل پیشین خود در بانک بازگردد». اما نوه آخرین نخست وزیر شاه، برای انتقام گیری ازمُلاها، براین استکه ایران همواره او را به ایران می کشاند، و صد در صد باپیشه جاسوسی برای موساد و سیا وبا دارندگیِ فرهنگ قبیله‌ای و آنچه از دوران جاهلیت به ارث برده است!؟

        «همه تلخی از بهربیشی بُوَد

                                                      مبادا که با آز خویشی بُوَد!؟»

   درسراسر شاه‌نامه، با روی‌آوری به «افسانه، داستان و تاریخ»، سخن ورز توس ببار آمدن تلخی‌ها و شوم رفتاریهای مردمان را، در جهان، ناشی از کسانی می‌داند که اهریمن ودیوآزمندی و فزون‌خواهی در همه پهنه‌ها، به ویژه پهنه «جاه و مال» بر آنها چیرگی می‌گیرد و جهانی را به اندوه و درد و نیستی می‌کشاند. سخن او، چکیده اندرز و رهنمودی است به همگان. اگر اندک درنگی شود بر روی تاریخ ایران زمین و تکیه کردن بر فراگشایی «اجتماعی سیاسی» پس از انقلاب مشروطه و چرایی به کژراهه کشیده شدن آن دست آورد تاریخی، به اهریمن آزمندی و فزون خواهی راه گرفته می‌شود: ازسوئی «استعمار انگلیس» و از دیگرسوی مهره‌هایی چون سید ضیأطباطبایی و رضاخان میرپنج که برای برنشستن بر اریکه قدرت و سپس مال اندوزی، همداستان شدند، اهریمن«بیگانه و بومی» بهم گرائیدند و شد آنچه شد.

   بهنگام نهضت ملی و ملی شدن صنعت نفت در سراسرکشور، دستهای بیگانگان و بومیان خود فروخته، آن‌را به بیراهه کودتا 28 مرداد، دست ساخت «انگلیس آمریکا»، کشاند. محمد رضا، شاه فراری، را برگرداندند و به دست او استبداد را برپا کردند. باز خیزشها دردلِ جامعه جنین بست ومسیر گرفت به خیزشهایی که راه گرفت به قیام پیروز ملت ایران وواژگونی استبداد سلطنتی وابسته به بیگانه.

    از همان روزهای پیشین و آغازین این پیروزی، دیده می‌شود که چگونه دیو و اهریمن آز و فزون خواهی، کمر می‌بندد و به نابودی آن دست آوردها. نه تنها دست «آیت الله خمینی» و دیگر پایوران استبداد اسلامی را در این شومی  ببارآوردن می‌توان دید، بلکه دستهای دیگرانی راهم، ازجمله دست «شاپور بختیار» پدربزرگ جاسوس «سیا وموساد» مشاهده کردنی است. بررسی کوتاه زندگی نامه پدربزگِ این جاسوس شده،  نیز، گویای روشنی است درگرفتاراوبه گرگ آزوفزون خواهی قدرت، که ازهمان آغاز، بویژه ازپی کودتای 28 مرداد، درجلوه‌های زشت ببارآوریهای گوناگون نمایان میشود: 1- بنابرسخن زنده یاد«آیت الله زنجانی»، درپی تماسهایش با زنده یاد حسین فاطمی ودر یافت نظریات ونوشته‌هایی که او برای نهضت مقاومت ملی فرستاده بود، در میان گذاشتن آنها با جمع،«… بختیارحرفهای کثیف وفحشهای رکیک نثارمرحوم فاطمی»می کند. و نیز، درگفت گویی با«روزگارنو،پوروالی»،«شازده عضد»، پیش ازکشته شدن بختیار، می‌گوید: به بختیار اعتماد می کند واورامدیرکل کارخانه‌های قند درخوزستان می‌کند.سپس به سفرمی‌رود. اما به هنگام بازگشت، درمیابد که «شاپور بختیار سهام شرکت رابه نام ثریا وتیموربختیار» نموده‌است!؟

 2- دردوران نخست وزیری امینی، بهنگام برگزاری متینگ از سوی جبهه ملی درجلالیه، با دیدن آن جمعیت، پشت پا می‌زند به تصمیم «شورا وهیئت اجرائیه» که درآن روزچگونه سخنرانی بایست کرد. علی‌رغم نشان دادن سخنرانی اش به هیأت اجرائی جبهه ملی، آنگونه سخنرانی نمی‌کند که درنوشته‌اش آورده‌بود وهمه را دلگیرمی‌کند ازآن سخنرانی که ناشی از«من خود»حرکت کردن بود وآزمندی‌اش. او را باکی نبود ازضربه‌ای که به جبهه ملی می‌زد.

3 – چنین نمود دردوران پیش ازقیام 22 بهمن وتماس او با دربار وفرح پهلوی، بی‌آنکه رهبران جبهه ملی وحزب اوبا خبرباشند، وحتی به دوستان حزبی بسیار نزدیکش «مهندس حق شناس و مهندس زیرک زاده» نیزدروغ گفت. بنابرآنچه احمد زیرک زاده درخاطراتش آورده‌است.

4 – سرانجام پس ازقیام ملت ایران وواژگونی استبدادسلطنتی وابسته به بیگانه، بنابرنوشنه «نوه»، فرارکردن به یاری«موساد» وروی به عربستان وعراق آوردن تابیاری شیاطینی چنین، شیطانی چون استبدا اسلامی راواژگون سازد وخود درجایش نشیند. او با برانگیختن «صدام» به حمله به ایران، از عوامل نزدیک به یک ملیون وپانصدهزارکشته ازمردم ایران وعراق وآن همه خسارت که به این دوملتِ ستمدیده استبداد وارد آمد شد. ودر طول جنگ، آیهالله خمینی و پیروانش توانستند پایه‌های استبداد خود را استحکام بخشند. سرانجام شیطان وخون ریزانش او، بختیاررا، دراقامتگاهش ازپای درآوردند!؟

«ازکوزه برون تراود، که دراوست»

 برای نگارنده عجب نیست که«جهان شاه بختیار»، بنا برنوشته وگفته هایش، راهِ«شاپور بختیار» پدربزرگش رابایسته دانسته باشد برای رسیدن به اهریمن آزمندی «جاه و مال»، که گلوگاه او را از دوران جوانی به فشردن گرفته‌است وبه بردگی«من بی‌شرمانه‌ی»خویش در آمده باشد. اما اکنون پرسش از آن ستایش کنندگان«خان» است، چه وزیران او و چه دیگر مزد بگیرانش، که حال نیز به دفاع از او ادامه می‌دهند یانه؟

«دوای توجُزمغزآدم چو نیست    براین درد ودرمان بباید گریست!؟»

17 خرداد 1393 برابر 7 ژوئن 2014

احمد رناسی        

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید