back to top

زیبائی…

Zibai-1 ١٣٩٣/٠٣/١٧- جبران خلیل جبران: …و سپس شاعری پیش آمد و گفت: از زیبائی با ما بگو…
 
و حکیم پاسخ داد:
زیبائی” را در کجا خواهید جست، و او را چگونه خواهید یافت،
اگر خود او ره نباشد و ره نُما،
و چگونه در وصف او سخن خواهید گفت،
اگر خود او ریسنده نباشد و رشته اش نیز کلام شما؟
 
از پا درآمدگان زخمی و آزرده می گویند، « “زیبائی” لطیف و نیکوست، و همچون مادر جوانی رم کرده و وحشت زده از شکوه و عظمت خویش از بین ما می گذرد.»
 
و شیفتگان پُر شور می گویند، « نه، “زیبائی” عامل سلطه و اقتدار است و نیز عامل وحشت و هراس،
و مانند طوفان، زمین زیر پا و آسمان بالای سرمان را لرزانده و منقلب می سازد.»
 
خستگان از توان افتاده و بی رمق می گویند، « “زیبائی” متشکّل از زمزمه هائی ست دلنواز که در روح و سرشتمان با ما سخن می گوید،
Taati-Forough3-1صدای او نور ملایمی را به سکوتمان می سپارد،
نور بی رنگی لرزان از ترس تاریکی…»
 
و آشوبگران هرج و مرج طلب می گویند، « ما فریادش را در بلندی ها شنیده ایم،
و در میان فریاد او صدای سُم و ضربه های بال و نیز غرّش شیر را…»
 
شب هنگام، نگهبانان شهر می گویند، « “زیبائی“، همراه سپیده از شرق بر می خیزد.»
و در نیمروز، مسافران و کارگران می گویند، «ما او را دیده ایم،خم شده از پنجره های آفتاب غروب.»
 
در زمستان، پنهان شدگان زیر برف می گویند،« او همراه بهار خواهد رسید…جست و خیز کنان بر روی تپه ها…»
و در گرمای تابستان، دروگران می گویند، «او را دیده ایم با غُباری از برف بر روی گیسوان، در حالیکه با برگ های پائیز می رقصید.»
 
شما همه چیز را در وصف  “زیبائی” گفته اید، ولی از خود او، هیچ !… بلکه فقط امیال و خواسته های سرخورده و منتظرتان را بر زبان رانده اید…
و “زیبائی” نه میل و اشتیاق، که خلسه و وجد است،
او نه لبی تشنه است و نه دستی دراز شده،
بلکه قلبی ست مشتعل و جانی شیفته…
او نه آن تصویریست که مایل به دیدنش هستید و نه آن آوازی که مشتاق شنیدنش…
بلکه تصویریست که آنرا می بینید و آوازی که آنرا می شنوید حتّی با چشمان و گوش های بسته…
او نه شیره ای ست در زیر پوسته های چروکیدۀ یک درخت،
و نه بالی متّصل به چنگال یک حیوان،
بلکه گلستانی ست همیشه پُر گُل و ابر غلیظ فرشته سانی مُدام در پرواز،
 
ای مردُم، “زیبائی”، زندگی ست… زندگی، آنگاه که نقاب از چهرۀ مقدّس خویش برمی گیرد …
و امّا شما، زندگی هستید و نیز نقاب…
“زیبائی” ، جاودانگی ست در حال تماشای خود در آینه،
و  شما، جاودانگی هستید و نیز آینه…
 
 
گزیده ای از  “پیامبر“، «جبران خلیل جبران»
مترجم: فروغ طاعتی
تصویر: Claude Monet 
منبع: صفحه فیس بوک فروغ طاعتی
اخبار مرتبط

فرزندان…

مذهب…

کار…

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید