برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: از اینجا شروع کنیم که آن گفتگو که به آن اشاره کرده اند الان واقعیت پیدا کرده است. تجزیه عراق عملا دارد قطعی می شود. روزنامه گاردین چاپ لندن با استناد به خبرهای خود و گزارش سیمور هرش محقق امریکایی که در مجله نیویورکر منتشر کرده بر این است که اسرائیل اصرار بر تجزیه عراق و تشکیل دولت کردستان دارد و در سه کردستان ایران و عراق و سوریه، هم اکنون اسرائیل پایگاه دارد و مشغول بوجود آوردن گردانی برای بی ثبات کردن رژیمهای منطقه است. البته این طرح اسرائیل تازه نیست. اسرائیل در سال 1980 طرح تجزیه کشورهای منطقه را ریخته بود و خیلی قبل از امریکایی ها انتشار هم داده بود. حال اگر مردم منطقه هوشیاری لازم را داشته باشند و وسیله کار اسرائیل نشوند و بدانند که تبدیل شدن به واحدهای کوچک بر ضد یگدیگر آنان را آلت فعل اسرائیل و اتحاد و اسرائیل و عربستان و مصر خواهد کرد و سرزمینهای ما سرزمینهای خون و آتش خواهد شد.
حال چه کسی مسئول این وضعیت است. در امریکا مقاله ای انتشار داده اند که می گوید 6 رئیس جمهور آمریکا عراق را به این روز انداخته اند. از کارتر شروع می شود که صدام را تشویق به حمله به ایران کرد. بعد ریگان که سیاست ادامه جنگ ایران و عراق را دنبال کرد. بعد بوش پدر که سفیرش صدام را فریب داد طوری عمل کرد که صدام می تواند به کویت حمله کند. صدام به سفیر گفته است ما جلوی طوفان انقلاب ایران را گرفته ایم کجاست پاداش ما؟ و او هم طوری صحبت کرده است که گویی می توانید کویت را بگیرید. البته سفیر آمریکا می گوید من حاشیه مورد ادعای عراق را گفتم و نه کل کویت را. بعد هم حمله به کویت از سوی عراق و تحریم و حمله امریکا به عراق که طی آن بسیاری کشته شدند. بوش پسر هم همینکار را کرد و اوباما کشور با بدون سامان گرفتن و با اینکه میلیاردها خرج ارتشش کردند رها کردند. پس یک مقصر 6 رئیس جمهوری امریکا هستند. اما مقصر اصلی استبدادی است که آقای صدام حسین بر عراق حاکم کرد. آنچه الان در عراق روی داده است یک واقعیت مهم را ثابت می کند. هموطنان عزیز من آنانی که به شما می گفتند و می گویند تکان نخورید مبادا ایران عراق و یا افغانستان بشود و تجزیه بشود اینطور نیست. ایران را استبداد است که بسوی تجزیه می برد. این استبداد است که همبستگی ملی را از بین می برد. نتیجه اینکه بمحض پیدا شدن امکان تجزیه می شود.
این شش رئیس جمهور در واقع روند را سریعتر کرده اند، به این روند سرعت بخشیده اند، نه اینکه آنها خالق این تجزیه هستند. اگر کشور از همبستگی ملی برخوردار بود، اولا گرفتار جنگ نمی شد و ثانیا به اینکه در معرض تجزیه هم قرار نمی گرفت. طبیعتا همه رژیم های استبدادی منطقه، کشور های خودشان را در معرض تجزیه قرار می دهند. تنها عراق نیست ایران نیز در این خطر است، سوریه هم اکنون در این خطر است در واقع تجزیه شده است، بعد با این دیکتاتوری آقای السیسی نوبت به مصر می رسد و لیبی هم وضعیتی دارد که می بینید. مشکل هم از داخل قابل حل است و نه از خارج. در حال حاضر این یک واقعیت، واقعیت دوم این است که، حالا داعش به اصطلاح بخش مهمی و در واقع قلمرو سنی نشین عراق را قبضه کرده است. گفتند پنج هزار تا قوای داعش راه افتاده اند و موصل و کرکوک را گرفتند که حالا کرکوک را کردها می گویند گرفته اند و مال خودشان است و ارتشی هم که آنجا مامور دفاع بود ول کرد و آمد ودیگر هیچ، و الان شده است به اصطلاح جنگ داخلی جدی. واقعیت دوم این است. در این وضعیت معلوم شد که آن ارتش عراق کارآیی ندارد. آقای مالکی از امریکا و از هر کشوری که با داعش جنگ کند کمک خواست. امریکایی ها تعدادی نفرات آورده و می گویند اینها فقط برای دفاع از سفارت و افرادشان در بغداد است ولی هواپیما های بدون خلبان هم آورده اند . ایران هم که همین دیروز تلویزیون فرانس 24 نشان میداد که هواپیماهایی را که ایران تحویل داده است که رنگ جلو آنرا تغییر داده اند ولی بقیه علامتها سر جایشان است. و آن خبرنگار می گفت در واقع نیروی هوایی آمریکا و ایران، هواپیمای بدون خلبان آمریکایی و با خلبان ایرانی در عراق همکاری می کنند. یک اطلاع هم از داخل به ما دادند، بنا بر آن اطلاع ایران برای حفاظت از شهر های مذهبی به عراق قوا فرستاده است تا مامورین عراقی مامور به دفاع از آن شهر ها آزاد بشوند و به جنگ داعش بروند. بنا بر این اگر این اطلاع صحیح باشد، در زمین هم ایران، رژیم ولایت مطلقه آقای خامنه ای در جنگ عراق هم درگیر شده است. بنابر همین اطلاع تعداد نفرات ایران در عراق و سوریه را ، البته با احتساب قوای حزب الله لبنان در سوریه، بین نود تا صدهزار نفر می گویند. این درگیری واقعیت دوم است، خب حالا این همکاری در هوا و زمین، امروز هم خبری در مطبوعات خارجی بود مبنی بر اینکه لباس سبزهای امریکایی به شمال عراق هم گسیل شده اند. اگر این هم حقیقت داشته باشد، پس در زمین هم همکاری وجود دارد. حالا چه باهم قرار و مدار گذاشته باشند و چه گفته باشند هر کس کار خود را بکند. در عمل این طور است. آیا این همکاری بر گفتگو ها در مورد اتم که هم اکنون در جریان است اثر می گذارد؟ اینجا کارشناسان غربی دو عامل را می گویند که جدید است و دو متغیر به گفتگو ها بر سر بحران اتمی وارد شده است یکی مسئله عراق و دومی مسئله نفت است. در مورد مسئله نفت، شمال عراق که نفتش گرفتار است و از جنوب نفت صادر می شود ولی آن برنامه ای که دولت عراق داشت می خواست تا سال 2018 صدور نفت را به هشت میلیون بشکه در روز برساند فعلا مقدور نیست. حتی دو میلیون و هشتصد هزار بشکه در روز را نمیتواند صادر کند. عرض کنم سوریه هم که مناطق نفتیش افتاده دست همین گروه های مسلح مثل داعش والنصره و غیره. شرق لیبی هم که دست عصیانگران است و در نتیجه صدور نفت آن هم مشکل شده است. حالا امروز گفتند که آنها گفته اند اجازه میدهند تا نفت صادر بشود. خب حالا این چهل در صد از نفت مصرفی روزانه دنیا که 94 میلیون بشکه در روز است و چهل در صد آنرا اوپک میدهد کمبود تولید نفت در عراق و سوریه لیبی و یمن و حتی نیجریه و اینها است که کارشناسان میگویند وضعیت ایجاب می کند که تحریم نفت ایران را بردارند تا ایران بتواند نفت صادر بکند و این را تدارک کند.
امروز رویتر گزارش کرده است که یک دیپلمات غربی گفته است که ایران حاضر شده است که محدودیت تعداد سانتریفوژها را بپذیرد، دو مشکل دیگر از نه مشکل باقیمانده است که یکی تعداد سانتریفوژهاست و دیگری چگونگی برداشت تحریم هاست. هرگاه رژیم محدودیت دلخواه امریکائی ها را بپذیرد و شمار سانتریفوژها را بپذیرد میتواند در جلو انداختن تاریخ برداشت تحریم ها موثر باشد. خوب آقای عراقچی گفته بود که ایران اگر محدودیت را بپذیرد بطور موقت خواهد بود امروز دیدم که تکذیب کرده است قول آن دیپلمات غربی را و خوب میدانیم که در آن رژیم همه چیز بصورت موقت شروع میشود و بعد بصورت دائم در می آید، چنانکه سپاه موقت بود، دادگاه انقلاب موقت بود و دائم شدند ، امام جمعه ها هم موقت بودند و بعد دائم شدند.
پس میبینیم که چند عامل : عراق، نفت، اتم به هم ربط پیدا کرده اند. آقای گاری سیک گفته است: احتمال نمی رود که این عوامل را امریکا درگفتگوها دخالت بدهد ، و اضافه می کند که نمیشود در منطقه یک فعل و انفعالی انجام بشود و گفتو و شنودی انجام بشود و بن مایه آن نفت نباشد. در حال حاضر که در حال گفتگو هستیم این وضعیتی است که عرض شد، خوب در این وضعیت چند تا سئوال مطرح میشود : که گفتگوها به کجا ختم می شود؟ وضعیت عراق چه می شود؟ وضعیت سوریه و منطقه چه می شود؟
وضعیت اتم چگونه میشود؟ وضعیت اتم با توجه به اینکه طرف ایران میگوید که باید فرصت گریز (از توافق نهائی) شش ماه باشد که بعدا امریکائی ها آن را به یکسال افزایش دادند یعنی اینکه اگر ایرانیها نخواستند این توافق را بپذیرند بیشتر ار یک سال برای ساختن بمب وقت لازم داشته باشند. خوب اگر رژیم الان نپذیرد که این دو تا عامل هست و موقعیت بهتری دارد، خوب فردا ممکن است که این دو عامل نباشد و رژیم مجبور بشود که جام زهر را سر بکشد. البته این احتمال نیز هست که این دو عامل سخت تر بشوند و اثر گذار تر بشوند. فرض کنیم که اگر نفت اثرگذارتر بشود برای امریکا نخواهد بود بلکه برای اروپا خواهد شد. بنابر این اروپا از لحاظ گاز و نفت میتواند فشار بیاورد که در قضیه اتم کوتاه باید آمد ولی آیا امریکا این فشار را خواهد پذیرفت یا نه ؟سئوالی است که امریکائی ها پاسخی به آن نداده اند چرا که خرابی وضع اقتصاد اروپا به نفع امریکا خواهد بود.
از دید من در تاخیر، آفت است، اگر رژیم چند سال زودتر مسئله اتم را حل کرده بود ، خیلی بهتر بود. امروز هم اگر مسئله حل شود، خیلی بهتر از فردا خواهد بود و ممکن هم هست که زمانی برسد که خیلی دیر شده باشد و احتیاج به سر کشیدن جام زهری خیلی کشنده تر باشد.
مسئله عراق: مسئله عراق مسئله ای است که باید در داخل حل شود، برای اینکار اول باید جنبه دینی این جنگ حل شود. آقای هاشمی رفسنجانی میگوید که این جنگ مذهبی است. جنگ شیعه و سنی است و ارگان های تبلیغاتی آقای خامنه ای حمله آورده اند به ایشان که این چه حرفی است که شما می زنید و خود آقای خامنه ای گفته است که کجا این جنگ، جنگ مذهبی است. اما در واقع این کار را خود این رژیم آغاز کرده است، خود این رژیم جنگ هشت ساله را ادامه داد برای ایجاد کمر بند سبز ، خود این رژیم دعوای در سوریه را تبدیل به دعوای مذهبی کرده است. وقتی آقای روحانی میگوید اگر به زیارتگاه ها حمله بشود چنین و چنان خواهیم کرد، یعنی جنگ مذهبی است. اول باید این صفت مذهبی خود را از دست بدهد و راه حل آن نیز این است که روحانیون شیعه در عراق آقای سیستانی و دیگران و روحانیون سنی (شنیدم که روحانیون شیعه و سنی خارج از عراق بیانه ای با یکدیگر صادر کرده اند که برای جنگ به عراق و سوریه نروید، که کار بسیارخوبی است) باید با یکدیگر بنشینند و صفت دینی را از دعوا بزدایند از یکسو و از سوی دیگر حکومت عراق مبنای کار خود را حقوق ملی قرار بدهد و نه رنگ مذهبی اقلیت و اکثریت این می تواند راه حل مشکلات عراق از درون شود.
در مورد منطقه هم یک اتحاد وجود دارد و مانند روز هم روشن است و کسی انکار آن از سوی عربستان سعودی را قبول نمی کند زیرا در عمل همکاری وجود دارد بین عربستان و اسرائیل. این اتحاد خود را در سوریه نشان می دهد و در آنجا و در عراق در حال عمل است. هر گاه که مساله بحران اتمی حل بشود و وضعیت عراق به مرحله ای رسید که بتواند از درون امکان حل شدن پیدا بکند، تعادل قوا به زیان آن دو قدرت می تواند رقم بخورد. این سخنان که به نظر من درست است که متصدیان کشورهای منطقه که اکثر آنها به زور نقش اول می دهند و به عقل نقش چندانی نمی دهند، یک سخن است اینکه مردم این کشورها به خصوص ایرانیها مسئولیت خود را می شناسند و حاضر می شوند به مسئولیت خویش عمل کنند، این مساله دیگریست. و من روی مسئولیت شناسی و حقوق شناسی مردم است که تکیه می کنم. تا زمانی که ملتها اجازه بدهند به رژیم های استبدادی که هر کاری که خواستند را بکنند، البته سرنوشت منطقه مانند عراق و افغانستان است تا دریای مدیترانه همه شده سرزمین جنگ و خون و آتش!این ملت های ما هستند که باید صلح را حق خود بشناسند. دوستی را حق انسان و حقی از حقوق ملت ها بشناسند و برخیزند و استبدادها را براندازند و کشورهای ما را از تجزیه که یکی از این خطرهاست, حفظ کنند. شاد و پیروز باشید.
بر گرفته از مصاحبه با رادیو عصر جدید 4 ژوئیه 2014 ـ 14 تیر 1393