برای شنیدن این سخنرانی اینجا را کلیک کنید
افکار عمومی:
تعدادی از هموطنان ما به بعضی مسایل بسیار مهم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، کمتر توجه دارند. یکی از علل اصلی اینکه سرنوشت امروز ما این چنین شده، این است که تعدادی از مسایل کلیدی و بسیار مهم، هنوز برای یک حداقل لازمی از افراد جامعه، جانیفتاده است. این به علت فقدان شعور سیاسی و فرهنگی نیست. بیشتر به علت سانسور و باز هم بیشتر از آن به علت خود سانسوری است. مقداری از آن هم به حالات روحی و روانی ما ارتباط دارد که در جای دیگری به طور مبسوط به آن پرداختهام (1) و (2).
باید یک سوال ریشهای از خود بپرسیم که آیا از وضع موجود راضی و شادمان هستیم یا نیستم؟! آیا این بدن وطن ما بیمار است و یا شاد و سرحال؟! اگر بیمار است، مثلا یک بیمار مبتلا به ذاتالریه، در ریههایش میکرب، انگلی ویروسی چیزی هست که آن عفونت باعث میشود که مریض سرفه کند،… تب کند،… سینه درد و سردرد بگیرد،…
اگر این مریض، فرزندمان… جگرگوشهمان باشد، آیا او را در بستر بیماری رها میکنیم تا از عفونت ریه و تب و لرز بسوزد….. آیا میرویم دنبال طبیبی که فقط بلد است شربت سینه و تببُر و ضد درد تجویز کند و اصلا رسیدگی به مشکل اصلی و درمان اصولی را ممکن نمیبیند؟ و یا سعی میکنیم که ببینیم که ویروس و میکروب و انگلش کدام است تا بتوانیم برویم به سراغ درمانی که بیماری و ناخوشی را از بن، ریشهکن کند؟!
با نگرش در این مثال ساده، به وضعیت وخیم ایران و ایرانیان در زمینههای اقتصادی،…. اجتماعی،…. فرهنگی،…. علمی،…. سیاسی،…. نظری بیفکنیم و به تن بیمار وطن بنگریم و انگل زور و میکروب فساد و ویروس خشونت را که به جان و تن وطن افتاده و تنفس و حیات ملی را ناممکن کرده است، همچنان یک پزشک حاذق، پزشکی که بر بالین جگرگوشۀ بیمارمان میآوریم تا با تشخیص ریشهای درمانی اصولی را تجویز کند، تلاش کنیم علت بیماری وطن و سرنوشت موجود را تشخیص دهیم و به دنبال درمانی اصولی بگردیم!
برای ریشهکن شدن انگل و میکروب ولایت انحصاری، تنها راه حل این است که به بزرگترین ابرقدرت دنیا مراجعه کنیم! راه دیگری نیست: بزرگترین ابرقدرت دنیا افکار عمومی است!!
هر یک از این فکرهای عمومی (و در نتیجه گفتمان غالبی که در آن جامعه تسری پیدا میکند) دو محتوای عمده دارد:
1- بنمایۀ تفکر و تعقل (به این معنا که اگر هر فکر و عقل و مغزی را به یک کامپیوتر و یک سختافزار تشبیه کنیم، بنمایۀ تفکر و تعقل، سیستم عامل و نرمافزار آن کامپیوتر است که به شما مینمایاند که آن کامپیوتر چگونه کار میکند و آن فرد صاحب آن فکر و عقل و مغز، چگونه پندار و گفتار و کرداری خواهد داشت):
آیا در آن فکر، اصالت به تضاد داده میشود و یا به یگانگی؟
آیا آن سیستم عامل، باور به استقلال و خودانگیختگی دارد و یا اسی وابستگی و دریوزگی…. است؟
آیا اساس تعقل این مغز، عرفان به آزادی و آزادگی و اختیار است و یا جبر و زندانهای اغلب خودساخته؟
2- اطلاعات و اخبار:
دستیابی به اخبار و اطلاعات و نظرها و عقاید و بررسی آنها در خارج از روابط توازن قوا و بدون اصیل دانستن قدرت. باید اخبار را، با وسایل ارتباط جمعی و رسانههای قبل دسترسی برای همه، در اختیار دیگران قرار داد. نباید به هیچ وجه به زیادهگوئی و اغراق و یا کمگوئی و سانسور پرداخت، که در این صورت ارائه دهندۀ خبر و نظر، بیاعتبار میگردد.
در مورد افکار عمومی از عرایض امروز من این پیغام را با خود ببرید: برای رهائی از وضعیت موجود و برای یافتن سرنوشتی بهتر، باید به تنها ابرقدرت جهانی مراجعه کنیم. برای رسیدن به دموکراسی، برای استقرار و پیشبرد و استمرار مردمسالاری چارهای نداریم جز اینکه به تنها ابرقدرت جهان مراجعه نمائیم. تنها ابرقدرت واقعی جهان، افکار عمومی است. با درآمیختن به افکار عمومی که با سیر آزاد و مستقل اندیشه و خبر، با میل به موازنۀ عدمی در بن مایۀ تفکر و تعقل، این تنها ابرقدرت چهانی، در تکتک ما در هستههای ما و در جامعۀ ما و در دنیا، پیوسته پرنیروتر و توانمندتر میگردد.
رسانهها:
به معنای هر وسیلهای که بتواند اندیشه و خبر را در افکار عمومی، به جریان بیاندازد و ما را از حال همدیگر مطلع کند، و به ما این امکان را بدهد که وقتی هر حقی از هر بشری ضایع شد، همۀ بشرها به اعتراض برخیزند و به زورمدار، عصیان کنند.
آنچه که در چند دهۀ پیش اعلامیه چاپ کردن و استنسیل و پلیکپی بود و الان در زمان فعلی ایمیل انبوه و فیسبوک و جیپلاس و تویتر و پالتاک و وبسایت و وبلاگ و ساندکلاد و ویمیو و دلیشس و تامبلر و اس-ام-اس و تکست و چات و…….
اکثر این وسایل ارتباط جمعی، مجانی و یا با قیمتهای بسیار کم در اختیار همگان هستند. با استفاده از این وسایل، هر کدام از ما که از وضعیت موجود ناراضی هستیم، همگی ما باید خلاقیت خود را بکار بیاندازیم و اخبار مربوط نقض حقوق بشر به اطلاع دیگران برسانیم و حساسیتها را نسبت به تجاوزها به حقوق بشر، زیاد کنیم. اگر مقایسهای بشود بین نحوۀ رفتار با زندانیان سیاسی طی فاجعۀ ملی دهۀ 1360 و اوج آن در تابستان 1367 از یک سو، و از سوی دیگر رفتار با زندانیان سیاسی در سالهای اخیر، مثلا رفتار وحشیانۀ چند هفتۀ پیش رژیم با زندانیان بند 350 زندان اوین، میبینیم که آن زمان آقای لاجوردی همۀ زندانیان را محارب و مفسد و واجبالقتل میخواند و وکلای دادگستری را تهدید میکرد که در صورت دفاع از حقوق آن هموطنان، خود آن وکلا هم مفسد و محارب خواهند بود. در حالی که در این زمان، رژیم خود را مجبور میدید که هزار دروغ و دغل را بر هم ببافد و وحشیگریهای دژخیمان را بر علیه هموطنان ما توجیه کند.
در مورد رسانهها از عرایض امروز من این پیغام را با خود ببرید: به جرات به شما عرض میکنم که اگر هر کسی فقط همین یک کار را انجام دهد، یعنی اینکه هر فردی (حتی بدون اینکه لازم باشد وقت زیادی بگذارد، برای اینکه اخبار تجاوزها به حقوق بشرها فراوان هستند) اخبار مربوط به هر تجاوزی به هر حقی از حقوق هر بشری را به بقیه اطلاع بدهد: ایمیل انبوه… اس ام اس/تکست… فیس بوک…. جی پلاس…. سرنوشت بسیار بهتری خواهیم داشت.
جنبش:
جنبش به معنای منفعل نبودن، افسرده و کزکرده نبودن، به معنای شاد بودن (ایرانیان طبق آمار در رتبۀ 115 شادی در جهان هستند)
جنبش به معنی زنده بودن، جوش و خروش داشتن…..
جنبش به معنی حی و حاضر بودن: خوب! چه کسی؟ در چه مکانی و چه محلی؟ کجا؟ چه موقعی؟ وقت عمل چه زمانی است؟
سرنوشت ما باید توسط یک کسی تعیین بشود! امور راکد نمیتوانند بمانند! بالاخره یک کسی باید اینکار را انجام دهد! خوب آن کس کیست؟ اگر ما خود در تعیین سرنوشت خود مشارکت نداشته نباشیم و منفعلانه در کناری به تماشا نشسته باشیم، دیگران/زورمداران این کار را خواهند کرد.
آیا باید برای جنب و جوش دوباره صبر کنیم تا خرداد 1396 و آن موقع باز به رژیم این امکان را بدهیم که ما را بین دو سنگ آسیاب بد و بدتر و از ترس بدتر به بد پناه بردن قرار دهد؟
مشارکت در تعیین سرنوشت، همه زمانی (نه فقط در زمان “انتخابات”)، همه مکانی (نه فقط در تهران و یا فقط در داخل و خارج کشور)، و همه کسانی (نه فقط حزب و تشکیلات و رهبری هرمی آنها وزیر و رئیس و وکیل) باید باشد.
جامعۀ مردمسالار و حقوقمند، جامعهای است که در آن جمهور شهروندان، لاینقطع در جنبش و تلاشند که خود و هستههائی که با آنها در کارند، پیوسته مردمسالارتر و حقوقمندتر شوند، و به این ترتیب فرهنگ مردمسالاری را پیوسته شکوفاتر کنند.
این رژیم با بحران درست کردن بر اریکۀ قدرت مانده، گروگانگیری (در واقع ملت ایران و چه بسا منطقه را به گروگان زورمداران درآوردن)، ادامۀ جنگ عراق (و در واقع)، . این آخری بحران اتمی…. یک پنجرهای باز خواهد شد….
رژیم، نسبت به سه دهه و یا دو دهه و یا حتی یک دهه قبل، دستش بسته است برای بحرانسازی و بحرانبازی
در مورد جنبش از عرایض امروز من این پیغام را با خود ببرید: با درآمیختن با بزرگترین ابرقدرت دنیا، با استفاده از وسایل رسانهای که در همین زمان به سادگی در اختیار همگی ما هست، اعمال حاکمیت جمهور شهروندان، مشارکت در تعیین سرنوشت خود، باید همهزمانی و همهمکانی و همهکسانی باشد.
عنوان عاریض خود را برعکس میشمارم: در صورتیکه انسانها و هستههای حقوقمدار زنده و مسئولیتپذیر و در نتیجه شاد باشند، در صورت بکار بردن بهینۀ رسانههای مردمی و بینهایت ابتکار در کاربرد آنها، افکار عمومی با اصالت استقلال و آزادی میتوانند سرنوشت خوب و خوبتری را برای خود و فرزندان خود رقم بزنند.
انفعال و دست نیاز و چشم آز به قدرتهای داخلی و خارجی داشتن، سرنوشت بهتری را برای ما نخواهد ساخت. برای یافتن سرنوشتی بهتر، هر کدام از ما باید کاری بکنیم! هر چقدر هم که آن کار در ظاهر به نظر بسیار کوچک بیاید.
علی صدارت
24 ماه می 2014، هامبورگ