٭ مذاکره ژنو «ایران» با امریکا برسر عراق و پیآمدهای آن:
در 5 اوت 2014، در ژنو، هیأت ایرانی با هیأت امریکائی گفتگو کرد. گفتند گفتگو در باره مسئله اتمی بودهاست. اما واقعیت از پرده بیرون افتاد: یک کارشناس عراق عضو هیأت نمایندگی امریکا بود. در واقع، گفتگو برسر عراق بود و به توافق انجامید:
● نخست خامنهای بود که مالکی را رها کرد و راه عراق را عمل به رهنمود آیهالله سیستانی دانست. برای باردوم، در 22 مرداد، او اظهار امیدواری کرد که با انتخاب نخست وزیر جدید عراق، مشکلات عراق حل شود.
● سپس، نوبت به اوباما و کری رسید و این دو خواستار حکومت وحدت ملی در عراق شدند. در پی حمله داعش به کردستان عراق، لوران فابوس، وزیرخارجه فرانسه، به عراق رفت و بنام اروپا خواستار دولت وحدت ملی شد.
● هنوز در بغداد برسر نخست وزیری کشماکش بود که داعش به کردستان عراق حمله کرد و هرجا را گرفت، درآنجا، بساط جنایت سبعانه را گسترد. ایزدیها به کوه پناه بردند و ناگهان، اوباما بیادش آمد که نباید اجازه بدهد در عراق کشتار دستجمعی انجام بگیرد و دستور بمباران مواضع داعش را داد. همزمان، بارزانی از کمکهای ایران به کردستان عراق در جنگ با داعش تشکرکرد.
● باوجود گذشت مهلت، رئیس جمهوری عراق از معرفی رهبر حزبی که اکثریت آورده بود به مجلس خودداری کرد. مالکی به دادگاه عالی شکایت برد. اما در 12 اوت، رئیس جمهوری عراق، حیدرالعبادی، معاون رئیس مجلس را به نخست وزیری گمارد. در 13 اوت، مالکی گفت تا پیش از حکم دادگاه، حکومت را تحویل نمیدهد. درهمانحال، از ارتش خواست، در کشماکش سیاسی وارد نشود.
تا اینجا، رژیم ولایت فقیه خود را با سیاست امریکا وفق دادهاست. از این پس نیز چارهای جز اینکار ندارد. زیرا خطر آن وجود دارد که داعش بر سرزمین وسیعی از مرز ایران تا مدیترانه مسلط شود. با اینحال، بخشی از رژیم واقعیت را جز آن میبیند که هست:
٭ روحانی عصبانی میشود و خامنهای توی دهن روحانی میزند!؟:
● نخست روحانی بود که عصبانی شد و در 20 مرداد، خطاب به آنها که میگویند وقتی خبر مذاکره برسراتم را میشنویم، به لرزه میافتیم، گفت: به جهنم که به لرزه میافتید. او آنها را بزدل خواند. و
● روز بعد، مجلس «برای بررسی سخنان «توهینآمیز روحانی که در شأن مقام ریاست جمهوری» نیست، جلسه غیر علنی تشکیل داد. و 22 مرداد، باز جلسه غیر علنی تشکیل داد اینبار، برای بررسی وضعیت درعراق و سوریه. یعنی این دو ماجرا به هم ربط دارد.
● در 22 مرداد (13 اوت)، خامنهای در دیدار با سفیران ایران، گفت: گفتگوها با امریکا هیچ سودی نداشته و تحریمها را بیشتر نیز کردهاست. با اینحال او مخالف گفتگو نیست و برایناست که تیم گفتگو کننده کارخود راخوب انجام دادهاست. از گفتگوها با امریکا در موارد خاص نیز سخن گفت.
● برابر اطلاع واصل، عصبانیت روحانی و واکنش مجلس مافیاها، از جمله برسر گفتگوهای درباره اتم و ربط آن با وضعیت در دو کشور عراق و سوریه است:
– روحانی و گروه او براین نظر است که گفتگوها برسر اتم، تا زمان تشکیل اجلاس سازمان ملل متحد و رفتن او به امریکا باید به نتیجه برسد. از دید این گروه زمان به زیان ایران عمل میکند. و
– گروه مخالف (گردانندگان سپاه و بخشی مهم از اصولگرایان) براین نظر هستند که زمان به سود ایران عمل میکند. زیرا نیاز حکومت امریکا به ایران، درعراق و سوریه، روز به روز، بیشتر میشود.
گروه روحانی به این گروه اعتراض میکند که چرا نمیخواهد واقعیت را آنسان که هست ببیند: باتوجه به اتحاد سعودیها و شیخهای خلیج و اسرائیل و مصر که درآنچه به سوریه و عراق مربوط میشود، ترکیه نیز حامی داعش است، نیاز ایران به امریکا بیشتر است. چنان نیست که وخامت وضعیت در عراق و سوریه امریکا را برآن دارد که درمورد اتم به ایران امتیاز بدهد. نزدیک شدن انتخابات میان دورهای مجلس نیز، امتیاز گرفتن از حکومت اوباما را ناممکن میکند. بسا ایران باید تن به توافق اتمی بدهد تا اکثریت در سنا نیز از آن جمهوریخواهها نشود و کار بر ایران سختتر نگردد.
● خامنهای، از لحاظ داخلی، موضع وسط را اتخاذ کردهاست با تودهنی زدن به روحانی از سوئی و حمایت از گفتگوکردن از سوی دیگر. در رابطه با امریکا، هم میخواهد سازش برسر عراق را با ستیز زبانی بپوشاند و هم به گروه مخالف روحانی امتیاز بدهد و اما به حکومت اوباما بفهماند رسیدن به توافق بر سر اتم و همکاری در عراق و سوریه، نیاز به حل مسئله اتمی با «حفظ ظاهر» دارد. بعید می نماید حکومت اوباما در موقعیتی باشد که بتواند امتیاز بدهد. بخصوص که سکوت امریکا در باره فعالیت های داعش تا سقوط موصل و تسلطش بر یک سوم سوریه و یک چهارم عراق، یعنی داعش و فعالیت هایش با منافع امریکا سازگار بوده است.
اما چرا به دنبال مذاکرات ژنو، امریکا تغییر رویه داد و اوباما دستور بمباران قوای داعش را در عراق صادر کرد؟ نوشته تد سیندر که در 13 اوت 2014 انتشار یافتهاست، پاسخ این پرسش است:
٭ درچرائی سکوت امریکا بهنگام سربرآوردن و قوت گرفتن داعش و شکستن این سکوت با دستور بمباران مواضع داعش؟:
● سکوت امریکا در باره داعش از زمان پیدایش تا فعال شدنش در عراق و سوریه و لبنان و از آن زمان تا تصرف یک سوم سوریه و یک چهارم عراق، بخصوص تشکیل «دولت اسلامی» و حاضر نشدن به اقدام باوجود تقاضای حکومت مالکی، شگفتی آور و اسرار آمیز است. باوجود این، اگر امریکا دست به عملی نزدهاست بدینخاطر است که قدرت گرفتن داعش را بسود منافع خویش میدانسته است. میدانیم که سوریه و عراق و لبنان با ایران نزدیک هستند. در لبنان حزب الله و در عراق حکومت مالکی و در سوریه، حکومت اسد، مطلوب امریکا نیستند. تغییر حکومت در عراق و تغییر رژیم در سوریه و بیجان شدن حزبالله هدفهائی هستند که امریکا تعقیب میکند. رسیدن به این هدفها سبب انزوا و تضعیف ایران میشود.
● اما چرا ناگهان امریکا تغییر سیاست داد و تصمیم به بمباران مواضع داعش در عراق گرفت؟ این تصمیم اسرارآمیزتر است. اسرارآمیز تر است چراکه آن سکوت و سپس شکستنش معلوم نیست ؟ آنچه دانسته است اینست که اگر امریکا سکوت کرد بدینخاطر بود که منافعش درمنطقه ایجاب میکرد و اگر سکوت را شکست باز بدینخاطر است که منافعش در منطقه اقتضا میکند:
● منطقه فعالیت داعش، عراق و سوریه و لبنان است. ایران در هرسه این کشورها حضور دارد. این سه کشور متحدان بزرگ ایران در منطقه هستند. امریکا هم میخواهد رژیم اسد را براندازد و هم میخواهد حکومت مالکی را تغییر دهد و هم میخواهد حزبالله لبنان را ناتوان سازد. الا اینکه حکومت اسد دیگر متحد بزرگ ایران نیست اما حکومت مالکی هست. حزبالله لبنان نیز دستیار ایران است. بنابراین، اگر امریکا کاری بکار داعش نداشته بدین لحاظ بوده که داعش کاری را میکند که امریکا میخواهد: تغییر رژیم سوریه و حکومت عراق و ناتوان کردن حزبالله لبنان. آیا امریکا این پرسش را از خود نمیکند: اگر داعش خطری بزرگ شد چه باید کرد؟
● پاسخ پرسش ایناست که از زمان جنگ دوم جهانی بدینسو، یک اصل ثابت سیاست امریکا همکاری با بد برای جنگ با بدتر است. در دوران جنگ دوم و بعد از آن، دشمن بدتر، کمونیسم بینالمللی بود، بنابراین، بکارگرفتن نازیها برضد این دشمن روا بود. بنابر همین سیاست بود که امریکا، در جنگ افغانستان، با پول و اسلحه، به «مجاهدین» برضد قوای شوروی کمک کرد و هم آنها بودند که القاعده را پدیدآوردند. هماکنون، در اوکراین نیز از نئونازیها در برابر روسیه حمایت میکند.
● اما ناگهان، امریکا خود را با این واقعیت روبرو دید: داعش منطقه وسیعی را به تصرف خویش درآورده و تشکیل دولت دادهاست. ناتوانی ارتش عراق و قوای حکومت خودگردان کردستان عراق، خطر توسعه قلمرو دولت داعش را بزرگ کرد. بخصوص بعد از حمله به کردستان و رسیدن قوای داعش به 40 کیلومتری اربیل، مرکز حکومت خودگردان کردستان. تا این زمان، داعش از حمایت سعودیها و حکومت ترکیه برخوردار است. اما هرگاه دولتی با قلمروئی بزرگ شد، چه تضمینی وجود دارد که دولت سعودیها و منافع امریکا در منطقه را تهدید نکند و خطری بسیار بزرگتر از القاعده نگردد؟ ازاینرو،
● با اطمینان از تغییر حکومت مالکی و در پی حمله داعش به کردستان عراق – که فرصت ایجاد کرد برای مسلح کردن حکومت خودمختار کردستان، بیاعتناء به وجود دولت عراق -، امریکا سکوت را شکست و به مواضع داعش در کردستان عراق حمله هوائی کرد. در همان زمان، داعش دو شهر اخترین و ترکمان بارح را در استان حلب، نزدیک مرز سوریه با ترکیه را از دست یک دسته از مخالفان رژیم اسد بدرآورد. پنداری بمبارانها اخطار است به داعش که عرصه عملیات خویش را (سوریه و لبنان) بشناسد. به سخن دیگر، امریکا نمیخواهد داعش صاحب عراق و بخش بزرگی از سوریه بگردد. باوجوداین، هماکنون، داعش خطر بزرگی شدهاست:
● امریکا میگوید بخاطر جلوگیری از کشتار مردم و دفاع از کارکنان خود در کردستان عراق و بغداد دست به حمله هوائی زدهاست. اما اگر امرهای واقع را در رابطه با یکدیگر قراردهیم، به ما میگویند دلیل بسیار مهمتری امریکا را به اینکار برانگیختهاست: امریکا خواستار دولتی در عراق است که سه منطقه شیعه و سنی و کرد نشین، از راه سازش، آن را تشکیل دهند. مالکی از اینکار ناتوان بود پس امریکا داعش را برضدش بکاربرد. در حقیقت، امریکا خواستار دولتی درعراق است که الف. بطور کامل درخدمت منافعش باشد و ب. مجال اعمال نفوذ به ایران ندهد و ج. خود به قدرتی مزاحم بدل نشود. ازاینرو،
● معاون وزارت خارجه امریکا میگوید: از فئواد معصوم رئیس جمهوری عراق حمایت میکند و او را ضامن اجرای قانون اساسی و دولت قانونی میداند و از او در تعیین نخست وزیر جدید عراق برای تشکیل دولت وحدت ملی، حمایت میکند.
بدینسان، دلیل سکوت و شکستن سکوت حکومت امریکا دانسته و پرده از سر آن برداشته میشود: یک هدف تغییر حکومت عراق بودهاست. اوباما به صراحت گفت: امریکا به عراق کمک میکند بشرط اینکه مالکی نخست وزیر عراق نباشد. اینشد که بمحض اطمینان از کنار گذاشته شدن مالکی، اقدام به حمله هوائی مواضع داعش کرد.
انقلاب اسلامی در هجرت : بدینقرار، در مورد عراق، این رژیم ولایت مطلقه فقیه بودهاست که خود را با خواست امریکا تطبیق داده و مالکی متحد خویش را قربانی کردهاست. یادآور میشود که نخست خامنهای از نخست وزیری مالکی حمایت میکرد.
اما اصل ثابت سیاست امریکا همکاری و حمایت از بد در جنگ با بدتر، ماندن در مدار بسته بد و بدتر گشته و امریکا را بمثابه ابرقدرت، در مرحله انحطاط و انحلال آوردهاست. آیا امریکا میتوانست در برابر قدرت رقیب، روش دیگری که دفاع از صاحب حق دربرابر زورگو باشد، را درپیش گیرد؟ هرگاه نمی خواست قدرت مسلط برجهان باشد، میتوانست. اما قدرت مسلط برجهان، گرفتار شدن در مدار بسته بد و بدتر را ناگزیر می کند. در این مدار، امریکا مرتب بد را بدتر و بدتر را بدترین می کند. چنانکه نخست القاعده بود و اینک داعش در عراق و سوریه و لبنان و بوکو حرام در افریقا و… برآن افزوده شده اند. داعش دیگر نه یک گروه جنایت پیشه است که بتوان وسیله تحمیل سیاست خویش کرد و از میانش برد:
٭ داعش چگونه سازمانی است و چرا جنایت را روش کرده است؟:
مقاله را پاتریک کوکبرن Patrick Cockburn نوشته و در 21 اوت 2014 انتشار دادهاست:
● توجهها جلب غزه و اوکراین بود و از ماه ژوئن بدینسو، داعش صاحب یک سوم سوریه و یک چهارم عراق شد. وسعت خاک دولت داعش که در 29 ژوئن اعلان شد وسعتی بزرگتر از انگلستان دارد و 6 میلیون جمعیت، بیشتر از جمعیت دانمارک، در آن زندگی میکند. در سوریه، منطقه نفت خیز سوریه را از دست النصره و مناطق دیگری را از دست دیگر مخالفان رژیم اسد بدرآوردهاست. در شمال سوریه، 5000 قوای داعش، مجهز به تانک و توپی که از ارتش عراق به غنیمت گرفتهاست، نیم میلیون کرد منطقه کوبانی سوریه را به محاصره خویش درآوردهاست. در منطقه حلب، دو شهر و بسیاری روستاها را از دست یک دسته از مخالفان رژیم اسد خارج کردهاست و بخشی از منطقه کردستان عراق را نیز متصرف شدهاست. امروز بخش عمده منابع نفت و گاز سوریه و بخشی از منابع نفت عراق در تصرف داعش است.
● پیدایش دولت داعش بزرگترین و رادیکالترین تغییر در جغرافیای سیاسی خاورمیانه، از قرارداد سایکس- پیکو (Sykes–Picot Agreement)، بعد از جنگ جهانی اول بدینسو، است. شگفتآور اینکه چنین تغییر بزرگی، اعلان خطری برای جهانیان نگشته و توجهی را به خود جلب نکردهاست. سیاستمداران و دیپلماتها چنان با مسئله داعش برخورد میکنند که پنداری مسئله ناچیزی است که بادیه نشینان در بیابان پدیدش آوردهاند. غافل از اینکه دولت داعش مشغول تحکیم خویش و افزودن بر قلمرو خویش است و بسا به زودی از مرز ایران تا مدیترانه را قلمرو خود بگرداند.
● سرعت پیشرفت داعش سبب شده است که غرب و رهبران خاورمیانه نیز بپندارند با همان آسانی نیز از بین رفتنی است. حقیقت ایناست که اینان دلخواه خویش را واقعیت میپندارند و واقعیت جز آناست. حقیقت ایناست که ارتش عراق هیچ علامتی از اینکه میخواهد خود را باز بیابد و بازبسازد و وارد عمل برضد داعش شود ، نشان نمیدهد. در سوریه، گروههای مخالف دیگر، حتی گروه النصره و الاحرار الشمس، روحیههای خود را باخته و میان قوای اسد و داعش واقع شدهاند و دارند متلاشی میشوند. بسیاری از آنها به داعش میپیوندند و میگویند داعش بهتر است. افراد ورزیده و تعلیم دیده دارد و درجنگها پیروز میشود و پول و اسلحه دارد.
● در 10 ژوئن که داعش موصل را گرفت، بر بغداد، وحشت غالب شد. زیرا تنها یک ساعت لازم بود برای اینکه قوای داعش خود را به شهر برسانند. داعش بخش بزرگ استان انبار را تصرف کرده بود. باوجوداین، در این شهر درخطر، سیاستمداران، داعش را وسیله نزاع برسر قدرت کرده بودند: راندن مالکی از نخست وزیری.
به قول یک وزیر پیشین عراق، وقتی شما از داعش صحبت میکنید، میبینی سیاستمداران نمیبینند که نصف کشور را از دست دادهاند. داوطلبانی که به فتوای آیهالله سیستانی به جبهه رفتند، به خانههای خود بازگشتهاند. زیرا دیدند خود باید اسلحه و هزینه خویش را تأمین کنند و جبهه جنگ متصدی ندارد. در 15 ژوئیه، حمله ارتش و داوطلبان به تکریت شکست فاجعه باری از کاردرآمد و تلفات سنگین ببارآورد. هیچ علامتی از درمان ناکارآمدی ارتش مشاهده نشد. ارتش تنها یک هلیکوپتر بکار برد. وزیر پیشین میگوید: شگفت اینکه عراق 140 فروند هلیکوپتر خریدهاست. این هلیکوپترها چه شدهاند؟
محتملاً پول 139 هلیکوپتر به حساب دولت گذاشته شده و بجای خریدن آنها، به جیب زده شدهاست. ارتش عراق غرق فساد است. عراق سالانه 100 میلیارد دلار درآمد نفتی دارد و مسئله کاربدستان چگونه خوردن آن و نزاعشان با یکدیگر بر سر سهم از این خان نعمت است. فساد همگانی است. دراینجا، نویسنده یک سرمایهدار ترک را مثال میزند که داعش از او، ماهانه 500 هزار دلار، بخاطر «حفظ امنیت» مطالبه میکند. او بارها در این باره به حکومت بغداد شکایت کرده و بجائی نرسیدهاست. امیر منطقه فعالیت او کشته شده و فرزندش که جانشینش شده، ماهانه 1 میلیون دلار مطالبه میکند. او حاضر نشد این مبلغ را بپردازد. یکی ازکارکنانش کشته شد. ناگزیر بساط خود را جمع کرد و به ترکیه بازگشت.
● در برابر این وضعیت، شیعه عراق که اکثریت مردم عراق را تشکیل میدهد، داعش را جدی نمیگیرد. برخی ازآنها میپرسند اصلاً داعشی وجود دارد؟! اغلب میپندارند تقصیر مالکی است. او با سنیها درافتاده و سنی ها داعش را بوجود آوردهاند. هرگاه کسی نخست وزیر شود که بتواند سنیها را راضی کند، آنها از داعش جدا و داعش چون برف آب میشود. غافل از اینکه اگرهم چنین بود، سنیها داعش را از بین نمیبردند. زیرا وسیله امتیاز ستانی آنها است. برغم وجود اینهمه علامتها، شیعه همچنان به این اسطوره دلخوش کردهاست که با دادن امتیاز به سنیها مشکل حل میشود.
● از بداقبالی، داعش نه تنها وجود دارد بلکه سازمان قدرتمندی دارد و منتظر ننشسته است که سنیها امتیاز بگیرند و از او جدا شوند. در موصول، از همه گروههای مخالف با دولت بغداد خواستهاند اسلحه خود را تسلیم و از خلیفه اطاعت کنند. از اواخر ژوئن تا پایان نیمه اول ماه ژوئیه، داعش 15 تا 20 افسر ارتش صدام، از جمله دو ژنرال را دستگیر کردهاند.
به نظر ایمن التمیمی کارشناس «جهادگرایان»، این احتمال که گروه های مسلح سنی مخالف دولت بغداد به جنگ بر ضد داعش برخیزند، بس ضعیف است. اگر بخواهند اینکار را بکنند، باید پیش از آن دست به کار شوند که داعش قوت بگیرد. اما مخالفان میانه رو، وقتی داعش مسیحیان را ناگزیر کرد میان گرویدن به اسلام آنها و یا پرداختن جزیه و یا کشته شدن، یکی را انتخاب کنند، اقدامی نکردند. زمان دارد میگذرد و بسا گذشته است و گروههای دیگر یارای مقابله با داعش را از دست دادهاند.
● شیعهها توضیح دیگری درباره قوت گرفتن داعش ارائه میکنند. همانند مالکی میپندارند که پشت داعش به حکومت خودمختار کردستان است. بسیاری از شیعهها میپندارند که عراق یک ارتش 350 هزار نفری و یک پلیس 650 هزار نفری دارد. اگر شکست خوردند، بدینخاطر بود که خیانت کردند و نه بدینخاطر که نمیخواستند بجنگند. از دید اینان رویاروئی با کردها مهم است. زیرا کردها داعش را وسیله کردهاند. نه مگر بمحض افتادن موصل بدست داعش، بسراغ تصرف تکریت رفتند. مالکی و بخشی از شیعهها براین باورند که در برابر داعش، متحدی ندارند. غافل از اینکه متحدان سنی دولت بغداد، از ضعف مفرط ارتش شوکه شدند. دیگر احتمال نمیرود سنیها به خودمختاری و سهم عادلانهای از درآمد نفت رضا دهند. حالا دیگر خواهان تمام عراق هستند.
● وضعیت امروز عراق به وضعیت لندن و پاریس در اواخر 1939 و اوائل 1940 میماند. دلایل چنین وضعیتی همان دلائل وضعیت آن زمان هستند: همانند مردم پاریس و لندن، بغدادیها از ورود قشون داعش به بغداد میترسند. زندگی سخت است. بعضی روزها، تنها 4 ساعت برق است. شیعهها امیدوارند امریکا و یا ایران نخواهند گذاشت بغداد سقوط کند. اما این دو دولت نیز تمایلی برای ورود در باتلاق عراق نشان نمیدهند.
● رهبران شیعه در عراق برآن نیستند که دریابند بحکومت رسیدن آنها در عراق حاصل سرنگون شدن رژیم صدام توسط امریکا است. و اینک، بخاطر ناتوانی و فساد خودشان و بخاطر عصیان سنیان در سوریه، تعادل قوا بهم خوردهاست. پیروزیهای داعش در عراق وضعیت نظامی در سوریه را نیز میتواند تغییر دهد. چراکه رژیم اسد موفق شده بود تعادل قوا را بسود خود کند. نیروهای مخالف رژیم تضعیف شده بودند. مشکل ارتش سوریه ایناست که درآن واحد نمیتواند در چند جبهه بجنگد. هربار تنها در یک جبهه میتواند بجنگد. بنابراین، داعش امکان و فرصت دارد در نقاطی که تحت کنترل ارتش اسد نیستند، دست به عملیات نظامی بزند و آن مناطق را به قلمرو خود ضمیمه کند. بسا داعش ترجیح میدهد در منطقه حلب بجنگد و نه در منطقه بغداد. زیرا حمله به بغداد میتواند واکنش بینالمللی را نیز برانگیزد.
● داعش بدون حامیانش، دولت سعودی و ترکیه و قطر قوت نمیگرفت. سعودیها کمک مالی میرسانند و ترکها مرز خود با سوریه و عراق را به روی داعش بازگذاشتهاند. درنتیجه، داعش میتواند نفرات و اسلحه را از جبهه جنگی به جبهه جنگ دیگری انتقال دهد. بدینسان، داعش دومین قدرت نظامی در سوریه بعد از ارتش سوریه شدهاست. همانند رهبران شیعه در بغداد، امریکا و متحدانش عامل قوت گرفتن داعش شدند. توضیح اینکه اینان گفتند برای برانداختن رژیم اسد، به مخالفان میانهرو این رژیم پول و اسلحه میدهند. حال اینکه میانهروها وجود ندارند. گروههای کوچکی هم که وجودداشتند، بقول ایمن التمیمی، ضعیف و ضعیفتر شدهاند. بنظراو، اگرهم اسلحه بیشتری به آنها داده میشد، سبب قوت گرفتن آنها و حتی ضعیفتر نشدنشان نمیگشت. امروز، پناهندگان سوریه در اردن، هم مشکل و هم عامل ترس شدهاند و اردن از داعش بیشتر میترسد و بیشتر اردنیها خواهان پیروزی اسد بر مخالفانش، داعش و النصره هستند.
● برای امریکا و انگلستان و قدرتهای غربی، قوت گرفتن داعش و ایجاد دستگاه خلافت، فاجعهای بزرگ است. آنها به عراق حمله کردند و برانداختن رژیم صدام و استقرار دموکراسی را توجیه حمله خویش کردند. از سال 2011، از عصیان مسلحانه برضد رژیم اسد حمایت کردهاند و حاصل کار داعش و گسترده شدن بساط خلافت گشتهاست. سازمانی پدیدآمده است که صدبار بزرگتر و بسیار سازمان یافتهتر از القاعده است. بنام جنگ با تروریسم، آزادیهای فردی را در کشورهای خود محدود کردند و صدها میلیارد دلار خرج کردند و مرگ و ویرانی بر مرگ و ویرانی افزودند و اینک با این فاجعه روبرو شدهاند. باورآنها براین بود داعش تنها بدینخاطر که بکار جنگ مسلمان با مسلمان میخورد، سودمند است. و حالا، با داعشی روبرو هستند که روش کارش با القاعده فرق میکند. داعش، پاکسازی دینی از راه کشتارو ویران کردن عبادتگاهها نیز میکند . خوب سازمان یافته است و هدفهای خویش را دقیق تعیین میکند.
انقلاب اسلامی در هجرت: راستی ایناست که داعش و دیگر گروهها با پول و اسلحه دولتهای نفتی و غرب برای «جنگ مسلمان با مسلمان و جنایت بنام اسلام» بقصد توجیه اسلام هراسی و اسلام ستیزی، ایجاد شدند. سبعیت در جنایت پیشگی داعش بکاربستن همان روش است که اسرائیل، بهنگام ایجاد و از آن پس، تا امروز، بکار برده و میبرد: پاکسازی سرزمین از «غیر خودی». آنچه مشاهده میشود، داعش دارد همان نقشهای را اجرا میکند که صدام میخواست در کردستان عراق اجرا کند: ناگزیر کردن آنها به ترک سرزمین خود و عرب نشین کردن آن. بااین تفاوت که داعش میخواهد قلمرو خود را سنی نشین کند. برای موفقیت در اینکار، روش النصر بالرعب را درپیش گرفتهاست.
بنابراین که سیاست غرب بر تجزیه کشورهای منطقه بود و هنوز تمایل بسیار قوی جانبدار این سیاست هستند (نقشه منتشره در نیویورک تایمز درباره تجزیه سوریه و عراق و تجزیه عربستان در آینده بس گویا است)، گروههای مسلح میتوانند چون قارچ سبز شوند و چون داعش بساط جنایت را بگسترند.
درباره عراق، گزارش و تحلیل دیگری انتشار خواهیم داد.