back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیوضعیت سنجی - ۵: نفت، توافق نظامی و تجزیه عراق، این کشور...

وضعیت سنجی – ۵: نفت، توافق نظامی و تجزیه عراق، این کشور را به آتش کشیده‌است:

iraq naft jang 20082014 

 ● در کشورهای منطقه، خانه از پایه دارد ویران می‌ شود و خواجه‌ ها، گردانندگان مستبد و فاسد و خائن، دربند نقش ایوانند. یعنی بر سر «قدرت» بسان لاشخور، بر سر سهمی ناچیز از غارت ثروت های نفتی و غیر نفتی بردن، بایکدیگر می‌ ستیزند. از جمله،
 
– در ایران، وزیر آموزش عالی استیضاح و روانه شد. از یک هفته پیش از آن تا امروز که یک روز بعد از آن است، تمامی حواس وسائل ارتباط جمعی در داخل و خارج از کشور را به خود جلب کرده است. در همان‌ حال، اهمیت مهار دانشگاه‌ ها و سکوت‌ گاه کردن آنها، بنابراین قربانی کردن آیندۀ نسل جوان و وطن آنها ایران، توجهی را به خود جلب نمی‌ کند.
 
– در غزه، نتان یاهو و ارتش خون‌ ریز او، کار ویرانی و کشتار را از سر گرفته‌ است.
 
– ایران همچنان در محاصرۀ اقتصادی است و عراقچی می‌ گوید اگر هم گفتگو ها به جائی نرسیدند، چه باک!
 
– و جریان تجزیۀ کشورهای منطقه دارد غیر قابل برگشت می‌ شود و استبدادهای عامل این تجزیه، دست از استبداد فسادگستر و جنایت پیشه بر نمی‌ دارند. و با وجود جنگ در عراق و سوریه و لیبی و یمن، قیمت نفت بالا نمی‌ رود، پائین نیز می‌‌ آید. فروش نفت از طریق ایران و حکومت خودمختار کردستان عراق و داعش، عاملی از عوامل آن است.
 
– و…
 
    و غرب خرید نفت ایران را تحریم کرده‌ است، زیرا مطمئن است، باوجود دولت مافیاهای نظامی – مالی، منابع نفت ایران ذخیره و در اختیارش می‌ مانند. حمله به عراق در ٢٠٠٣، ربط مستقیم به نفت عراق – یافته شدن منابع جدید حرص و آز نفت‌ خواران را سخت تحریک کرده‌ بود – داشت. پیدایش داعش، در همان‌ حال که گویای تقلا برای برقرار کردن تعادل قوا به سود این بلوک و یا آن بلوک محلی است، جنگ نفت نیز هست. دربارۀ نقش نفت در جنگ عراق و سر برآوردن داعش و مداخلۀ نظامی جدید امریکا و…، نخست نکات اصلی نوشتۀ دنیس برنشتین Dennis J Bernstein  (١٧ اوت ٢٠١۴)  را می‌ آوریم:
 
 ٭ عراق و جنگ‌ های نفت:
 
● نفت همواره عاملی مهم از عوامل تعیین کنندۀ تصمیم گیری های امریکا در مورد عراق است. این عامل برانگیزندۀ امریکا به اشغال خونین عراق در ٢٠٠٣ بود. حالا، پرزیدنت اوباما قوای امریکا را به عراق باز می‌ گرداند. زیرا عامل نفت، او را به اینکار بر می‌ انگیزد.
 
    پرزیدنت بوش با تصرف عراق، منابع عظیم نفت عراق را برای شرکتهای نفتی امریکائی و اروپائی، قابل تصرف کرد. این منابع اینک با سر برآوردن داعش، به از دست رفتن تهدید می‌‎ شوند. تصمیم رئیس جمهوری امریکا به مداخله در جنگ عراق، در بخشی، به تهدید منافع شرکت های نفتی مربوط می‌ شود.
 
● عامل دیگر، کنترل منابع نفتی عظیم شمال عراق توسط کردستان است و کردستان دم از استقلال می‌ زند. آنتویا جوهاسیز Antonia Juhasz تحلیل‌ گر و محقق در قلمرو نفت، می‌ گوید: «شرکت های نفتی غرب و اوباما اجازه نمی‌ دهند که داعش کردستان را به مهار خویش درآورد، و نیروی نظامی را بقصد راندن داعش از کردستان بکار می‌ برند.
 
– نویسنده از آنتونیا جوهاسیز می‌ پرسد: چرا کردستان و کردها این اندازه برای امریکا اهمیت دارند؟ معنی این رابطه با کردستان چیست؟ چرا امریکا زمانی وارد عملیات نظامی شد که داعش وارد کردستان شد؟
 
– آنتونیا جوهاسیز پاسخ می‌ دهد: روشن‌ است که امریکا بدین خاطر وارد عملیات نظامی بر ضد داعش شده‌ است. الا اینکه حکومت اوباما، حکومت بوش نیست. برای من روشن است که اگر پای نفت به میان نبود، امریکا وارد عملیات نظامی در کردستان عراق نمی‌ شد. اگر حکومت بوش بر سرکار بود، همین کار را می‌ کرد. جنگ ٢٠٠٣ چند هدف داشت. اما یکی که مهمترین و عامل مسلط بود، به اختیار شرکت های نفتی غرب درآوردن نفت عراق بود. حکومت بوش به این هدف رسید. امروز، شرکت اکسون از منبع بزرگی از منابع نفت عراق بهره‌ برداری می‌ کند. شرکت های نفتی دیگر، مثل شرکت ب.پ و شل نیز از منابع دیگری بهره‌ برداری می‌ کنند.
 
     هم از آغاز اشغال عراق، منطقه‌ ای از عراق، کردستان، خواهان استقلال از عراق بود و کردها می‌ خواستند حمایت غرب را برای رسیدن به این هدف بدست آورند. عاملی که کردها در اختیار دارند و می‌ خواهند به سود خود از آن استفاده کنند، نفت است. وقتی حکومت بوش بر آن شد که دسترسی منابع نفت عراق را برای شرکت های نفتی غرب آسان کند، قانون بهره‌ برداری از منابع نفت را که حکومت او و شرکت های نفتی تهیه کرده بودند، به تصویب دولت عراق (قوۀ مجریه قانون را به مجلس برد و مجلس آنرا تصویب کرد) رساند.
 
     حکومت کردستان مساعدترین شرائط را برای شرکت های نفتی در نظر گرفت. حکومت مرکزی عراق با کار حکومت کردستان موافقت نکرد. حکومت کردستان قرائت خود را از قانون نفت مقرر کرد و با اساس آن، با شرکت های غربی قرارداد امضاء کرد. یعنی بیشترین امتیازها را به آنها داد. معنای کار حکومت کردستان این بود که ما به شما کمک کردیم و حالا نوبت شما است که به ما در بدست آوردن استقلال کمک کنید. و استقلال تحقق نیافت.
 
    ارتش امریکا هیچگاه به حمایت مستقیم از کردها وارد عمل نمی‌ شد. شرکت های نفتی غرب از جدائی موجود میان منطقه کردستان و حکومت مرکزی در بدست آوردن امتیازهای پر سود، در کشورهای نفت خیز، استفاده می‌ کنند. شرکت هائی چون ژنل که تونی هایوارد در رأس آن‌ است در کردستان بسیار فعال است. از‌ اینرو است که می‌ بینیم کسانی چون خلیل‌ زاد به سود عملیات نظامی در حمایت از کردستان برضد داعش لابی‌ گری می‌کنند.  
 
     شرکت‌ هائی چون اکسون و شورون و ماراتون، همه، قراردادهای بهره‌ برداری از منابع نفت کردستان عراق را دارند، اما هنوز وارد عمل نشده‌ اند، زیرا تکلیف مالکیت منابع نفت معلوم نیست: متعلق به حکومت مرکزی عراق هستند و یا متعلق به کردستان؟
 
● نویسندۀ مقاله از آنتونیا جوهاسیز می‌ پرسد: لحظه‌ ای که سربازان زمین‌ های نفت خیز را تصرف می‌ کنند، لحظۀ مهمی است. تغییر مهمی‌ است، اینطور نیست؟
 
– و آنتونیا جوهاسیز پاسخ می‌دهد: تغییر بس مهمی است. و حالا، داعش وارد این زمین‌ ها شده است. فکر می‌ کنم قدرتی که داعش از خود نشان داده، واقعاً دنیا را شوکه کرده‌ است. بخشی وسیع از عراق و سوریه در تصرف داعش است. یکی از عوامل قوت‌ گرفتن و موفقیت هایش نفت است. داعش در جنگ نفت است و برای نفت می‌ جنگد. زمین‌ های نفتی سوریه را تصرف کرده‌ است. نفت را در بازار سیاه می‌ فروشند و پول آن را خرج فعالیت های خود می‌ کند. تصفیه خانه‌ های نفت را تصرف کرده‌ اند و سوخت وسائط جنگی خود را تأمین می‌ کنند. آنها منابع نفت و زیرساخت ها را بعنوان هدف های جنگی بر می‌ گزینند. وقتی به شمال عراق می‌ روند، می‌ کوشند منابع نفتی منطقۀ کرکوک را تصرف کنند که وسیع‌ ترین منابع نفت جهان هستند. پیشمرگه‌ های کرد، کاری را کردند که کردها پیش از آن، هیچگاه نکرده بودند. آنها زمین‌ های نفتی کرکوک را به مهار خود درآوردند. وقتی آن منابع را تصرف کردند، گفتند این منابع مال ما هستند و دیگر هرگز آن را از دست نخواهیم داد. ما بزودی اعلان استقلال می‌ کنیم.
 
     داعش بر آن شد که به کردستان حمله کند. هرگاه اربیل، مرکز کردستان را تصرف کند، بر تمامی کردستان مسلط، و صاحب اختیار تمامی منابع نفت شمال عراق می‌ گردد. داعش قوی تر از هر زمان است و براستی کردستان عراق را تهدید می‌ کنند.
 
● نویسنده از  آنتونیا جوهاسیز می‌ پرسد: نظامیان امریکا با این وضعیت چکار دارند می‌ کنند؟
 
– آنتونیا جوهاسیز پاسخ می‌ دهد: نظامیان امریکا جانب کردها را گرفته‌ اند. و امریکا دارد به کردها اسلحه می‌ دهد. و نیروی هوائیش دارد قوای داعش در کردستان را بمباران می‌ کند. امریکا می‌ گوید اجازه نمی‌ دهد داعش کردستان را تصرف کند. اجازه نمی‌ دهد این نفت از دست شرکت های نفتی غرب خارج شود.
 
     اما این تنها امری نیست که واقع شده‌‌ ا‌ست. همزمان، حکومت اوباما به بقیۀ عراق نیز توجه می‌ کند و می‌ گوید وضعیت همان نیست که ما می‌ خواهیم. عراق دارد از هم می‌ پاشد و امریکا بخاطر آن سرزنش می‌ شود و ناگزیریم مانع از متلاشی شدن عراق بشویم. تقصیرها به گردن مالکی نهاده می‌ شوند و تغییر او واجب می‌ شود. پس یا کسی نخست وزیر می‌ شود که منافع ما را حفظ می‌ کند و یا ما کاری می‌ کنیم که شما نمی‌ خواهید، و آن کمک کردن به کردها است در مستقل شدن.
 
    این تهدید به چند دلیل حکومت مرکزی عراق را متوحش کرده است که یکی از آنها از دست رفتن منابع بزرگ نفت منطقۀ کردستان است. من فکر می‌ کنم بمباران کردن‌ های امریکا هدف مشخصی دارند: یا آنچه را ما می‌ خواهیم شما می‌ کنید، و یا ما به ضرب نیروی نظامی، کاری را که شما نمی‌ خواهید، خواهیم کرد.
 
● نویسنده می‌ پرسد: کردها قادرند به اسرائیل نفت بفروشند. اگر یک کشور کرد مستقل تشکیل شود، چگونه سیاستی در پیش خواهد گرفت؟
 
– آنتونیا جوهاسیز پاسخ می‌ دهد: کردها تنها سعی می‌ کنند پول بدست بیاورند. حکومت مرکزی عراق می‌ گوید قراردادهای نفتی که کردها بسته‌ اند و نفتی که می‌ فروشند، غیر قانونی هستند. تنها دولت مرکزی حق دارد قرارداد نفت امضاء کند و نفت بفروشد.
 
    کردها سعی می‌ کنند به هرکس که شد نفت خود را بفروشند. حکومت کردستان ، سخت، مقروض است. به باور من، آنها به اسرائیل نفت می‌ فروشند، چون می‌ توانند بفروشند. به من نگفته‌ اند و نمی‌ دانم چه سیاستی در پیش خواهند گرفت، اگر مستقل شوند. تنها به ما گفته‌ اند سخت به پول نیاز دارند.
 
 
٭ اما آیا جنگ در عراق و سوریه، رویاروئی تمدن ها نیز هست؟
 
    نویسنده مقاله، مهدی داریوش ناظم الرعایا است و نوشتۀ او دارای این اطلاعات و داده‌ ها است:
 
● امروز، غرب از رفتار ستمگرانه با مسیحیان در عراق و سوریه و دیگر کشورهای مسلمان نشین بسیار سخن می‌ گویند. اما بعد از آنکه در سوریه، گروه‌ های مسلح تحت حمایت امریکا و غرب، در سوریه و عراق، عبادتگاه‌‌ های آنها را ویران کردند و کشیشان و خودشان را آواره کردند. امریکا و اسرائیل این رفتار را بر این مردم روا دیدند، چرا که می‌ خواستند و می‌ خواهند نقشۀ کشورهای منطقه را تغییر دهد: تجزیۀ کشورهای منطقه و مسلط شدن بر منطقه
 
     هدف این‌ است که کشورهای عرب را بر اساس مذهب و قومیت تجزیه کنند. همانند کشورهای بالکان، شمال افریقا و خاورمیانه نیز باید به کشورهای کوچک تقسیم شوند و این کشورها با یکدیگر در نزاع، بنابراین وابسته به امریکا و اسرائیل بگردند.
 
● اسقف مسیحیان مارونی، خطری که مسیحیان لبنان و دیگر کشورها را تهدید می‌ کند، احساس می‌ کند. اسقف پیشین، نصرالله بطروس صفیر، جانبدار راست‌ گرایان مسیحی (گروه سمیر جعجع) و حزب سعد حریری بود؛ با حزب الله لبنان و گروه میشل عون و گروه سلیمان فرنجیه که مسیحی هستند نیز سر ستیز داشت. حتی حاضر نبود از مارونی‌ های سوریه دیدار کند، زیرا این عمل را تأیید رژیم اسد می‌ دانست. اما اسقف جدید، مار بشارت پتر الراعی سیاست جدیدی را اتخاذ کرده‌ است. کاردینال بشارت سیاستی وارونۀ سیاست اسقف نصرالله در پیش گرفته‌ است: از حزب الله و گروه میشل عون حمایت می‌ کند. هیأتی نزد حزب الله فرستاد تا باب جدید از همزیستی مسالمت آمیز و دوستانه را با شیعۀ لبنان بگشاید. او نگرانی خود را بابت سیاستی که در قبال مسیحیان لبنان و کشورهای دیگر خاورمیانه اتخاذ شده‌ است، اظهار کرد. در گذشته، رهبران مارونی از خانوادۀ حریری می‌ ترسیدند. از آن می‌ ترسیدند که این خانواده به کمک دولت سعودی، با مؤسسات مالی و پولی و گروه‌ های مسلحی چون القاعده، زندگی مسیحیان لبنان را ویران سازد. در ٢٠١١، نسبت به خطر اخوان‌ المسلمین سوریه هشدار داد. او گفت گروه‌ های مسلحی که در سوریه می‌ جنگند، بر ضد همۀ مسیحیان سوریه و لبنان هستند. او دانست هرگاه این گروه‌ ها بر سوریه مسلط شوند، به لبنان حمله خواهند کرد. 
 
    اسقف الراعی از حزب الله و رژیم سوریه حمایت می‌ کند، زیرا برای او روشن است و بهنگام دیدارش با نیکولا سارکوزی، رئیس جمهوری وقت فرانسه، در ۵ سپتامبر ۲۰۱۱، با سیاست او که تغییر رژیم سوریه بود، مخالفت کرد. استدلال کرد هرگاه مداخلۀ خارجی نباشد، سوریه خویشتن را تغییر می‌ دهد. او گفت: خطر واقعی اسرائیل است و اگر فرانسه صادق است، خطر اسرائیل را باید خنثی کند. سارکوزی به الراعی گفت: مسیحیان لبنان و سوریه می‌ توانند به کشورهای اروپائی مهاجرت کنند و تسلی بجویند. چون سخن او بازگو شد، سفیر فرانسه در بیروت، در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۱، آنرا تکذیب کرد.
 
 انقلاب اسلامی: و اینهم معنی لائیسیته فرانسوی؛ لابد با کوچاندن مسیحی‌ ها به اروپا، باید مسلمانان را از اروپا اخراج کرد!
 
 
● در همان‌ حال که حریری و حزب اوT اسقف الراعی را انتقاد می‌ کنند، مسیحیان سوریه و رهبران مسلمانان او را ستایش و از او حمایت می‌ کنند. به دیدار او می‌ روند تا که پایۀ همزیستی دوستانه را مستحکم کنند. سازمان های مسلمان و مسیحی لبنان بهنگام بازگشت او از پاریس، از او استقبال کردند. نخست وزیر، المیقاتی و رئیس جمهوری، میشل سلیمان، نیز از موضع او در فرانسه، حمایت کردند.
 
 ٭ جدائی مسیحی از مسلمان و تخریب همزیستی:
 
● در ٢٠١٢، نیویورک تایمز نوشت: «سوریه چند جامعه‌ ای است. هر یک، هویت خود را دارند و هویت‌ های مذهبی و قومی، اینان را از یکدیگر مشخص می‌ کند. و اینک سوریه در حال از هم پاشیدن است». اما حقیقت اینست که کلیسای مارونی لبنان مشاهده می‌ کند آنچه در سوریه می‌ گذرد، تنها نزاع با دولت سوریه نیست، همزیستی دیرین مسیحیان و مسلمانان و دروز و یهودی را تهدید می‌ کند. اسرائیل و امریکا می‌ خواهند این همزیستی را تخریب کنند تا دولت های قومی و مذهبی بسازند و اینکار را بنام به اصطلاح «رویارویی تمدن‌ ها» انجام می‌ دهند.
 
    بنابر «ستیز تمدن ها»، سوریه همانند بوسنی و اتحاد جماهیر شوروی سابق، باید تجزیه شود تا که مرزها، میان تمدن های مختلف حائل شوند. بنابراین، کوچاندن مسیحیان سوریه و عراق، جزئی از طرح تجزیۀ کشورهای منطقه است. این همان‌ کار است که اسرائیل با برانگیختن یهودیان ایران به کوچ از ایران به اسرائیل انجام می‌ دهد. هدف این‌ است که در خاورمیانه، پیروان ادیان ابراهیمی از یکدیگر جدا و مرزها میان آنها حائل شوند. مبنای کار ادعایی است که بنابر آن، دارندگان این ادیان به یک تمدن تعلق ندارند. بدین‌ خاطر است که سارکوزی، به اسقف الراعی پیشنهاد می‌ کرد مسیحیان به اروپا مهاجرت کنند. این جدا سازی هم با اجرای نقشۀ اینون پلان Plan Yinon (نقشه‌ ای که این شخص Oded Yinon، یک مقام اسرائیلی، در ۱۹۸١ برای تجزیۀ کشورهای خاورمیانه تهیه کرده‌ است)، و  هم هدف های ژئوپلیتیک واشینگتن که مهار اروپا و آسیا از رهگذر ستیز تمدن ها است، سازگار است.
 
 
٭ تغییر رژیم در عراق: چرا اوباما می‌ خواست مالکی در مقام نخست وزیری نماند؟:
 
   نویسندۀ مقاله مایک وایتنی است و نوشتۀ او در ۱۶ اوت منتشر شده است:
 
● حکومت اوباما خواهان تغییر مالکی است، زیرا او را بیش از اندازه فرقه‌ گرا می‌ داند. اما حقیقت این‌ است که رویۀ مالکی در قبال سنی‌ های عراق، امر تازه‌ ای نیست. و پیش از این، هیچگاه حکومت امریکا نخواسته بود، او از نخست وزیری کناره گیری کند. اینکه او بیش از اندازه فرقه‌ گرا است یا نه، دلیل برکنار شدنش نیست. دلیل واقعی این‌ است که او حاضر نشد توافقی را در ٢٠١١ امضاء کند که به قوای امریکا امکان باقی ماندن در عراق و برخوردار شدن از مصونیت قضائی (رژیم کاپیتولاسیون) را می‌ داد.دلیل عصبانیت امریکا و عزم را جزم کردن که مالکی باید برود، اینست.
 
     بدین‌ خاطر است که ساعاتی بعد از تعیین حیدر العبادی، بعنوان نخست وزیر جدید عراق، جو بایدن، معاون رئیس جمهوری امریکا، به او تبریک گفت. نخست وزیر جدید نیز گفت: بر آن‌ است که حکومتی تشکیل دهد توانا به از میان برداشتن داعش و ساختن آیندۀ بهتری برای همۀ طوایف عراق. بایدن نیز او را از حمایت کامل امریکا، بخصوص در جنگ با داعش، مطمئن کرد. او و عبادی در بارۀ قدم های عملی که باید برداشت تا که توافق دو کشور (همان که مالکی امضاء نکرد) در همۀ زمینه‌ ها، از جمله اقتصادی و دیپلماتیک و امنیتی، به عمل درآید، گفتگو کردند. این دو توافق کردند درجریان تشکیل حکومت جدید عراق، با یکدیگر، در تماس باشند. بدین‌ سان، دعوا برسر همان توافق بوده که «همکاری در زمینل دفاع و امنیت» اساس آنرا تشکیل می‌ دهد:
 
    «عراق به کمیتۀ نظامی می‌ پیوندد… امنیت مرزها و استراتژی نظامی عراق، شرکت قوای عراق در تمرین‌ های نظامی به اتفاق قوای نظامی حافظ امنیت منطقه».
 
    وزیر دفاع عراق، الدلیمی، یادداشت تفاهمی در باب همکاری امنیتی با وزارت دفاع امریکا امضاء کرد. این تفاهم‌ نامه، قوی ترین رابطۀ نظامی میان امریکا و عراق است و مکانیسم‌ های همکاری رو به افزایشی را در قلمرو دفاع و مبارزه با تروریسم و تمرین‌ های مشترک در بر می گیرد.
 
    توافق نامۀ همکاری نظامی امریکا با عراق که وسیع‌ ترین قلمرو در مقایسه با توافق‌ هایی از این نوع را در جهان دارد، نماد مهم اشتراک دو کشور در سپهر امنیت است.
 
    بدون کمترین تردید، قصد امریکا از قبولاندن این توافق به عراق، هرچه بلند مدت‌ تر کردن حضور نظامی خود در این کشور است. در اهمیت این توافق از دید امریکا همین بس که گذاشت داعش ٣٠ درصد خاک عراق را تصرف کند. دومین شهر بزرگ کشور، موصل، را تصرف کند. و تا ۵۰ مایلی بغداد، بدون برخورد با مانع جدی پیشروی کند. اوباما می‌ خواهد بهانه داشته باشد برای حضور نظامی در عراق و به امضاء رساندن توافق نظامی و ناگزیر کردن سیاستمداران عراق از تن دادن به دست نشاندگی از ترس داعشی‌ های خونریز. 
 
    همانطور که اولریخ می‌ گوید: برنامۀ دراز مدت امریکا حضور دائمی در عراق و خلیج فارس است. سلطه بر خلیج فارس، بخشی از استراتژی عمومی امریکا است، و حضور داعش کار امریکا را در تحقق هدفش آسان می‌ کند.
 
● بایدن امیدوار بود زیر فشارها، تهدید داعش و ناسازگاری سنی‌ ها و کردها با او و حکومتش، مالکی توافق نظامی را امضاء کند. اما امید او برآورده نشد و مالکی حاضر نشد توافق را امضاء کند. قوای امریکا در دسامبر ٢٠١١ خاک عراق را ترک گفته بودند. در بهار ٢٠١۴، بحران شدت گرفت و داعش سر برآورد. امریکا از مالکی خواست رویۀ خویش را تغییر دهد، اما مالکی همچنان زیر بار نرفت. طلاق قطعی شد و امریکا جازم شد که مالکی باید برود. امریکا نیروی هوائی خود را به عراق بازگرداند تا که از تأسیسات و افراد امریکایی و منافع امریکا و اقلیت های قومی و مسیحی و کردستان عراق دفاع کند.
 
    در بغداد، رئیس جمهوری، العبادی را مأمور تشکیل هیأت وزیران جدید عراق کرد. مالکی نخست به کناره گیری تن نداد، اما سرانجام تمکین کرد. و اوباما و بایدن و کری، درجا، از نخست وزیر جدید حمایت کردند. و برغم تلفن‌ های مداوم،  تکذیب می‌ کنند که در بغداد، کودتا کرده‌ اند. اما این به دستور اوباما بود که از دیپلمات های امریکائی، در واشنگتن و بغداد خواست برای مالکی جانشینی پیدا کنند. و ورود در عملیات نظامی را موکول به تغییر نخست وزیر و هیأت وزیران عراق کرد. نیویورک تایمز از قول یک مقام ارشد حکومت اوباما نوشت: در طول ١٠ روزی که در پایان آن، نخست وزیر عراق تغییر کرد، مقامات امریکائی در بغداد، عمیقاً در مباحثی  که به برکناری مالکی و تعیین نخست وزیر جدید انجامید، شرکت داشتند. و اگر عبادی – در هفتۀ آخر نام او بعنوان نامزد جانشینی مالکی بمیان آمد – نامزد شد، نه به این خاطر بود که او فرقه‌گرا نیست. بلکه باید مالکی، بهر قیمت، کنار زده می‌ شد و نخست‌ وزیری عبادی اینکار را ممکن می‌ کرد.
 
● اما تغییر نخست وزیر، تغییر نظام نیست و امریکا نیز نمی‌ خواهد نظام را تغییر دهد، بلکه می‌ خواهد حکومت عراق در خدمت هدف های امریکا باشد. وگرنه، این فکر که عبادی عراق را متحد می‌ کند، مضحک است. عراق هم اکنون به سه بخش تقسیم شده‌ است. و این تقسیم شدن همان است که از روز اول، بسیاری از مقامات امریکا، بخصوص جو بایدن می‌خواستند. این امر که کردستان عراق به اسرائیل نفت ارزان می‌ فروشد و پول آنرا به دولت بغداد نمی‌ دهد، یک واقعیت است. و این امر که سنی‌ ها قلمرو خویش را در اختیار گرفته‌ اند نیز یک واقعیت است. عبادی توانا به تغییر این واقعیت ها نیست. مأموریت او این‌ است که توافق نظامی با امریکا را امضاء کند تا که قوای امریکا در عراق مستقر شوند.
 
انقلاب اسلامی: توافق نظامی که امریکا به عراق تحمیل می‌ کند، به قرارداد ١٩١٩ وثوق‌ الدواله با انگلیس ها می‌ ماند. مردم ایران برای لغو آن قرارداد قیام کردند. این بار، نوبت به ترتیب دادن کودتای ١٢٩٩ و تحمیل دیکتاتوری پهلوی کشید. از نو، مردم ایران جنبش کردند و نفت را ملی کردند. باز کودتای ٢٨ مرداد ١٣٣٢ توسط سیا و انتلیجنت سرویس با دستیاری محمد رضا پهلوی و زاهدی و بهبهانی و کاشانی و… طراحی و اجرا شد. باز ایرانیان انقلاب کردند. اینبار، گروگانگیری و تجاوز عراق به ایران و معاملۀ پنهانی ملاتاریا با ریگان و بوش، زمینه ساز کودتای خرداد ۶۰ شد. یکبار قطعنامۀ ۵۹۸ که تسلیم نامه بود به ایران تحمیل شد، و حالا نوبت به توافق نهائی بر سر اتم در انتظار تحمیل شدن است.


اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید