شیخ و شاه یا واضح تر بگویم، میان شیوخ حکومتی و شاهان قدرتمدار در طول تاریخ اتحادهای نامیمون به سود حاکمیت و به زیان مردم منعقد بوده است. بطوری که در ادوار مختلف شیخ و شاه در گروهبندی های قدرت بعنوان دو پایه استحکام حکومت علیه مردم، یکدیگر را یاری کرده اند. البته بزرگ مالکی و قدرت های خارجی دو ستونپایه دیگر حکومت استبدادی در دو قرن گذشته ایران بودند.
ایرانیان از بعد از جنگهای ایران و روس به مبارزه با نابسامانی های داخلی و خارجی حاصل از این اتحاد بر آمدند، که تداوم مبارزات به ظهور جنبش ها و انقلاب های آزادیخواهانه و استقلال طلبانه منجر که در نهایت بعنوان خط مصدق علیه خط استبداد و وابستگی معروف گردید. مردم در فرآیند مبارزات و در پیروزی های کوتاه مدت و شکست های متعدد متوجه بسیاری از عوامل شکست ها شدند. با کودتای سال ۱۳۶۰ و روی کار آمدن حکومت استبدادی ولایت فقیه، استبدادطلبان تندرو حاکمیتِ مطلق یافتند.
اما در چند سال اخیر افرادی از بدنه حکومت اقتدارگرای فوق با گرایش های تند اصولگرایی جدا میشوند، بعد از مدتی برخی از آنها از شیخ می برند و یا از شیخ ماموریت می گیرند تا برای مقاصدی به نواده شاه بپیوندند. آخرین آنها مهدی نصیری، یکی از کیهانیان دیروز و از مجریان هسته سخت قدرت، با شعار از تاجزاده تا شاهزاده به آنسو روانه گشته است.
مهدی نصیری اگر به سوی ملت می آمد می توانست کارهای حداقلی انجام بدهد و تا حدودی جبران مافات کند. روزی احمد خمینی، به بنی صدر نوشت و حلالیت طلبید که ما بد کردیم و شما ببخش. نقل به مضمون.
بنی صدر در پاسخ گفت، من از هیچ کس کینه شخصی به دل ندارم. اما شما تاکنون به زیان مردم عمل کردید. حال می توانید برای نسل آینده کاری بکنید که بسیار حائز اهمیت است و آن چیزی نیست جز آنچه که اتفاق افتاده است را شفاف و بدون کم و زیاد مکتوب کنید، و راز تحول از آزادی به استبداد مطلقه و کشتار مردم را بنویسید.
بنی صدر به این توجه کرده بود که آنهایی که از حکومت فاصله می گیرند اگر نور در تاریکخانه قدرت بیندازند، ملتی را از تکرار اشتباهات گذشته باز می دارند.
حال حکایت آقای نصیری است.
بجای خیز برداشتن به سوی رضا پهلوی نواده شاه دزد ایران، اگر واقعاً در بند حقوق ملت ایران هستند با بیان واقعیت ها و افشای حکومت، خدمتی هزار بار مهمتر از زدوبند با امثال رضا پهلوی انجام می دهند. خطاب به ایشان باید گقت: شما حداقل چهل سال در حساس ترین مراکز این نظام بوده اید از کم و کیف عملکرده ها مطلع هستید. اول بگویید در این چهل سال آنجا چه خبر بوده است؟
از کودتای حزب جمهوری اسلامی و شاگردان مظفر بقایی، (طراح کودتا سال ۳۲) علیه انقلاب ۵۷،
ازکتبر سورپرایز و ایرانگیت و معاملات پنهانی ریگانیان و خمینی،
از گروگانگیری تا قتل عام ارتش بعد از کودتای نوژه،
از زندان و شکنجه و اعدامهای دهه ۶۰،
از کشتار سال ۶۷،
از قتل های زنجیره ای.
از به دره انداختن اتوبوس نویسندگان.
از قتل کاظم سامی، مجید شریف، پوینده، مختاری، زالزاده، فروهر و اسکندری و…
از سرکوب دانشجویان در ۷۸ در مقاطع بعد.
بگویید.
اگر واقعاً بسوی مردم برگشته اید چیزهای نگفته را برای مردم بازگو کنید.
از
روابط شخصی قدرت که شما هم یکی از مجریان بودید.
اینها مهمتر از سیاسی بازی با سلطنت طلبان بدنام است.
جناب نصیری
اینکه تا کنون آن طرف میدان داری کرده اید حالا به یکباره پریدید این طرف و می گویید منهم هستم! و می خواهید میدان داری کنید.
ایرانیان با هوشند با عرض معذرت،
خیلی ها خواهند گفت خودتی، ما عقل داریم.
خیلی خواهند گفت پروژه هستید.
خیلی ها می گویند برای متوقف و ویران کردن جنبش به یاری پسر پهلوی آمده اید تا با همکاری بدنامان تاریخ معاصر ایران مثل پرویز ثابتی و ساواکی ها و پسر شاه مستبد و نوه دیکتاتور تاریخ معاصر بتوانید مانع جنبش بشوید.
خیلی ها براین باورند که شما دهه ها حامی استبداد بودید. حال بدون کمترین عذرخواهی و شفاف سازی برای مردم، در زمینه مبارزه و این چیزها حتی لیاقت حرف زدن ندارید.
کار امثال شما ندامت، بازگویی پشت پرده نظام، و در زمینه مبارزه، سکوت است. نه بلبلی گفتن های چه باید کرد.
فراوان مردمان ایران زمین می گویند بهتر نیست شجاعت بخرج دهید و در گوشه ای بنشینید با افشاگری ها جبران مافات کنید؟ روابط شخصی قدرت و عملکرد چهل ساله حکومت را شفاف بیان کنید؟
از جریان مبارزات مطلع هستید که مردم می خواهند از ساختارهای قدرتمدار که استبداد پیشین و پسین نماینده آن هستند خلاصی پیدا کنند.
اما شما به دنبال اتحاد با مستبدین پیشین و فرزندانشان هستید.
به نظر شما این دهنکجی و توهین به مردمی نیست که می خواهند به آقازادگی های دیروز و امروز پایان دهند.؟
باور کنید دهنکجی به مردم است، که شما به سوی آقازاده دیروز می شتابید و آقازاده هم به سوی ادلسون و ناتانیاهو و جان مکین به دریوزگی می رود
خطاب به خوانندگان محترم
پیام صوتی ۵۵ دقیقه ای آقای نصیری را گوش کردم. ضمن حرف های تکراری عدم مشروعیت حکومت و… از دقیقه ۱۴ به بعد می گویند این نظام به علت تک سالاری در حال سقوط است!
باید پرسید
مگر حکومت امروز تک سالار شده است ؟
آیا نمی دانند تک سالاری از سال ۶۰ بطور مطلق آغاز و تا کنون ادامه دارد؟
در انتهای مطلب عزم خود را جزم می کند و از دیگران می خواهد به رضا پهلوی فرزند و نواده تک سالاری که دیکتاتور و خون ریز نیز بوده اند متحد شوند! یعنی بریدن از یک تک سالارِ خونریز و پیوستن به حامیان تک سالار تاریخی ساواکی، شاهی، خونریز.
تجربه می گوید، بیرون رفتن از تارپود مدارِ قدرت برای زندانیان قدرتمداری بسیار مشکل است.
فرد قدرتمدارِ تابع توقعاتِ قدرت، تا زمانی که خود را آزاد نکند، توان بیرون رفتن از زندان خود ساخته و آزادی خویش را ندارد. چنین افرادی از یک قدرت می بُرند به قدرتی دیگر می پیوندند. فقط مکان عوض می کنند.
ایشان نمی دانند کج و معوج رفتن از مشخصه های قدرت طلبان ضد دموکراسی است.؟
باید گفت، جناب نصیری چنین اعمالی سر به دموکراسی باز نمی کند بلکه عمل کننده در گرداب زورمداری در اشکال مختلف فرو می غلتد و بقیه را با خود غرق می کند.
آقای نصیری خودشان به بازماندگان استبداد قبلی پیوسته یا خواهان پیوند است، دیگران را به اتحاد با رضا پهلوی که نیمه آشکار کارکنان نظام استبداد قبلی با خوی خونریزی هستند، را توصیه می کند! و در ادامه از مردم می خواهد که هنگام فرو پاشی نظام از این افراد حرف شنوی داشته باشند!
بدین معنی است هرگاه مردم از شر شیخ رها شدند وارد میدان شاه و ساواک شوند. پارادایم شیفت از این استبداد و گرفتاری به آن استبداد و گرفتاری وارد شدن را توصیه می کنند.
در دقیقه ۲۱به بعد فرمان اتحاد و تجمیع گروههای فعال را با سلطنت طلبان صادر می کند. و از مردم می خواهد از این جریان حرف شنوی داشته باشند. سخنی که نزد مبارزان راه آزادی و استقلال ایران به شوخی های زود گذر بیشتر شبیه است تا سخنان جدی.
اما چون جناب نصیری هم محیط تحصیل و محل زیست و هم محل کارشان از ابتدا در فضای استبدادی آنهم از نوع مطلقه اش بوده است، همچنین درآن فضای بسته ی اطاعت محور نفس کشیده، و زندگی و رشد کرده است. و هم روابط خود را در آن فضا تنظیم، و بر منبای مناسبات قدرت زیست خویش را تنطیم کرده و سامان بخشیده است. از جریان های آزادی خواهی و استقلال طلبی تاریخی ایرانیان که نزدیک به دو سده است آغاز و ادامه دارد بی خبر و در عین حال بیگانه اند.
بیگانگی با فضای آزادی بر مبنای موازنه عدمی فرد را ناتوان از تشخیص خط و مشی ها می کند. بدین لحاظ به ستون پایه های استبداد تاریخی ایران توجه نمی کند. از این رو از ستون پایه های استبداد دیرپای ایران، ازجمله: سلطنت. روحانیت، بزرگ مالکی و قدرت های خارجی و به عبارتی شیخ و شاه، اجنبی و خان، که مردم در مبارزات برای ساقط کردن آنها هستند درکی ندارند.
خواهان اتحاد با یکی از آنها برای برانداختن دیگری است.
بنا براین در خوشبینانه ترین حالت می توان تصور کرد، متوجه مبارزات ایرانیان برای رهایی از ساختار استبداد تاریخی و ورود به فضای باز سیاسی نیستند. برای نمونه مردم از فرد محوری و دیگر محوری که در بیان و گفتمان قیممحوری تعریف می شود عبور کرده اند.
عقل جمعی جامعه با تجربیات متواتر متوجه شده است رهبر محوری گفتمانی است که استبداد فردی و گروه های جمعی جبار را در خود نهفته دارد و مردم این ها را تجربه کرده و از آنها عبور کرده اند..
جناب نصیری بدون توجه به سیر تحولات درونی جامعه از یکصد سال تا کنون و سیر مبارزات مردم خواهان رهبر محوری است. و به تبع چنین نگاهی با همراهی رضا پهلوی خواستار تشکیلاتی است برای رهبری، و می خواهد مردم هم مثل بچه آدم از آنها حرف شنوی داشته باشند.
ایشان ظاهراً نه از جریان و خط استبداد خبر دارند و نه از خط استقلال و آزادی که در مبارزه ۱۸۰ ساله با خط استبداد است. این دو خط از فراهانی و امیر کبیر تا مشروطه و مصدق و تا کنون در برابر هم با یکدیگر در مبارزه بوده و هستند. ناشیانه می خواهد این دو خط در هم ادغام شوند!
البته
شیخ و شاه بعنوان دوقلو های مکمل هم دریک سمت بوده اند و مردم در سمت مقابل.
و اکنون چنانچه جناب نصیری ماموریت دارند زیر عنوان مخالفت با حکومت برای لطمه زدن به مبارزات مردم این دو را بهم نزدیک کنند. باید گفت پارچه های کثیف را می توان بهم گره زد و شیشه ها را کثیف تر کرد تا در کدری و ابهام، استبداد در هر شکلی بازسازی یا تثبیت شود.
اتحاد دو کانون قدرت های وابسته دول خارجی و سنت مداران طرفدار قدرت، برنامه ای برای سرکوب جنبش مردم و تعلیق دموکراسی خواهی است.
ولی فضاحت اینجا است که در دقیقه ۳۱ به بعد در فایل صوتی ایشان در مقام مقایسه بر آمده اند که ملی ها چه فخر فروشی به آقازاده و نوه شاه دزد ایران دارند.؟
از جناب نصیری اولین پرسش این است که رضا آقازاده، در مدت چهل و چهار سال از کجا آورده اند؟ هزینه زندگی شاهانه اش را چطور تامین کرده اند؟ غیر از این است که اموال مردم را که پدر و پدر بزرگ و مادر ایشان دزدیده اند در مدت چهل و چند سال صرف عیش و نوش خود کرده اند.
مصدقی ها هزینه زندگیشان را چطور تامین کرده اند.؟
شما آقازاده ای که فرزند و نواده شاه دزد ایران است را با امثال سنجابی و فاطمی و بنی صدر و سحابی ها و سامی و صدیقی و فروهر و پروانه اسکندری و طالقانی و بازرگان و نریمان و صالح و بسیار دیگر اعضای برجسته مصدقی ها و دولت مصدق مقایسه می کنید. می دانید دولت مصدق پاک دست تربن دولت در تاریخ ایران است؟ دولت مصدق تنها دولت دموکرات ایران در طول تاریخ ایران و خاورمیانه تا آن زمان است، فکر نمی کنید با استبدادیون شاه و شیخ قابل مقایسه نیست؟
یا فکر می کنید مردم ایران تفاوت آزادی خواهی و استبداد طلبی و همچنین تفاوت آزادیخواهان، مردم دوستان و حقوق محوران میهن خود را با متجاوزین به حقوق ملت، خشونت طلبان و شکنجه گران را تشخیص نمی دهند؟
آیا براین تصور هستید که مردم ایران قوه تشخیص ندارند؟ و برای فریب ملت بزرگ ایران چنین سخنی بر زبان رانده اید؟
شما می توانید رضا پهلوی و ساواکی ها را با جریان و خانواده سیاسی خودتان یعنی گرگ های درنده ایران مثل:
صدیقی، هاشمی رفسنجانی، زنجانی و خلخالی . ایت الله های رانت خوار شکر فروش و…و آقازاده های ریز و درشت اصولگرایان و اصلاح طلبان مقایسه کنید. چون هر دو سلسله شاهی و شیخی جزو قهار ترین غارتگران ایران بوده اند.
در ادامه در فیلم گفته اید چرا وقتی اسم پهلوی می آید برخی حساسیت دارند یا تابو است. در پاسخ باید گفت مثل این است که اسم ری شهری، خلخالی و بابک زنجانی و پناهیان و احمدی نژاد، روح الله خمینی، احمد خمینی، احمد خاتمی، صدیقی، هاشمی، قالیباف و حاکمان اخوندی را بیاورند خب مسلم است که هر انسان منصفی بد حال می شود.
نصیری بزرگوار
مردم از دست مار غاشیه به افعی هفت سر پناه نمی برند، چرا که در تداوم مبارزات با چهار ستون پایه استبداد تاریخی، آن افعی هفت سر را در کوران انقلاب بزرگ ۵۷ برانداخته اند وبا قاطعیت آن را ملغی کرده اند. این را بدانید هیچ انسان عاقلی به عقب بر نمی گردد. همین مردم در مبارزه برای بر انداختن آخرین ستون پایه استبداد یعنی شیخ هستند.
واقعیت این است که:
رضا پهلوی نسبت به ایران بدهکار است مهمترین و در عین حال حداقل ترین کار این است که طلب مردم را تصفیه کند و اموال مردم را پس بدهد. ایشان می تواند شفاف بگوید پدر و مادر و عمه و خانواده اش اینقدر دزدیده اند و من در این مدت دور دنیا را با اموال مردم مظلوم ایران زده ام و گوشت و خون و پوست من و فرزندانم و خاندانم از آن دزدی ها است. بعد هم اگر خیلی مردمی است اموال مردم را به صاحبانشان بر گرداند و عذر خواهی کند.
دوم بگوید چماقداران من چرا می خواهند در ملاء عام به مردم تجاوز کنند؟ جریان تعرض به هالو و تهدید به او تجاوز به دستور رضا پهلوی بوده است یا نیروهای خود سر چنین تهدید وقاحت باری کرده اند ؟ همچنین جریان هادی خرسندی شاعر و طنز پرداز
جریان تویکا نیسانی. و دهها نفر دیگر.
بگوید چرا به آنها تعلیم داده است منتقدان را تهدید و به مخالفان بی مهابا فحاشی و تعرض کنند.
اینها ترسناک نیستند؟
تاریخ می گوید در هر موقعیتی خشونت طلبان خطرناک هستند.