انقلاب اسلامی در هجرت: انقلاب مردم ایران در سال پنجاه و هفت جنبش و حرکتی عمومی علیه استبداد و وابستگی با هدف استقرار حاکمیت ملی و ولایت جمهور مردم بود. با تحمیل ولایت فقیه به قانون اساسی و سپس کودتا در خرداد شصت علیه جمهوریت نظام، این فرصت از ایران و مردم آن گرفته شد. ساختار جمهوری اسلامی ایران بر محور ولایت مطلقه فقیه شکل گرفته است، بنا بر این قائم به شخص و بحران ساز است، از این رو نمی تواند فرصت سوز نباشد.
صادق ملکی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: مدیریت اعمال شده پس از فاجعه و نبضسنجی میدانی نشان می دهد که سیستم و ساختار جمهوری اسلامی ایران از مرحله قائم به شخص بودن تا حدود زیادی عبور کرده و به نوعی مصونیت سیستمی رسیده است. این مهم بجای آنکه عامل تاکید بر برخی سیاست های داخلی و خارجی شکست خورده باشد، باید عامل وارد شدن به سیاست های ایجابی در بعد داخلی و خارجی شود و از دل بحران ایجاد شده برای ایران فرصتهای مناسب فراهم شود
ملاحظاتی چند بر یک سقوط
دیپلماسی ایرانی: سقوط بالگرد حامل رئیس جمهوری و همراهان و نوع مدیریت بحران از کاستی های فراوان در امر حکمرانی در ایران نشان دارد که ذیلا به برخی از آنان اشاره میشود:
۱- بی تردید سقوط بالگرد چه نتیجه حادثه طعبیی یا هر عامل دیگری باشد، کوتاهی و اهمال در مدیریت این بحران کاملا محرز بوده و ضروری است تا مورد بررسی دقیق قرار بگیرد و به بازخواست عوامل آن منجر شود و افکار عمومی بطور شفاف در جریان آن قرار بگیرد.
۲- از ابتدای درج خبر و تا روشن شدن آن، پراکنده گویی و اطلاعات نادرست نشان داد مدیریت بحران به شیوه هوشمندانه صورت نمی گیرد.
۳- نگاهی به تصاویر ارسالی و نشان دادن چند فرد بدون تجهیزات که به شکل ابتدایی در حال جستوجو بودند در شان جستوجو برای یافتن رئیس جمهوری و همراهانش نبوده و با توجه به پوشش بیرونی به پرستیژ ایران لطمه زد.
۴- با توجه به اخبار واصله، تلخی و ناگوار بودن نتایج حادثه قابل پیش بینی بود. اگر هدف از تاخیر در اعلام سانحه مذکور، آماده سازی افکار عمومی و … بود، نباید با درخواست از مردم روی برگزاری مراسم دعا و نیایش و…. مانور داده و در اجابت باورهای دینی ایشان تردید ایجاد می شد. دعا و نیایش آنکه را در قید حیات نیست زنده نمی کند، اما دعای بی اثر و سیاسی، ایمان مردم را به بازی می گیرد.
۵- درخواست کمک از ترکیه و کشورهای دیگر دارای تبعات بوده و یا نباید صورت می گرفت و یا می بایست به نحو مناسبتری مدیریت می شد. ایران وقتی در مورد اطلاع رسانی به آنکارا در مورد کودتای ترکیه خبرسازی و موج سواری می کرد، طبیعی است که الآن ترکیه آن هم در سطح رئیس جمهور خود نسبت به موفقیت پهپاد آکینجی مانور دهد.
۶- تکذیب یافتن محل سقوط بالگرد توسط پهپاد آکینجی در فضای همدردی و اعلام عزای عمومی در ترکیه، نه تنها درست نیست، بلکه عین بی خردی و صدمه به دوستی و حسن همجواری است.
۷- جریان و افرادی که برگزاری جلسه شورای امنیت ملی در حضور رهبری در عصر روز حادثه را تکذیب کردند، ضروری است به فحوای اظهارات کلی رهبری که همانا تاییدی بر تشکیل جلسه شورای امنیت ملی بود، توجه ویژه ای کنند.
۸- اگر فرض عمل تروریستی با ملاحظات داخلی و خارجی و یا توامان نیز باطل باشد!؟ پرواز در وضعیت نارنجی را چگونه باید به افکار عمومی داخلی و در نزد جهانیان برای کشوری که ادعادی مدیریت جهانی دارد، توجیه کرد.
۹- سقوط بالگرد، فارغ از دخیل بودن وضعیت جوی، حاصل تحریم نیز بوده است. گسترش تبعات تحریم از سفره مردم تا سقوط بالگرد رئیس جمهور باید عامل فهم چرایی، بازبینی و بازتعریفی سیاست ها و یافتن راه خروج با توجه به عمق فاجعه شود.
۱۰- بحران ها و حوادث چهار دهه گذشته نشان می دهد که ایران کشور بزرگ و باظرفیتی است. با این وجود حتی و اگر امکان داشته باشد که ایران بتواند با عدم تغییرات در رویکردهای پیشین، ادامه حیات دهد، عقلانیت ایجاب می کند که نباید گذاشت حیات ایران، تبدیل به حیات نباتی شود.
پیشنهاد و ارزیابی
مدیریت اعمال شده پس از فاجعه و نبضسنجی میدانی نشان می دهد که سیستم و ساختار جمهوری اسلامی ایران از مرحله قائم به شخص بودن تا حدود زیادی عبور کرده و به نوعی مصونیت سیستمی رسیده است. این مهم بجای آنکه عامل تاکید بر برخی سیاست های داخلی و خارجی شکست خورده باشد، باید عامل وارد شدن به سیاست های ایجابی در بعد داخلی و خارجی شود و از دل بحران ایجاد شده برای ایران فرصتهای مناسب فراهم شود که زمینه ساز ظهور ایران قوی و همچنین همدلی و وفاق ملی شود.
منبع: دیپلماسی ایرانی