گریز و خروج شاه از میهن، مبدأ انقلاب ایران محسوب میشود. در واقع انقلاب واقعی ملّت ایران در سال ۱۳۵۷ خورشیدی، همانا خروج محمدرضا شاه پهلوی از میهن است. اکنون با گذشت چهل و پنج سال از خروج شاه، با تمام بحران ها، دشواری ها و زیان هایی که حاکمیت به ارمغان آورده، خروج شاه نشانه انقلابی بزرگ برای ملّت و تاریخ ایران قلمداد می شود. زیرا ملّت ایران سبب اصلی «استبداد» و «سلطه» را در «نظام سلطنتی» (میل و اراده فردی پادشاه) می دانست. از همین روی، دست توانای ملّت توانست نماد صدها سال «سلطنت استبدادی» را از میان بردارد.
یادمان نرود که نَهضَت ملّی ایران به رهبری «دکتر محمد مصدق» انقلابی بزرگ در تاریخ ایران است. رژیم پهلوی چنانکه در ابتدا برای استقرار و استیلای خود، نیازمند کودتایی بر علیه قانون اساسی مشروطه بود، در دوره نَهضَت ملّی نیز با شدت بیشتری سعی بر فروپاشی دولتی ملّی داشت؛ دولت ملّی که پایه های دموکراسی و حاکمیت ملّی را به درستی بنا نهاده بود.
رژیم پهلوی با همبستگی سه ابر قدرت؛ آمریکا، انگلیس و شوروی، سه طرح برای سرنگونی دولت ملی، تدارک دید. اما هوشمندی و درایت دولت، به ویژه شخص دکتر مصدق در ۲۵ اَمرداد ۱۳۳۲ خورشیدی و مقاومت مردم در سه روز پیاپی، مانع از تحقق طرح شد. تا جایی که طبق گزارش های سیا، موجب سرشکستگی و پایان دادن به طرح های دیگر هم شد!
باری نَهضَت ملّی ایران «انقلابی بزرگ» در تاریخ معاصر ایران بود. جنس دسایسی که استبداد و استعمار به ویژه از دوره دوم دولت دکتر مصدق، ایجاد میکردند، حاکی از یک انقلاب به معنای واقعی توسط ملّت ایران به رهبری دکتر مصدق بود. طولی نکشید، به گفته شاه با توجه به شکست طرح نخست، شاه و ثریا که در رامسر منتظر ماندند، با بهم خوردن طرح کودتا، سراسیمه و البته با دستپاچگی عازم بغداد شدند. چندی بعد به ایتالیا رفتند. طبق اسناد، در آنجا شاه با سرخوردگی و افسردگی گفته بود: این سلطنت به من وفا نخواهد کرد و من همین جا یک تجارت بهم خواهم زد!
خروج شاه و فرح در ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ از میهن یادآور آن خروج شتابان و سراسیمه شاه و ثریا در ۲۵ اَمرداد ۱۳۳۲ است. بار نخست خروج شاه به واسطه جنبش و نهضت ملّی ایران بود. در آن زمان نهضت بزرگ ایران مانع از دسایس، بحرانسازی، زورگویی، خودکامگی او شد. کودتای نافرجام ۲۵ اَمرداد آخرین کوشش وی و همدستان انیرانی او بود که شکست کودتا موجب خروج/ فرار او از میهن شد.
در آن زمان خروج وی، تعبیر به سفر عادی نشد. بلکه کاملاً تعبیر به فرار می شد. دکتر مصدق در دادگاه نظامی بارها گفت: سفر شاه، به هیچ عنوان در نظر مردم به سفر تعبیر نشد، بلکه کاملاً به عناوین دیگری شایع شده بود!
در حال حاضر برخی بدون آگاهی از تاریخ سخن از «میهن دوستی پهلوی» (!) میکنند. همین خروج آنان از میهن میزان پیوند آنان به میهن و ملّت را نشان میدهد. نخست اینکه میهن دوستی، بدون در نظر گرفتن حق حاکمیت ملّت و حقوق ملّت معنایی ندارد. دوم اینکه چگونه میهن دوستی است که با یک اشاره سفارت بریتانیا مبنی بر کناره گیری از سلطنت و خروج از ایران، بدون اندک مقاومتی، میهن را ترک کرد!؟ (رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰). در مورد محمد رضا شاه؛ او با هر رویدادی که با منافع او و ابرقدرت ها ناسازگار بود، فرار را بر قرار شایسته می دانست!
در مورد نخست، یعنی رضاشاه آحاد ملّت به رغم حمله متفقین، نه تنها هیچ مقاومتی در مقابل خواسته سفارت بریتانیا نکردند، بلکه از خروج وی، بسیار شادمان و خرسند شدند. اینکه برخی مورخان از تعبیر «تبعید» برای خروج او بهره می گیرند، جای پرسش است؛ مگر ایشان عامل و نماینده بریتانیا بود که با ناخدمتی، به جزیره موریس و ژوهانسبورگ تبعید شد!
در مورد دوم، نه تنها بود و نبودِ محمدرضا وابسته به منافع انگلیس و سپس آمریکا بود، بلکه با هر جنبش و مقاومتی از سوی جامعه، مجبور به ترک کشور میشد (که این بخش از تاریخ پهلوی دست آویز طنزآمیزی برای روزنامه نگاران شده بود!– شاه چمدان)
گرچه طرح کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بر طبق اسناد از یک سال پیشتر یعنی در اَمُرداد ۱۳۳۱ تدوین و تصویب شد و از سویی به گفته دکتر مصدق اگر کودتای ۲۸ مرداد رخ نمیداد، بعدها این قدرت ها به هر طریق ممکن، دولت را سرنگون می کردند. اما بیداری و مقاومت مردم در سه روز پیاپی پس از ۲۵ اَمرداد، نشان داد که حضور و نقش مردم در امکان یا عدم کودتا چقدر مؤثر است.
استیلای قدرت از طریق خلأ ایجادمیشود، هرگاه خلأیی توسط جامعه صورت گیرد، قدرت با ابزارهای نظامی، رُعب و وحشت [عملیات شوکدرمانی] نقشه خود را عملی میکند. چه بسا حضور توانای ملّت در روز ۲۸اَمرداد و البته روزهای آتی مانع از تحقق طرح کودتا میشد! کودتای ۲۸ مرداد گرچه تلخترین روز تاریخ به ویژه در دوره معاصر است؛ اما برای وجدانهای آگاه، بسی درس و اندرز داشت.
مهمترین درس و تجربه تدوام بخشی آرمان ها و اصول نَهضَت ملّی در تمامی ادوار و فرو نگذاشتن آن اهداف و درس ها بود. کما اینکه فردای کودتای ۲۸ مرداد، وجدان آگاه سران نَهضَت ملی و برخی از آحاد جامعه، درصدد مقاومت و مقابله با به ثمر رسیدن اهداف کودتا بودند و نَهضت مقاومت ملّی را با شعار «نهضت ادامه دارد»، پایه ریزی کردند. نهضت ملی (ایجابی)، کودتا بر علیه نهضت (سَلبی) و نهضت مقاومت ملّی (ایجابی) پایه های تاریخی و نظری انقلاب ۱۳۵۷ بود. حتی بعدها همان آرمان و اهداف نَهضَت از زبان سران انقلاب ۱۳۵۷ نیز شنیده شد.
ضمن پاس داشت آن انقلاب بزرگ، دو درس را می توان سرلوحه قرار داد: این نکته که نماد استبداد را تنها در قلمرو استبداد سلطنتی دیدند. درست است که حاکمیت ها نقش مهمی در ایجاد و استمرار استبداد داشتند، اما این پایداری استبداد، چه بسا موجب نهادینگی «فرهنگ استبدادی» نیز می شد. آنچه که در انقلاب بزرگ ایران نادیده گرفته شد، فرهنگ استبدادی بود. بقول مولوی: «ای شهان کشتیم ما خصم برون / ماند خصمی زو بتر در اندرون». شاید شرایط ایران، به ویژه سرعت رویدادها و بحران ها، امکان یک نهضت فکری و جنبش فراگیر روشنگرانه در کنار جنبش و انقلاب های سیاسی دوران معاصر را ایجاد نکرد. اما حال با درنگ بر گذشته می توان بر کمبود ها چیره شد.
نکته دیگر اینکه پس از میان برداشتن نماد سلطنت، جامعه در تحقق نظام جایگزین (= جمهوریت) که در اهداف خود روی آن پافشاری کرد، بر این پندار بود که با واژگون سازی نظام سلطنت، ارکان نظام جمهوریت حاکم می شود. در حالیکه در تحقق آن، ضمن مقاومت باید مداومت نیز می کرد. زیرا خلأ و فترت در جامعه، موجب برآمدن نظامی اقتدارگرا شد.
انقلاب بزرگ ایران برای آزادی، استقلال، جمهوری دموکراتیک و عدالت اجتماعی بود که همه آحاد ملت در شعارها و پیام های خود آن را اعلام می کردند. اما طولی نکشید این آرمان و اصول توسط اقتدارگرایان به ضد خود تبدیل شد و استبداد گذشته استمرار و استقرار (باز تولید استبداد) یافت.
مبادا این وضعیت کنونی که روز به روز خطیرتر می شود، موجب فراموشی وجدان تاریخی نسبت به نبود آزادی های اساسی مندرج در قانون اساسی مشروطه، نبود استقلال، فقدان حاکمیت ملّی، زیر پا گذاشتن حقوق شهروندی، سرکوب، اختناق و خفقان و استبداد مطلق رژیم پهلوی شود!
شوربختانه عملکرد حاکمیت، موجب قیاس غیر منطقی بد و بدتر شده است. در حالیکه ماهیت استبداد یکسان است و به طور بنیادین تفاوتی بین نظام های استبدادی نیست. عملکرد رژیم حاضر، موجب سپیدی روی سیاه رژیم پهلوی و مانع از عمومی سازی نقد استبداد، سلطنت استبدادی، و نظام پهلوی و چه بسا موجب عادی سازی و ایده آل نگری رژیم پهلوی در نزد برخی شود.
باید با هر نظام استبدادی به هر شکلی مخالف بود. به همانگونه که باید با استبداد حاکم مخالف بود و نقدهای خود را به طور بنیادین بیان داشت. به همین میزان باید نظام استبدادی پیشین و رژیم پهلوی را مورد نقادی قرار داد.