2 سال پیش لازم نبود که وقت زیادی بروی ضرورت گذار از جمهوری اسلامی بگذاریم، و ثابت کنیم رژیم حاکم بطور حقیقی و حقوقی غیر قابل اصلاح است و دلیل بیاوریم که افراد حاکم در قدرت، در اکثریت بزرگ خود در فساد و جنایت در این 35 سال اخیر شرکت داشته اند و دارند و یا شاهد بوده و سکوت کرده اند. لازم نبود ادعا کنیم که ساختار قانون اساسی استبداد مذهبی حاکم بر پایه ولایت مطلقه فقیهی است که انواع و اقسام قدرتی که به او داده اند را تنها کف اختیارات خود می داند و با حکم حکومتی هر تصمیمی می گیرد. اما از آنجا که برخی یکباره، آقایان روحانی و رفسنجانی را منجی ایران خواندند و با شوق و شعف به پای صندوقهای رای رفتند اکنون میتوان به تجربه 15 ماه اخیر حکومت اقای روحانی پرداخت. در اینجا تنها مورد تجربه آقای فرجی دانا و دیگری سیاست آقای ظریف را نظر می گیرم چون این دو وزیر بقول اصلاح طلبان از بهترین وزیران و گرنه بهترین وزیران آقای روحانی شمرده می شدند.
آقای فرجی دانا را دلواپسان قدرت بخاطر اینکه چند رئیس بی لیاقت دانشگاه را عوض کرده و مسئله بورسیه های غیرقانونی دوره احمدی نژاد را روی میر گذاشته و بدان اعتراض کرده بود استیضاح شد. در روز استیضاح با اینکه سعی کرد “اعتدال” را با افراط عمل کند و بجای محکم ایستادن بروی مواضع اش برای اینکه دل نمایندگان مجلس قلابی را نیز بدست آورد، در عین دفاع از فعالیت خود از “فتنه گران” تبری جست، علیه گروههای دانشجویی مخالف صحبت کرد و وفاداری خود را به نظام نیز اعلام نمود. اما همانطور که دیدیم این روش او باز هم نتیجه ای نگرفت. چون باید کنار می رفت و کنار گذاشته شد. دلیل کنار گذاشته شدن را چند روز بعد آقای خامنه ای خطاب به آقای روحانی و وزیرانش با وضوح تمام یادآوری کرد :
“حتماً خطوط قرمز و خطوط فاصل رعایت شوند. مسئله فتنه و فتنه گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا باید همانگونه که در جلسه رأی اعتماد خود بر فاصله گذاری با آن تأکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند.“
یعنی در این رژیم حتی تحولاتی بسیار جزئی نیز قابل تحمل نیستند. اما مدافعان آقای روحانی این عقب نشینی را اینطور توجیه کردند که آقای حسن روحانی برای حل دو معضل اصلی کشور یعنی – بحران هستهای و رکود و تورم اقتصادی آمده است و بخاطر موفقیت در این دو زمینه نمی تواند در زمینه های دیگر اصرار بورزد. بیاد می اورم که عکس همین استدلال در دوره آقای خاتمی صورت گرفت و گفته می شد ایشان قوای خود را بروی مسائل فرهنگی و جامعه مدنی گذاشته است و امور اقتصادی فعلا الویت ندارند. نتیجه آن تجربه بقدرت رسیدن احمدی نژاد بود. و آقای فرجی دانا توسط مجلسی کنار گذاشته شد که آقای خاتمی در خلوت در انتخابات آن شرکت کرده بود. اما تجربه آقای فرجی دانا جدید نبود و بارها در جمهوری اسلامی شاهد چنین تجربه هایی بوده ایم. عبدالله نوری، مهاجرانی و چند وزیر دیگر همین تجربه را بسیار قبل کرده بودند.
حال ببینیم در باره بحران هسته ای در چه مرحله ای هستیم و کار بکجا رسیده است. آقای روحانی در شعارهای انتخاباتی خود قول داد که برای مسئله تحریمها در عرض 100 روز راه حل پیدا کند. روز بعد از مذاکرات اولیه ژنو قبل اعلام کرد که ایران 6 کشور جهانی را شکست داده است و حرف خود را به کرسی نشانده است. که البته این گفته ها فریبی بیش نبودند و نیستند و کاملا مبرهن است که ایران بسیاری از مواضع سابق خود را کنار گذاشته است اما رژیم حمهوری اسلامی ترجیح داده تا در مقابل قدرتهای خارجی زانو بزند اما تسلیم واقعیتها و خواسته های مردم نشود و همچنان سیاست فاجعه بار اتمی خود را پوشش دهد. اما ما نمونه اینگونه راه حل بحرانهای بزرگ که فقط برای برآوردن خواسته های سیاسی حاکمین بکار برده شده اند را قبلا تجربه کرده ایم. جنگ ایران و عراق و نوع پایان دادن به آن نمونه بارز اینگونه روشهاست. مسئول 1000 میلیارد دلار خسارت وارده در جنگ ایران و عراق چه کسی است؟ اگر ایرانی است با او چه کرده ایم و اگر عراقی است چرا مطالبه نشده است؟ آیا بحران اتمی هم که تاکنون بیش از 1000 میلیارد دلار به اقتصاد کشور هزینه وارد کرده است باید مانند جنگ ایران و عراق تمام شود؟ با یک مذاکره بین ایران و قدرتهای خارجی، بدون رسیدگی به مسئولیتها. با عدم دخالت جامعه مدنی و باز گذاشتن دست رژیم این خطر وجود دارد که سیاست فاجعه بار اتمی ادامه یابد. در زمان فعلی، نمونه برجستهء اینگونه ادامه این سیاست مسئله خرید 4 راکتور اتمی دیگر از روسیه است که اگر این امر صورت پذیرد اثری دراز مدت بر ترکیب بسته انرژی ایران خواهد گذاشت. بهرحال این مذاکرات چه به توافق کامل برسد و چه با نیمه توافقی به پایان رسد ایران را از وضعیت بحرانی رها نخواهد کرد.
پس بطور خلاصه تجربه 15 ماه اخیر باز هم تکرار تجربه های قبل بود و نشان داد که این رژیم با ساختاری که دارد نمی تواند با حق حاکمیت مردم و حقوق شهروندی سازگاری داشته باشد. اما متاسفانه بخشی از سیاستمداران ما دوست ندارند این واقعیتهای سخت را ببینند. حتی 15 ماه بعد از رای دادن حاضر نیستند بپذیرند که کلاف سردرگم نظام باز شدنی نیست زیرا بقول آقای ملکی مسئله در جای دیگری است.
حالا بپردازیم به بحث ویژگی بدیل این قسمت را با سخنان شادروان هدى صابر،[“هشت فراز، هزار نیاز” حسینیه ارشاد]، شروع می کنم، در آبان 1387 شروع می کنم، او چنین گفت:
“هیچ دورهای در ایران نبوده است که جریان موسوم به اپوزسیون در حفظ وضع موجود مشارکت کند. سکوت، سکوت، سکوت، مماشات، مماشات، مماشات و سازش، سازش، سازش؛ شخصى که باید شاخصهِ عنصر مبارز اجتماعی، با پرنسیپ های اخلاقی خاص خودش باشد، تبدیل شده به یک کارمندِ سیاسی بروکراتِ تکنوکرات که در حقیقت سهمش را از شرایط قدرت میطلبد. بخشی از اپوزسیون چه درون حاکمیت و چه بیرون حاکمیت اگر سهم شراکتشان را بدهی، هیچ نخواهند گفت و عقل محاسبه هم دارند که در نهایت تئوری ولایت فقیه را قبول کنند تا تئوری عبور از هَست و بقاى خودشان را.”
و من در اینجا با تاکید بر گفته های آن شهید که متاسفانه 6 سال از آن گذشته و تغییری رخ نداده است اضافه می کنم که هیچ زمانی از تاریخ ایران نبوده است که قدرتهای خارجی تا این اندازه در امور ما دخالت کنند و هیچ زمانی از تاریخ ما نبوده است که عده ای بنام ایرانی افتخار کنند که با انواع و اقسام قدرتهای خارجی همکاری می کنند، پول می گیرند و وسیله کار آنها می شوند. تا جایی که دعوت به حمله نظامی بوطن هم در علن ممکن می شود. بقول مرحوم کشاورز صدر که در این جلسه جایش خالی است قبح قبحات از بین رفته است.
با توجه به این دو موردی که یاد شد اگر در این تلاش باشیم که خود را از این نوع سیاستمداریها دور کنیم چه باید کرد؟ چه بدیلی برای ایران ارائه باید داد و چه ساختاری را و چگونه می خواهیم جایگزین ساختار فعلی کنیم.
مهمترین اصل این است که بپذیریم بدیل قبل از هر چیز خود جامعه است. جامعه باید تغییر کردن را بپذیرد و خود را تغییر دهد. تا این تغییر در جامعه صورت نپذیرد امکان استفرار دمکراسی ممکن نیست. اگر این امر صورت گیرد در حرکتی عمومی و جنبشی بزرگ خشونت بکار نخواهد آمد و تغییرات بنیادی می توانند با کمترین هزینه ها صورت پذیرند. اما اگر بدیل را یک سازمان با یک ایدئولوژی خاص بخواهد تصدی کند سازمان مزبور جای جامعه عمل خواهد کرد و خشونت نیز بکار خواهد آمد زیرا ابتکار با جامعه نخواهد بود و جامعه تماشاگر خواهد گشت. در اصل بدیل دمکراتیک به مردم نمی گوید که دولت را بما دهید تا برای شما بهشت بسازیم، بلکه بدیل جامعه را به رشد دائم می خواند، بدیل اصرار دارد که مردم هستند که تحول را بوجود می آورند و باید شهروندی خود را به اجرا در آورند. پس جای بدیل بیرون دولت و درون جامعه مدنی است.
حال برای اینکه جامعه عمل کند مبارزان چه نقشی می توانند بازی کنند؟ وظیفه نیروهای سیاسی چیست؟ در اینمورد آقای بنی صدر به خوبی می گوید که نقش اصلی بدیل این است که الگویی باشد که جامعه و مردم بتوانند آینده خود را در حال آنها ببینند تا بتوانند عمل کنند و بحرکت آیند. بدین ترتیب بدیل رهبریی است که با هدف جامعه همخوانی دارد. مخالفانی که نظام جانشین را معرفی نمی کنند و رفتار مبهم دارند، ترس از آینده را القاء میکنند و عواملی برای ادامه حیات رژیم میگردند. از این رو، ضرور است آنها که خواستار تغییر نظام هستند، نظام جانشین را پیشنهاد کنند و خود الگوی رفتاری چنین نظامی باشند. مسلما هر گروهی می تواند ویژگی هایی را انتخاب کند و الگوی مشخص آن ویژگی ها نیز باشد. آنچه ما انتخاب کرده ایم و و با ایستادگی و پیوستگی تلاش نموده ایم الگویی برای آن باشیم و هر روز از ضعفهای خود بکاهیم، ویژه گی های زیر را دارد.
1 ـ استقلال. استقلال از قدرتهای خارجی و از نظام جمهوری اسلامی. یعنی حاکمیت با ملت ایران است و باید به ملت ایران اعتماد کرد که توانایی دارد و خود می تواند عمل کند.
2 ـ آزادی، حقوق بشر و حقوق شهروندی، از حقوق بشر و حقوق شهروندی هر هموطن بدون استثنا باید دفاع کرد. هر کجا که آزادیها بخطر می افتند باید اعتراض کرد حتی اگر از مخالفان ما باشند.
3 ـ هر ایرانی با دین و یا بی دینی باید از حقوق مساوی برخوردار باشد. جدایی دین از دولت نیاز واقعی برای الگوی رها شدن از استبداد دینی است. برای رهایی دولت از دین و دین از دولت باید تلاش کرد. در عین حال از رفتارهای ناهنجاری که باورهای مردم را نه از طریق نقد بلکه از با توهین نشان می گیرند باید پرهیز کرد. با با مشکلی بنام اسلام سیاسی روبرو هستیم و مشکل محدود به ایران نیست. ما بعنوان باورمند معتقدیم تا باور عمومی مسلمانان از اسلام تغییر نکند تحول ممکن نمی شود از اینرو نقد باورها و خواستار جدائی از دولت شدن باور ماست اما این امر که کافی ندانسته و در تلاش برای ارائه بیان آزادی از دین هستیم.
4 ـ جمهوریت بعنوان نظامی که در آن همه در مقابل مردم مسئولند یعنی مورد سئول واقع شوند. مقام غیر مسئول را نپذیرفته و جمهور مردم را حاکم بر سرنوشت خود می دانیم.
5 ـ ایران کشوری است غنی با داشتن سنتها، مذاهب زبانها و فرهنگهای مختلف مردمانش با هم، هم اشتراکات دارند و هم اختلاف. حق اختلاف و حق اشتراک را باید بازشناخت و هژمونی قومی و زبانی و دینی خاصی را نباید پذیرفت. از اینرو باید خواستار دمکراسی مشارکتی با قبول نظامی غیر متمرکز شد.
6 ـ و بالاخره دعوت به همبستگی ملی با قبول اختلاف عقاید برای همکاری حول اصول یاد شده به جامعه اطمینان خاطری می دهد که زنان و مردانی با عقاید مختلف وجود دارند که حاضرند با یکدیگر همکاری کنند. ایران نیاز به همکاری و همبستگی دارد و خود محوری و تکرائی سم مبارزه سیاسی است.
از اینرو اعتقاد داریم که با توجه به اصول یاد شده، بدیل باید وجدان همگانی را تقویت کند زیرا با تقویت این وجدان است که امکان حرکت عمومی هموار می شود. اینکار را از سه طریق می توان انجام داد. تقویت وجدان تاریخی، وجدان علمی و وجدان اخلاقی جامعه.
تقویت وجدان تاریخی جلوی تکرار تجربه ها را میگیرد. اگر تاریخ را آنطور که هست با همه بدی و خوبی هایش بگوییم جامعه به مسائل سیاسی حساس تر می شود و امکان سو استفاده از آن پایین می آید. وجدان علمی را باید با نقش دادن به متخصصین و مطلعین در باره موارد مختلف بالا برد تا بعنوان مثال فاجعه ای مانند سیاست اتمی کشور بوجود نیاید و جامعه براحتی شعار “انرژی هسته ای حق مسلم ماست” را نپذیرد.
و بالاخره بدیل باید به وجدان اخلاقی بپردازذ. دروغ، خشونت، فسادهای مالی و توهین و افترا و نخریب نمی تواند ایزار یک بدیل دمکراتیک باشد. نگاه اندک به فضای حقیقی و خصوصا فضای مجازی بما می گوید که متاسفانه میزان خشونت در روابط سیاسی بسیار بالاست. خشونتی که به اشکال مختلف خود را نشان می دهد.
حضار محترم، هموطنان
در پایان تکرار می کنم که ایران نیاز به تغییر دارد تغییر بسمت دمکراسی با استقرار حاکمیت ملی و جمهوریت، بهمراه جدایی دین از دولت و بازشناختن تنوع فرهنگها و زبانها برای رشدی همراه با عدالت اجتماعی، ایران برای این تغییر و برای ساختن نظامی دمکراتیک و پایدار نیاز به همبستگی دارد. برای اینکه یکبار برای همیشه، بعد از شکستهای پیاپی انقلابهای مشروطه و نهضت ملی کردن صنعت نفت و انقلاب 57 ، خصوصا بعد از خشونتهای سهمگین ده های اخیر بتوانیم برگی دیگری در تاریخ خود را آغاز کنیم. ایران نیاز به تغییر رژیم دارد و این تغییر تنها از سوی مردم ایران است که می تواند به نتیجه مطلوب برسد، نه قدرتهای خارجی و نه حکام جمهوری اسلامی خواستار تغییر برای استقرار مردمسالاری نیستند. وظیفه بدیل سخنگوی این تغییر شدن است، با ارائه راه حلهای جدی و مناسب برای معضلات بسیار و بسیار عمیق جامعه ایران. وظیفه بدیل آماده کردن راه برای جنبش همگانی برای استقرار دمکراسی است. دستها را باید بهم داد فرصتها کوتاه هستند حیات ملی ما در خطر است. همبستگی ملی برای ایجاد جمهوری شهروندان بدست ملت ایران نیاز روز ماست.
شاد و پیروز باشید.
12 سپتامبر 2014