انقلاب اسلامی در هجرت: دو مقاله را زمینه تحلیل سیزدهم کردهایم. و سخنان ظریف که آشکارا گویای نقش تعیین کننده امریکا نه تنها در تعیین سیاست داخلی و خارجی رژیم که در تعادل قوا در درون رژیم ولایت مطلقه فقیه است را موضوع تحلیل چهاردهم میکنیم. یادآور میشویم که همین نقش امریکا بود که خامنهای را برآن داشت از «نرمش قهرمانانه» سخن بگوید و به دنبال دو سال گفتگوهای محرمانه – که مشاور روحانی میگوید روحانی آن را علنی کردهاست-، با مهندسی انتخابات، روحانی به ریاست جمهوری برسد. و نیز کار وزارت خارجه رژیم میگوید تحلیل یازدهم و دوازدهم ما تا کجا دقیق بودهاست: وزارت خارجه رژیم متنی را به امضای سینماگران رساندهاست که جمله کلیدی آن ایناست:
There is no deal that is worse than ‘No deal’: هیچ توافقی وجود ندارد که بدتر از توافق نکردن باشد
اینکه جمله گویای ماندن در مدار بسته بد وبدتر است، به جای خود، گویای این واقعیت مهم است که مانعی که ایجاد کننده مانعهای دیگر است، نفس ولایت مطلقه فقیه و اثر توافق کردن و یا نکردن بر اعتبار این ولایت بیاعتبار و موقعیت شخص خامنهای است.
٭ شش مشکل بر سر راه حل مسئله اتمی ایران:
☚ شیرین ت. هانتر که در دانشگاه ژرژ واشنگتن تدریس میکند و مؤلف چندین کتاب است – در تبریز به دنیا آمدهاست – مشکلها موجود برسر راه حل مسئله اتمی ایران را اینسان میشمارد(نوشته او در 25 سپتامبر 2014 منتشر شدهاست):
1. اختلاف دید در باره ماهیت عدم انتشار اسلحه اتمی. از دید ایران، عدم انتشار اسلحه اتمی یک امر فنی و قانونی است و راهحل فنی و قانونی دارد و از راه گفتگو در این محدوده، این راهحل یافته میشود. از دید طرف مقابل، عدم انتشار سلاح هستهای، نخست یک مسئله فنی نبودهاست. همواره مسئله قدرت و امنیت، بنابراین، مسئله تعادل قوا بودهاست. به سخن دیگر، کشورهائی که اسلحه اتمی دارند، میکوشند از راه جلوگیری از مجهز شدن کشورهای دیگر به سلاح هستهای، تعادل قوا را در وضعیت کنونی، یعنی بسود خود، نگاه دارند.
از اینرو، درآنچه به ایران مربوط میشود، غرب و همسایگان ایران در خاورمیانه، میخواهند مطمئن شوند که ایران هیچگاه یک قدرت اتمی نگردد. این تنها سلاح هستهای نیست که همسایههای ایران را نگران میکند. نیرومندی نظامی ایران نیز آنها را نگران میکند…
از اینرو، مسئله اتمی دستآویز وضع مجازاتها گشتهاست. هدف اینست که فشار بر مردم ایران سبب خیزش مردم و سقوط رژیم بگردد. بسا روسیه و چین خواهان سقوط رژیم نباشند اما این دو قدرت نیز یک ایران ضعیف را ترجیح میدهند. بدینخاطر که بازار کالاهاشان بگردد و بتوانند بخاطر مقاصدشان بکارش برند. و
2. سیاست منطقهای ایران و ضد امپریالیسم نمائی ایران: مهمترین مانع برسر راه توافق با ایران، رویه ایران است در مورد مخاصمت عرب با اسرائیل و بخصوص خصومتش با اسرائیل. وگرنه، پاکستان به سلاح هستهای مجهز شد و غرب کاری را که با ایران میکند، با پاکستان نکرد. اگر این عدم انتشار سلاح هستهای است که مایه اصلی نگرانی است، چرا درباره مجهز شدن پاکستان به سلاح هستهای اظهار نشد؟ مایه اصلی عدم گسترش نیست به این دلیل که باوجود این که پاکستان یک کشور اسلامی است، اما چون کاری به کار نزاع عرب و اسرائیل ندارد، مجهزشدنش به سلاح هستهای، پاکستان را گرفتار وضعیتی نکرد که غرب ایران را درآن قراردادهاست. حالا هم سخت میتوان باور کرد که توافقی بر سر اتم ایران بعمل آید که اسرائیل آن را نپذیرفته باشد. مگر اینکه تغییری در سیاست دولت ایران در قبال اسرائیل و نزاع عرب و اسرائیل بعمل آید.
در سطح بینالمللی نیز ایران به عضویت جامعه دولتها پذیرفته نمیشود. ولو ضدامپریالیست بودنش در شعار و رجز خوانی خلاصه میشود اما مشکل میتوان پذیرفت که بدون رها کردن این به اصطلاح جنگ مقدس برضد امپریالیستها، ان جامعه ایران را به عضویت خود بپذیرد. و
3. «تهدید ایران» دستآویز بسیاری دولتها در اتخاذ سیاستهایشان است. حقیقت تلخ ایناست که در دنیای بعد از سقوط دولت اتحاد جماهیر شوروی، بسیاری از کشورها به اصطلاح «تهدید ایران» را وسیله رسیدن به مقاصد خود کردهاند. بسیاری از کشورهای منطقه، با این دعوی که مدافع ارزشهای معتبر درغرب هستند، از غرب کمک نظامی و مالی دریافت میکنند. کم نیستند کشورهای غربی که به بهانه «تهدید ایران»، بودجههای نظامی خود را افزایش میدهند. از دید این کشورها، بازگشت ایران به جامعه بینالمللی، آنها را از دشمن محروم میکند. از اینرو، همه کار میکنند که چنین امری روی ندهد. و
4. نزاع با غرب ابزار سیاست داخلی رژیم ایران است: رژیم ایران اختلافات با غرب و بخصوص با امریکارا دستآویز سیاست داخلی خود کردهاست: تحمیل نظر خود درباره شکل و محتوائی که جامعه ایرانی باید داشته باشد و سیاستی که باید درپیش گرفت. دشمنی با امریکا و غرب را برخی گروهبندیهای اقتصادی و سیاسی، دستمایه قدرت را از آن خود کردن و سود بردن از آن کردهاند. اینان از وضعیت کنونی در ثروتمند شدن، باوجود دست به گریبان مسائل اقتصادی و سیاسی ماندن جامعه، سود میبرند. هرگونه توافق و تفاهم با غرب، آنها را از موقعیت طلائی که دارند و منافعی که میبرند، محروم میکند. پس تا بتوانند مانع از رسیدن به توافق میشوند. محافظهکاران نیز از آن بیم دارند که با از میان برخاستن اختلافها، دربها بروی معامله با غرب و مبادلهها و آمد و شد توریستها باز بگردند و دینامیک فرهنگی کشور، پایه قدرت آنها را فرو ریزد. و
5. در طول تاریخ ایران برای غرب مسئله بودهاست: مانع اساسی دیگر برسر راه توافق و عادی شدن رابطه ایران با قدرتهای جهانی، با توجه به حساس بودن موقعیت و وضعیت منطقه، وجود دارد و آن اینست که هم از دوران باستان، در دوران رویاروئیهای ایران و یونان، غرب نگاه دوگانهای نسبت به ایران داشتهاست. این نگاه هم ستایش آمیز و هم تحقیرآمیز بودهاست. در تاریخ اخیر، این انگلستان بودهاست که در ایران حضور سلطهگرانه داشت و سیاست خویش را بر این مبنی بناکرده بود: ایران را باید نیمه جان نگاه داشت. به ترتیبی که فاصل دو امپراطوری انگلستان و روسیه بگردد اما هیچگاه آن قوت را نیابد که انگلستان را به چالش بکشاند.
همان دیدگاه محتوای سیاست کنونی غرب را در مورد ایران تشکیل میدهد: غرب از ایران میخواهد در شکست دادن داعش و دیگر گروههای افراطی شرکت کند اما بر افغانستان و عراق و سوریه نفوذ نداشته باشد. پس این غرب است که باید بگوید میخواهد ایرانیان چگونه زندگی کنند. آیا تن به وجود یک ایران نیرومند و درپیشرفت میدهد و میخواهد با چنین ایرانی، در منطقه، همکاری کند یا نمیخواهد؟ اگر نمیخواهد، پس احتمال لغو تحریمها ضعیف است. اما اگر غرب موافق وجود یک ایران نیرومند و درپیشرفت بود، فشارها مدتها پیش ناچیز شده بودند. مجازاتها وقتی وضع شدند که اصلاح طلبان و عملگرایان در ایران برکار بودند. گفتند هدف از وضع آنها کشاندن ایران به پای میز مذاکره است. بسا دلیل آمدن ایران به پای میز مذاکره نیز شدهاند.
6. مسئولیت بردوش ایران است: هر دولتی مسئول حفظ منافع خویش است و نباید انتظار داشته باشد که دیگران حافظ منافعش بگردند. پس رهبران ایران هستند که باید ببینند چه چیز بیشترین ارزش را دارد. کشور و مردم آن و یا هدفهای مبهم انقلابی و یا بسا منافع خاص خود آنها که نامحترم نیز هستند. زندگی آسان نیست وقتی سیاستهای بینالمللی چنین خشن هستند بخصوص درباره کشورهای کم قدرت وضع و اعمال میشوند. سرزنش کردن قدرتها و غیر عادلانه خواندن نظام جهانی ایران را به جائی نمیرساند. دولت ایران نخست میباید بفکر حفظ کشور و مردم کشور از گزند سیاستهای زیانمند برای کشور و مردم آن باشند و بعد درپی اصلاح نظام جهانی و رهائی ستمدیدها و مستضعفها.
انقلاب اسلامی: تحریمها نه در زمان اصلاح طلبان که در حکومت خامنهای – احمدی نژاد وضع شدند. در حکومت خاتمی، خامنهای و او، با طرح صادق خرازی و سفیر سوئیس در تهران، برای حل و فصل مسائل فیمابین ایران و امریکا موافقت کردند. این بوش و وزارت خارجه او بودند که آن طرح را در سطل آشغال انداختند.
باوجوداین، این امر که امریکا و روسیه و انگلستان و دولتهای دست نشانده منطقه نمیخواهند ایران، به یمن رشد نیرومند بگردد، یک امرواقع است. برایاینکه این دولتها نتوانند ایران را از رشد و نیرومندی بازدارند، میباید، در درون کشور، فرصت حضور و اقدام برای قدرتهای انیرانی بوجود نیاید. اما آنها که میخواهند به استبداد بر ایران حکومت کنند، نیاز به پایه خارجی دارند پس فرصتها را ایجاد میکنند. چنانکه گروگانگیری یک طرح امریکائی بود که در ایران اجرا شد اما این خمینی بود که آن را «انقلاب دوم» خواند و وسیله استقرار استبداد کرد تا بدانجا که دستآویزی شد برای برانگیختن صدام به حمله نظامی به ایران. تجاوز را صدام به ایران کرد اما این ملاتاریا بود که آن را نعمت خواند و وسیله سیاست انگلیس و امریکا و اسرائیل در ادامه آن بمدت 8 سال شد. و… و بحران اتمی نیز فرصت بزرگ دیگری بود و هست که رژیم ولایت مطلقه فقیه، یعنی مافیاها، خاصه مافیهای نظامی – مالی برای امریکا و اسرائیل ایجاد کردهاند. برغم هشدارهای همه روزه که نباید گذاشت کار به وضع و اجرای تحریمها بکشد چراکه از آن پس، مهار اقتصاد و سیاست کشور بدست امریکا و اسرائیل میافتد، رژیم همه کار کرد تا این تحریمها وضع و اجرا شوند. هم برای خورد و بردها و هم بدینخاطر که بقای رژیم را درگرو ایجاد و ادامه بحرانها و محور کردن قدرت امریکا در سیاست داخلی و خارجی میداند.
٭ ایران دشمن دائمی؟:
☚ مقاله را فیلیپ ژیرالدی نوشته و در 30 سپتامبر 2014 انتشار دادهاست. نوشته او واجد این نکات است:
● گزارشها در باره عملیات نظامی در سوریه و عراق بیشترین خبرهای خارجی را از انتشار توسط وسائل ارتباط جمعی امریکا محروم کردهاست. و این امر، برای محافظهکاران جدید بسیار سودمند است. چراکه آنها جانبدار مداخله نظامی بس تهاجمی، حتی حمله نیروی زمینی امریکا هستند. وسائل ارتباط جمعی امریکا تبلیغ میکنند که دامنه عملیات تروریستی سازمانهای تروریستی میتواند به امریکا کشیده شود. از اینرو، بسیاری از امریکائیان موافق حمله نظامی پیشگیرانه و شدید به این سازمانها شدهاند.
● اما حمله هوائی نمیتواند داعش را از میان بردارد. پس کشوری باید با حمله زمینی این کار را انجام دهد. قشون عراق از این کار ناتوان است. داعش که از رهگذر جنگ در سوریه، با سلاح امریکائی و تجهیزات جنگی – کمک امریکا – مجهز شدهاست، نیرومندتر از ارتش عراق است. ترکها این توانائی را دارند اما در کنار ایستادهاند. متحدان اروپائی امریکا کمکهائی کردهاند که خود آن را محدود ارزیابی میکنند. اما کشورهای عرب منطقه هم میخواهند سنیها پیروز شوند و بدانها کمک کردهاند و هم از آن میترسند که داعش و النصره قوت بگیرند و به جان خود آنها بیفتند.
● واشنگتن، بنابر رویه، با حذف گزینههایی که واقعا میتوانند کارساز باشند، خویشتن را دردام درک خویش از موقعیت و وضعیت، گرفتار کردهاست. چه وزارت خارجه امریکا بخواهد و چه نخواهد، در عراق و سوریه، ایران است که میتواند نقش ایفا کند. هم قدرت منطقهای است و هم با سازمانهای سنی از این نوع مخالف است و هم با اکثریت شیعه عراق روابط نزدیک دارد و میتواند به دولت عراق کمک کند و هم این کمک را کرده و مانع از پیشروی داعش گشتهاست. بنابراین، ایران متحد طبیعی و ضرور در جنگ با داعش است.
اما از دید محافظهکاران جدید که حامی اسرائیل و سیاستهایش هستند، «ایران»زهر و بدتر از داعش است. بسا اسرائیل از اینکه در گیری به مرزهایش نزدیک شود، خرسند نمیشود اما همواره براین باور بودهاست و هست که هرج و مرج در کشورهای همسایهاش بسود او است. به امریکا فشارآوردهاست و میآورد که از هرگونه مصالحهای با ایران که به نقش ایران در منطقه مشروعیت ببخشد، خودداری کند. وسائل ارتباط جمعی امریکا، در موافقت با سیاست اسرائیل، ایران را همچنان تهدیدی برای کشورهای منطقه تبلیغ میکنند.
بدینسان، کنگره امریکا و اسرائیل دست حکومت امریکا را بسته و مانع از آنند که با دست باز با خطر تروریسم سنی مقابله کند. این دو هستند که نمیگذارند حکومت امریکا با ایران توافق اتمی نهائی را بعمل آورد. و این بس نابجا است چراکه امریکا و ایران نفعی آشکار در تفاهم بایکدیگر در چند سطح دارند. توافق این دو هم درسطح منع گسترش سلاح هستهای سودمند – حتی برای اسرائیل- است و هم در سطح کاستن از تنش در منطقه.
● بتازگی، واشنگتن پست، با بکاربردن همان دلایلی که اسرائیل مدام بکار میبرد، ایران را همچنان «بزرگترین چالش امریکا» خواندهاست. مقاله را مقام ارشد سابق وزارت دفاع امریکا، اریک ادلمن، و دنیس روس، «وکیل مدافع اسرائیل» و ری تیکش، عضو شورای روابط خارجی نوشتهاند. این آخری نخست جانبدار عادی کردن رابطه با ایران بود ولی اینک به محافظهکاران جدید پیوستهاست. وقتی مینوشتهاند ایران بزرگترین چالش امریکا است، روسیه – اوکرائین و داعش و افغانستان و مسائلی از این دست را در سر داشتهاند.
در مورد دشمنی ایران با داعش، باید گفت که دشمن دشمن دوست امریکا نیست، بلکه همچنان دشمن امریکا است. چرا؟ زیرا ایران نظم منطقه را برهم میزند و امریکا را با چالشی درازمدت روبرو میکند. دولت ایران یک دولت عادی نیست و مخل نظم منطقه است. نظمی که حاصل اتحادهای امریکا با دولتهای منطقه است. تهران درپی سرنگون کردن دولتهای متحد امریکا است و «امنیت اسرائیل را تهدید میکند». حامی رژیم اسد در سوریه و حزبالله در لبنان است، و چون یک «تهدید دیرپا است»، نباید با آن برضد داعش متحد شد.
بدینقرار، ایران که توسط دشمنان محاصره شدهاست وامریکا به او خصومت میورزد و مرتب توسط اسرائیل تهدید به جنگ میشو، نباید در منطقه، برای خود متحد بیابد! و وقتی هم گروههای تروریست سنی، در مرزهایش حضور مییابند و تهدیدش میکنند، همچنان نباید هیچگونه همکاری با آن کرد!
نویسندگان مقاله لجوجانه بر این واقعیت چشم میبندند که بلبشوئی که اینک خاورمیانه بدان گرفتار است، نه کار ایران که کار امریکا و اسرائیل است. برخلاف تبلیغات وسائل ارتباط جمعی امریکا، ایران هیچ کشوری را تصرف و یا تهدید نکرده است. این تقاضای اسرائیل که ایران نباید بتواند اورانیوم غنی کند و حال آنکه موافق قرارداد منع گسترش اسلحه اتمی این حق را دارد، نابجا است. کنگره امریکا، به دلخواه اسرائیل، بر آنست که در ماه نوامبر، مجازاتهای ایران را تشدید کند.
● تل آویو میخواهد بر همه کشورهای همسایه خود تفوق نظامی کامل داشته باشد و این تمایل و سیاستش در منطقه با منافع امریکا خوانائی ندارد. اما کنگره سخت حامی اسرائیل است. سه چهارم اعضای سنا، برغم اختلافها که بر سر مسائل داخلی امریکا و وضعیت اقتصادی کشور دارند، طرفدار بیچون و چرای اسرائیل هستند. و اینک که به تاریخ انجام انتخابات میان دورهای کنگره نزدیک میشویم، «اسرائیل متحد استراتژیک عمده امریکا است»، بنمایه تبلیغات انتخاباتی است. این بنمایه و تبلیغات انتخاباتی را آیپک، لابی اسرائیل در واشنگتن، تهیه میکند. به یاد میآورد که در ماه مارس، قطعنامهای را که آیپک تهیه کرده بود، مجلس نمایندگان با اکثریت 401 رأی در برابر 1 رأی، تصویب کرد. چند روز بعد، سنا نیز همان قطعنامه را در محکومیت ضدیت با یهود در جهان تصویب کرد. یعنی اینکه دو مجلس یک پارچه حامی اسرائیل هستند. توافق برسر اتحاد استراتژیک امریکا و اسرائیل دستمایه شدهاست بر ضد ایران: ایران همچنان به تدارک اسباب برای تولید بمب اتمی ادامه میدهد و امریکا و اسرائیل مصمم هستند مانع از آن شوند که ایران به بمب اتمی مجهز شود. بنابر این توافق، امریکا اسلحه بیشتری به ارزش 200 میلیون دلار تحویل میدهد. بدینسان، براسلحهای به مبلغ 1.7 میلیارد دلار که میداد، اسلحهای به ارزش 200 میلیون دلار افزوده میشود. دادن اسلحه که نه در دفاع که در تجاوز بکار میرود، نقض قانون ایالات متحده امریکا است. اما وقتی پای اسرائیل بمیان است، کیست که به یاد قانون بیفتد و به نقض قانون اعتراض کند. بنابر توافق، اسرائیل میتواند فرآوردههای صنعتی بیشتری به مصرف کنندگان امریکائی و دولت فدرال بفروشد، بیآنکه، در ازای آن، از امریکا کالاهای صنعتی وارد کند. بدینسان، امریکا ضامن تفوق نظامی اسرائیل برکشورهای همسایه خود است. افزون بر این، سازمانهای اطلاعاتی امریکا مرتب اطلاعات به موساد میدهند. باز بنابر توافق، امریکا و اسرائیل در امنیت سایبری نیز همکاری میکنند. طرفه اینکه اسرائیل ایمیلها و گفتگوهای تلفنی امریکائیان را ممیزی و شنود میکنند. آنچه بیشتر نابجا است اینست که برابر توافق، اسرائیلیها، میتوانند بدون ویزا وارد امریکا شوند و به هرکجای امریکا خواستند بروند. برغم فشار شدید کنگره، بلحاظ تقلبهای بیشمار اسرائیلیها و این امر که اسرائیل به دیدارکنندگان امریکائی فلسطینی تبار از اسرائیل چنین اجازهای را نمیداد، این بند از توافق لغو شد…
انقلال اسلامی: بدینسان، ماهیت رژیم و سیاستش (سازش در نهان و ستیز در علن)، نیاز امریکا و اسرائیل را به دشمن بر میآورد. این واقعیت که قدرت امریکا محور سیاست داخلی و خارجی رژیم و حتی در رقابتهای درون رژیمی است، هم «ایران دشمن دائمی» را کارسازتر برای محافظهکاران جدید و اسرائیل میکند و هم نقش امریکا و اسرائیل را در درون رژیم و سیاستهای داخلی و خارجی رژیم تعیین کنندهتر میکنند. باوجود این، حکومت اوباما درپی تعادل دیگری در منطقهاست که نیازمند حذف صفت «دشمن دائمی» از ایران است. اما این کار نیاز به توافقی هستهای دارد که او بتواند به کنگره بقبولاند: