۱) در انتخابات شرکت کنیم یا شرکت نکنیم ؟
۲) گزینه مورد نظر خامنهای برای ریاست جمهوری چه کسی است؟
تلاش میکنم به هر دو این سوالات پاسخ دهم. پاسخ به سوال اول:
در انتخابات شرکت کنیم یا شرکت نکنیم ؟
در جهان امروز عمدتا دو ساختار موجود می باشد. ساختار استبداد فراگیر( توتالیتر) و ساختار دموکراسی یا نیمه دموکراسی
در ساختار دموکراسی رای دادن وسیله بکار بردن حق حاکمیت ملت است. در جوامع دموکراتیک انتخابات آزاد و عادلانه برگزار می شود. در دموکراسی، آزادی و تحمل اندیشهها و احزاب مخالف و آزادی فعالیت همۀ گروههای مدنی برای رسیدن به قدرت به صورت مشارکت در انتخابات و حفظ حقوق فردی و مدنی افراد در هر وضع و حالی پذیرفته می شود.
در ساختار توتالیتر، شهروندان از حق حاکمیت محروم می باشند، رای دادن آنان در نظام های توتالیتر غافل شدن اختیاریشان از حقوق انسانی و شهروندی خویش می باشد که این غفلت چیزی بجز قبول بردگی اختیاری محسوب نمیشود. در نظام های توتالیتر شهروندان فاقد حق حاکمیت و دیگر حقوق می باشند و شرکت آنان در انتخابات پذیرفتن حق نداشتن بر حاکمیت و بدتر از آن پذیرفتن تعلق حق حاکمیت به غاصب این حق میشود.
در هر دوره انتخابات عده ای بهر دلیلی در آن شرکت می کنند که آنها را می توان درک کرد.
ولی این عده باید بدانند که چک سفید به علی خامنهای می دهند برای ادامه بقای نظام فاشیستی اش و ادامه جنایت هایش.
عده ای هم رای نمی دهند. آنان از تجربه خود سود می جویند. این عده هم می دانند با رای ندادن آنان واقعا چیزی عوض نمی شود ولی حاضر نیستند خود را فریب دهند و به شعور خود توهین نمایند و دوباره فریب توهمات مشتی دروغگوی توهم فروش را بخورند.
در نظام های توتالیتر رای بدهیم یا رای ندهیم چیز آنچنانی عوض نمی شود. ولی رای دادن جایزه ای به علی خامنهای و نظام توتالیتر اسلامی و استحکام این نظام می باشد.
رای ندادن اگر هیچ نتیجه ای هم نداشته باشد لااقل حمایت از علی خامنهای و نظامش نیست.
برخی می گویند شرکت در انتخابات حق هر رای دهنده ای است. در نظام های خودکامه تمامیت خواه رای دهندگان فاقد هر گونه حقی می باشند. آنان حتی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را ندارند.
پس با شرکت در انتخابات کسی نه حق دار می شود و نه حقی را می تواند پس بگیرد. انتخابات در جوامع دموکراتیک وسیله ای برای رسیدن به حقوق است. تازه همین هم در جوامع پیشرفته مورد سوال قرار گرفته است.
انتخابات در جوامع استبدادی وسیله ای برای نرسیدن به حق و حقوق است. اگر بنا بود انتخابات در جوامع استبدادی رسیدن به حق و یا پس گرفتن حق باشد. هرگز در این جوامع انتخاباتی صورت نمی گرفت.
از خود سوال کنیم در عرض چهار دهه گذشته با شرکت در انتخابات به کدام حق خود رسیده ایم که این بار می خواهیم به حق خود برسیم و یا آن حق را پس بگیریم؟ ما حتی حق نظارت بر انتخابات و اعمال رئیس جمهور منتخب را نداریم چه رسد به دیگر حقوق.
قصدم از این نوشته فقط روشن کردن واقعیت و امر واقع می باشد. وگرنه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند جمهوری اسلامی عوض نمی شود و سرنوشت فلاکتبار مردم هم عوض نخواهد شد.
برخی بحث می کنند که حالا جلیلی بیاید یا پزشکیان. آنچه مسلم است بین جلیلی یا قالیباف و پزشکیان فرق است.
معلوم است که پزشکیان انسان سالم تری آست و مثل قالیباف و جلیلی فاسد و تبهکار نمی باشد. اما مسئله اینجا نیست. عمیق تر مسئله را ببینیم.
فرض کنیم امروز دو نامزد انتخابات داریم یکی جناب معاویه و دیگری حضرت علی می باشد.
خب بر فرض اگر بنا باشد به یکی از این دو فرد رای دهید به کدام رای می دهید. معلوم است شیعیان به علی رای می دهند و امویان به جناب معاویه رای خواهند داد.
اما؛ در یک نظام تمامیت خواه و توتالیتر چه جناب معاویه رئیس جمهور شود و چه حضرت علی رئیس جمهور شود. نتیجه همان است. ساختار استبدادی به هیچ کدام از اینها اجازه نمی دهد دست از پا خطا کنند. چون فرمانده و حافظ نظام استبدادی کس دیگری است. اوست که نیازها و سیاست ها را در قلمرو استبدادی تعیین می کند.
پس تا این ساختار برقرار است انتخابات و رای دادن و یا ندادن چیزی را عوض نمی کند.
آنکه رای می دهد بدهد ولی باید با خودش صادقانه و وجدانا بگوید و بداند در خدمت استبداد است.
آنکه رای نمی دهد فقط وجدان راحتی دارد. لااقل شب که سرش را روی بالش می گذارد با وجدان راحتی می خوابد و می گوید خدا را شکر که من در این جنایات و تبهکاری ها شریک نیستم.
اما پاسخ سوال دوم:
گزینه خامنه ای برای ریاست جمهوری کیست؟
اگر بصورت ساده به مسئله نگاه کنیم و جدل ها و نزاع های کاندیداها را جدیدی بگیریم ممکن است این شائبه به ما دست دهد که واقعا بین کاندیداها اختلاف است و اختلافات زیاد می باشند، پس بگذار بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم. این همان کاریست که سالهاست انجام می دهیم. ممکن است فکر کنیم برای خامنهای به عنوان نماد قدرت حاکم بین جلیلی و قالیباف و زاکانی و قاضی زاده و پزشکیان و پورمحمدی فرقی است و یکی از آنها بیشتر مورد توجه خامنه ای است. شاید در گوشه دل خامنه ای چنین باشد ولی وقتی او به امر واقع نگاه می کند برایش فرقی نخواهد کرد که کی رئیس جمهور شود. ما فکر می کنیم مثلا بین احمدی نژاد و روحانی و رئیسی و خاتمی و رفسنجانی فرقی بوده برای رهبر مافیاهای نظامی مالی حاکم بر ایران.
اما اگر از زاویه ای که علی خامنه ای به مسائل برخورد می کند برخورد کنیم متوجه می شویم برای خامنهای هیچ فرق و تمایزی بین کاندیداها نیست.
چرا فرقی نیست؟ زیرا خامنه ای در چارچوب ساختار نظام توتالیتر خود یک برنامه و هدف دارد. بنابراین هر کاندیدایی و هر نامزدی که رئیس جمهور شود باید مجری برنامه و منویات او باشد. بی خود رئیسی نگفت من روی حرف رهبری حرفی نمی زنم.
بیخود خاتمی نگفت من تدارکاتچی هستم. یعنی من مجری اوامر و منویات رهبری بودم یعنی در چارچوب خواسته های رهبر عمل میکردم و خارج از این قلمرو نمی توانستم کاری کنم.
بی خود ظریف نگفت در برنامه هسته ای و برجام مو به مو و ریز به ریز توصیه های رهبری را انجام داده ام و خودم هیچ کاره بوده ام.
بی خود امروز پزشکیان نمی گوید، من از خودم برنامه ای ندارم و مجری برنامه و منویات رهبری هستم. قبول ندارید بفرمایید سخنان پزشکیان را بخوانید:
” سیاستهای کلی مقام معظم رهبری مشخص است و نهایتا کاری که دولت محترم در گذشته بر اساس کارشناسی انجام داده، تبدیل به قانون شده و طبیعتاً باید هر دولتی که روی کار میآید باید برنامه توسعه را بر مبنای سیاستهای کلی ابلاغی از سوی رهبر انقلاب اجرایی کند” . این سیاست ها را کی تعیین می کند مقام معظم رهبری که خود سخنگو و هماهنگ کننده مافیا های مختلف قدرت می باشد.
پس نه وزرا نه رئیس جمهوری و نه حتی وزیر امور خارجه ای چون ظریف هیچ حرفی و اراده ای از خود ندارند و نمی توانند از مغز و ایده خود برای پیشبرد مسائل مملکتی استفاده کنند حتی اگر واقعا اهداف شان خیر و نیک باشد. آنان همگی مجری اوامر و منویات رهبری می باشند. بقول پزشکیان ” سیاستهای کلی را مقام معظم رهبری مشخص است”
پس همانقدر که ظریف سرسپرده رهبری بوده است. همین قدر متکی و صالحی و خرازی و ولایتی مجری و سرسپرده اوامر رهبری بوده اند و هستند و خواهند بود.
در دوران هیتلر و استالین و موسولینی و غیره هم بین جناح های مختلف اختلاف نظر جناحی بر سر سودبری بیشتر از قدرت بوده است و فکر نکنیم این جدل ها و نزاع های لفظی بخاطر منافع مردم و جدی می باشند و فقط در جمهوری اسلامی شکل می گیرند
پس برای خامنه ای هر کدام از این کاندیداها که انتخاب شود فرقی نمی کند چون می داند هر نامزدی انتخاب شود گزینه مطلوب اوست. چون او باید مجری سیاستهای رهبری به عنوان نماد قدرت باشد.. علی خامنهای دنبال یک مجری اوامر و تدارکاتچی است و برایش هیچ فرقی نمی کند چه کسی رئیس جمهور شود. حتی اگر در دلش تمایلی به یکی داشته باشد. ولی در واقعیت امر او دنبال پادویی می گردد که بعد از 4 یا 8 سال توی سرش بزند و تمام ناکامی ها و بدبختی ها و سیه روزی ها را به گردن او بیاندازد و خود را پاک و منزه و با بصیرت و همه چیز دان جلوه دهد.
اقای دزفولی سلام
نوشته اید : آنکه رای نمی دهد فقط وجدان راحتی دارد. لااقل شب که سرش را روی بالش می گذارد با وجدان راحتی می خوابد و می گوید خدا را شکر که من در این جنایات و تبهکاری ها شریک نیستم.
فعلل تحریم فقط همینه ؟ این که انفعاله
ادم باید به جنبش کمک کند. در این زمینه شما ساکتید