back to top
خانهدیدگاه هانگاهی به دو رویداد، از تقی روزبه

نگاهی به دو رویداد، از تقی روزبه

rozbeh taghi 04122013 ۱۳۹۳/۷/۱۳- رویداد اول- پرده برداری یزدی از سه خطر عمده ای که ام القراء نظام را تهدید می کند!
 
شکست خامنه ای در کنترل حوزه:
 
محمد یزدی یک روحانی دولتی تمام عیار و از بازهای جریان موسوم به اصول گرا بشمار می رود. مأموریت و نقش اخص او در مقام رئیس جامعۀ مدرسین روحانیت، کنترل و همراه سازی حوزۀ علمیه قم با سیاست های نظام و رهبری است. مدتی پیش او اعلام داشت که فعلا نگرانی ها و تذکرات “جامعه” را نسبت به سیاست های فرهنگی دولت به صورت غیر رسانه ای مطرح می کند و منتظر پاسخ عملی دولت می ماند، یعنی که اگر جوابی مثبت نیامد، او مفاد تذکرات جامعه روحانیت را علنی کرده و بر فشار به دولت خواهد افزود، یعنی که کشاکش پشپ پرده وارد فاز علنی خود شده و نوک کوه یخ نمایان شده است. یزدی که در عین حال به صراحت گوئی در مواضع و منویات خود شناخته می شود، اخیراً از سه آفت بزرگی که حوزه ها را تهدید می کند، پرده برداشته است که اولاً، کمتر کسی از روحانیان جرئت می کند آن را به صورت علنی با چنین صراحتی بیان کند (و نه آنگونه که در خفا و مجامع غیرعلنی و با ایماء و اشاره مطرح می شوند). ثانیاً، اگر هر آینه با چنین صراحتی  از زبان هر روحانی و دولتمرد غیرخودی هم ابراز می شد، بی تردید او باید خود را آمادۀ پرداخت کفارۀ این ناپرهیزی به عنوان هتک حرمت از نظام می کرد. و بدیهی است که با موجی از واکنش های تند و تیز و زنجیره ای چون تحصن گستردۀ طلبه های کفن پوش و هیاهوی رسانه های باندهای حاکم مواجه می شد. با سکوت سنگینی که در پی این هشدار و افشاگری ناخواسته برقرار شد، این سؤال مطرح است که پس کجا بودند آن خیل حضرات کفن پوش و آن طلاب سینه چاک و دلنگرانی که با شنیدن چنین سخنان “ناموس نظام برباد ده”، دم برنیاوردند و گوئی که  آب شده و به زیر زمین رفته باشند! سخنانی که او بر زبان آورده، هم چون  بُرشی از میزان گندیدگی و تهی شدگی نظام اسلامی، از درون و توسط یکی از “استوانه های شاخص نظام” پرده برداری می کند. گوئی عصا و تکیه گاه نظام هم، همچون عصای سلیمان پیغمبر- که سالیان درازی طعمۀ موریانه ها شده و از درون پوک گشته بود و موجب شد پادشاهی که از مدت ها پیش مرده بود، ولی زنده گمان می شد، ناگهان بر زمین افتد و جبروت و اقتدارش بر باد رود- سخت دچار پوسیدگی شده است. اگر بتوان شاه بیت اتهام زندانیان مخالف حاکمیت را در تبلیغ علیه نظام و آشفتن ذهن خلایق نسبت به قداست نظام خلاصه کرد، در حقیقت هیچ کدام از آن ها به اندازۀ سخنان یزدی نمی توانسته است، تبلیغ علیه نظام و هتک حرمت از آن باشد و معلوم نیست چرا رهبران قدر قدرتی چون خامنه ای و یا مصباح یزدی و نوچه هایشان چون رسائی ها و کوچک زاده ها ، با شنیدن چنین سخنانی لال شده و نفس در سینه حبس کرده اند؟!. محمدیزدی کسی نیست که  با نظام زاویه داشته باشد، او در اصل نگران پوسیده شدن نظام از درون و حوزه ای است که قرار بوده است منبع عمدۀ تأمین و پرورش کمیسرها و کادرهای ایدئوژیک و وفادار به نظام برای تأمین مشروعیت آن باشند. در اصل او با احساس خطر از سرنوشت پایگاه عقیدتی نظام، با صدائی بلند این پوسیدگی را اعلام داشته است که باید آن را با زر بر روی در و دیوار حک کرد. از آنجا که حقیقت را برای همیشه نمی توان لاپوشانی کرد، لاجرم  از زبان یکی از مرتجعترین و دلبسته ترین دولتمردان نظام بیرون می زند.  
 
یزدی در سخنان خود از سه نگرانی و خطر عمده، سخن می گوید که هر سه  مهم اند (١):
 
“نگرانی اول من این است که در حوزه، متأسفانه درس و بحث‌ ها به سمت جدایی دین از سیاست حرکت می‌ کند، لذا نمایندگان طلاب باید آنان را تحت نظر و کنترل داشته باشند؛ …”.
 
چنانکه ملاحظه می کنید نگرانی اول ایشان به اساسی ترین مشخصه و فلسفه وجودی نظام، یعنی ترک برداشتن پیوند دین و دولت در حوزه ها و در میان طلاب است. چرا که سه دهه حاکمیت دینی، نقیض خود یعنی سکولاریسم را چنان بارور ساخته است که تنوره کشان از زمین و آسمان دهن گشوده و کیان وجودی حاکمیت را حتی در حساس ترین پایگاه اجتماعی خود تهدید می کند. واقعیت آن است که “زعیم” بودن مراجعی چون وحید خراسانی و پر عده بودن شاگردان و شرکت کنندگان در مجالس درس این نوع مراجع که چندان به حکومت مذهبی در غیاب ظهور امام زمان باور ندارند، موجب نگرانی یزدی و جامعۀ مدرسین است. خامنه ای چند سال پیش با حضور مستقیم و اقامت طولانی در قم، تلاش وافر و نافرجامی را برای تبدیل کامل حوزه به زائدۀ قدرت سیاسی و در رأس آن ولی فقیه و تقویت موقعیت مراجع حکومتی، بکار گرفت (٢). و از جمله با تقویت عناصر فرصت طلبی چون مکارم شیرازی و یا کسانی چون مصباح یزدی و حتی تشویق و گسیل روحانیون دولتمردی نظیر شاهرودی ها تلاش کرده است که برخلاء نفوذ ولی فقیه در حوزه فائق آید. ناگفته نماند که جلب حمایت حوزه از احمدی نژاد توسط خامنه ای از دیگر اهداف خامنه ای در سفر به قم بود که با پی آمدهای وخامت بار ٨ سال ریاست جمهوری او و با توجه به حمایت قاطع خامنه ای از وی، بیش از پیش بر موقعیت لرزان و ضعیف خامنه ای در حوزه افزوده است. با وجود هشدار شدید، اما راه حلی که به عقل یزدی و روحانیون هم کاسۀ وی می رسد، جز امنیتی کردن بیشتر حوزه، یعنی افزایش کنترل و تحت نظر گرفتن طلاب نیست. اما با ریختن پشم و پیلۀ حکومت و بیلان ضعیف کار گزارانش در حوزه، بنظر نمی رسد نه هشدار یزدی، و نه فشارهای معطوف به امینی کردن فضای حوزه، بتواند تغییری در وضعیت بوجود بیاورد.    
 
دومین افشاگری ناخواسته او که به اصطلاح مربوط به فساد اخلاقی (جدا از این که او چه چیز را فساد می خواند) طلاب و خانواده های آنان می شود که در این مورد هم او کنترل و آموزش های ویژه را پاسخی برای آن می داند. البته یزدی نمی گوید که چرا اقدامات سی و چند سال گذشتۀ نظام در حوزه نتیجه بخش نبوده است و اقدامات جدید، چه تاجی بر سر آن خواهد زد. در حقیقت به گفتۀ او، اگر نظریۀ اسلام سیاسی و جدائی دین و حکومت در حوزه ها در حال گسترش است، نمی توان انتظار داشت که در سبک زندگی و سلوک عملی طلاب بی تأثیر باشد.  
 
نگرانی سوم یزدی هم به مشکل تأمین کادرهای لازم برای پست های حساس و کلیدی نظام مربوط می شود که محصول طبیعی دو نگرانی نخست است، و معضلی جدی برای استمرار و بازتولید نظام در بستر زمان است.
 
خلاصه آنکه با شنیدن این سه نگرانی از زبان یکی از استوانه ها و همه کاره های نظام، اگر کسی هم شکی در ابعاد پوسیدگی نظام داشته باشد، یقین پیدا می کند که “آفت”سکولاریسم در حال تسخیر کل کالبد جامعه و تهدید کنندۀ نظام است و ریاکاری و وارونه نمائی و دوگانگی بین شکل و محتوای جامعه، در چنان اوجی است که اکنون امواج آن به حوزه ها هم رسیده است. فرسوده شدن و از کار افتادن دستگاه ایدئولوژیک رژیم، که یکی از منابع سلطه اش بشمار می رود، در تضعیف موقعیت رژیم مؤثر خواهد بود. تنها سؤالی که می ماند، این است که تکیه گاه پوسیدۀ رژیم، تا چه زمانی ممکن است دوام بیاورد؟ و چگونه می توان چوب زیر بغل نظام را بیرون کشید و از شر این هیولای مشرف به مرگ و مشرف بر زندگی مردم ایران نجات یافت؟ 
 
 
(٢): منشور خامنه ای برای روحانیت:
 
رویدا دوم- صادق لاریجانی در کشاکش بین وظایف دامادی و اجرای فرمان فیلترینگ!   
            
صادق لاریجاتی که از یکسو ردای دامادی زعیم حوزۀ علمیۀ قم- وحیدخراسانی- را به دوش می کشد و مقلد وی هم هست، و از سوی دیگر منصب ریاست قوه قضائیه را، در تعارف تازه ای ادعا کرده است که قوۀ قضائیه هیچ تمایلی به فیلترینگ ندارد! و این درحالی است که این قوه در آخرین اقدام اولتیماتوم گونۀ خود تنها یک ماه به دولت فرصت داده است، که شبکه های اجتماعی و ارتباط گیری هم چون وایبر و تانگو و واتس آپ را مسدود سازد.
 
از قدیم گفته اند پیش لوطی و معلق بازی؟! بله، صادق خان در چنین وضع دشواری قرار گرفته است! 
 
راستی حکمت این موضع شتر گاو پلنگی چیست؟ و تا چه حد شیخ صادق در گفتارش صادق است؟. بنظر می رسد این موضعگیری محصول تداخل و کشاکش سه جریان باشد:
 
از یکسو او در سمت رسمی خود، وظیفۀ ذاتی و محولۀ قدرت را که کنترل جامعه است و این وظیفه که در نظام اسلامی، به ارتجاعی ترین و ذمخت ترین شکل خود اعمال می شود را باید به پیش برد. این فلسفه وجودی وی در قامت رئیس قوه قضائیه و یک دولتمرد است. اما او در مقام دامادی به اصطلاح زعیم قم- وحیدخراسانی- و در عین حال مقلد وی بودن، ناگزیز است که لااقل خود را بی اعتنا به فتاوی او نشان ندهد و سعی کند که این دو رویکرد را به نحوی راست و ریس کند. چنانکه  میدانیم این مرجع بسیار زعیم، با وجود مواضع بسیار ارتجاعی خود که بیشتر از احکام فقه سنتی و غیر حکومتی (و نه از اسلام به اصطلاح امروزی تر) منشأ می گیرد، اخیراً در پاسخ به سؤالی پیرامون حرمت و حلال بودن استفاده از شبکه های اجتماعی  با قید اجتناب از مفاسد، استفاده از آن را مجاز و فاقد اشکال شرعی اعلام کرده است. اما وجه دیگر و سوم این کشاکش، به رویکرد دولت مربوط است که درصدد است در این فاصله، راهی برای تعدیل اولتیماتوم قوۀ قضائیه که بدون حمایت مقام بالادستی خود نمی توانسته است صادر شود، بجوید. بدیهی است که در دولت اعتدال، همۀ راه ها به رم ختم می شود که در آن نه سیخ بسود و نه کباب: نظارت و کنترل هوشمندانه و تقویت خودسانسوری و نظارت والدین و غیره؛ بجای بستن و مسدودسازی و دیوارکشی های محسوس و مرئی، بهتر است که دیوارهای نامرئی بسازیم. بر اساس این رویکرد، البته بدون دسترسی به اینترنت سریع و شبکه های ارتباطی مدرن، صحبت از تعامل و توسعه و سرمایه گذاری و تحقق برنامه های ۵ ساله و ٢٠ ساله و …، حرف چرتی است. به همین دلیل باید در پی تقویت و بکارگیری ابزارهای کنترل هوشمند در عین استفاده از این تکنولوژی ها بود. از سوی دیگر کارگزاران دولت می دانند در جهان فشرده و کوچک شده که به برکت انقلاب ارتباطی، دهکده اش می خوانند، مسدودسازی این شبکه ها، اساساً شدنی هم نیست و بسان حملۀ دن کیشوت به آسیاب های بادی می ماند. چنانچه وزیر ارتباطات در واکنشی به اولتیماتوم قوۀ قضائیه به افشاگری جالبی دراین مورد دست زده و گفته است روزی که وی‌ چت فیلتر شد، برای اولین بار در ۴۸ ساعت حدود دو میلیون ‌نفر فیلتر شکن در موبایل‌ های‌شان نصب کردند که این پسندیده نبود! بنابراین به جائی نرسیم که هر ایرانی دارای یک فیلترشکن باشد و به هر کجای عالم که خواست سرک بکشد! و همان تجربۀ ماهواره ها در ابعاد بزرگتری اتفاق بیفتد. در آن صورت دیگر کنترل اساساً بی معنا شده و به ضد خود تبیدل می شود و دیگر همان کنترل موجود و یا ممکن و نیم بند هم از دست می رود. می توان تصورکرد جامعه ای که توسط قدرت حاکم کنترل نشود، تا چه حد برای نظام خطرناک و غیرقابل پیش بینی می گردد. ناگفته نماند که همۀ این کنترل ها برای مردم و شهروندان عادی است، و گرنه دولتمداران و همۀ نهادها و ابواب جمعی آن ها که دستی در قدرت دارند، و یا آقازاده ها و صاحبان رانت های ویژه، هیچگاه از اینترنت پرسرعت و بدون فلیترینگ، محروم نبوده و نخواهند بود. آنها سوای رزرو بهشت آخرت، نقد بهشت دنیا را نیز دربست اجاره کرده اند! 
 
بهرحال بنظر می رسد که نهایتاً در متن این کشاکش ها، نقطۀ تعادل، همان به اصطلاح کنترل هوشمندانه، یعنی بالا کشیدن دیوارهای نامرئی باشد. فرهنگ سازی و ایجاد شبکه های سالم داخلی و رقابت آن ها با شبکه های جهانی که وزیر ارتباطات از آن سخن گفته است نیز به همان اندازه جدی است، که رقابت ایران در سایر عرصه های علمی و صنعتی جدی است، و هدف از آن بیشتر سنگین کردن کفۀ موازنه است. با این وجود، این سؤال همچنان باقی است که آیا سران نظام از ترس وقوع سونامی های مهیبی چون جوک های اخیر که نثار بنیان گذار نظام شد، خواب راحتی خواهند داشت؟!
 
 
*-  مخالفت ضمنی وزیر ارتباطات با بستن شبکه های اجتماعی:
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید