آقای اکبر گنجی در مقاله دیروز خود تحت عنوان: «آیا سعید جلیلی جاسوس موساد اسرائیل نیست؟» (1) کارنامک/رزومه ای از شاهکارهای سیاسی آقای جلیلی که در راستای منافع اسرائیل انجام گرفته ارائه و این سوال را طرح کرده اند که آیا ایشان مامور موساد نیست؟
در تحلیلهای سیاسی، همیشه لازم است هدف از «عمل سیاسی» از منظر هدف و اثرات آن انجام می شود و اگر هم قرار بر نیت خوانی است، از این منظر است که باید به آن دست زد. وقتی از این منظر به مقاله ایشان نگاه کنیم، متوجه می شویم که هدف ایشان جز این نمی تواند باشد که با ایجاد ترس از افعی/ های اصولگرا، به مار غاشیه آقای پزشکیان پناه برده، تا وضع از این که هست بدتر نشود و در نتیجه تنور سرد بازی انتخابات/انتصابات گرم شود.
اگر بخواهیم از طریق منطق آقای گنجی به تحلیل سیاسی بپردازیم، براحتی می توانیم این بحث را طرح کنیم که جاسوس اعظم شخص شخیص آقای خامنه ای است. چرا که هیچ خرابکاری و زیانی بوطن و مردم بدون امضای ایشان انجام نشده و نمی شود و نخواهد شد. برای مثال، مگر آقای جواد ظریف نگفت که برجام، نکته به نکته به امضای آقای خامنه ای رسیده و ایشان هیچکاره بوده است؟ واقعیت این است که جلیلی تنها «نقطه» و «صفر»ی است که فقط در جلوی «یک» آقای خامنه ای «عددی» می شود. بدون ایشان، امثال جلیلی ها که آقای خامنه ای دور و بر خود جمع کرده است از منظر هوش و علم و درایت شخصیتهای درجه سه ای می باشند که به مدد مقام آقای خامنه ای، که آقای رفسنجانی که با جعل یک نامه و یک نقل قول دروغ از آقای خمینی، وطن را گرفتار این آقا کرد، عدد به حساب می آیند.
حال سوال این است که آیا آقای گنجی این واقعیت شفاف و آشکار را نمی بیند؟ آیا از هوش و درایت متعارف هم بر خوردار نیستند که بدانند که همه راهها در رژیم خیانت، جنایت و فساد به آقای خامنه ای ختم می شود و نمی شود سخن از چهل دزد بغداد زد و چشم بر علی بابا بست؟
پاسخ واضح است و البته معلوم است آقای گنجی از هوش و درایت لازم برای تشخیص این واقعیت بهره مند می باشند. بنا بر این سوال این است که چرا دوباره زبان فریب را بکار گرفته و آدرس عوضی می دهند؟ آقای گنجی نیک می داند که بازی انتخابات/انتصابات در جمهوری اسلامی هیچ چیز را عوض نمی کند.
چرا دوباره “اصلاح طلبها از خاتمی گرفته تا سروش راه افتاده اند و مردم را به رای دادنی می خوانند که نیک می دانند که هر کسی که انتخاب شود، نقشی جز ندارکاتچی را نمی تواند بازی کند؟ مگر نمی دانند که آقای مسعود پزشکیان از هم اکنون اعلام کرده است که ذوب شده در رهبر معظم انقلاب است و وظیفه ایشان اجرای اوامر رهبر؟
مگر آقای سعید جلیلی جز این کرده است که مجری اوامر رهبر بوده است؟ مگر آقای پزشکیان جز این خواهد کرد؟ بنا بر این و بر اساس منطق شما، آقای پزشکیان هم فردا مامور سازمان موساد خواهد بود.
در اینکه عوامل اسرائیل و انگستان و آمریکا و روسیه در داخل رژیم حضور دارند شکی نیست، ولی قدرت عمل آنها تابع متغیر نیازها و عملکرد رهبری است.
بقول آقای محمد جعفری، پیش بردن سیاستی در راستای منافع قدرت خارجی لازمه جاسوسی نیست. بلکه کافی است که کار بر عهده فرد فاقد کفایت، نادان و قدرت طلب قرار داده شود. در واقع از همان زمان که حزب جمهوری اسلامی و با هدف استقرار «دیکتاتوری صالح» و «دیکتاتوری ملی» آقای بهشتی کوشش در حذف و انجام کودتا بر علیه اولین و تنها منتخب دموکراتیک ریاست جمهوری کرد نادانان و بی کفایتها میدان عمل پیدا کردند. توضیح اینکه اصل راهنمای بنی صدر برای باز سازی و دفاع از وطن، به یاری گرفتن متخصصان و کارشناسان بود و از آنجا که حزب جمهوری اسلامی را اکثرا افرادی فاقد صلاحیت و تخصص تشکیل می دادند، آقای بهشتی، با مشورتی که از کیانوری گرفت، جنگ «مکتبی» بر علیه «متخصص» را راه انداخت تا بتواند طرفداران بیسواد و کم سواد، ولی مطیع حزب را وارد دولت و حکومت کند. البته وضعیت حاضر نتیجه وضعیتی است که کودتاچیان بر علیه منتخب مردم رقم زدند. چرا که:
«خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج.»
برای نمونه، مگر زمانی که آقای خمینی در واکنش نسبت به موفقیتهای اقتصادی بنی صدر که برای اولین بار از زمان مشروطه در آمد متوسط خانوار روستایی و شهری را از هزینه آنها در سالهای 58 و 59 بیشتر کرد، اعلام کرد که «اقتصاد مال خر است» و اینکه ما برای اسلام انقلاب کردیم ولی بنی صدر دارد ایران را به فرانسه و سویس تبدیل می کند، جاسوس اسرائیل که اینگونه موضع می گرفت؟
مگر زمانی که موافقت اولیه خود را با به پایان بردن جنگ در خرداد 60 و با پیروزی ایران ( تا آن زمان شهدای ایران 6 هزار نفر و زخمی ها 24 هزار نفر بودند.) و گرفتن غرامت عظیمی، با برکنار کردن رئیس جمهور از فرماندهی کل قوا به مخالفت تبدیل کرد و 7 سال دیگر جنگی را ادامه داد که به قول آلن کلارک، وزیر دفاع مارگارت تاچر که در دادگاه ماتریکس چرچیل، در توجه فروش سلاح به عراق گفت:
«ادامه جنگ ایران و عراق به نفع عظیم غرب بود و…(جنگ) هر قدر طولانی تر میشد (برای ما) بهتر بود.»
ادامه داد تا در شکست جام زهر را بنوشد، جاسوس آمریکا و انگستان و اسرائیل. ( یادمان باشد که درست بعد از کودتای خرداد 60، دولت اسرائیل شروع به فروش اسلحه و مهمات به ایران کرد. این بخشی از موافقتنامه پنهان و خائنانه خمینی و حزب جمهوری اسلامی با دستگاه ریگان بر سر گروگانهای آمریکایی بود که با «اکتبر سورپرایز» معروف شد.) و کلا غرب بود که نسل انقلاب را یا بروی میایدن مین قربانی کرد یا مجبور به مهاجرت؟
آیا سیاستهای آقای خمینی ناشی از جاسوس بودن بود یا شخصیت ایشان بود؟ شخصیتی که به قول برادر بزرگ ایشان آیت الله پسندیده که در دیدار با مشاوران بنی صدر، آقایان علی امیر حسینی، زنده یادها هوشنگ کشاورز و دکتر فریدون صراف و ( دو نفر دیگر که به لحاظ امینتی از بردن اسامی آنها خوداری می شود.) که به نزد ایشان رفته بودند تا برادر کوچک خود را از بیدادهای کمیته ها و دادگاه های انقلاب آگاه کرده و چاره بجوید، گفته بود که فکر نکنند این کارها بدون اطلاع آقای خمینی انجام می گیرد و حزب جمهوری اسلامی و.. اینکارها را می کنند چرا که آقای خمینی می خواهد و ادامه داده بود که:
«خدا شاهده که اگر ایشون برادر من نبود می گفتم که مثل اینکه ایشون یه ماموریتی داره که بیاد هر بلایی در این مملکت هست و هر آبادی ببینه خراب کنه، هر جا که ریشه درخت سبزی می بینه اون درخت رو از ریشه در بیاره، کن فیکون بکنه. اگر در یک دهی ایشان سراغ کنه که پنج خانوار هشت خانوار یک نفر مورد توجه اهالی اون ده هستن، گفت تا پدر اون بابا رو در نیاره و به خاک سیاه ننشونه دست بر نمی داره. مثل اینکه یه ماموریتی داره که این مملکتو ویرانه بکنه و هر چه هست و نیست رو به باد فنا بده.
بعد اینو گفتن، …گفتن که ما از قدیم اختلاف مشرب داشتیم. یعنی خود آقای پسندیده و آقای خمینی. بعد اشاره کردن به همون عکس دکتر مصدق که روی تاقچه بود و.. گفتن من از قدیم از مخلصان و مریدان این مرد بودم. یعنی دکتر مصدق و ایشون از پیروان سید کاشی و سید محمد بهبهانی و اینکه از قدیم این اختلاف مشرب رو با هم داشتیم. حالام داریم. حالا شما انتظار دارید برم بگم که وضعیت اینجوره؟ من میرم میگم ولی انتظاری نداشته باشید که ترتیب اثری داده بشه. ایشون می گفت که ریشه قضایا خود ایشون هستن، نه دیگران.
اینم عرض بکنم که در او وضعیت هنوز 14 اسفند ( 1359) پیش نیومده بود. که این صحبت شد یه شوکی به همه ما وارد کرد چون همه اونموقع هنوز اعتقاد راسخی داشتیم نسبت به آقای خمینی. نسبت به سلامتش … اصلا انتظار نداشتیم که از اخوی ایشون یک چنین مطلبی بشنویم و بسیاری از دوستان ما بهت زده شده بودن و نمی دونستم چی بگن.» ( 2)
چون قصد بر کوتاه بودن مقاله است و انتشار امروز آن، مطلب را در اینجا به پایان می برم. فقط این را اضافه کنم که بنظر اینجانب، کوشش بسیاری از اصلاح طلبها برای استفاده ابزاری از مردم و با ایجاد ترس و امید آنها را به پای صندوقهای رای کشاندن، حداقل دو علت مهم دارد. یکی اینکه آنها نیز مانند آقای خامنه ای، حفظ نظام را اوجب واجبات می دانند. از جمله به این دلیل که تا زمانی که رژیم وجود دارد می توانند از ابراز نقشی که خود در تبدیل انقلاب بهمن به ضد انقلاب و در نتیجه باز سازی استبداد بازی کردند طفره بروند. دیگر اینکه، بسیاری از اینها با وجودی که از صحنه سیاسی رانده شدند، ولی هنوز از رانتهای حکومتی در اقتصاد بهره می برند و سودشان در ادامه این رژیم است. یکبار، رابرت پاری، ژورنالیست پژوهشگر آمریکایی که نقشی بزرگ در افشای روابط پنهان خمینی و حزب جمهوری اسلامی با دستگاه ریگان در ماجرای «اکتبر سورپرایز» بازی کرد، در یپامی از اینجانب سوال کرد که در آمریکا تحقیقات زیادی در این رابطه انجام شده است، ولی چرا در ایران، جز بنی صدر، کسی در این باره سخن نمی گوید؟ سوال را به نزد بنی صدر بردم و ایشان پاسخ داد که به ایشان بگویید که علت این است که هنوز دست در کیک قدرت دست دارند و سهم.
(1)
https://news.gooya.com/2024/06/-xx.php
(2 )
در این مقاله به علت ذیق وقت، برخلاف معمول، از هیچ رفرنسی استفاده نکردم. هموطنانی که در پی رفرنس هستند را به مقالات دیگر اینجانب رجوع می دهم. ولی در اولین فرصت رفرنسهایی که در این مقاله به آن اشاره کردم را منتشر خواهم کرد.
اما در مورد نقل قول از آیت الله پسندیده باید بگویم که بزودی تحقیقی گسترده را منتشر و در آنجا رفرنسی این سخن و بسیار رفرنسهای دیگر آورده خواهد شد.