«جمهوری اسلامی ایران و ونزوئلا، هردو تحت تحریمهای ایالات متحده آمریکا قرار دارند؛ هر دو دم از ضدیت با «استکبار» میزنند و از شیوههای سرکوب مشابهی بهره میبرند. این یادداشت به روابط و شباهتهای ایران و ونزوئلا میپردازد.»
تاکنون آنها نتوانستند و نخواهند توانست جلوی ما را بگیرند. ما پسران و دختران سیمون بولیوار هستیم که علیه امپراتوری آمریکا و متحدیناش مقاومت میکنیم. (از سخنرانی نیکولاس مادورو، رئیسجمهوری ونزوئلا، در کمپین انتخاباتی)
جملاتی از این دست برای مردمان جغرافیای ایران آشناست. کافیست بهجای سیمون بولیوار، رهبر انقلابی جنبش آزادی بخش آمریکای لاتین، «خمینی» بگذاریم و درعوض استقلالِ ونزوئلای کنونی از چندین قرن استعمار خونین اسپانیا، «انقلاب ۵۷» علیه «استکبار» را تصور کنیم. اگر خمینی آمریکا را «شیطان بزرگ» میخواند، هوگو چاوز جرج بوش را در مجمع عمومی سازمان ملل «اهریمن» خطاب میکرد. ایران و ونزوئلا هر دو دم از از ضدیت با غرب میزنند، در همان حال که سیاستهای «نولیبرالی» را در مرزهای ملیشان تا خرتلاق جلو میبرند و در خارج «مرگ بر آمریکا» میگویند، در داخل با با ژست «عدالتخواهی» غرق در فساداند و به سرکوب مخالفان میپردازند.
ایران و ونزوئلا هردو به فروش نفت در بازار جهانی متکی اند و هردو تحت فشار شدید تحریمهای ایالات متحده آمریکا قرار دارند. ونزوئلا بیشترین ذخیره نفتی در کل جهان را دارد و جمهوری اسلامی بالاترین میزان تحریم را؛ هر دو کشور همچنین بهلحاظ اقتصادی، سیاسی و امنیتی روابط دوجانبه و تنگاتنگی را بسط و گسترش دادهاند. قرابتهای میان این دو نه صرفاً «حادث» بلکه سمپتوم یا دردنشانی است از وضعیتی که در آن دولتهای پسااستعماری در نظمی جهانیشده و چندقطبی، گذشته خونین و استعماری خود را در خدمت حکمرانی فعلی بکار میگیرند.
کودتای انتخاباتی مادورو
انتخابات ریاستجمهوری ونزوئلا یکشنبه ۷ مرداد / ۲۸ ژوئیه، برابر با هفتادمین سالگرد تولد هوگو چاوز برگزار شد و دوباره نام نیکولاس مادورو از صندوقها بیرون آمد. هزاران نفر در خیابانهای کاراکاس و دیگر شهرها با قابلمه و ماهیتابه دست به اعتراض زدند و علیه پلیس و ارتش مسلح سنگرهای خیابانی ساختند. ائتلاف اپوزیسیون به رهبری «ماریا کورینا ماچادو» خود را پیروز میدان میدانند و نتیجه انتخابات را به رسمیت نمیشناسند. آنان خواستار استعفای دولت مادورو هستند که از سال ۲۰۱۳ بهعنوان ادامهدهنده سیاست بهاصطلاح «سوسیالیستی» هوگو چاوز و «انقلاب بولیواری» او، قدرت دولتی را با سرکوب و تقلب در دست دارد. مخالفان و خیل کثیری از مردم باور دارند در انتخابات تقلب گسترده شده است و نحوه برگزاری و اعلام نتایج انتخابات را غیردموکراتیک میدانند.
دولت مادورو اما اپوزیسیون را دعوت به «تمکین» به «اراده عمومی» کرده است. مادورو همچون خامنهای اعتراضات برحق مردمی را به «مداخله خارجی» و «غرب» حواله میکند و آن را «کودتای» ایالات متحده میخواند. روسیه، چین، نیکاراگوئه، کوبا، هندوراس و البته جمهوری اسلامی فوراً به مادورو تبریک گفته اند و «غرب» خواستار شفافیت در انتخابات شده است. ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در پیامی در شبکه اکس نوشت که انتخابات ونزوئلا بیانگر «نهادینه شدن روند مردم سالاری در این کشور است».
عکسها و تصاویر منتشرشده از اعتراضات و سرکوب پلیسی در ونزوئلا، یادآور کودتای انتخاباتی ۸۸ و سرکوبهای پس از آن در ایران است.
اگر کودتای انتخاباتی در جمهوری اسلامی معطوف به حذف فراکسیونی از طبقه حاکم بود که منافع خود را در ادغام سیاسی و اقتصادی در آمریکا و اروپا میدید، کودتای مادورو معطوف به حذف اپوزیسیونی است که بخش اعظم آن پروغرب و از حمایت آن برخوردار است.
ازقضا گزارشهای تأیید نشدهای وجود دارد که جمهوری اسلامی نیروهای امنیتی ونزوئلا را آموزش داده و ادوات سرکوب در اختیار آنان قرار داده است.
تصاویری که در شبکههای اجتماعی از موتورسواران پلیس ونزوئلا منتشر شده شباهتهای غریبی با نیروهای گارد ویژه و بسیج در جمهوری اسلامی دارد: ایجاد رعب و وحشت ازطریق گازدادن با چراغی روشن؛ حمله موحش به جمعیت معترض و پراکندهساختن آنها؛ ربودن معترضین و گذاشتن آنها پشت موتور و … جملگی تصاویری اند که برای «ما» آشناست. در هر حال، تا اینجا ۷۵۰ نفر از معترضین دستگیر و بنا به گزارش واشنگتن پست، دستکم ۱۶ نفر کشته و دهها نفر مجروح شدهاند.
کاهش شدید ارز ملی، ابرتورم، از کار افتادن خدمات عمومی دولتی، ناامنی غذایی، فقدان کالاهای اساسی نظیر دارو، درکنار سرکوب سیاسی، زندگی میلیونها نفر را در ونزوئلا را در بحران فرو برده است.
بحرانهای چندگانه اجتماعی در ونزوئلا منجر به مهاجرت گسترده و بیسابقه شده است به نحوی که ۷ میلیون نفر طی یک دهه اخیر به خارج از کشور مهاجرت کردهاند[1]؛ بالاخص زنان در ونزوئلا، بهعنوان گروه اجتماعیای که از یک سو باید برای بقا بجنگند و ازسوی دیگر مسئولیتهای مردسالار مراقبتی بر دوششان سنگینی کرده است، نظیر زنان در جمهوری اسلامی در چنبره یک جهنم اجتماعی گرفتار شدند. در ونزوئلا نیز زنکشی و خشونت جنسی و جنسیتی علیه زنان سر به فلک کشیده است (بنا به گزارش مرکز عدالت و صلح، ۲۹۰ مورد زنکشی در سال ۲۰۲۲).
بحران اقتصادی و معیشتی در ونزوئلا از اواسط ۲۰۱۴ شدت گرفت، یعنی زمانی که قیمت نفت در بازار جهانی بهدلیل عرضه بیشازحد از سوی ایالات متحده بهشدت افت کرد[2]. طی یک بازه زمانی دو ساله، قیمت نفت از بشکهای ۱۰۰ دلار در ۲۰۱۴ به بشکهای ۳۰ دلار در ۲۰۱۶رسید؛ ضربهای سهمگین به ونزوئلا بهعنوان اقتصادی که چرخهایش عمدتاً با فروش نفت میچرخد.
این بحران اقتصادی سپس با تحریمهای مالی و نفتی ترامپ در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹ شدت مضاعفی گرفت.
«دشمن مشترک»: سنگ بنای قرابت ونزوئلا و جمهوری اسلامی
سنگ بنای رابطه دوجانبه ونزوئلا و جمهوری اسلامی، برخلاف جغرافیایی چون خاورمیانه یا آفریقا، ایدئولوژی شیعی اسلامی نیست. انقلاب بولیواری هوگو چاوز و ادامه راه او توسط مادورو جنبشی سکولار است. این مقابله با ایالات متحده و غرب، و چرخههای انباشت تحت کنترل آنان است که از ونزوئلا متحدی نزدیک برای جمهوری اسلامی ساخته است؛ یعنی دشمنی مشترک بهعنوان اصل وحدتبخش.
دست کم از زمان ریاستجمهوری احمدی نژاد، جمهوری اسلامی ایران روابط تجاری، سیاسی و امنیتی–نظامی تنگاتنگی را با ونزوئلا برقرار ساخته است. دستهای گره خورده هوگو چاوز، رهبر بهاصطلاح «انقلاب بولیواری»، در دستان احمدینژاد در خاطره جمعی بسیاری حک شد. نصب نقاشی دیواری قاسم سلیمانی در پایتخت ونزوئلا، کاراکس، در کنار تصویر هوگو چاوز در ژانویه ۲۰۲۳ خود گویای این نزدیکی متقابل است.
بعد از تحریمهای آمریکا ایران و ونزوئلا، رابطه تنگاتنگ میان این دو برای خنثیکردن تأثیرات تحریمها و «مقابله با سلطه غرب» بهشکل فزایندهای نزدیکتر شده است. این نزدیکی معاهدات تجاری و لوجیستیکی و فرهنگی مهمی را در حوزههای علم و فناوری، کشاورزی، پتروشیمی، توریسم، و البته گاز و نفت را دربرمیگیرد. ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری سابق ایران (عضو هیئت مرگ در دهه شصت) در سفر خود به کاراکاس (خرداد ۱۴۰۲) ۲۵ معاهده و تفاهمنامه اقتصادی را به ارزش ۳۰۰۰ میلیون دلار امضا کرد. رئیس جمهوری ونزوئلا همچنین نشان افتخار ملی این کشور، یعنی نشان درجه یک زنان و مردان آزادیبخش ونزوئلا را به عضو هیئت مرگ (رئیسی) اعطا کرد.
یک سال قبل از آن، معاهدهای بیست ساله در حوزههای مختلف میان جمهوری اسلامی و ونزوئلا امضا شد. در همان سال جمهوری اسلامی قراردادی را بهمبلغ ۱۱۰ میلیون یورو برای تعمیر و راهاندازی دوباره یک پالایشگاه عظیم نفتی (تولید ۱۴۶ هزار بشکه در روز)که خود ونزوئلا به دلیل تحریمها قادر به بازسازی آن نیست، منعقد کرد. در یک معامله پایاپای جمهوری اسلامی از یک سو با فراهمساختن دانش، تکنولوژی و متخصصان خود خسران تحریمهای نفتی علیه ونزوئلا را جبران میکند و از سوی دیگر محصولات نفتی و پتروشیمی ونزوئلا را به ایران وارد میکند.
تحریمهای نفتی و مالی: «درد مشترک» جمهوری اسلامی و ونزوئلا
ایالات متحده با نام دموکراسی و تخطی از حقوق بشر ونزوئلا را منقاد چندین تحریم کرده است که طی سالها گسترش یافته اند. این تحریمها افراد، شرکتها و حوزههای مختلف مالی و اقتصادی را در بر میگیرند: از مصادره اموال و بستن حسابهای مالی مقامات دولتی مادورو گرفته تا تحریمهای نفتی و دسترسی به بازارهای مالی جهان. تحریمها در دولت ترامپ، با هدف بیاعتبار کردن دولت نیکلاس مادورو و تشویق مخالفان او، ونزوئلا را عملاً فلج ساخت. این مجازاتها، بنا به گزارش یورونیوز «نتوانست مادورو را برکنار کند اما منجر به یکی از بدترین فروپاشیهای اقتصادی در دوران صلح در تاریخ مدرن جهان شد».
یکی از مهمترین تحولات نظم بینالملل در دوران معاصر، همانطور که نویسندگان کتاب «تحریمها چطور عمل میکنند» تأکید میکنند، استفاده روزافزون از تحریمها در نزاع میان دولتهاست. از منظر سیاستمدارانی که تحریمها را وضع و اعمال میکنند، تحریم ابزار جنگی «کمهزینه» و «مؤثری» است که میتواند دولتهای فرودست را ازسوی دولتهای فرادست تنبیه و مجازات کند؛ مکانیزم اصلی تنبیه هم اعمال انزوای مالی، تجاری و نظامی است.
با افول هژمونی ایالات متحده و ظهور جهان چندقطبی (بهمعنای توصیفی کلمه)، دولت آمریکا بهشکل بیسابقهای برای حلوفصل بحرانهای نظم جهانی و سرپا نگهداشتن سانتریفیوژی که گریز از مرکز عمل میکند، از تحریمها استفاده کرده است. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان کشوری که بیشترین تحریم را دیده، درکنار سوریه، کره شمالی، روسیه پس از جنگ اوکراین، و البته ونزوئلا، کشورهایی با بیشترین تعداد تحریم از سوی ایالت متحده اند.
بنا به گزارشی که اخیراً واشنگتنپست درباره تحریمها منتشر کرده است، یک سوم کل کشورهای جهان به نحوی از انحاء تحت تحریمهای آمریکا قرار دارند: «ایالات متحده با ۱۵ هزار و ۳۷۳ تحریم فعال تا ۱۹ آوریل ۲۰۲۴ (۳۱ فروردین ۱۴۰۳)، پیشتاز جهان در اعمال تحریمها است». آمریکا در قیاس با اتحادیه اروپا ( ۴ هزار و ۸۰۸ تحریم) سه برابر بیشتر از هر کشوری دیگری روی به تحریم آورده است. ولی آیا تحریمها مؤثرند؟
البته که مؤثرند ولی نه تحت شرایط دلبخواه تحریمکنندگان: زندگی روزمره میلیونها نفر از مردم «عادی» با تحریمها مختل میشود. تحریمها همچنین راه را برای فساد، عدم شفافیت، و کاسبکارانی باز میکنند که موانع اقتصادی و مالی را در بازار سیاه دور میزنند. بدین ترتیب، این مردم و طبقات فرودست اند که بهای سنگینی را برای جبران مافات تحریمها میپردازند. درمورد جمهوری اسلامی، تحریمها با کالایی سازی و بیثباتسازی، پراتیکهای نولیبرال نظیر حذف ارز ترجیحی و مالیات بیشتر بر طبقات پایین جبران میشود. اما آیا تحریمها برای تنبیه دولتهای بهاصطلاح «سرکش» از منظر «غرب» مؤثرند؟
پیوندهایی که میان کشورهای تحریمشده بوجود آمده از یک سو، و ادغام هرچه بیشتر این کشورها در مدارهای اقتصادی و ژئوپلتیک روسیه و چین از سوی دیگر، تأثیر تحریمها را بر دولتهای تحریمشده را تا حد زیادی خنثی میکند. به لحاظ بینالمللی، دولتهای تحریمشده از سوی غرب هرچه بیشتر به سمت چین و روسیه سوق داده میشوند تا جایی که درآمدهای نفتی جمهوری اسلامی در حال حاضر تقریباً همسان با زمانی است که ایالت متحده از برجام خارج شد. تحریمها همینطور شرایطی را فراهم ساختند که جمهوری اسلامی برنامه هستهای خود را بهشکل متخاصمتر جلو ببرد و امپراتوری شیعه خود را در منطقه نه تنها کاهش بلکه گسترش دهد. بنابراین، تحریمها که از پشت میزهای ریاست جمهوری و مجلس به شکل دیپلماتیک و نرم صادر میشوند و به عنوان «آلترناتیوی برای جنگ» ارائه میشوند نه عامل بازدارنده جنگ بلکه برعکس به جنگ دامن میزنند.
تحریمهای نفتی، مالی و تجاری ناعادلانه اند، نه به این خاطر که دولتهای سرکوبگر و فاسد را «تحت فشار» میگذارند بلکه به این دلیل که بهای نزاعهای ژئوپلتیک دولتها را همواره مردم فرودست پرداخت میکنند. تحریم عراق پس از حمله صدام حسین به کویت باعث شد فرایند بازسازی زیرساختهای آب و برق پس از جنگ خلیج با اختلال جدی روبرو شود و بیماریهای نظیر حصبه و وبا شیوع یابند. مخالفت با تحریمها معنایش لزوماً همدلی با ونزوئلا، جمهوری اسلامی یا صدام حسین نیست. بسته به جایگاه و محتوای نقد، مخالفت با تحریمها همچنین میتواند معطوف به مردمان ستمدیده باشد، کسانی که بهایش را با تورم افسارگسیخته، کاهش ارزش پول ملی و گسترش فساد پرداخت میکنند.
تفکر اردوگاهی و منگنه شدن میان دو شر
در وضعیت پسااستعماری، انقیاد مردمان همیشه دوبله سوبله میشود: از یک سو دولت پسااستعماری فاسد و سرکوبگر، از سوی دیگر متحدین و دشمنان ژئوپولتیک و اقتصادی دولت، خواه چین و روسیه باشد، خواه ایالات متحده و متحدانش.
در این میان تفکر اردوگاهی یک «شر» را به «دیگری» ترجیح میدهد و از ونزوئلا و جمهوری اسلامی یا روسیه و چین حمایت میکند و درنهایت جنبشهای اجتماعی را همچون رهبران متوهم محصول مداخله خارجی میبیند. در همه موقعیتهای تاریخی چند سال گذشته، از تجاوز روسیه به اوکراین گرفته تا مداخلات جمهوری اسلامی در منطقه نظیر سوریه، حمایت از دیکتاتورها و دولتهای اقتدارگر با همین منطق اردوگاهی توجیه شدهاند. کودتای انتخاباتی مادورو نیز از این قاعده مستثنی نیست.
تفکر اردوگاهی که حالا نماینده رسمی و تریبون خود را در علی علیزاده و برنامههای تلوزیونی «جدال» پیدا کرده، همواره به مداخله خارجی غرب اولویت بخشیده، آن هم به ضرر جنبشهای اجتماعی داخلی و تخطئهکردن مبارزات برحق مردی. از نظر آنان، «امنیت ملی» پیشفرض مقابله با هرشکلی از استثمار و سرکوب است.
سیاست اردوگاهی از دیدن اینکه «داخل» با «خارج» به شکل درونی پیوندخورده عاجز است. از نظر آنان نظم جهانی جایی بیرون از دولت–ملتهاست. همزمانی جنگ علیه زنان و حمله جمهوری اسلامی به اسرائیل اما نشان میدهد چطور امر بهظاهر بیرونی و بینالمللی مستقیماً به درون متصل است.
[1] این رقم کمی در قیاس با ۲۸ میلیون نفری که در حال حاضر ساکن ونزوئلا هستند، از یک فاجعه کیفی خبر میدهد. بنا به گزارش نیویورک تایمز، از هر ۵ نفر یک نفر از کشور فرار کرده است، تاجایی که یکی از وعدههای انتخاباتی اپوزیسیون بازگرداندن جمعیت مهاجر به کشور و وصلت دوباره خانوادههایی بود که پیشتر با امواج پیدرپی مهاجرت از یکدیگر جدا شدهاند.
[2] عرضه مضاعف نفت به سهم خود محصول افزایش بهرهوری بهمیانجی تغییرات تکنولوژیک برای حفاری و تولید در ایالات متحده بود، پدیدهای که از آن با نام «انقلاب شِل» نام میبرند. علاوه بر اینها، مالیهسازی بازارهای نفت و سوداگری بر سر نوسان قیمتها در بازارهای مالی جهان نیز نقش مهمی در کاهش قیمت جهانی نفت بازی کرد.
نقل از ایران وایر