از سوی دیگر در این دهه رشد سرمایهگذاری دولتی نیز منفی شده است. نرخهای تورمی 25درصدی و سپس 45درصدی در دو نیمه اول و دوم دهه یادشده نیز مزید برعلت شده و ایرانیان را در تنگنای واقعی قرار دادهاند. پیامدهای این وضعیت ناجور این شده است که نابرابری در اوج قرار گرفته و سهم گروههای کمدرآمد از تولید ملی روندی کاهنده را تجربه کرده است.
در چنین وضعیتی است که مزدبگیران شامل کارگران کارخانهها و نیز بنگاههای خدماتی و همچنین بازنشستگان کارگری هر روز در باتلاق بیشتری فرو میروند. گروههایی از بازنشستگان و نیز پرستاران و برخی گروههای کوچک اما جان به لب شده و میدانند وعدههای دولت سیزدهم همه بیهوده بوده است. این روزها خبرهای کارگری رسانهها نشان میدهد گروههای کوچک اما پیگیری از مزدبگیران در شهرهای کشور در استانهای مختلف هر روز اعتراض کرده و تجمع دارند. این تجمعها که هر روز در گوشهای از کشور برپا میشود را نباید دستکم گرفت و با این خیال خوش که به هرحال انرژی آنها تمام میشود و از تجمع و اعتراض دست میکشند از کنار آنها عبور کرد. حرف مزدبگیران و بازنشستگان کارگری روشن است: نرخ رشد مستمریهای بازنشستگان و نیز کارگران در دو سال گذشته کمتر از نرخ رشد تورم اعلام شده از سوی بانک مرکزی یا مرکز آمار است. به این ترتیب که میانگین رشد مستمری و مزد اکثریت کارگران دستکم 30درصد کمتر از نرخ رشد تورم بوده است. به همین دلیل است که قدرت خرید آنها در سرازیری قرار گرفته و تعادل دخل و خرجشان در همان سطوح پایین رفته و به هم ریخته است.
مدیران دولت سیزدهم با این رفتار خود بار گرانی بر دوش پزشکیان گذاشتهاند. نظام سیاسی نیز با توجه به مشکلات بزرگ امنیتی و برونمرزی و نیز ترکیب تجمعکنندگان و اینکه آنها حرف حساب میزنند راه را بر آنها نبسته است اما باید روزهای سختتری را شاهد باشیم. روزگار اقتصاد ایران گونهای نیست که چشمانداز روشنی دیده شود و اعتراضکنندگان را متقاعد کند بردباری بیشتری نشان دهند. نهادهای سیاسی در ایران به امید پایان خود به خود تجمعها نشستهاند و این کار پرریسک است.
.
ساعت 24