back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاچرا مردم به جنبش بر نمی‌خیزند و چه باید کرد که به...

چرا مردم به جنبش بر نمی‌خیزند و چه باید کرد که به جنبش برخیزند؟ آیا در مقایسه با کشورهای اطراف، ایران از امنیت نسبی برخوردار است؟

banisadrParchamIranپرسش ها از ایرانیان و پاسخ ها از ابوالحسن بنی صدر

 

باعرض سلام و آرزوی سلامت و طول عمر جنابعالی مطالب زیر را تقدیم می نمایم و امید است از نظرا ت خود اینجانب را مطلع فرمایید:

1- یکی از رهنمودهایی که شما بحق برآن تاکید دارید لزوم خیزش عمومی مردم بمثابه کم هزینه ترین و پر بازده ترین روش ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی است.(الگوی حرکت مصدق و انقلاب مشروطه وانقلاب بهمن 57) ولی در سالهای اخیر چنین حرکتی در مردم دیده نشده یا از قدرت و فراگیری وشفافیت لازم برخوردار نبوده است.چند دلیل این روحیه انفعالی مردم بنظر من بشرح زیر است:

الف- تجربه بهار عربی نشان داد حرکت مردمی و سقوط دیکتاتور و استقرار دموکراسی و حاکمیت صندوق رای حداکثر 20 درصد از مسیر است و 80 درصد بقیه یعنی مرحله استقرار نظام جدید اکثرا در این کشورها نا موفق بوده است.(مورد نسبتا موفق تونس بوده که با عقب نشینی های مکرر گروه اکثریت فعلا نیمه ثباتی در آن موجود است. مثال موفقتر ترکیه است که بمدت یک دهه دارای ثبات در عین وجود دموکراسی بعلت رونق نسبی اقتصادی است). (1)

ب- مقایسه ایران با کشورهای اطراف به مردم این واقعیت را نشان می دهد که ایران حداقل دارای امنیت نسبی و ثبات است و کشورهای اطراف گرفتار جنگ داخلی، تجزیه، هرج و مرج و اختلافات شدید قومی و مذهبی هستند و امنیت برای توده های مردم (از فقیر وغنی تا شهری و روستایی ) بسیار اهمیت دارد حتی بیش از آزادی (2).

ج- اپوزیسیون ایران نزد مردم عموما بی اعتبار هستند زیرا اولا در بین آنها اختلافات بسیار شدید وجود دارد ثانیا مردم آنها را دارای صداقت و کارآیی ولیاقت نمی بینند (3).

د- برعکس کشورهای اطراف،اپوزیسیون ایران متشکل از احزاب ریشه دار و شناسنامه دار نبوده و اصولا حزب در ایران نسبت به این کشورها (مثل ترکیه، عراق، پاکستان و حتی افغانستان) از قدرت و ریشه کمتری برخوردار است .لذا مردم بجای احزاب باید به شخصیتهای منفرد اعتماد کنند که همین کار را مشکلتر می کند. (4)

ه-علاوه بر امنیت نسبی موجود، اوضاع از نظر اقتصادی هم به آن خرابی که اپوزیسیون بخصوص در خارج تبلیغ می کند نیست (البته به کمک مصرف فراوان درآمدهای نفتی).فقر البته وجود دارد ولی اقشار متوسط به بالا هم زیاد هستند واز قضا بیشترین انتقاد و نارضایتی اقتصادی را همین اقشار ابراز می دارند که نوعا ناشی از سطح توقعات زیاد و رواج فرهنگ مصرفی و ریخت و پاش در آنها است (ایجاد راه بندان در جاده های شمال در ایام تعطیلات و افزایش روز افزون مسافرت، افزایش تعداد ماشینهای شخصی، ساخت زیاد خانه های نوساز و مدرن، دکوراسیون های گرانقیمت و لوازم خانگی متنوع ،انواع گوشیهای هوشمند و تبلت ولپ تاب که در دست کوچک وبزرگ ریخته است،رواج تحصیلات عالیه وعدم تمایل به شغلهای سطح پایین که حضور بیش از یک میلیون کارگر افغانی را ضروری ساخته است می توان شاهد مثال آورد) (5) .

و-از نظر فضای اجتماعی، انتخابات نصفه نیمه ای برگزار می شود، مسئولین رده بالا دارای روحیه متواضع و مردمی بوده و در برخوردها به مردم احترام می گذارند،سلامت مالی نسبی در رده های بالا وجود دارد، مدیران پرکار وفعال بوده وآزادی انتقاد و بیان بطور محدود وجود دارد. (6)

ز-گرایشات ضدمذهبی در خارج و حتی در داخل کشور توده مردم را که هنوز بمقدار زیاد مذهبی هستند می ترساند. البته گریز از دین در مردم زیاد است ولی به جرات می توان گفت گرایشهای ضد مذهبی در آینده ایران جایی ندارند و چالش تامین آزادی بیان برای آنها یکی از مشکلاتی است که دموکراسی آینده با آن روبرو خواهد بود. (7)

بنظر شما علت عدم خیزش وسیع مردمی چیست و آیا موارد ذکر شده در سطور قبل را تایید می کنید؟

2- تاریخ معاصر ایران نشان می دهد حرکتهای سیاسی مردمی عموما با رهبری شخصیتهای برجسته و کاریزماتیک مورد قبول مردم همراه بوده است (بنظر من این رهبران عبارتند از سید جمال، مدرس، مصدق، بازرگان، طالقانی،آل احمد، شریعتی و خمینی) این افراد از نظر جمیع خصوصیات فاصله زیادی با همفکران و یارانشان داشته اند و بخش زیادی از بار نهضت ها دربرهه ای از زمان بر دوش آنها بوده است.اگر این قاعده را برای مرحله کنونی نهضت ایران هم صادق بدانیم شخصیتی که بتواند بار رهبری را در این مرحله بر دوش بگیرد بنظر من تنها شما هستید واین از باب اغراق و تملق نیست و در نظر من واقعیت روشنی است.

    آیاجنابعالی جایگاه تاریخی فوق را برای خود قائل هستید و اصولا نقش شخصیتها را در تاریخ معاصر چگونه می بینید؟

3-همانطور که بخوبی بیان داشته اید مردم باید در اپوزیسیون و بدیل ،آینده مطلوب را متجلی ببینند ولی متاسفانه شما درحال حاضر این جایگاه را پیدا نکرده اید ذیلا چند پیشنهاد که می تواند تا حدودی این مشکل را چاره کند تقدیم می گردد.

الف- شما تکیه زیادی بر ارائه مباحث فلسفی و ایدئولوژیکی دارید و خود در این رمینه ها صاحب نظر و صاحب نظریه بوده و با نبوغ شگرف ومعلومات وسیع خود که در رشته های مختلف با استفاده از سرچشمه های ناب هر موضوع بدست آورده اید آنها را پرورش داده وبارها وبارها تکرار می نمایید.اما ایرادی که طرح اینگونه موضوعات دارد اینستکه اثبات آنها برای مردم غیر متخصص و حتی اهل فکر و نظر بسیار مشکل است وبیشتر به ادعاهایی که نمی توان صحت آنها را تحقیق کرد شبیه هستند تا افکار روشنگر و هدایتگر و برانگیزاننده به حرکت.نظر من اینستکه طرح اینگونه مباحث را به میزان زیادی (حداکثر 10 تا 20 درصد) کاهش دهید. و بجای آن به عینیات مانند مشکلات و بن بستهای اجتماعی جامعه خودمان وجوامع جهانی وبخصوص مباحث اقتصادی بپردازید وراه حلهای خودرا که البته مبتنی بر همان پایه ها ی فکری وفلسفی خودتان است ارائه دهید.

ب-در سالهای اخیر بیشتر با عده ای از همفکران خود که مبانی فکری شما را پذیرفته اند همکاری داشته اید. بنظر می آید لازم است دامنه وسیعتری از افراد وطرز فکرهای گوناگون (مثلا کلیه افرادیکه در چهار چوب استقلال وآزادی حرکت می کنند) را به همکاری فرا بخوانید

ج-با زوال ابرقدرت شرق، طرز فکر لیبرال دموکراسی و اقتصاد سرمایه داری برای بسیاری از اپوزیسیون ایرانی الگو گردیده است .با توجه به بن بستهای جوامع غربی و عدم وجود دورنمای روشن و بی آینده گی این جوامع که توسط شما در آثار مختلف تان مطرح گردیده است لازم است از همین مرحله که هنوز حرکت وسیع دموکراسی خواهانه مردمی آغاز نشده با بیان الگوی جامعه آینده که مبتنی بر”اقتصاد توحیدی ” می باشد وتبیین مشخصات آن نور امید بیشتری بر قلب بسیاری از مبارزین که چه بسا در اثر بی نتیجه ماندن بسیاری حرکتها در کشورهای مختلف (که ناشی از ناتوانی از استقرار نظام اقتصادی عادلانه وآینده دار پس از استقرار دموکراسی وانتخابات آزاد بوده) دچار ناامیدی وتردید شده اند بتابانید. نظرتان راجع به  آسیب شناسی  فوق از عملکرد خودتان چیست؟

4-با استفاده از نظریات اقتصادی شما،آنچه از بن بستهای اقتصاد سرمایه داری می توان بر آن تاکید کرداز جمله عبارتند از:آلودگی محیط زیست،فرهنگ مصرفی،روند روبه اتمام منابع ومواد موجود درطبیعت،تک بعدی شدن انسان به موجود مادی ومصرفی،نابرابری فزاینده درمقیاس جهان،تولیدات  تخریبی ومضر به حال انسان یا بی فایده،هدف شدن رشد سرمایه ونه رشد انسان و……

   و آنچه از دورنمای اقتصاد توحیدی می توان ارائه کرد ازجمله عبارتند از:وجود مواد ومنابع در طبیعت بقدر کافی،محدود بودن نیازهای مادی انسان در صورت هدف بودن رشد انسان ونه رشد سرمایه،رشد واقعی انسان رشد معنوی است ورشد مادی فقط مقدمه ساز آن است،امکان تامین نیازهای اولیه و واقعی همه انسانها (غذا، لباس، سوخت، آموزش و……) درصورت حذف تولیدات مخرب یا بی فایده،امکان کاهش ساعت کار اقتصادی افراد درجهت افزایش فعالیت علمی وشرکت دررهبری جامعه و…..

   آیا تایید می کنید نکات فوق که در دل خود می توانند راه آینده تاریخ بشر و خروج از بن بستها را نشان داده و با وجودیکه ساده بنظر می آیند کمتر توسط متفکران واقتصاددانان جهانی به آنها توجه شده وتوسط شما در سالهای دور ارائه شده اند کمتر از آن که شایسته ارزش آنها ست توسط شما مطرح گردیده واگر باید مطالبی را بارها و بارها تکرار نمود اینگونه مباحث می باشند شایسته توجه وتاکید بیشتری می باشند وباید با طرح مکرر آنها موجی در میان متفکرین و آزادیخواهان ایرانی وجهانی ایجاد کرد؟

با تقدیم احترام وعرض ارادت-احمد

 

٭پاسخ به پرسش:

    نوشته آقای احمد گرامی دو قسمت دارد. قسمت اول ارزیابی وضعیت کشور از دید او و پرسش است و قسمت دوم نظر و پیشنهاد راه کار است. در قسمت اول، دلیل های خود را بر می شمرد و از بنی صدر می پرسد او این دلیل ها را قبول دارد یا ندارد. پس نخست به نقد دلیل ها می پردازم:

1. آیا سرنگون کردن یک رژیم استبدادی حداکثر 20 درصد کار است؟ راستی این است که هر تحول وقتی کامل انجام می گیرد که تمامی عوامل خویش را فراهم داشته باشد. عمده ترین عوامل اینها هستند: بدیل و اندیشه راهنما و برنامه عمل و آمادگی جامعه برای ترک اعتیاد به قدرت باوری و اطاعت از اوامر و نواهی قدرت و شرکت در خشونت زدائی و زیستن در رشد بر میزان عدالت اجتماعی، بنابراین برعهده گرفتن مسئولیت شهروندی و  شرکت در خلق فرهنگ استقلال و آزادی و میزان شدن اخلاق استقلال و آزادی و پدیدآوردن یک جامعه مدنی با بیشترین سرمایه اجتماعی و توانا به تولید نیروهای محرکه در حد مطلوب.

     چون مزاحمت اول، با تغییر نظام اجتماعی از بیشتر بسته به بیشتر باز و تحول پذیر، از سوی گرایشهای زورپرست بوجود می آید، ناتوان شدن مثلث زورپرست، یکی از عوامل مساعد با جنبش همگانی موفق است. اگر وضعیت در عراق و افغانستان و سوریه و لیبی و مصر چنین است، یکی، و در شمار مهمترین عامل ها، این است که بدیل جز زورپرست ها نبودند. زورپرست ها، درجا، جامعه را از صحنه بیرون راندند و ناگزیر به ماندن در موضع انفعال و تحمل مرگ و ویرانی ناشی از روش اصلی، اگرنه یگانه، شدن خشونت، کردند.

    هم در مرحله نخست، یک جنبش همگانی چون با برداشتن مشکلی روبرو است که دولت جباران است، نیازمند داشتن تصوری از دولت جانشین است. بدون این تصور که هدف جنبش را تشکیل می دهد، جنبش همگانی ممکن نمی شود. از این رو، شفاف کردن و دقیق کردن هدف و تدارک اسباب تغییر جامعه درجریان جنبش و شرکت جامعه در تغییر، ضرور است. اگرنه، بسا سرنگون کردن رژیم 10 درصد کار نیز نمی شود. به سخن دیگر، هرگاه جریان سرنگونی با جریان جانشین کردن دولت جدید همراه بشود، سرنگونی بسیار بیشتر از 20 درصد می شود و اگر همراه نشود، 10 درصد نیز نمی شود. تجربه انقلاب ایران جز این می گوید؟ 

     باوجود این، حرکت متوقف نمی شود الا این که هزینه ای که بابت تحول باید پرداخت بسیار سنگین می شود. برما بود که تجربه انقلاب را رها نکنیم و نکردیم. برما بود که در تدارک عوامل بکوشیم و کوشیده ایم. بهنگام پرداختن به پیشنهادها، کارهای انجام گرفته را برخواهم شمرد.

 

2. آیا در مقایسه با کشورهای اطراف، ایران از امنیت نسبی برخوردار است؟ این مقایسه، تنها مقایسه صوری نیست. مقایسه بد و بدتر نیز هست. توضیح این که کشورهای اطراف ایران، کشورهای آسیای میانه به کنار، یک نوع نیستند، سه نوع هستند:

2.1. ترکیه. این کشور چون ایران نیروهای محرکه خود را تخریب نمی کند. با استفاده از موقعیت، از خارج نیروهای محرکه نیز جذب میکند (جذب سرمایه ها و نفت و گاز ارزان و مهم تر از این دو، استعدادها). چرا ایرانیان که خالق روش جنبش همگانی هستند و جهان را وارد دوران جدیدی کرده اند، از خود نمی پرسند از انقلاب آنها بدین سو، بجای آنها، ترکها رشد اقتصادی شتاب گیر کرده اند؟ چرا از خود نمی پرسند هرگاه بر می خاستند و کودتای خرداد 60 را بی فرجام می کردند، امروز رشد یافته ترین کشور منطقه بودند و کشورهای منطقه وضعیت جز وضعیت امروز می داشتند؟

2.2. کشورهائی مثل عربستان و امارات و قطر که استبداد حاکم برآنها بشدت استبداد حاکم بر ایران نیست. از انزوای ایران در به غارت بردن ثروت متعلق به ایران نیز سود می برند (استخراج منابع نفت و گاز مشترک). اگر ایرانیان وضعیت خود را با این کشورها هم مقایسه کنند، وضعیت کشور خویش را، نسبت به بدی که آنها هستند، بدتر خواهند یافت. دست کم، از این کشورها سالانه 150 هزار استعداد درس خوانده مهاجرت نمی کنند و ذخایر ارزی عظیم دارند و…

2.3. کشورهائی چون عراق و افغانستان و سوریه. گرفتار جنگ داخلی هستند. چرا؟ زیرا مردم سوریه و عراق از دیکتاتوری بعثی ها رنج می بردند و افغانستان، نخست از دست دیکتاتوری دست نشاندگان روسیه «شوروی» سابق و سپس از رژیم جبار طالبان در عذاب بود. پس، هرگاه رژیم ولایت مطلقه فقیه دیرپاید و عوامل بر شمرده نباشند، امروز ایران این است که هست و فردایش امروز افغانستان و عراق و سوریه خواهد شد. از این‌رو، ایران دوستان سزا است بیشترین تلاش را وقف غنی کردن وجدانهای تاریخی و اخلاقی و علمی و همگانی مردم ایران کنند تا مگر فاجعه بزرگ روی ندهد.

    باوجوداین، مقایسه با همین کشورها نیز نمی گوید وضعیت ایران بد اما وضعیت آنها بدتر است. زیرا

● از طبیعت شروع کنیم: رژیم ایران دربیابان کردن ایران، بر رژیم شاه سبقت گرفته است. در روزهای اول حکومت روحانی، آقای عیسی کلانتری هشدار داد که هرگاه اقدام نشود، 30 سال دیگر ایران بیابان است. از این نظر، وضعیت ایران از وضعیت افغانستان و عراق بدتر است. و

● بلحاظ برخورداری از آزادی، ایرانیان هم از افغانها و هم از عراقیها – در مناطقی که صحنه جنگ نیستند – عقب تر هستند. بلحاظ استقلال نیز دولت ایران خارجی تر از دولتهای عراق و افغانستان است. دست کم، این دو رژیم بحران خارجی نمی سازند و امریکا را در زندگی روزمره مردم خود، محور نمی کنند. و

● بلحاظ امنیت، توجه به این امر مهم است که میزان خشونت ویرانگر در ایران بسا بیشتر است. گریز و تخریب نیروهای محرکه و آسیبهای اجتماعی در ایران بیشتر است:

– در فساد، گرچه بنابر فهرست بین المللی، ایران و عراق و افغانستان دریک ردیف هستند، اما بزرگی فساد قابل مقایسه با بزرگی آن در افغانستان و عراق نیست. و

– گرچه افغانستان در تولید تریاک مقام اول را دارد اما این ایران است که با مصرف و قاچاق 15 درصد مواد مخدر، با در نظر گرفتن جمعیت، مقام اول را در جهان دارد. و

– بلحاظ مهاجرت استعدادها ایران مقام اول را دارد. و

– بلحاظ اتلاف منابع نفت بخاطر کهنگی تجهیزاتی که در بهره‌برداری بکار می رود، ایران در جهان مقام اول را دارد. و

– بلحاظ انزوای بین المللی و تحریمها و آینده اقتصاد مصرف محوری که ایران پیدا کرده است، عدم امنیت بهیچ رو با عدم امنیت در عراق و افغانستان قابل مقایسه نیست. و

– بلحاظ فقدان منزلت (حقوقمندی و برخورداری حقوق از تضمین) ایران مقام اول را دارد. و

– بلحاظ فقدان امنیت سیاسی باز ایران مقام اول را دارد. و

– بلحاظ امنیت سیاسی – نظامی، در حال حاضر، ایران وضعیتی بهتر دارد. زیرا گروه های مسلح را آن قوت نیست که طالبان و داعش از آن برخوردارند. اما اگر آن توان را ندارند، نه از رهگذر سیاست سرکوب رژیم است چراکه این سیاست ایجاد کننده حرکتهای خصمانه و مسلحانه است. یکی بخاطر وجدان های تاریخی و ملی ایرانیان و فرهنگ همگرائی مردم این کشور و دیگری بدین خاطر وجود بدیلی است که استقلال و آزادی را هدف می‌شناسد و باوجودش، ایجاد بدیل وابسته توفیق بدست نمی‌آورد. گسترش پهنای جنگهای داخلی هنوز در دستور کار قدرتهای سلطه جو نیست و بخصوص امریکا نمی خواهد خاورمیانه در ید اتحاد دولتهای سعودی و اسرائیل و مصر قرار گیرد.

 

3. «اپوزیسیون» کلمه ای رسا به مقصود نیست. توضیح این که

3.1. اپوزیسیون بدیل نیست. زیر ضد رژیم است و تعریف خود را از رژیم می گیرد. چون برای هدفی جز ضدیت با رژیم نیست و می‌خواهد قدرت را از آن خود کند، بعنوان بدیل وجود ندارد و واجد عوامل لازم برای موجه‌کردن جنبش همگانی نیست. و

3.2. اپوزیسیون کلمه ای مبهم است: دو رأس دیگر مثلث زورپرست، با رژیم، یک ماهیت دارند و این ماهیت نه تنها مانع از آن‌است که بدیل بگردند، بلکه وجودشان ضد جنبش است. از این رو، ناتوان گشتن دو رأس دیگر مثلث زورپرست از عوامل برانگیزنده جنبش همگانی است.

3.3. ایران نیاز به بدیلی دارد نماد جمهوری شهروندان که استقرار دولت حقوقمدار را هدف خویش گردانده باشد و این بدیل وجود دارد. نه تنها به این دلیل که تحول نظام اجتماعی به نظام اجتماعی در خور جامعه مردم سالار، مطلوبِ جامعه امروز ایران است، بلکه دلایل و پیشنهادهای آقای احمد گرامی نیز، بنا را بر استقرار چنین نظامی می گذارد. چراکه، نه در ذهن او و نه در ذهن دیگر مردم ایران، بدیل دیگری وجود ندارد. یگانه شدن هدف و شفاف شدن آن هم دلالت بر وجود بدیل میکند و هم گویای موفقیت بدیل است. هرگاه وجدان به حقوق انسان و حقوق شهروندی و حقوق ملی، وجدانی همگانی بگردد، می توان گفت 80 درصد کار تحول انجام گرفته است.

3.4. به همان اندازه که بدیل در مردم کشور اعتماد ایجاد می کند، «اپوزیسیون»، بخصوص اگر همان ماهیت را داشته باشد که رژیم دارد، سلب اعتماد میکند. و

3.5. در حال حاضر، دو رأس مثلث زورپرست با تبلیغات دروغ برضد انقلاب، دستیار رژیم، در ترساندن مردم از انقلاب، بنابراین، جنبش همگانی، شده اند. تبلیغات دروغ برضد انقلاب، بیش از همه بکار رژیم می آیند زیرا الف. رژیم است که از جنبش مردم وحشت دارد و ب. این مردم را است که باید از انقلاب ترساند. در نوشته آقای احمد نیز ترس از جنبش یکی از دلایل عدم تحرک است.

     بدین قرار، کار بدیل بس مشکل و سنگین است. زیرا ایجاد عوامل تحول را باید همراه کند با برداشتن موانع.

4. حزب سیاسی تنها با عضویت افراد پدید نمی آید. در جهان امروز،  بلحاظ ترکیب اعضاء نیز، احزاب یک گونه نیستند: حزبها هستند که اعضائی جز «کادرها» ندارند. احزابی هستند که اعضایشان ترکیبی از کادر و افراد «عادی» هستند و احزابی هستند که بیشترین اعضایشان افراد عادی هستند. غیر از این، سازماندهی ها نیز گوناگونند. مهمتر از این، داشتن اندیشه راهنما و هدف های دور و نزدیک (آرمان ها) و برنامه عمل هستند. هرگاه مجموع مؤلفه ها را در نظر بگیریم، ایران از کشورهای دیگر مسلمان جلوتر است. بدیهی است مقصود گروه هائی هستند که استقلال و آزادی را هدف می دانند و خود را گرفتار سانسورها نمی کنند و در برقرار کردن جریان های آزاد اندیشه ها و دانش ها و اطلاع ها شرکت می کنند. در مقایسه با کشورهای دیگر مسلمان، ایران امروز، بیشترین استعدادهای توانا به مدیریت در دموکراسی را دارد. احزاب در ترکیه فرصتی را داشته اند برای آنکه پر عضو شوند. اما بلحاظ مؤلفه های دیگر ضعیف هستند. راستی این است که ایرانیان بکار فردی راغب تر و توانائیشان به همکاری و کار جمعی کم است. تمرین بسیار می خواهد تا که به همکاری و کار جمعی توانا بگردند. با این وجود، این ضعف را نباید دلیل قرارداد برای رهاکردن کار جمعی، بلکه باید دلیل قرارداد برای تن دادن به کار جمعی و لذت بردن از همکاری و برطرف‌کردن این ضعف.

     شخصیتها در همه جامعه ها صاحب نقش هستند. در دموکراسیهای کنونی نیز، حزب هائی، در انتخابات پیروزی بدست می آورند که شخصیت های توانا به اداره دولت (جمع سه قوه) داشته باشند. یکی جای دیگری را نمی گیرد. تا زمانی که جمهوری شهروندان واقعیت پیدا کند، بهردو نیاز است.

5. در باب وضعیت اقتصادی کشور، «اپوزیسیون» آن را خراب معرفی نمی کند. بیش ازآن خراب است که در تصور گنجد. نویسنده گرامی نیز همین را می گوید وقتی یادآور می شود وضعیت کنونی حاصل فروش ثروتهای کشور (نفت و گاز و…) است. اقتصاد ایران نسبت به جامعه ایرانی، مثل دولت، خارجی است: فروش ثروت کشور و بیابان کردن ایران و وارد کردن کالا و «خدمات». این اقتصاد، یک اقتصاد مصرف محور است. غیر از آن که رژیم خود می گوید بخش بزرگی از مردم کشور زیر خط فقر زندگی می کنند، اگر هم تمام مردم در رفاه بشوند، جز این معنی نمی دهد که رژیم ولایت فقیه، در فروش ثروتهای ملی ایرانیان، از دولت سعودی پیشی گرفته است. زیرا، در اقتصاد مصرف محور، جز از راه فروش ثروتهای ملی و محکوم کردن نسلهای آینده به فقر سیاه، ممکن نیست، یک جمعیت 75 میلیون نفری را، با توزیع، درآمدهای حاصل از فروش ثروتها سیر کرد. پس اگر، نظر پرسش کننده بیانگر واقعیت باشد، وضعیت معیشت مردم ایران گویای سخت بودن بیماری اقتصاد کشور است. به سخن دیگر، اقتصاد تا بدانجا مصرف محور گشته است، که بازگرداندنش به یک اقتصاد تولید محور بسیار مشکل تر از آن شده است که تولید محور کردنِ اقتصاد مصرف محور دوران شاه سابق، مشکل بود.

6. اگر در رده های بالا سلامت نفس و پاک دستی وجود دارد، پس فسادهای بزرگ را چه کسانی مرتکب می شوند؟ فسادی بزرگتر از خدمتگزار یک رژیم استبدادی شدن متصور است؟ نوکران استبداد مجانی نوکری می کنند؟ 700 میلیارد دلار درآمد نفت در طول 8 سال ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را چه کسانی صرف تخریب توان استقامت اقتصاد کشور دربرابر تحریمها کردند؟ چه کسانی مقاومت این اقتصاد را، از راه هرچه مصرف محور کردن اقتصاد کشور، از میان بردند؟ اگر آنها پاک دست هستند، پس چه کسانی اقتصاد کشور را به تصرف سپاه دادند؟ مافیاهای نظامی – مالی وجود خارجی ندارند و ساخته ذهن «اپوزیسیون» هستند؟ اموال رهبری چطور؟ و…

    و اما بزرگ ترین فسادها این نوع «احترام گذاشتن به مردم» است. چراکه ممنون کردن مردم کشور از برخورداری از حقوق شهروندی خویش و نگاه داشتن آنها در مدار بسته بد و بدتر و در جو ترس شدید، ناگزیر کردن بخشی از این مردم به رفتن به پای صندوقها برای شرکت در «انتخابات مهندسی شده»، توهین و تحقیری است که اندازه نمی شناسد. ممنوع کردن برخورداری ایرانیان از حقوق و مجبورکردن مردمی به شرکت کردن در اجتماعات با هدف «تأیید نظام»، احترام گزاردن نیست، تحقیر و توهین است.

7. گرایش های ضد مذهبی مولود مدار بسته ای هستند که رژیم استبدادی ایجاد کرده است. ضد اسلامها اغلب نادانسته وسیله کار رژیم هستند زیرا ترس شدید از تغییر را الغاء می کنند. بسیاری از آنها جوگیر شده اند، جوگیر اسلام ستیزی و اسلام هراسی شده اندکه غرب سلطه گر، بخاطر نیاز به دشمن و توجیه جنگ صلیبی (به قول اقای بوش بهنگام حمله به عراق)، ایجادکرده است. این و آن بیان قدرت در سر، گذشته گراهائی هستند که خود را «مدرن» نیز گمان می برند. ایران امروز، اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را در اختیار دارد. نادان ها می پندارند که «ایدئولوژی جواب نمی دهد» نیاز به «کار فرهنگی» است. اینان از خود نیز نمی پرسند، آیا باورهای یک مردم بیرون از فرهنگ آنها است؟ مهم تر و بسیار مهم تر این که دین بمثابه بیان استقلال و آزادی، ایدئولوژی نیست. زیرا بکار توجیه قدرت نمی آید، ایدئولوژی دولت و دولتمداری نمی شود. نافی قدرت و مستقل و جدا از دولت است و بکار زیستن انسان در استقلال و آزادی، در حقوقمندی و رشد در حقوقمندی، می آید.

     انقلاب اسلامی، بمعنای انقلاب در اسلام بقصد بازیافتنش بمثابه بیان استقلال و آزادی، در ایران انجام گرفته است. بلحاظ وقوع این انقلاب، ایرانیان از تمامی کشورهای جهان پیشی جسته اند و بر آن ها است که این دست آورد بزرگ را قدر بشناسند و بکارش برند. در زیستن در استقلال و آزادی و بیرون آمدن از روابط قوا و  با یکدیگر رابطه حق با حق، برقرارکردن، بکارش برند.

     اینک که 7 مورد مورد استناد نویسنده گرامی را نقد کردم، پاسخ پرسش او را نیز یافته ام:

1. ایرانیان باید آگاهی صحیح و شفافی از وضعیت خویش پیدا کنند. پس به جریان آزاد اندیشه ها و اطلاع ها باید ادامه داد. بخصوص، تحلیل ها را بیشتر کرد. تا که هر اطلاع زبان پیدا کند و واقعیت را همانسان که هست گزارش کند. و

2. اگر دانستن واقعیت همان سان که هست اثری در ذایل شدن ترسها و برخاستن مردم ایران به جنبش نداشت، رژیم چنین سانسور سنگینی را برقرار نمی کرد. آنها که استقلال و آزادی را هدف می شناسند و درکار شکستن سانسورها و وسعت بخشیدن به جریانهای آزاد اندیشه‌ ها و دانشها و اطلاع های هستند، باید قدر کار خویش را بدانند و از سختی ها و خطرهای کار خویش غرق شور و شوق شوند و بکار خویش تا می توانند وسعت ببخشند. و

3. انقلاب ستیزها و آنها که به دروغ، جنبش همگانی مردم ایران را جز آن جلوه می دهند که بود، دانسته یا نادانسته دستیاران رژیم هستند. زیرا این رژیم است که از جنبش همگانی می ترسد. عمل دو رأس دیگر مثلث زورپرست در  زیبابی پیروزی گل بر گلوله را زشتی فریب وانمود کردن، بدین خاطر است که میدانند مردم ایران دست به جنبش همگانی نمی زنند برای این که این یا آن رأس دیگر مثلث زورپرست را جانشین رژیم ولایت فقیه کنند. امیدشان به قدرت های خارجی است که درکار خویش درمانده اند. این ایام، از امیدشان بسیار کاسته شده است. هرگاه انسان حقوقمند می گشتند، از عامل ترس و مبلغ ترس، به عامل امید بدل می شدند. و

4. در باره بدیل و ویژگی‌ها و راه‌کارهایش، بطور مستمر نوشته و گفته‌ام و کتاب «رهبری در مردم سالاری» نیز در دست انتشار است. در این‌جا، خاطر نشان می‌کنم که بدیل باید خویشتن را توانمند کند به دوکار:

الف. الگو شدن به یمن بکاربردن اندیشه راهنما در زندگی و نماد ایستادگی بر حق و زیستن و رشد کردن در استقلال و آزادی گشتن و

ب. ارتباط برقرارکردن با نیروهای محرکه تحول در جامعه امروز ایران. درگسترش عرضی نیز کوشیدن، بشرط آن که او را از کار اصلی باز ندارد، می تواند بی فایده نباشد. و

5. بدین سان، وقتی محل عمل بدیل، بطور قطع، بیرون از رژیم و مستقل از قدرتهای انیرانی، بنابراین، بطن جامعه مدنی گشت، ترس از آینده که چون با ترسهای دیگر جمع شده است عامل بازدارنده از جنبش گشته است، جای خود را به شجاعت و امید می دهد و امید، با امیدهای دیگر جمع می شود و عامل زایل کننده ترسها و بیشتر کردن شجاعت ورود در ابتلی و برانگیزنده به جنبش می شود. این تغییر اساسی نیاز دارد به زدودن ترسها که بخش عمده‌ای از آنها نیز وهم هستند. و

6. تشکیل هسته ها در درون و بیرون مرزها و ترتیب جلسه های بحث های آزاد با هدف قابل مشاهده کردن واقعیت ها همان سان که هستند و از میان برداشتن مرزها و آسان کردن همکاریها. و

7. شناسائی قواعد خشونت‌زدائی و بکاربردن آنها در هر سطح که بکاربردنشان ممکن است: در سطح  خانواده، در سطح هسته ها و محیط های کار و در اجتماع های کوچک و بزرگ.

8. بازنایستادن از تبلیغ برنامه برای تغییر در هر چهار بعد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی. و

9. تبلیغ اصل «تغییرکن تا تغییر دهی» و شرکت دادن ایرانیان در تغییر نظام اجتماعی، بنابر این، ماهیت دولت. در هر سطح که امکان دارد: در سطح خانواده، در سطح هسته ها که تشکیل داده می شوند، در مدرسه و دانشگاه، در محیط های کار. و

10. بنابر این که جنبش همگانی از وجدان همگانی فرمان می برد، غنی کردن وجدان همگانی با بکاربردن راه کارهای بالا و نیز غنی کردن وجدانهای تاریخی و وجدان اخلاقی و وجدان علمی، ضرور است.

   

     راه کارهای پیشنهادی، در واقع، واجد نظر من نسبت به پیشنهادهای آقای احمد گرامی نیز هستند. اما نوشته دراز شد و بررسی تفصیلی نظرها و پیشنهادهای او را به فرصتی دیگر باز می نهم.

 

آبان 1393

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید