شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین بهتازگی برای «پخشان عزیزی»، زندانی سیاسی کُرد محکوم به اعدام، پرونده جدیدی باز کرده است؛ اتهام «آشوب در زندان» در ارتباط با انتخابات ریاستجمهوری. اما اطلاعات رسیده به «ایرانوایر» نشان میدهد که پخشان نه اهل آشوب است و نه «باغی» که با آن اتهام در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شده است. برعکس،«زینب بایزیدی»، فعال زنان، زندانی سیاسی سابق و دوست دوران دانشجویی پخشان، به ایرانوایر گفته که پخشان روحیهای بسیار حساس و تن و جانی ظریف دارد و طرح این اتهام برای او که برای کمک به زنان خشونتدیده در کردستان سوریه در زمان حمله داعش به آنجا رفته بود، برای جمهوری اسلامی که میگوید با داعش مبارزه کرده، «بی آبرویی» است.
پخشان عزیزی کیست و چرا به اعدام محکوم شده است؟
پخشان عزیزی ۳۹ ساله است، فعال زنان کُرد اهل مهاباد. او در رشته مددکاری اجتماعی از دانشگاه «علامه طباطبایی» تهران فارغالتحصیل شده و پیشاز اینکه در مرداد۱۴۰۲ در خانه پدر و مادرش در شهرک «خرازی» تهران بازداشت شود، «مددکار اجتماعی داوطلب» بوده است.
خانم عزیزی پس از حدود یک سال بازداشت موقت، ۳مرداد۱۴۰۳ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست «ایمان افشاری»، با اتهام «بغی» یا به زبان ساده مبارزه مسلحانه علیه حکومت اسلامی، به اعدام و چهار سال زندان محکوم شده است.
زینب بایزیدی، دوست دوران دانشجویی و رفیق ۲۰ ساله پخشان میگوید که این اتهام کذب است و پخشان اصلا روحیه دست به اسلحه بردن را نداشته و ندارد. او میگوید که این زن جوان سالها در ایران، کردستان عراق و کردستان سوریه «روژآوا»، در زمینه عدالت جنسیتی فعالیت کرده و در ایران برای توقف خشونتهای جنسیتی مانند ناقصسازی جنسی دختربچهها، موسوم به «ختنه زنان»، پژوهش و تسهیلگری میکرده است.
یک شخص نزدیک به خانم عزیزی که نخواسته نامش فاش شود نیز به ایرانوایر گفته که او برای مقطعی در هفتهنامه «پیام کردستان» مینوشته و در اوایل دهه ۱۳۹۰ نیز بهصورت قراردادی با بهزیستی مریوان کار میکرده است.
بایزیدی که خود نیز سالها بهدلیل فعالیت مدنی، ازجمله عضویت در «کمپین یک میلیون امضا» برای تغییر قوانین تبعیض آمیز جنسیتی در زندان بوده و هماکنون ساکن آلمان است، درباره فعالیتهای پخشان پیش از خروج از ایران، به ما میگوید: «پخشان همیشه خیلی پرجنبوجوش بود و هست، واقعا بهدنبال تغییر بود. ایدههایی داشت که بتواند از راههای مختلف و از طریق همین ارگانهای دولتی مثل بهزیستی آنها را پیش ببرد. میخواست برای زنان و کودکان در سطح جامعه کاری انجام دهد.»
او ادامه میدهد: «یکی دو بار من را هم با خود به اداره بهزیستی برد برای اینکه ایدههایش را برای مسوولان آنجا مطرح کند، اما ایدههایش را میدزدیدند، یا آنقدر تغییرش میدادند که دیگر ایده او نبود. میخواهم بگویم که میخواست از همان کانالهای موجود وضع زنان را بهبود ببخشد، اما نمیگذاشتند.»
زینب بایزیدی میگوید که او و پخشان چند کار مشترک تحقیقاتی هم با هم در زمینه کودکانی که روی مین رفته بودند و زنانی که براثر خشونت خانگی مجبور به خودسوزی میشدند، انجام داده بودند: «یک گروهی بود که روی ناقصسازی جنسی دختران کار میکرد و ورکشاپهایی را هم برگزار میکرد. پخشان در آن ورکشاپها هم حضور داشت.»
اشاره او به فعالیت پخشان عزیزی با گروه مردمنهادی بود که در سال ۱۳۸۷، بهصورت قانونی درباره ختنه دختران پژوهش و آگاهیبخشی میکرد. ختنه دختران، یکی از اشکال عریان خشونت مبتنی بر جنسیت است که سازمان ملل متحد نیز روز ۶فوریه را بهنام «عدم هرگونه مدارا با مثلهکردن جنسی زنان» نام نهاده است.
مرز برای دغدغههای پخشان بیمعنا بود
پخشان عزیزی یک بار دیگر نیز در آبان۱۳۸۸ بازداشت شده بود. او در یک تجمع دانشجویی در دانشگاه تهران در اعتراض به اعدام «احسان فتاحیان»، جوان ۲۷ ساله متهم به عضویت در «کومله»، بازداشت شد.
پخشان چهار ماه را در بازداشت موقت بود و سرانجام با قرار وثیقه صد میلیون تومانی از زندان اوین آزاد شد. دادگاه او را به شش ماه حبس تعلیقی محکوم کرد. او در سال ۱۳۹۳ به گفته یک شخص مطلع، بهصورت قانونی ایران را به مقصد کردستان عراق ترک کرد.
براساس اطلاعاتی که پیشاز این به دست «رادیو فردا» رسیده، مصداق اتهام بغی برای پخشان عزیزی، «حضور در روژآوا/کردستان سوریه» عنوان شده؛ اتهامی که خود پخشان نیز در نامهای که اواخر تیر از زندان بیرون فرستاد، به آن اشاره کرده است.
زینب بایزیدی، دوست قدیمی پخشان میگوید: «همیشه دغدغه زنان را داشته و دارد که تغییر ایجاد کند. بنابراین، وقتی در سطح یک جغرافیای سیاسی این تغییر را نتوانست ایجاد کند یا به او اجازه ندادند، چون سرکوب و تبعیض زیاد است، پخشان از مرزها عبور کرد و در جایی که بیشتر به او نیاز بود، جایی که درد و رنج مردم در زمان حمله داعش به نسبت ایران بیشتر بود، به آنجا رفت؛ چون باور داشت و دارد که سرنوشت همه انسانها به هم گره خورده است.»
حکم اعدام برای خانم عزیزی بهخاطر حضور در روژآوا درحالی مطرح شده که در زمان حمله داعش به کردستان سوریه در اواسط دهه ۱۳۹۰، «یگانهای مدافع خلق»، «یگانهای محافظ زنان» و سایر گروههای نزدیک به «پکک»، حزب کُرد مخالف دولت ترکیه که با این گروه اسلامگرای تروریستی میجنگیدند، اغلب از سوی ایالات متحده، روسیه، دولت «بشار اسد» و حتی خود جمهوری اسلامی مورد حمایت بودند.
بااینحال، منابع ایرانوایر تاکید کردهاند که او عضو «پکک» و شاخه ایران این حزب، یعنی «پژاک» نبوده است. خود پخشان نیز در نامهاش قبلا نوشته بود که برای کار داوطلبانه مددکاری آنجا بوده و خطاب به بازجوهایش پرسیده «آیا هرکه آنجا است، عضو گروهک پکک است؟»
زینب بایزیدی که خود جایزه «دانیله پو» برای دفاع از حقوقبشر و تلاش برای تعالی ارزشهای صلحآمیز را از ایتالیا دریافت کرده، با تاکید بر اینکه پخشان هرگز حتی در روژآوا هم فعالیت مسلحانه نداشته و در آنجا به زنان زخمخورده از داعش کمک میکرده، میگوید: «به روحیه پخشان که وجودش پر از احساسات است نمیخورد که دنبال اسلحه باشد. اهل آواز و موسیقی است. یک بار برای من از وضعیت مردم روژآوا تعریف میکرد و میگفت باور کن فقط گریهام میگرفت، نمیتوانستم جلوی گریهام را بگیرم. میخواهم بگویم که از لحاظ احساسی این قدر درد و رنج مردم رویش تاثیر میگذارد.»
یک منبع آگاه نیز با تاکید بر همین موضوع، به بخشی از نامه پخشان برای دوستش اشاره کرده و میگوید: «در نامه نوشته بود کار در روژآوا و بەصورت داوطلبانه بسیار جذاب و لذتبخش است، کمک بە زنان و کودکانی، کودکانی کە از چنگال داعش رهایی یافتەاند و بسیاری مورد تجاوز قرار گرفتەاند.»
روحیهشان بالاست
فرد مطلعی که با ایرانوایر گفتوگو کرده میگوید که پخشان فردای روزی که برایش حکم اعدام صادر کردند، طبق روال همیشه سرِ بازی والیبال حاضر شده و روحیه بسیار خوبی دارد.
زینب بایزیدی نیز حکم اعدام صادره برای پخشان و «شریفه محمدی»، فعال کارگری ساکن رشت و احتمال صدور اعدام برای «وریشه مرادی»، فعال زنان کُرد را، انتقام از زنان و کارگران توصیف و میگوید که این دو گروه، کسانی هستند که جمهوری اسلامی از آنها ضربه خورده و نمیتواند ساکتشان کند. او تاکید میکند که نامههای این زنان از زندان خود نشان از روحیه بالا و اعتقاد عمیق این زنان به مبارزه برای عدالت دارند.
اشاره این فعال زنان و زندانی سیاسی سابق به نامههایی است که اخیرا پخشان عزیزی و وریشه مرادی از زندان اوین به بیرون فرستادهاند. خانم عزیزی در نامه خود که اواخر تیر سال جاری تحتعنوان «کتمان حقیقت و آلترناتیو آن» منتشر شده، نوشته بود که «بارها در بازجویی به دار میکشیدندم. ۱۰ متر به قعر زمین فرو میبردند و باز بیرون میآوردند و سرخورده و شکستخورده اجتماعی قلمدادم میکردند.»
او در این نامه، «مشارکت حداکثری مردم در حل مسائل جامعه» را «انسجام اجتماعی و راه برونرفت از بحران» خوانده و گفته بود: «این عین زندگی با علم زن است که تحقق دموکراسی به تحقق آزادی منجر خواهد شد.»
مدتی بعد نیز و ریشه مرادی که خود در خطر صدور حکم اعدام قرار دارد و دادگاه او با اتهام «بغی» در جریان است، در اعتراض به صدور حکم اعدام شریفه و پخشان نوشت: «داعش سر میبُرد، جمهوری اسلامی سر به دار میکشد.» او که برای اعتراض به این احکام از شرکت در دومین جلسه دادگاه خود که قرار بود یکشنبه ۱۴مرداد۱۴۰۳ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران برگزار شود خودداری کرده، نوشت: «چرا مبارزه با نیرویی تروریستی همچون داعش، همتراز و همردیف جنگ علیه جمهوری اسلامی قلمداد میشود؟! پس ادعای جمهوری اسلامی مبنیبر مبارزهاش با داعش در کجای تاریخ قرار میگیرد؟!»
زنی که گل خشک لای دستمال گردنش گذاشت و هدیه داد
پخشان درحالی به مبارزه مسلحانه علیه حکومت اسلامی متهم و به اعدام محکوم شده، که دوست دیرینه او میگوید او از نظر بدنی بسیار ظریف است. خانم بایزیدی به آخرین هدیهای که از پخشان گرفته اشاره میکند و میگوید: «آخرین بار که پخشان برای من کادو فرستاده بود، دستمالی بود که دور گردنش میبست. پرش کرده بود از غنچه گل رز، غنچهها را خودش خشک کرده بود.»
او ادامه میدهد: «وقتی باز کردم و غنچهها را دیدم، یک دفعه دلم ریخت. انگار پیغامی داشت. انگار که میدانست خطر در انتظارش است.» او با تاکید بر اینکه روحیه پخشان خیلی لطیف است، میگوید: «ولی بااینحال مقابل اینهمه شکنجه ایستاده است. پخشان از لحاظ جسمانی خیلی ضعیف است. ببینید جمهوری اسلامی چقدر بیرحم است و او چقدر از نظر روحیه قوی است که چند بار در مقابل اعدام مصنوعی و اینهمه شکنجه طاقت آورده است.»
پخشان عزیزی در مرداد۱۴۰۲ وقتی بعد از ۱۰سال برای دیدن خانوادهاش به منزل پدر بیمار و مادرش بازگشته بود، نیمهشب با یورش ۲۰ مامور مسلح بههمراه چهار عضو خانوادهاش، ازجمله پدرش که آن زمان بهتازگی غده سرطانی در ریهاش را جراحی کرده بود و خواهرزاده ۱۶ سالهاش که ماموران سلاح روی سرش گرفته بودند، بازداشت شد. سه تن از اعضای خانواده خانم عزیزی، ازجمله پدرش، هریک به یک سال زندان محکوم شدهاند.
حقوق شما
«موسی برزین»، حقوقدان و مشاور حقوقی ایرانوایر میگوید که شرایط وارد کردن اتهام بغی براساس ماده ۲۸۷ قانون «مجازات اسلامی»، «کاملا مشخص و بسیار سخت است.»
او توضیح میدهد که تفسیری که از این ماده مطرح میشود این است که یک گروه مسلح خیلی سازمانیافته بیایند در سطح شهر و تیراندازی و قتل و کشتار کنند. به گفته این وکیل حقوقبشری، ممکن است فردی عضو حزبی باشد، ولی باید مشخص شود که قیام مسلحانهای که موضوع ماده ۲۸۷ است، انجام شده یا نه. انجام کار مددکاری یا حتی حمایت از یک گروهی که ممکن است حتی فعالیت مسلحانه داشته باشد، نمیتواند به هیچوجه بغی محسوب شود.
موسی برزین تاکید میکند: «در اکثر پروندههایی که اتهام بغی مطرح است، متاسفانه دادگاهها مشخص نمیکنند که چه اتفاقی افتاده و قیام کجا صورت گرفته و این شخص که باغی است چه نقشی در آن قیام داشته است و چه سلاحی استفاده شده و منجر به چه اتفاقی در جامعه شده است.»
او در پایان میگوید:«بنابراین، صرف اینکه فرد فعالیت سیاسی و یا حتی نظامی داشته، نمیتواند بغی باشد؛ باید شرایط مشخص شود. شاید در قالب جرایم دیگری بتوان آن را بررسی کرد، ولی شرایط بغی مشخص است و خیلی هم سخت است.»
.
ایران وایر-رقیه رضایی