سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (108 )
● کشفیات تورنگ تپه و تقسیم یافتهها
تلگرامی در تاریخ 8 جولای 1931 از طرف وولسین به جی. سی. نیکولز از موزه کانزاس سیتی از طریق سفارت آمریکا در تهران (با رونوشتی به هوراس اچ. اف. جین از موزه دانشگاه فیلادلفیا) ارسال شد که از کشفیات مهمی در تورنگ تپه گزارش میداد: «این فصل در استرآباد سپری شد. تابستان در تهران بر روی یافتهها کار خواهیم کرد و امیدواریم که اولین سری یافتهها قبل از اکتبر، هنگامی که میخواهیم حفاری را از سر بگیریم، فرستاده شود. کاوشها نشان میدهد که شهر مهمی از دوران برنز با پرستشگاه یا قلعه نظامی بزرگی که اجساد زیادی در آن دفن شده، سفالینههای سیاه ظریف و مجسمههای کوچک از الهههای مؤنث در این منطقه وجود دارند. این یافتهها به صورت تخمینی متعلق به هزار تا سه هزار سال پیش از میلاد مسیح و به احتمال زیاد منسوب به سومریان است. میتوان قول مساعد داد که یافتههای شگفتانگیزتری در بناهای اصلی یافت شوند. گدار این یافتهها را از نظر موزهای منحصر به فرد و ذیقیمت تلقی کردهاست. با یک حساب سرانگشتی تجاری ارزش این یافتهها بیش از ده هزار دلار از اعتبار تخصیصی امسال را پوشش خواهد داد. در آینده نزدیک گزارش کاملی همراه با عکس خواهم فرستاد. کاوشهای عمیقتر به سالهای متمادی کار نیاز دارد… بیست هزار دلار بودجه سالانه که شامل حقوقها نیز میشود نیاز خواهد بود.»
یافتههای وولسین، هارت را هیجانزده کرده و باعث شده بود خود هارت نیز به اندیشههای خلاقی در زمینه باستانشناسی دست یابد: «هیجانانگیزترین پیشبینی در مورد کاوشهای بیشتر این است که احتمالاً بزرگترین بقایای ساختمانی یافت شده، پایه یک زیگورات سومری است. من اطلاع دارم که تاکنون هیچ زیگوراتی خارج از دره دجله – فرات یافت نشدهاست. به نظر میرسد زیگورات بنایی باستانی و جایگزین مکانهای خاص عبادت مردم روستایی در ارتفاعات بودهاست. این مردم در حدود سه تا پنج هزار سال پیش از میلاد مسیح از ارتفاعات ایران به دشتهای مسطح و آبرفتی بینالنهرین آمدند. برای این حدس مدرکی مستند وجود دارد اما آنچنان مبهم است که دکتر وولسین حتی آن را برای رؤسای خود در آمریکا هم روشن نکردهاست. وولسین از من و آقای گدار مشخصاً خواسته است که این مطلب را فعلاً در مجامع عمومی مطرح نکنیم… مجسمههای کوچک پیدا شده از یک الهه احتمالاً از دیدگاه نمادهای مذهبی با الهه برهنه بابل مرتبط هستند. البته، سبک هنری اشکال، تقریباً تازه و از نمونههای مشابه در بابل عالیتر است.»
اولین تقسیم یافتهها بر اساس قانون جدید آثار باستانی در 18 سپتامبر 1931 بین وولسین به عنوان نماینده موزه دانشگاه فیلادلفیا و موزه کانزاس سیتی و گدار به عنوان نماینده ایران صورت گرفت. با توجه به این که اولین بار بود که تقسیم یافتهها بر اساس این قانون صورت میگرفت، توجه زیادی برانگیخته شد. در تقسیم یافتهها حق دولت ایران مبنی بر انتخاب ده شئ ویژه اعمال نشد.
کلاً 181 شئ برای تقسیم وجود داشت: «اقدامات اولیه را، اگر بتوان چنین گفت، دکتر وولسین و آقای گدار انجام دادند. در کارگاه دکتر وولسین، یافتهها به دقت به دو بخش تقسیم شدند و در هر قسمت اشیایی قرار گرفت که ارزش تقریباً یکسانی داشتند. مجسمههای کوچک الههها، تزیینات و سفالهای یافت شده، سفالهایی از دورههای مختلف و غیره. در مورد هر یک از این مجموعهها سعی شده بود که تا جای ممکن تقسیم عادلانهای صورت پذیرد. نتیجه کار به گونهای بود که نه دکتر وولسین و نه موسیو گدار توانایی انتخاب یکی از این دو قسمت را نداشتند…
به این ترتیب پس از تقسیم اولیه، این دو بخش به وزارت معارف منتقل شدند که دفتر آثار باستانی زیرمجموعه این وزارتخانه بود. در آنجا به وزیر معارف حق انتخاب یکی از این دو قسمت داده شد. او بدون کوچکترین تردیدی پذیرفت که این دو قسمت از ارزش یکسانی برخوردارند، نتیجتاً پیشنهاد شد که تصمیم از طریق قرعهکشی گرفته شود. همکار او وزیر طرق و شوارع اتفاقاً در آنجا حاضر بود و او مسئول این قرعهکشی مهم شد.»
حفاری وولسین در تورنگ تپه در 2 نوامبر 1931 تعطیل شد. کشفیات حاصل از حفاریها در فصل دوم، نتایج کشفیات قبلی را «تأیید و تقویت کرد» و اطلاعات بیشتری در مورد سطح فرهنگ و تمدن در اختیار نهاد و نیز منجر به «گرد آمدن مجموعهای تقریباً دو برابر آنچه در ماه ژوئن گردآوری شده بود گردید که اشکال جدید متعددی در آنها یافت میشد.» در مورد تقسیم یافتهها: «تقسیم یافتههای جدید فوراً به همان شکل یافتههای بهار و به ترتیبی که در گزارش دوم از گزارشهای ذکر شده در بالا آمدهاست صورت گرفت.»
وولسین ایران را در 19 نوامبر 1931 ترک کرد. او که فعالیتهایش از طرف موزه کانزاس سیتی با حمایت مالی مؤسسه ویلیام راکهیل نلسون تراست صورت میگرفت، امیدوار بود که بتواند برای ادامه کاوشها از نلسون تراست سرمایهای دریافت کند: «فکر میکنم بیست هزار دلار مبلغ مناسبی برای انجام فعالیت رضایتبخش در سال آینده خواهد بود. هرتسفلد و گدار هر دو از کار وولسین بسیار ممنون بودند و امید داشتند که فعالیتهای او ادامه پیدا کند. البته وولسین نتوانست موزه کانزاس را برای ادامه فعالیت در ایران متقاعد کند و کمی بعد از بازگشتش به آمریکا مجبور شد که روابطش را با دانشگاه پنسیلوانیا و نتیجتاً کارش را در ایران قطع کند.
در پاییز 1931 خبر داده شد که هیأتی سوئدی به نمایندگی محقق مشهور، پرفسور آرن جایگزین او خواهد بود. آرن مشغول حفاری در منطقهای از استرآباد در نزدیکی محل حفاری وولسین بود. هارت گزارش میدهد: «مشخص شدهاست که پرفسور آرن در تلاش است ارتباطی بین بقایای فرهنگی عصر برنز در آن منطقه و آنچه پرفسور پامپلی از دانشگاه هاروارد با کمک مالی مؤسسه کارنگی، در آرنو در نزدیکی عشق آباد واقع در ترکستان روسیه در سال 1904 کشف کردهاست پیدا کند.» یافتههای آرن متعلق به همان دوره از عصر برنز و «همان ویژگیهای کلی بودند که وولسین کشف کرده بود.» ولی روابط او با مقامات محلی خصمانه بود و این منجر به مجموعه شکایاتی علیه او از جانب فرمانده نظامی منطقه و حتی کنسول شوروی گردید: «چون از روسهای سفید به عنوان دستیار کمک گرفته است و مقامات ایرانی و روسی هیأتهای عکاسی آنها را در میان قبایل ترکمن ساکن مرز دیده و به آنها مشکوک هستند.»
● کاوش در دامغان
اریک اشمیت در 7 ژوئن 1931 از عراق بازگشت و یک هفته بعد با دستیارانش به دامغان رفت. قرار بود که هیأت از «نیروی صد و پنجاه کارگر محلی بهره بگیرد و زمان حفاری تا مهر یا آبان ادامه یابد.» هارت، اشمیت را این گونه دیده بود: «با توجه به این که ممکن است مخالفتهایی با انتخاب یک غیرآمریکایی به عنوان مدیر یکی از اولین فعالیتهای ایرانیان در تحقیقات باستانشناسی در ایران صورت گرفته باشد، خوشحالم به اطلاع برسانم که هم برداشت شخصی من از دکتر اشمیت و هم برداشت کسانی که با آنها در مورد او صحبت کردهام بسیار مثبت است. او هم از نظر علمی و هم عملی از قابلیت بالایی برخوردار است و رفتاری شایسته و محبتآمیز دارد. او برای بررسی امکان کشفیات جدیدی که هیأت اکتشاف پیشنهاد کردهاست مانند کودکان سر از پا نمیشناسد.»
چهار گمانهای که اشمیت در قلعه داخل شهر دامغان زد، نشان داد که مکان حفاری شده، منطقه صددروازه، پایتخت پارتیان نبودهاست. اگرچه اشیای جالب توجهی کشف شدند، که همه متعلق به دوره پس از اسلام بودند. اشمیت مکان کاوشها را به حصارتپه در سه مایلی جنوب شرقی شهر تغییر داد. حصارتپه 1500 فوت طول و 1000 فوت عرض داشت و ارتفاع آن به حدود 60 فوت میرسید. صد و پنجاه نفر برای این کاوشها استخدام شده بودند. کانالهای اکتشافی نشان میداد که این مکان از نظر سفالهای عصر برنز غنی است. بعلاوه، تاکنون بیش از بیست مقبره پیدا شده که در آنها سفالینههای سیاه دستساز متعلق به دورهای نامعلوم وجود دارد و در یکی از آنها فرمانده نظامیای از عصر برنز همراه با ظروف مرمری و نقرهای و سلاحهای مسی با طراحی جالب دفن شدهاست. با وجود این که این یافتهها قطعاً متعلق به پیش پارتی هستند، احتمالاً مورد توجه خاص موزه دانشگاه پنسیلوانیا قرار میگیرند، چون تحقیقات بعدی احتمالاً ارتباطی بین این یافتهها و یافتههای دکتر وولسین در حین آخرین کاوشها در تورنگ تپه نزدیک استرآباد نشان خواهد داد.
به این ترتیب دکتر اشمیت در حالی که منتظر دستورهای بعدی مقامات موزه است، تصمیم دارد که کاوش را در حصارتپه و در همین حال حفاریهای اکتشافی را در تپههای کوچکتر اطراف دنبال کند.» در اواخر سپتامبر 1931، روزنامههای ایران خبر از کشف بنایی ساسانی نزدیک حصارتپه به دست اشمیت دادند. حفاریهای بنا هنوز به پایان نرسیده بود ولی تا همان زمان تصاویری از گراز، گوزن نر و انسان و نیز طرحهای هندسی و گلدار متعلق به همان دوره کشف شده بود.
«اشیایی که اهمیت ویژهای داشتند، نمونههایی از وسایل زینتی چندرنگ بودند. بعلاوه، مقادیر زیادی گچبریهای تکه تکه شده در همان نزدیکی قرار داشت، که این احتمال را به ذهن متبادر میکرد که ستونهای بنا، احتمالاً کتیبههای آذین شده داشتهاند. دکتر اشمیت اطمینان داده است که گزیدهای از این آثار که در آنها هنر و هنرمندان عصر ساسانی به شیوهای بینظیر نشان داده شدهاند، جزیی از یافتههایی باشد که تا اوایل دسامبر به تهران میآورد تا با دولت ایران تقسیم کنند.» پس از تقسیم یافتهها، اشمیت سفری به مناطق کاوش در عراق داشت و قرار بود که پس از تعطیلات کوتاه کریسمس در اوایل 1932 به دامغان برگردد.
پس از شروع اولین دوره کاوشها در نوامبر 1931، «چهار کامیون بزرگ برای حمل یافتهها به تهران نیاز بود و فقط یافتههایی از دامغان منتقل میشد که ارزش باستانشناسی آنها شناخته شده بود.» یافتهها پس از رسیدن به تهران به وزارت معارف فرستاده شدند، در حالی که طبق برنامه قرار بود که به خانه بزرگی که اشمیت اجاره کرده بود منتقل شوند. دلیل چنین تغییری در برنامه این نبود که دولت به اشمیت و شرکت او اطمینان نداشت، بلکه بیشتر به این دلیل بود که مقالهای در روزنامه به چاپ رسیده بود که در آن موضوع اجازه به خارجیان برای خروج میراث باستانی از کشور مطرح شده بود و بردن این اشیا به وزارت معارف برای رفع اتهام بیتوجهی به آثار باستانی بود.
در مقالهای که در 3 دسامبر در روزنامه شفق سرخ به چاپ رسیده بود، به «تقسیم» آثار باستانی و خروج آنها از کشور حمله شده بود. درخواست نویسنده این بود «ما به نام خدا، وجدان، ایران، تاریخ، نیاکان، بناهای کهن و شکوه هخامنشیان و ساسانیان از اعلیحضرت استدعا داریم که توجه ویژهای به این مسئله معطوف داشته و مانع از خروج آزادانه یادگار نیاکان و گنجینههای تاریخی ما شود، گنجینههایی که در هیچ جای جهان یافت نمیشوند.
ما از اعلیحضرت تمنا داریم که از تقسیم این گنجینهها با «پیمانه» [وسیلهای برای اندازهگیری اشیا اعم از مایع یا جامد]٭ و پود [مقیاس وزن روسی] مانند چغندر و هویج جلوگیری کند. این باور ما و هر ایرانی وطنپرستی است که هزاران بار بهتر است این اشیا در زیر خاک بمانند – همانگونه که هزاران سال بودهاند – تا این که مانند هویج و شلغم از زمین بیرون آورده و تقسیم شوند و زینتبخش موزههای خارجی گردند. ما آنچه وظیفه خود میدانستیم انجام دادیم و اکنون از شاهنشاه که وارث واقعی تاج و تخت هخامنشیان و ساسانیان است میخواهیم که از افتادن باقی مانده یادگار نیاکان ما به دست اجانب که در نتیجه اهمال دیگران رخ میدهد جلوگیری کنند.»
نظر هارت در مورد سرمقاله روزنامه این بود: «من همواره منتظر چنین حملاتی به فعالیتهای خارجی در ایران بودهام و گاه تعجب میکردم که چرا تا حالا حملاتی به باستانشناسان ما نشدهاست. حدس طبیعی من این است که این اتفاق چیزی جز فوران میهنپرستی، آن هم به صورتی زننده نیست که برای فعالیتها و خدمات مفید خارجیان در این کشور مزاحمت ایجاد میکند.» هارت، غارت میراث ایران را آشکارا «خدمتی مفید» به کشور ارزیابی کردهاست. او با توجه به این که مطمئن بود حمله مطبوعاتی «امری جدی نیست» گزارشش را به این شکل به پایان میبرد: «در پایان باید اشاره کنم که نه فقط موزه دانشگاه پنسیلوانیا از نتیجه کار خشنود خواهد شد، بلکه باستانشناسان آمریکایی از تعدد و ویژگیهای کشفیات، به خصوص اشیایی که از سنگ مرمر ساخته شدهاند شگفتزده خواهند شد.»
تقسیم یافتههای دامغان در مارس 1932 انجام شد. اشمیت پس از سه ماه که صرف «گردآوری یافتهها» کرد، اعلام کرد که برای تقسیم آنها آماده است: «در نهایت همه یافتهها برای تقسیم آماده شدند. اتاق کار بزرگی در ساختمانی که متصل به بخش آثار باستانی وزارت معارف بود، به یافتهها اختصاص داده شد و مانند یک موزه به زیبایی تزیین شد. راهی که از وسط این اتاق میگذشت، همه یافتهها را با توافق دکتر اشمیت و موسیو گدار به دو قسمت تقسیم کرده بود که ارزش مشابه داشتند و پس از سه روز که در خلال آنها افراد علاقهمند از نمایشگاه یافتهها دیدن کردند، تیمورتاش وزیر دربار شخصاً قرعهکشی را انجام داد.»
روز پس از تقسیم، گدار به شوش رفت تا یافتههای هیأت فرانسوی را که در زمستان سال گذشته یافته شده بودند تقسیم کند. اشمیت با هدف تحقیقات باستانشناسی به جنوب ایران رفت: «باید اضافه کنم که پس از بازگشت دکتر اشمیت از جنوب و بستهبندی نهایی اشیای تقسیم شده و فرستادن آنها به آمریکا، هیأت برای حفاری در کل تابستان و ابتدای پاییز به دامغان باز خواهد گشت. با توجه به این که تاکنون یک کاخ متعلق به دوره پارتیان پیدا شده، امید و انتظار زیادی میرود که به کشف منطقه صددروازه نائل آییم.» اشمیت و دستیارانش پس از سفری که به جنوب داشتند به تهران بازگشتند: «پس از بازگشت آنها، نیمی از یافتههای آخرین دوره کاوش در دامغان به وسیله مقامات گمرک مرکزی بستهبندی و ممهور و به آمریکا فرستاده شد؛ این بستهها تا حدود چهار ماه دیگر به فیلادلفیا میرسد.»
در 15 مه 1932 اشمیت و هیأت همراه به قصد از سرگیری کاوشها، دامغان را ترک کردند. امیدها و انتظارات زیادی برای سال دوم حفاریها وجود داشت. در گزارشی که در بالا ذکر شد، هارت از کشف بنایی ساسانی در دامغان خبر داد. گرچه به گزارش جورج وادزورث، اینک گدار و اشمیت هر دو عقیده داشتند که این بنا کاخی پارتی است. نقشه همکف بنای کشف شده نشان از نفوذ عمیق فرهنگ یونان دارد «که عقیده بر این است که فرهنگ و تمدن پارتی تا حدود زیادی بر مبنای آن شکل گرفته است»؛ دو سکه که بر روی آنها «بیشک نشانههای دوره پارتیان (احتمالاً عصر مهرداد چهارم) حکاکی شدهاست؛ و طرحهای گچبری غنی، یافتههایی هستند که نتایج اصولی جدید بر مبنای آنها شکل گرفتهاند… در گچبریهای دامغان، چیزی بیش از آنچه که تاکنون تصور میشد که منشأ هنر خلاق شکلهای دوره ساسانی باشد، وجود دارد. اکنون با کنار هم گذاردن این شکلها و اشکال دیگری که در هنر ساسانی استفاده نشدهاند، مشخص میشود که منشأ آنها قدیمیتر است.»
روزنامه ایران به تاریخ 19 ژوئن 1932از کشفیات جدیدی خبر میدهد که اشمیت در دامغان انجام داده است: «دکتر اشمیت، مدیر هیأت باستانشناسی آمریکایی که در حال حاضر مشغول کاوشهایی در حصارتپه (دامغان) است، مقادیر زیادی از سفالهای عصر مس و بقایای جالب توجهی از دوره ساسانیان کشف کردهاند. راهآهن کوچکی در این منطقه احداث شده و صدها کارگر در این مکان مشغول کار روزانه هستند.»
هارت همچنین مینویسد: «دکتر اشمیت پس از اطلاع از نتایج حفاریها، بسیار خوشحال شد. جالبترین یافته، خانهای متعلق به میانه عصر مس بود که کاملاً سوخته و سپس دست نخورده باقی مانده بود. این خانه به خوبی پاک شده و مورد مطالعه قرار گرفته است. محتوای این خانه، بهترین اطلاعات فرهنگی را در مورد این دوره به ما میدهد. حدود سیصد مقبره دیگر که ظروف رنگآمیزی شده و خاکستری در آنها یافت شده در حفاریهای اخیر به همراه یافتههای ذیقیمت دیگر کشف شدهاست.»
● گزارش اشمیت به موری در مورد اولین دوره کاوش در دامغان
بر اساس گزارش اشمیت به موری، حامی مالی اصلی هیأت مشترک باستانشناسی در ایران، یعنی موزه دانشگاه پنسیلوانیا در فیلادلفیا، علاقهمند به کهنترین دورههای تاریخ فرهنگی ایران بود. دومین موضوع مورد علاقه موزه دانشگاه، یافتن و حفاری صددروازه، پایتخت پارتیان بود. حامی دیگر یعنی موزه هنر پنسیلوانیا فقط به «دوره مسیحی، اواخر پارتیان، ساسانیان و اوایل دوره اسلامی» علاقهمند بود. «علاوه بر دو موزه فیلادلفیا، هیأت مشترک باستانشناسی در ایران حامی سومی هم داشت. بیوه ویلیام بویس تامپسون – حامیای که بنا بر گفته اشمیت «به طور کلی به باستانشناسی علاقه داشت.»
او حمایت مالی هیأتهای کاوش قبلی اشمیت در صحراهای آریزونا را هم بر عهده داشت. هرتسفلد پیشنهاد داده بود که برای یافتن پایتخت پارتیان، قلعه داخل شهر دامغان کاوش شود. او برای یافتن بقایای دورههای قدیمیتر، کاوش در حصارتپه را پیشنهاد داده بود. حفاری در قلعه در 22 ژوئن 1931 فقط پنج روز پس از آمدن هیأت اعزامی آغاز شد و تا 18 جولای به طول انجامید. پس از مدت کوتاهی مشخص شد که قلعه، بقایای صددروازه نبوده و در حقیقت یک قلعه نظامی متعلق به دوره پس از اسلام بودهاست: «تعدادی سکه، مهمترین یافتههای کشف شده بودند. آنها میتوانند تاریخ دقیق اشیای مرتبط را نیز نشان دهند. وقتی قلعه خالی شد، گروه بزرگی به کار گماشته شدند تا راهی برای رسیدن به تپه پیش از تاریخ (حصارتپه) احداث کنند و دو روز بعد، اولین حفاری آنها آغاز شد.» برای حفاری در قلعه فقط سی نفر استخدام شده بودند: «ولی تعداد آنها به سرعت با گسترش کاوش در حصارتپه افزایش یافت.»
اشمیت ادامه میدهد: در ابتدا به صورتی پراکنده برای بررسی تپه در قطعاتی مجزا شروع به کار کردیم. پس از دو هفته کار با نیرویی معادل 150 نفر، اطلاعاتی کلی گردآوری کردیم و کاوش بر نقاطی متمرکز شد که از هر نظر پربار بودند. اولین آنها تپههایی بود که ما گورستان آخرین شهر تپه حصار را روی آن یافته بودیم. هم اکنون بیش از صد مقبره در این یک منطقه پیدا شده و با توجه به این که ما تاکنون به عمق وارد نشدهایم، میتوان تصور کرد که چه اطلاعات ذیقیمت و اشیای زیبایی از این مقبرهها میتوان به دست آورد.
تاکنون چهار قبر متعلق به افراد مهم کاوش شدهاند. مقبره یک جنگجو در اینجا تصویر شدهاست. سلاحهای زیبای مسی از جمله یک نیزه، تبر مبارزه، چنگک و کلاه خود یافت شدهاند و ظروف مرمرین که به خوبی پرداخت شدهاند و نیز اشیای تشریفاتی در این مکان یافت شدهاست. مقبره یک دختر ثروتمند در این میان یافت شده که ظروف متعدد نقره، مهره بزرگی از طلا و سنگ لاجورد، گوشوارههای مسی زراندود و غیره در آن یافت شدهاست. همچنین مقبرههایی از شاید یک روحانی؛ و جنگجوی درجه دو که در هر دوی آنها انبوهی از اشیا به میزان تقریباً مساوی وجود دارد. بعلاوه، ظروف زیادی از مقبرههای مردم معمولی، زیورآلات و ابزارهای آن دوره فراهم آمدهاست و نیز بقایای استخوانهای این افراد که مجموعههای اسکلتی کاملی تشکیل دادهاند.
برای موزه هنر، تپه کوچک «خوش ظاهری» در حاشیه تل یافتهایم و نیز یک قلعه یا شاید کاخ ساسانی؛ با لوحهای گچبری شده زیبا که گراز و غیره را نشان میدهند. البته ما همه بنا را برای یافتن هر گونه اطلاعات مفیدی زیرورو کردهایم.
با توجه به حجم عظیم کار، کاوش اصلی باید تا الآن به پایان رسیده باشد. پس از مدت زمان کوتاهی، هیأت اکتشافی یک یا دو تل باقی مانده در دامغان را کاوش خواهند کرد. وزارت معارف با حسن نیت، به ما اجازه آزادی عمل و گمانهزنی در بیشتر بخشهای مهم این میدان را داده است. پس از آن که «تپه مومان» به عنوان آخرین میدانی که میخواهیم بررسی کنیم به پایان برسد، ما برای گمانهزنی اولین لایههای تپه، یعنی لایه سفالهای رنگآمیزی شده، به تپه حصار برمیگردیم. نوع سفال آخرین شهر بزرگ و گورستان آن، خاکستری یا سیاه است. مطالعه تغییرات فرهنگی، سلاحهای آنها و شیوه ادامه حیات این قوم، جالبتوجه خواهد بود.
ماه نوامبر کلاً به فعالیتهای کاوش اختصاص خواهد یافت. در اول دسامبر، ما قصد داریم که به پایگاه خود در تهران بازگردیم؛ مقدمات عرضه و ارائه یافتهها را فراهم کنیم؛ اشیا را به موزه ایران منتقل کنیم؛ و آنهایی را که سهم موزههای فیلادلفیاست به آمریکا بفرستیم.
سپس برای ادامه کاوشهای شهر قدیمی سومری شاروپک به عراق باز خواهیم گشت. در ماه مارس امیدواریم که برای دومین فصل کاوشها به ایران، این سرزمین بکر از نظر باستانشناسی، برگردیم.
● رابطه صمیمانه موری و اشمیت
رابطه نزدیک بین وزارت امور خارجه و تیمهای آمریکایی باستانشناسی که در ایران کار میکردند، در رابطه صمیمانه بین موری، مدیر بخش خاور نزدیک وزارت امور خارجه و اریک اف. اشمیت، مدیر آلمانی هیأت اعزامی دو موزه فیلادلفیا به خوبی منعکس است. نامه اشمیت به موری در 12 سپتامبر 1931 شامل گزارش خلاصهای از کاوشهای دامغان بود و این که: «با توجه به این که سفر مشترک ما به آنکارا، برای من بسیار خاطرهانگیز بود و نیز با توجه به دیدارمان در واشنگتن که به همان اندازه خاطرهانگیز بود، شما مرا با بخش جدیدی از خاور نزدیک آشنا و توجه مرا بیش از پیش به آن جلب کردهاید. این بخش، قسمت شکوهمندی از جهان و بهشتی باستانی است! من مایلم که با شما مرتباً در میان فصلهای کاوش ملاقات کرده و در مورد نتایج کار و تجاربتان با شما صحبت کنم. فقط متأسفم که سفر بعدی من به واشنگتن نمیتواند زودتر از زمستان 1932 باشد. ما قصد داریم که کار را به اتمام برسانیم.»
موری در نامهای در تاریخ 26 اکتبر 1931 به اشمیت از او به خاطر گزارشش تشکر کرده و مینویسد: «من این گزارش را بارها و بارها با دقت زیاد خواندم و قدردانی ویژهام را از مهربانی شما برای نوشتن این نامه اعلام میدارم. خواندن نامه شما واقعاً مرا دلتنگ ایران کرد. هیچ چیز به این اندازه که روزی شما را ببینم و گفتگویی طولانی مانند آنچه در اواخر سپتامبر 1929 داشتیم مرا خوشحال نخواهد کرد.
من بر این عقیدهام که دولت آمریکا به صورت عام و موزه پنسیلوانیا به صورت خاص خشنود خواهند شد که از همکاری شما برای اجرای این تعهد بزرگ حمایت کنند. من امیدوارم که روزی و به طریقی ما بتوانیم به معنای واقعی کلمه، شما را یکی از خودمان بخوانیم.» یک سال بعد اشمیت به موری گزارشی میان فصلی از حفاریهایش در دامغان داد. نامه تشکر موری در 1 نوامبر 1932 به این مضمون بود: «من حقیقتاً از شما سپاسگزارم که برای رساندن این مجموعه عکسها به من خود را به زحمت انداختید. من با توجه و قدردانی زیاد این عکسها را دیدم. خیلی خوب است که جوانی به سن و سال شما تا این حد کارهای مفید انجام داده باشد. من برای شما عمری طولانی و سرشار از فعالیتهای مفید و موفقیتآمیز در زمینه کاریتان آرزو میکنم. برای خودمان نیز آرزو میکنم که به زودی شما را در قالب یک شهروند آمریکایی ببینیم. من اکنون این احساس را دارم که شما متعلق به ما هستید و اگر شما را رها کنیم ضرر بزرگی خواهیم کرد. من به تازگی از سفر جالبی که به مراکش داشتم بازگشتهام. تنها چیزی که میتواند از این سفر برایم جالبتر باشد این است که زمانی شما را در دامغان ببینم و صحبتی طولانی با شما در مورد کارتان داشته باشم. این دیدار انشاءالله اتفاق خواهد افتاد.»
موری در نامهای که در تاریخ 2 نوامبر 1932 به هارت نوشت، نامه تشکر اشمیت را ضمیمه کرد و از هارت خواست: «دکتر اشمیت مطمئناً فرد توانمند و فوقالعادهای است و من صمیمانه آرزو دارم که راهی برای اعطای تابعیت آمریکایی به او بیابیم و در همین حال به او اجازه فعالیت در ایران بدهیم. متأسفانه طبیعت کار او مانع از گذراندن پنج سال در آمریکا میشود، پنج سالی که پیش نیاز اعطای تابعیت به اوست.»
● تقسیم نهایی یافتهها در دامغان
در روزنامه ایران به تاریخ 2 ژانویه 1933 گزارشی از بازگشت هیأتهای باستانشناسی آمریکایی – که در دامغان به مدت دو سال کاوش کرده بودند- به تهران منتشر شده بود: «دکتر اشمیت اکتشافات باستانشناسیاش را در حصارتپه (دامغان) به پایان بردهاست. حدود 70 تا 80 شیء یافت شده به تهران منتقل شده و به وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه تحویل داده شدهاند. در میان یافتهها مجموعه کاملی از اشیای مرمرین، برنزی و سفالی به قدمت پنج هزار سال وجود دارند. همچنین برخی گونههای بسیار ظریف از اشیای طلایی و نقرهای پیدا شدهاند.» هارت در شرحی بر این گزارش نوشت که اشمیت و تیم او در 30 دسامبر به تهران آمدند، «و به همراه آنها چهار کامیون از یافتههایی بود که به خوبی انتخاب و بستهبندی شده بودند. بویژه سفالینهها فوقالعاده بود؛ چون به خوبی نشاندهنده توالی فرهنگی مردمی بود که در دوران باستان در این منطقه از هزاره چهارم پیش از میلاد تا اواخر عصر مس (حدود 1200 پیش از میلاد) زندگی میکردند.
آثار طلایی و نقرهای جالب توجه بودند، ولی زیبایی خاص یا کار استادانهای در آنها مشاهده نمیشد، اما تعدادی قطعههای ساخته شده از مس و مقادیری سنگهای حکاکی شده از ارزش هنری بالایی برخوردار بودند. در مجموع، هیأت اعزامی کار عمیقاً ظریف و ارزشمندی انجام داده بود و یافتههای آنها مایه دلگرمی حامیان مالیشان شد.»
روزنامههای تهران در تاریخ 21 ژانویه 1933 خبر از تقسیم آخرین یافتههای دامغان به دو قسمت دادند. فروغی وزیر امور خارجه، قرعهکشی کرد تا مشخص شود که کدام قسمت به آمریکا و کدام قسمت به دولت ایران تعلق مییابد. شرح هارت از ماجرا این گونه بود: «این طور به نظر میرسید که دکتر اشمیت و دو دستیار آمریکاییش برای مدت نامعلومی در تهران اقامت خواهند داشت. به استثنای تیمورتاش [که در زندان بود] هیچ مقام ایرانیای وجود نداشت که از سوی دولت ایران عمل کند. بالاخره پس از اصرار زیاد دکتر اشمیت، فروغی، وزیر امور خارجه، قرعهکشی کرد و در مورد تقسیم تصمیم گرفت. اکنون دکتر اشمیت مشغول بستهبندی سهم خود برای انتقال به ایالات متحده است. او احتمالاً حدود 17 مارس به نیویورک میرسد.»
اشمیت و دو دستیار آمریکاییاش، دی. دبلیو. لاکهارد از شیکاگو و ای. ال. وایت از فیلادلفیا، تهران را در 4 فوریه 1933 ترک کردند. هارت نتیجه میگیرد: «بیتردید حامیان آمریکایی دکتر اشمیت کاملاً از نتایج مطالعات فرهنگی هیأت اعزامی در مورد تمدن پیش از تاریخ شمال شرقی ایران و یافتههایی که در حال حمل به آمریکا برای نمایش در موزههاست راضی هستند.»
● اکتشاف در ری
اشمیت قبل از ترک تهران بررسی دقیقی از شهر باستانی مهم ری (رگا) در هفت مایلی جنوب تهران به عمل آورد. او با همکاران باستانشناس دیگرش در این زمینه کاملاً همعقیده بود که ری یکی از مهمترین میدانهای باستانشناسی شمال ایران است. شواهد سطحی نشان میداد که شهری مرکزی به وسعت حدود دو تا سه کیلومتر مربع- احتمالاً شامل قلعه و پرستشگاه یا کاخی در نزدیکی چشمه معروف به چشمه علی – وجود دارد: «دکتر اشمیت احتمالاً حاضر است «همه هستی خود را» برای انجام کاوش در سال آینده در چنین میدانی بدهد.
موسیو گدار مدیر فرانسوی آثار باستانی ایران، با این پروژه در کل موافق است و به شرط تأمین منابع مالی مورد نیاز، برای گرفتن مجوز کاوش تلاش خواهد کرد. باید اشاره کنم که یک دوره کامل کاری دو ساله برای کاوشهای باستانشناسی در این میدان نیاز به حدود چهل تا پنجاه هزار دلار دارد.» موزه دانشگاه پنسیلوانیا لحظهای برای درخواست و گرفتن مجوز کاوش در ری درنگ نکرد. درخواست فیلادلفیا در تاریخ 9 مه 1933 فرستاده شد.
دکتر اریک اف. اشمیت درخواست کرده بود که «مجوز قابل تمدید کاوشهای علمی باستانشناسی برای مدت پنج سال در میدان باستانشناسی ری (رگا) در دشت تهران اعطا شود.» این درخواست به نام موزه دانشگاه فیلادلفیا، موزههای هنرهای زیبای بوستون و مؤسسه آمریکایی هنر و باستانشناسی ایران در نیویورک» داده شده بود. هارت در مورد این امتیاز چنین اطلاع میدهد: «این امتیاز «مادرخوانده مهربانی» دارد؛ «فرشته مهربان» تا جایی که من میدانم بیوه ویلیام بویس تامپسون یک خیر فیلادلفیایی است.» به این ترتیب است که موزه هنرهای زیبای بوستون به عرصه ایران وارد میشود.
موافقت رسمی در نامهای به تاریخ 20 آگوست 1933 از وزارت امور خارجه ایران به سفارت آمریکا رسید که در آن آمده بود: «هیأت وزرا با کاوش به مدت پنج سال موافقت کردهاست و این موافقت میتواند تمدید شود.» روزنامه شفق سرخ در تاریخ 23 آوریل 1934 گزارش داد که دکتر اشمیت کاوش در ری را از یک تا دو هفته پیش آغاز کرده و از آن زمان تعدادی سکه و اشیای دیگر در حفاریها به دست آورده. بقایای بناهای دوره اسلامی نیز در حفاریها مشخص شدهاند. در 24 مه 1934 در همان روزنامه این خبر به چشم میخورد: «دکتر اشمیت از چند وقت پیش کاوشهای باستانشناسی را در ری آغاز کردهاست و در طول ماه گذشته، انبوهی سکه، سفالینه و اشیای متعدد کشف شدهاند. در طول چند روز گذشته سه قبر یافت شده که در آنها قطعات متعدد کاشیهایی وجود دارد که از نظر تاریخی بسیار جالب توجه است.»
حجم عظیم فعالیتها در ری در روزنامههای تهران به تاریخ 27 ژوئن 1934 آمدهاست. هیأت اعزامی سیصد کارگر را بدواً به کار گرفتهاند ولی به خاطر گرمای شدید و نیاز به کارگران در فصلِ برداشت، تعداد آنها به 160 نفر کاهش یافتهاست. وزیرمختار جدید آمریکا، ویلیام اچ. هورنیبروک نظر داده است که با اینکه هنوز چیز قابلتوجهی در ری پیدا نشدهاست، به نظر میرسد که دکتر اشمیت «از نتایج این کار راضی است.» روزنامههای شفق سرخ و کوشش در تاریخ 10 آگوست 1934 گزارش دادند که جدای از مقادیر قابل توجه اشیای قدیمی مانند سفال و سرامیک، حدود 300 تا 400 سکه طلا و نقره از دورههای اسلامی و پیش از اسلام به همراه مجموعه ظروفی که بخشی از آن متعلق به دوره پیش از تاریخ است و برخی متعلق به دوره اسلامی، در حفاریها یافت شدهاند.
اطلاعات بیشتر در مورد یافتههای ری در نامهای که اشمیت به موری نوشته است نمایان میشود. به این ترتیب، ما با آرامش مشغول کاوش آثار زیبای دوره سلجوقی در منطقهای غنی در دامنههای شاه عبدالعظیم هستیم. تقریباً همه یافتهها را از درون گودالهای زباله و مجاری فاضلاب و مکانهایی شبیه به این پیدا کردهایم. در آنجا ظروف شکسته بدور انداخته شدهاند، ولی بارها در بالای گودالها قطعات تکه تکه شدهای یافتهایم و به سختی توانستهایم همه قطعات آنها را پیدا کنیم. البته یک گودال متعلق به دوره اسلامی یافتهایم که بسیار رضایتبخش بودهاست. در بیشتر مواقع، تعدادی سکه مس، نقره و طلا به همراه اشیا یافت میشوند. و به این ترتیب میتوان به راحتی تاریخ اشیا را تخمین زد. در پایان میتوان گروههای یافتهها را به سادگی منظم کرد.
علاوه بر یافتههایی که متعلق به دورههای اموی، عباسی، آل بویه و سلجوقی تا زمان مغولها بودهاند، پرستشگاهی متعلق به دوره پارتیان یافتهایم که لایههای پیش از تاریخ فوقالعاده جالب توجه در آن یافت شدهاست. حتی آثاری مربوط به دوره نوسنگی در آن یافت شدهاست. با توجه به همه این مطالب، ری مکانی مسحورکننده برای حفاری است.
فصل اول حفاریها در ری در 15 اکتبر 1934 به پایان رسید. روزنامه اطلاعات به تاریخ 15 نوامبر 1934 گزارش داد که یافتههای ری از طریق قرعهکشی بین هیأت آمریکایی و دولت ایران تقسیم شدند. روزنامه دیگر، ایران جوان در 6 دسامبر 1934 گزارش داد: «دکتر اشمیت و همسرش ده روز پیش ایران را به مقصد روسیه ترک کردند و آقای مایلز با اشیای یافت شده هفته گذشته به سمت بیروت حرکت کرد. آقای براینرد و آقای ناکس [نیز] از هیأت مشترک اکتشافی برای کاوشهای باستانشناسی در ری دوشنبه از راه بغداد حرکت کردهاند.» یافتههای ری شامل «قسمتهای جدا شده از بناها، سکهها، سفالینهها و اشیای دیگر، نمونههایی از هنر اسلامی در دوره عباسی، سلجوقی و غیره هستند.»
قرار بود که اشمیت در بهار 1935 به ایران برگردد تا کار در ری را از سر گیرد. در همین حال، فقط کمی بعد از خروج اشمیت و همراهانش، در روزنامه ایران به تاریخ 23 دسامبر 1934 مقالهای در مورد فعالیتهای باستانشناسی آمریکا در ایران یعنی کاوشهای تختجمشید (فصل بعد) به وسیله دانشگاه شیکاگو؛ و حفاریهای ری به وسیله دانشگاه پنسیلوانیا منتشر شد که مطالب آن بیمعنی و پوچ بود. نویسنده در این مقاله خواننده را مطمئن میساخت که «در این زمان که غربیان به دنبال کشف بقایا و اسرار روزهای درخشان ایرانیان هستند، سرزمین داریوش، به آینده خود میاندیشد.» نویسنده در پاراگراف ماقبل آخر این عبارت را بیان میکند که با توجه به این که هیأتهای باستانشناسی در ری تحت نظارت مستقیم و مداوم مقامات ایرانی هستند، برای آنها امکان برداشت هیچ یک از یافتهها، غیر از آنچه حق قانونی آنهاست، وجود ندارد.
روزنامه ایران در تاریخ 23 جولای 1935 گزارش میدهد که در نتیجه کاوشهای اشمیت در ری، مقادیر قابلتوجهی اشیای تاریخی شامل ظرف و سکه به دست آمدهاست. میدان باستانشناسی ری همچنان پر از آثار و اشیای قدیمی بود. اطلاعات در تاریخ 16 نوامبر 1935 گزارش میدهد که پیش از تعطیلی فصل اخیر کاوشها، «هیأت اکتشافی، انبوهی سفالینه، سکه و اشیای دیگر کشف کردهاست.» ستاره جهان در 20 سپتامبر 1936 تصویری از یک تنگ متعلق به دوره پیش از تاریخ که در چشمه علی ری یافت شده بود منتشر کرد. در 17 سپتامبر در همین روزنامه تصویر چراغی متعلق به دوره اولیه اسلامی که در ری کشف شده به چاپ رسید. این چراغ از لحاظ ساختار، کیفیت، و قدمت بسیار جالب توجه است. در 23 سپتامبر، در این روزنامه تصویری از یک کوزه و یک تنگ سفالی متعلق به دوره میانی اسلامی که با طلا تزئین شده بودند، چاپ شد که از کشفیات میدان باستانشناسی ری بودند.
●«خلق و خوی هیتلری» اشمیت
وزیرمختار آمریکا، ویلیام اچ. هورنیبروک در مورد رفتار ناراحتکننده اشمیت گزارش میدهد: «دکتر اشمیت رفتار هیتلری خشنی با کارگرانش دارد و با 12 تا15 ساعت کار در روز دیسیپلینی بر آنها حاکم کرده که از رفتار نازیها چیزی جز اعمال خشونت فیزیکی کم ندارد.» هورنیبروک میگوید اشمیت مانند «بردهدار»ی است که بیرحمانه از کارگرانش – که روز کاریشان از 4:15 بامداد آغاز میشود – کار میکشد و نسبت به تلاشهای آنها قدرناشناس است. رفتار اشمیت «بیش از حد آلمانی» تلقی میشد.
هورنیبروک اضافه میکند «روشهایی که در آلمان کاربرد دارند ممکن است در اینجا کاربرد نداشته باشند.» و نتیجه میگیرد: «در پایان باید اشاره کنم وجهه علمی ما به خاطر بکارگیری افراد آلمانی به عنوان مدیر فعالیتهای دانشگاههای پنسیلوانیا و شیکاگو مخدوش شدهاست.» موری در پاسخش به تاریخ 8 سپتامبر 1934 از استخدام آلمانیها دفاع میکند و میگوید «امکان پیدا کردن آمریکاییهایی که برای این کار صلاحیت لازم را داشته باشند، وجود نداشت»؛ البته به استثنای آپتون و وولسین. اشمیت خود به رفتار خشن و بدش در قبال ایرانیان اشاره میکند.
او در نامهای به موری مینویسد: در 15 اکتبر [1934]، اولین فصل کاوش در ری پایان مییابد. این کار دشوار و سراسر مانند مبارزه بود. این نبرد با کمک صادقانه آقای آندره گدار و وزیر معارف، آقای علیاصغر خان حکمت به پیروزی رسید. مالکان این زمینها از هیچ تلاشی تا سرحد کشتن ما برای بیرون کردن ما از این زمینها فروگذار نکردند. مخالفان اصلی، چند بیگانهستیز از خاندان حکومت قبلی یعنی قاجار بودند. روش اصلی ما برای مقابله این بود که هر بخشی از ری را که میخواستیم، به عنوان مکان تاریخی اعلام کنیم و جلوی سرمایهگذاری اقتصادی صاحبان آنها در این زمینها را بگیریم. بعلاوه، بر اساس قانون آثار باستانی، مالک نمیتواند از فعالیت هیأت اکتشافی در مکانی تاریخی جلوگیری کند و فقط خسارت واقعی به او پرداخت میشود. قاجارها غرغر میکنند ولی نمیتوانند قانون را زیر پا بگذارند.
ردپای تجاوز به ایران و غارت میراث آن و بدرفتاری با مردم از سوی کسانی مانند اشمیت و نیز نقش حکومت پهلوی به عنوان ابزاری برای استثمار و سلطه خارجی را در این نوشتهها میتوان یافت. اشمیت در نامهای به رابرت[جورج اچ.] ادگل، مدیر موزه هنرهای زیبای بوستون، اطلاعات بیشتری در مورد مشکلاتی که با زمینداران محلی داشته ارائه میدهد و به همکاری وزیر معارف در مقابله با مقاومتهای محلی اشاره میکند: «با توجه به تأخیر زمینداران، حفاری در بقایای ساسانی چال ترخان هنوز آغاز نشدهاست. البته وزارت معارف بنا به درخواست من این میدان باستانشناسی را به عنوان یکی از اماکن ملی معرفی کردهاست و ما بدون مزاحمت زمینداران میتوانیم فعالیتهای کاوش را پس از پایان مهلت زمینداران، یعنی یک ماه دیگر آغاز کنیم.»
در همان نامه اشمیت در مورد فعالیتها و یافتههای باستانشناسی در ری سخن میگوید: در همین حال زمان مفید ما صرف آزمایش بخش دیگری از «منطقه دولتی» شدهاست که دو سال پیش پایههای مسجدی قدیمی را در آن یافتیم. این بار به نظر میرسد که به یک آموزشگاه مذهبی (مدرسه) دست یافتهایم و مهمترین یافتههایمان تاکنون لوحهای گچی با تنوع حیرتانگیزی از عناصر تزیینی بودهاست. الگو به سادگی در گچ پهن شده حکاکی شدهاست؛ ولی تأثیر آن تکاندهنده است. الواح یا کتیبهها قسمتهایی از اتاقها را که به یک صحن متصل میشوند در برگرفتهاند. این گچبریها ارتفاعی بین نیم تا یک متر دارند و طول بخشها و قطعات متوالی حدود ده تا پانزده متر است. این اشیا واقعاً برای موزهها مناسب هستند.
به این ترتیب گروه به نقطه انتخاب شدهای در منطقهای که دو سال پیش انتخاب کرده بودیم و «مرکز سلجوقی» نامیده میشود رفتند و پس از نبردی سخت با مالک زمین که شاهزاده پیر قاجاری بود، کار را آغاز کردند. اکنون سومین روزی است که در این منطقه هستیم و ظروفی بینظیر از ظریفترین نوع ظروف سلجوقی به نام مشهور مینایی یا چندرنگ سلجوقی یافتهایم. این حفاری اضطراری نتایج درخشانی در بر خواهد داشت و ما قبل از شروع کار در چال ترخان باید این منطقه را پاکسازی کنیم.
همان گونه که گفته شد هیأت اکتشافی در ری فعالیت خود را در اوایل سال 1937 تعطیل کرد و این زمانی بود که حامیان آن یعنی موزه هنرهای زیبای بوستون و موزه دانشگاه پنسیلوانیا به موافقت مشترک با مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو دست یافته بودند تا بر فعالیت در تختجمشید متمرکز شوند. گوردون پی. مریام، کاردار سفارت آمریکا، در تلگرامی به تقسیم یافتهها در نیشابور (ن.ک: ادامه مطالب) اشاره میکند: «تقسیم یافتههای ری و نیشاپور [نیشابور] با رضایت کامل طرف آمریکایی صورت گرفت و یافتههای ری ارسال شدهاند.» نیشابور میدان مهم حفاریهای باستانشناسی بود که موزه هنر متروپولیتن نیویورک در آنجا فعالیت میکرد