عصر ایران؛ علیرضا سلطانی (استاد دانشگاه) – ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران آنهم چند ساعت پس از شرکت در مراسم تحلیف ریاست جمهوری مسعود پزشکیان، بحث های زیادی را در محافل سیاسی و رسانه ای داخلی و بین المللی در خصوص چرایی، چگونگی و پیامدهای این رویداد مهم که می تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی ایران، منطقه غرب آسیا و حتی جهان باشد، ایجاد کرده است.
فارغ از مباحث مربوط به چرایی که گمانه زنی های مختلفی به خصوص فراهم کردن زمینه درگیر کردن ایران و آمریکا در جنگی تمام عیار به نفع اسرائیل توسط نتانیاهو و چگونگی بروز این حادثه اعم از اقدام عوامل نفوذی اسرائیل در ایران و یا شلیک پرتابه توسط هواپیما و یا ریزپرندهای هدایت شونده، بحث مهم شکل، ابعاد و گستره واکنش ایران به این حادثه بزرگ است. حادثه ای که بسیاری را به یاد ترورهای بزرگی که مسیر تاریخ را عوض کردند مانند ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند در سال ۱۹۱۴ که زمینه ساز جنگ جهانی اول گردید، می اندازد.
اینکه اسرائیل ترور رهبر حماس را به لحاظ مکانی در تهران و به لحاظ زمانی ساعاتی پس از شرکت در مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید ایران، برنامه ریزی کرده، حاکمیت سیاسی در ایران را در معرض تصمیمی سخت قرار داده است. تصمیمی که قطعا باید با واکنشی موثر همراه باشد تا علاوه بر احیای اعتبار ساختار امنیتی کشور در نزد افکار عمومی داخلی و خارجی، از توان بازدارندگی لازم برای جلوگیری از تکرار حوادثی از این دست برخوردرا باشد.
اما شرایط و امکان برای واکنشی متناسب به اسرائیل یعنی ترور یکی از مقامات تاثیرگذار آن برای ایران محدود است و ایران در صورت تصمیم به واکنش ناچار است دست به اقدامی متفاوت یعتی حمله موشکی و پهبادی به مراکز امنیتی و نظامی در داخل اسرائیل بزند.
در عین حال دولتمردان ایران نسبت به هدف واقعی رژیم اسرائیل در برنامه ریزی و اجرای این ترور آگاه هستتند و می دانند که نتانیاهو به دنبال کشاندن ایران و آمریکا به جنگی تمام عیار و بهره گیری سیاسی از این جنگ به نفع اسرائیل از یک سو و فراهم ساختن زمینه پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آینده آمریکا از سوی دیگر می باشد.
اقدام اسرائیل در ترور اسماعیل هنیه آنهم در تهران و در روز تحلیف ریاست جمهوری ایران، در عین حال برای بسیاری از دولتها و رهبران سیاسی جهان حتی حامیان اسرائیل با شوک و نگرانی همراه بوده و بعضا از آن به عنوان یک انتحار یا دیوانگی سیاسی نام می برند. نتانیاهو با این اقدام قصد داشت که علاوه بر ایران، دولت های بسیار دیگری را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد و توان انتخاب آنها برای واکنش مناسب را محدود سازد.
در این شرایط بود که برخی از رهبران دنیا علاوه بر محکوم کردن این ترور تلاش گسترده ای را برای مجاب ساختن ایران به عدم واکنش موثر و عدم بازی کردن در زمین اسرائیل آغاز کردند. این واکنش بعضا زمینه تبادل نظر میان آمریکا و برخی دولتهای اروبپایی با ایران را نیز فراهم ساخت و اخباری مبنی بر امکان احیای برجام از سوی آمریکا در صورت عدم واکنش ایران مطرح گردید.
دولت جدید ایران که در ساعت های ابتدای شروع به کار با چنین چالش بزرگی مواجه گردید، پیش از هر گونه اقدام به واکنش نظامی به اسرائیل، به درستی دیپلماسی و به عبارت دقیق تر بهره گیری از ظرفیت های سیاسی بین المللی را در دستور کار قرار داد.
درخواست برگزاری نشست فوری شورای امنیت و همچنین برگزاری اجلاس فوق العاده وزیران امور خارجه کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی در جده عربستان و تماس مکرر رئیس جمهور با برخی سران کشورها از جمله دوبار گفت وگوی تلفنی با رئیس جمهور فرانسه و مذاکرات فشرده علی باقری سرپرست وزارت امورخارجه با کشورهای منطقه، اسلامی و غربی، شواهد این موضوع است.
این رویکرد به طور طبیعی با هدف جلب حمایت بین المللی در صورت بروز هر نوع واکنش نظامی علیه اسرائیل و همچنین تشدید فشارهای بین المللی علیه اسرائیل، تحلیل می شود.
از طرفی افکار عمومی در ایران نیز با این حادثه دچار شوک شد. در حالیکه افکار عمومی خود را برای شروع به کار دولتی جدید متفاوت از دولت سیزدهم به لحاظ سیاست های داخلی، خارجی و اقتصادی آماده می کرد و منتظر آغاز دورانی از ثبات سیاسی و آرامش اجتماعی بود، بروز این حادثه تمام تصورات و انتظارات آنها را برهم زد. دولت جدید ایران با شعار تعامل و همکاری با دنیا روی کار آمد اما رژیم اسرائیل عملا در همان ابتدای کار، شرایط اجرای این سیاست را سخت و پرهزینه ساخت.
اما سوالی که می توان با وجود همه این تفاسیر و مسائل بیان کرد این است:
آیا می شد از بروز چنین شرایط سختی آنهم برای دولتی تازه کار با سیاست ها و برنامه های متفاوت جلوگیری کرد؟
و سوال دیگر اینکه چگونه می توان از این پس از تکرار و بروز چنین شرایط سختی بر کشور جلوگیری کرد؟
واقعیت این است که سیاست و رویکرد ایران در عرصه خارجی به طور کلی با توجه به شرایطی که در دو دهه اخیر بر کشور رفته و هزینه های سنگینی را به کشور تحمیل کرده، نیازمند بازنگری و بازتعریف در حوزه راهبرد و تاکتیک در مناسبات بین المللی، منطقه ای و دوجانبه است. این بازنگری در حوزه منطقه ای با توجه به تعدد و تنوع مسائل و حوزه های درگیری، از اهمیت و اولویت بیشتری برخوردار است. ایران در حوزه مناسبات منطقه ای هزینه های سنگینی را متحمل شده و به نوعی مناسبات بین المللی آن تا حد زیادی نیز متاثر از رفتارها و سیاست های منطقه ای آن است.
سیاست منطقه ای ایران با در نظر گرفتن متغیر اسرائیل و جبهه مقاومت، ماهیتی ایدئولوژیک، حمایتی و عاطفی و احساسی پیدا کرده است و شاید این شکل و محتوا، زمینه پرهزینه شدن و در عین حال کم بازده شدن سیاست های منطقه ای ایران را فراهم ساخته است.
تجربه کشورهای مختلف اعم از آمریکا و شوروی در دوران جنگ سرد و حتی روسیه در دهه های اخیر نشان می دهد، هرگاه مسائلی عاطفی و احساسی بر سیاست ها و رفتارها غلبه کرده، بازدهی سیاست ها کاهش یافته و هزینه ها افزایش یافته است.
جنگ ویتنام، مداخلات شوروی در شرق اروپا و جنگ اکراین نمونه ای از این دست رفتارهاست. به طور طبیعی رفتارهای سیاسی که با مسائل عاطفی و احساسی همراه باشد، علاوه بر بازدهی پایین و هزینه های بالا، پایدار هم نخواهد بود چرا در عالم سیاست عواطف و احساسات حتی با محتوای ایدئولوژیک، جایی ندارد.
براین اساس بازتعریف مناسبات منطقه ای ایران می تواند با حفظ مبنای ایدئولوژیک و حمایتی، ماهیت و شکل استراتژیک پیدا کند. در این شکل منافع ملی کشور نیز لحاظ می گردد و اتفاقا اثر بخشی و بازدهی سیاست های منطقه ای افزایش می یابد، هزینه های سیاسی، امنیتی و اقتصادی کاهش پیدا می کند و مناسبات پایدارتر و قوی تری شکل می گیرد.
نمونه موفق این نوع سیاست منطقه ای را کشورهایی مانند قطر و ترکیه دنیال می کنند. قطر و ترکیه از مناسبات گسترده و موثری با جنبش اسلامی حماس برخوردار می باشند. سازمان اصلی حماس در خارج از فلسطین در دوحه قطر می باشد. علاوه بر این بخش اعظم تحرکات سیاسی حماس در خارج از فلسطین در استانبول ترکیه است.
با این وجود اما رژیم اسرائیل به جای دوحه و استانبول، تهران را برای اقدام تروریستی خود علیه اسماعیل هنیه انتخاب می کند چون نسبت به به تحمیل هزینه های سنگین به ایران واقف است.
این درحالیست که ایران می توانست با می تواند با در پیش گرفتن حمایت استراتژیک، از تحرک گسترده اسرائیل در کشور و ترور و خشونت آن جلوگیری کرده و خود را در معرض هزینه های سنگین قرار ندهد.
روی کار امدن دولت جدید در ایران، فرصت مناسبی برای بازتعریف مناسبات منطقه ای ایران و تقویت رویکردهای استراتژیک است.