در نوشته کنونی و دیگر نوشته های بعدی از جنبه روانشناسی اجتماعی چگونگی حذف الگوهای تاریخی و فرهنگی توسط دشمنان فرهنگ یادآوری، یعنی نظامهای استبدادی شاهی و ولایی در ایران، از گذشته تا هم اکنون، بررسی و تشریح خواهد شد.
در این نوشته ها بیشتر روانشناسی انگیزه های مستبدین در طرد و متواری کردن، به بند زندان و حصار کشیدن، و یا ترور و کشتار الگوهای مردمی بدست کارگزاران استبدادهای شاهی در گذشته، و ولایت مطلقه فقیه در ایران کنونی، تبیین میگردند.
در اصل این امر مورد شناسائی قرار خواهد گرفت که با حذف الگوهای مردمی به دست مستبدین، راه رشد و ترقی ملت ایران در هر چهار وجوه، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بشدت محدود، و گاه نیز مسدود میگردند.
این امر بدین معنی است که با از میان بردن الگوهای مردمی در ایران، فاجعه ای بنام « انقطاع رشد تاریخی و فرهنگی » بوجود میآید. چرا که در عمل، حذف الگوهای تاریخی و فرهنگی محدود و گاه مسدود کردن فضای فرهنگ یادآوری است. چون جهت فرهنگ یادآوری به سمت و سوی رشد و سازندگی آحاد ملت ایران است، هدف این نوشته ها یافتن جوابی قانع کننده به این سئوال بس مهم است:
چرا حذف الگوهای مردمی، باعث انقطاع رشد تاریخی و فرهنگی مردم ایران میگردد؟
معنی لغت انقطاع میشود، انفصال، جدایی، بریدگی، پارگی، گسستگی، گسیختگی، انشقاق و قطع. در اینصورت وقتی صحبت از انقطاع رشد تاریخی و فرهنگی در ایران میشود، این منظور مدّ نظر است که هر دو نوع استبداد شاهی و ولایی با اعمال زور و خشونت علیه الگوهای تاریخی و فرهنگی محبوب مردم ایران، نه تنها آنان را از صحنه سیاست و اجتماع طرد و حذف میکنند، بلکه با اینکار تاریخ و فرهنگ مردم ایران را نیز دچار بریدگی، پارگی، گسستگی و انشقاق میکنند.
توضیح آنکه تاریخ و فرهنگ هر ملتی در این جهان، در طول زمان توسط الگوهای بسیار مستعد و ممتاز آن سرزمین، رشد و ارتقاء می یابند. به این دلیل روشن که الگوها در زمان حیات خود با دستاوردهای علمی و فرهنگی خلاق خویش، زمینه پرورش پرشمار استعدادهای دیگر را در طی زمان بوجود می آورند و تحویل جامعه میدهند.
حال اگر این الگوها حذف شوند، معنایش اینست که مردم جامعه از الگوهای مستعد و خلاق فرهنگ وطن خویش، جدا، بریده و محروم میشوند. چون الگوها مشوقین اندیشه و عمل انسانها در سازندگی هستند، با قطع رابطه مردم با الگوهای خویش، فرهنگ سازندگی در جامعه دچار فقری روز افزون میگردد. چرا که با حذف الگوها، رابطه مردم با گذشته تاریخی و فرهنگی خویش، بمثابه سرمایه رشد برای آینده، قطع میگردد. این امر بدین معنی است که آحاد ملت ایران سبب سازان واقعی پیشرفت و ترقی خود و جامعه شان را از دست میدهند.
حال اگر مردم محروم گشته از الگوهای خویش در برابر استبداد مقاومت نکنند و کارپذیر گردند، در اثر زمان خلق و خوی مستبدین را پیدا میکنند. یعنی مبتلا به عقب افتادگی مزمن میگردند. پس هیچ جای تعجب نیست که محصول حاکمیت استبداد سنتی دوران قاجار، بعلاوه دو استبداد شاهی و ولایی از پس از انقلاب مشروطه تا هم اکنون، « رشد از رشد ماندگی » ( واژه از بنی صدر است.) را نصیب مردم ایران کردند.
برای مثال عقب افتادگی و بربریت معابی رژیم ولایت مطلقه فقیه در زمان کنونی، محصول تاریخی از میان بردن چهار الگوی مستعد و ممتاز، چون قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، محمّد مصدق و بنی صدر، در تاریخ دو قرن پیش تا هم اکنون ایران است.
این امر بسی دردناک است که ما ایرانیان در تاریخ دو قرن پیش تا هم اکنون خود، حذف این چهار الگوی مردمی مستعد و ممتازِ در تاریخ و فرهنگ خود را تجربه کرده ایم. حذف این چهار الگوی جاویدان، نشانگر امر واقع مستمری در تاریخ ایران است که مستبدین مسبب اصلی محروم کردن مردم ایران از الگوهای تاریخی و فرهنگی خویش است. امری که سبب انقطاع رشد تاریخ و فرهنگ مردم ایران گشته است.
فجایع سیاسی و فرهنگی تاریخی، چون به حاکمیت رسیدن دو شاه بشدت خونریز و عقب افتاده در دوان پهلوی، و پس از آن، دو ولی مطلقه از آن دو جاهل تر وعقب افتاده تر، چون خمینی و خامنه ای، چیره گشتن مستبدین بر جان و مال و ناموس مردم ایران را سبب گردیده است.
دو الگوی اولی یعنی قائم مقام فراهانی و امیر کبیر، وزیران دو شاه نادان و فاسد در دوران حاکمیت سلسله قاجار بودند. این هر دو وزیر لایق و الگو در تاریخ نوین ایران، بدست استبداد سنتی شاهان قاجار به قتل رسیدند.
با حذف این دو الگوی مردمی ممتاز از صحنه سیاست و اجتماع ایران، میهن ما ایران دچار چنان انحطات، اضمحلال و بریدگی تاریخی و فرهنگی گشت، که مردم ایران دست به انقلاب مشروطه زدند تا بلکه خودکامگی استبدادهای شاهی را تعدیل کنند. ولی این شاهان مستبد زیر بار اراده مردم ایران نرفتند و پس از مدتی سلسله قاجار فروپاشیده و ساقط گردید.
پس از آن در زمان حاکمیت هر دو شاه پهلوی، رضا شاه و محمد رضا شاه، دکتر محمد مصدق الگوی جاویدان مردمی دیگری وارد فرهنگ سیاسی و اجتماعی مردم ایران گشت. او نیز بدست این دو مستبد نادان و وابسته ابتدا اسیر و زندانی و سپس تا آخر عمر در حصر خانگی بسر برد.
با حذف مصدق، این الگوی مردمی ممتاز از صحنه سیاست و اجتماع ایران، کشور ایران بار دیگر دچار چنان انحطاط و انقطاع تاریخی و فرهنگی گشت، که مردم ایران در زمان محمّد رضا شاه، پهلوی دوّم، دست به انقلاب اسلامی سال ۵۷ زدند. اینبار نیز سلسله پهلوی پس از نیم قرن تخریب و ویرانگری در فرهنگ و تاریخ مردم ایران، فروپاشیده و ساقط گردید
پس از انقلاب بزرگ مردم ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ اینبار نیز الگوی تاریخی و فرهنگی فوق العاده مستعد و کاردانی چون ابوالحسن بنی صدر وارد فرهنگ سیاسی ملت ایران گشت.
بنی صدر با اخذ حد اکثر رأی یعنی ۷۶ درصد، برای اولین و متأسفانه آخرین بار تا هم اکنون، در انتخاباتی آزاد و مردمسالار، از طرف مردم ایران، بعنوان اولین رئیس جمهور ملت ایران انتخاب شد. در این دوره نیز استبداد ولایت مطلقه فقیه به سرکردگی روح الله خمینی با کودتای خرداد سال ۱۳۶۰بنی صدر را از صحنه فرهنگ سیاسی ملت ایران حذف کرد.
در حقیقت با حذف این چهار الگوی مردمی ممتاز در فرهنگ سیاسی ایران، فاجعه عظیم انقطاع رشد تاریخی و فرهنگی در ایران واقع گردید. چرا که شاخص شخصیت فردی، و سیاسی ـ اجتماعی هر چهار الگوی مردمی، علم و اخلاق و وطن دوستی بود. با حذف آنها، جای آنان را کارگزاران مستبدین فاقد علم و اخلاق و وطن دوستی گرفته و مانع بزرگی بر سر راه رشد تاریخی و فرهنگی ملت ایران گشتند.
علم و اخلاق و وطن دوستی این چهار الگوهای تاریخی، از جمله صفاتی هستند که تمامی مستبدین تاریخ بشری فاقد آنها هستند. در صورتیکه همه الگوهای تاریخی در جهان، این سه خصلت را به مقدار بسیار زیادی دارا هستند. بهمین دلیل نیز برای مردم جهان الگوی فکر و رفتار میشوند.
ابوالحسن بنی صدر در یکی از کارهای علمی خود صحبت از چهار وجدان میکند. این چهار وجدان و یا آگاهی سبب رشد در همه جوامع بشری میگردد. این جهار وجدان عبارتند از: وجدان تاریخی، وجدان علمی، وجدان اخلاقی و وجدان عمومی. بنی صدر معتقد است، سه وجدان تاریخی و علمی و اخلاقی همانند سه رودخانه هستند که به دریای وجدان عمومی مردم جامعه ریخته میشوند.
حال اگر ویژگیهای شخصیت فردی، و سیاسی ـ فرهنگی همه الگوهای تاریخ و فرهنگ مردم ایران را شناسائی کنیم، سه وجدان علمی، اخلاقی و تاریخی را به مقدار بسیار زیادی در آنها مشاهده میکنیم. رهروان این الگوها نیز با بهره گیری از این سه وجدان، وجدان عمومی مردم ایران را غنی بخشیده و می بخشند.
در نوشته بعدی به روانشناسی انگیزه های مستبدین در حذف الگوهای تاریخی و فرهنگی ایران خواهم پرداخت.