ایران ارجمند این روزها روزگار ناخوشی دارد. ایرانیان نیز- جز رانتخواران و فسادسازان و فسادکاران که بیذرهای از احساس میهندوستی چپاول میکنند- روزگار خوشی ندارند. آمارهای ارائه شده از سوی نخبگان اقتصادی نشان میدهد ناترازیها به مرزهای خطر بزرگ رسیده و اگر جلوی سیل ناترازیها گرفته نشود ایران زمین با بدبختی بزرگ روبهرو میشود.
از سوی دیگر جامعهشناسان سیاسی و نیز دیگر نخبگان علوم انسانی باور دارند اندازه سرمایه اجتماعی در ایران به ویژه میان شهروندان و نهاد دولت سقوط کرده است و شهروندان دیگر نهاد انتخابات را نیز برای نشان دادن اعتماد خود به نهادهای حاکمیتی قبول ندارند.
از طرف دیگر سیاست خارجی ایران به روزهای پردردسری رسیده و نیازمند بازنگری ساختاری است. در میان انبوه گرفتاریهای ایران عزیز و نیز هموطنان اما کسبوکار و معیشت آنها به شدت سقوط کرده و سفرههای مردم هر روز خالیتر از روز پیش میشود. گردهماییهای هر روزه کارگران، بازنشستگان، پرستاران، آموزگاران در گوشه و کنار کشور نشان میدهد شهروندان درد نان دارند و نمیخواهند بیش از این تهیدست شوند. آمارهای تولید به مثابه تیغ تیز علیه بیکاری و تورم نشان میدهد وضعیت خوبی در این بخش دیده نمیشود. رشد منفی بخش کشاورزی نیز نشان از رکود تولید در حیاتیترین بخش اقتصادی دارد. به این ترتیب است که اقتصاددانان، جامعهشناسان و وکلا و دیگر علاقهمندان به سیاست و اقتصاد برای اینکه کشور تکانی بخورد به زمین سیاست کوچ کردهاند. به این ترتیب که آنها از گردانندگان جامعه درخواست دارند تغییراتی در موازنه با قدرتهای جهان پدیدار شود تا اقتصاد ایران بیشتر از این در گرداب فرو نرود.
این یک واقعیت است که اگر سرمایهگذاری در برق و آب و گاز و بنزین و راه نشود شهروندان و نیز بخشهای واقعی اقتصاد به کما خواهند رفت. این روزها ایرانیان از کمبود برق رنج میبرند و تولید صنعتی با بدبختی روبهرو است و نمیتوان این حقیقت را لاپوشانی کرد. راههای اقتصادی روشن است: باید سرمایهگذاری صورت گیرد اما سرمایه وجود ندارد.
الان بیش از 10سال است از تحریم اوباما و شش سال از تحریم ترامپ میگذرد و سرمایهای به ایران نیامده است. درآمد حاصل از صادرات نفت خام هم تکافوی مزد و حقوق و نیز هزینههای دفاع و امنیت را نمیدهد و باید راه تازهای جستوجو شود. پناه بردن به زمین سیاست از سوی نخبگان میتواند زنگ خطر باشد.
منبع : ساعت 24