به گزارش فرارو، نکته قابل تامل این است که این بحرانها، از ظرفیتهای زیادی جهت ایجاد چالشها و مشکلات عدیده اقتصادی برای کشور نیز برخوردار هستند.
در ادامه، به این دو بحران زیست محیطی و تبعات اقتصادی آنها بیشتر پرداخته میشود.
۱. بحران فرونشست زمین
به تازگی “شینا انصاری” رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، بحران فرونشست زمین را ابرچالش زیست محیطی ایرانِ امروز توصیف کرده است. ارزیابیهای رسمی در عرصه بین المللی به این نکته اشاره دارند که میانگین سالانه ۴ میلی متر فرونشست زمین، به معنای وضعیتی بحرانی است. این در حالی است که اکنون در استان کرمان، ما با میانگین سالانه تا ۳۰ سانتی متر فرونشست زمین رو به رو هستیم. استانهای یزد، اصفهان و گلستان نیز به نحوی جدی با بحران فرونشست زمین دست به گریبان هستند.
نکته قابل تامل این است که علی رغم هشدارهای جدی کارشناسان و صاحب نظران مختلف در رابطه با تشدید بحران فرونشست زمین، هیچ اقدام موثری برای مقابله با این بحران، انجام نگرفته است. موضوعی که خود در مقام یک کاتالیزور و محرک برای تشدید بحران حرکت کرده است.
باید توجه داشت که این بحران، با تبعات و پیامدهای منفی اقتصادی نیز همراه است. برای مثال بحران فرونشست زمین، تا حد زیادی نتیجه برداشت بی رویه از سفرههای آب زیرزمینی است که آسیبهای جدی به خاک وارد میکند و حاصلخیز بودن آن را از بین میبرد.
از این رو، تداوم و تشدید بحران فرونشست زمین، به معنای آسیب رسیدن به اقتصاد کشاورزی ایران نیز خواهد بود. در عین حال، یکی از نگرانیهای بزرگ بسیاری از صاحب نظران این است که بحران فرونشست زمین، ابعاد جدی خود را در مناطق مسکونی و شهری به نمایش بگذارد. موضوعی که تهدیدی مستقیم علیه امنیت انسانها است و البته که میتواند زمینه را برای مهاجرت آنها از شهر و محل زندگیشان فراهم کند. همین پدیده مهاجرت در صورت تحقق، میلیاردها تومان خسارت را روی دست اقتصاد ایران خواهد گذاشت و از تبعات منفی اجتماعی نیز عاری نیست.
۲. آلودگی و پسروی آب دریای خزر
بحران زیست محیطی دیگر بحث آلودگی و پسروی آب دریای خزر است. آلودگی آب دریای خزر تا حد زیادی ناشی از ۲ مولفه است. اول، تشدید فعالیتهای نفتی جمهوری آذربایجان که آلودگیهای ناشی از این موضوع را مستقیما به آبها و سواحل کشور ما سرازیر میکند و دوم، گسترش ساخت و ساز در مناطق ساحلی دریای خزر و عدم ایجاد زیرساختهای لازم در حوزه دفع فاضلاب که موجب شده تا این فاضلاب روانه آب دریای خزر شود.
این دو موضوع در نوع خود سبب شده تا اولاً اقتصاد شیلات دریای خزر به خطر بیفتد و بسیاری نسبت به از دست رفتن فرصتها و بدتر شدن وضعیت در آینده نه چندان دور هشدار بدهند. نکته دوم اینکه تضعیف اقتصاد دریای خزر سبب خواهد شد تا حمل و نقل دریایی این دریا نیز آسیبهای جدی ببیند. این موضوع در حال حاضر نیز مورد اشاره برخی از متخصصان است و آن را تابعی از وضعیت بغرنج زیست محیطی دریای خزر میدادند.
در کنار این بحران، چالش پسروی آب دریای خزر را نیز وجود دارد. این مساله نیز در سالهای گذشته مورد هشدار بسیار از صاحب نظران زیست محیطی بوده است. به عنوان مثال، “حمید علیزاده لاهیجانی” عضو هیات علمی پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی و علوم جوی گفته است که “سطح آب دریای خزر ظرف ۲ سال تا ۴۵ سانتی متر کاهش یافته است”. برخی از ارزیابیهای اخیر نیز به این مساله اشاره داشته اند که هیچ بعید نیست با تداوم روند فعلی، دریای خزر چیزی در حدود یک چهارم از حجم خود را در ۲۰ سال آینده از دست بدهد.
موضوعی که عینیترین نمود خود را در پسروی قابل توجه آب دریای خزر به نمایش خواهد گذاشت. حال باید توجه داشت که پسروی آب دریای خزر نیز با ۲ چالش مهم اقتصادی همراه است. اولا این پدیده سبب خواهد شد تا تاسیسات بندری کشور در سواحل دریای خزر، آسیب ببیند و به تدریج در خشکی قرار بگیرند. این امر سبب میشود که سرمایههای قابل توجهی از کشور با خسارت رو به رو شوند. جدای از این مساله، پسروی آب دریای خزر و کم شدن حجم آب این دریا، در نوع خود موجب خواهد شد تا کانونهای جدیدِ گرد و غبار نیز در ایران شکل بگیرد.
این مساله دغدغه و محل نگرانی بسیاری از صاحب نظران زیست محیطی است. در این رابطه، محمد ابراهیم رئیسی کارشناس حوزه آب معتقد است که این مساله در وضعیت کنونی نیز نمودهای عینی خود را در خلیج گرکان به نمایش گذاشته است. استانهای شمالی یعنی مازنداران و گیلان نیز با خسارات اقتصادی قابل توجهی از ناحیه شکل گیری حوزههای جدید گرد و غبار رو به رو خواهند شد.
برای مقابله با بحرانها چه باید کرد؟
برای پاسخ به پرسش فوق، توجه به دو مولفه ضروری است. اولا، باید رویکردهای پیشین که عمدتا معطوف به فرسایشی شدن و انباشت بحرانها بودهاند را کنار گذاشت (در سطح حکمرانی). حوزه حکمرانی باید فعالانه به دنبال حل مشکلات این عرصه با استفاده از ظرفیتهای علمی و کارشناسانه باشد.
صِرف کنشگری دولت به حل مشکل کمک نمیکند و مردم و رسانهها نیز به نحوی موثر باید حل چالشهای زیست محیطی را به مثابه یک اولویت مهم مورد شناسایی قرار دهند. در حقیقت، تا حل این چالشها به عنوان اولویت در ذهن کنشگران محوری که باید آنها را مخاطب قرار دهند، شناسایی نشوند، صحبت از حل کردنشان چندان منطقی نیست.
نکته دوم اینکه باید از ظرفیتهای دیپلماتیک نیز در رفع بحرانهای مورد اشاره در گزارش کنونی بهره برد. به عنوان مثال در بحث آلودگی و پسروی آب دریای خزر، کلیه کشورهای مجاور با این دریا بایستی روندی از همکاریها را جدای از اقدامات سازنده یک طرفه در پیش گیرند.
در مورد بحران فرونشست زمین نیز جدای استفاده از ظرفیتهای علمی و کارشناسی داخلی، بهره گیری از تجربیات خارجی میتواند مفید به فایده باشد و دستاوردساز تلقی شود. با این همه، نکته مهم این است که دیگر همچون گذشته، با انفعال خود، به انباشت بیشتر بحرانها و سختتر شدنِ حل آنها کمک نکنیم.