back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: علت ناتوانی خامنه ای در قبول توافق هسته ای

بنی صدر: علت ناتوانی خامنه ای در قبول توافق هسته ای

Banisadr1عصر جدید: مدتی قبل اقای خامنه ای از نرمش فهرمانانه صحبت کرد. اینک او با تمدید مذاکرات موافقت کرده است. علت آن گفته و  قبول تمدید مذاکرات چیست؟ 

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

بنی صدر: رابطه با دنیای خارج بسته به طبیعت هر رژیم دارد. هر گاه رژیمی متکی به ملت باشد سیاست خارجی اش دنباله سیاست داخلی می شود. اما اگر متکی به مردم نباشد و رژیم استبدادی باشد برعکس می شود و سیاست داخلی دنباله سیاست خارجی می شود. ایران در دورانی از حیات ملی خود در جهان موقعیت مسلط داشته است در یک دوره یکی از دو ابر قدرت بوده است. در ان دوره سیاست خارجی اش دنباله روی سیاست داخلی بوده است. مدتی هم ایران زیر سلطه بوده است که این دوران از دوران قاجار و شکست از روسیه شروع شده است. دو قرارداد بسته شد که یکی اش قراردادترکمانچای است.در این دوره دولت نسبت به جامعه ایرانی خارجی شده است. در جامعه شناسی این پروسه را اینطور توضیح می دهند که هر گاه دولتی منابع داخلی را با منابع خارجی جانشین کند آن دولت نسبت به جامعه خود خارجی می شود. بودجه را در نظر بگیرید تا قاجار مبادلات با خارج بخش کوچکی از بودجه را تشکیل میداده است. در دوران پهلوی اول این میزان زیاد شده است و در دوران پهلوی دوم این روند بیشتر شد ه به غیر از دوره دکتر مصدق که واردات کم شد. دردوران پهلوی خصوصا در اواخر  از نظر بودجه، اقتصاد ایران،کاملا خارجی شد. هم اکنون هم همینطور است به این دلیل است که تحریم ها این طور در اقتصاد موثر افتاده است. خوب مرامش و سازماندهی اش را از کجا دارد؟ اینها داخلی اند؟ ظاهرش این است که اسلام است یعنی داخلی است، واقعش این است که ضد اسلام و خارجی است ،چرا؟ به دلیل اینکه به قول مدرس، موازنه عدمی اساس دین است، خوب این رژیم با دنیای خارج موازنه عدمی را مبنا قرار داده است؟ خیر، درست عکس آن موازنه رابکارمی برد، به دلیل اینکه ایران الآن در میان دو سنگ آسیاب است. دوره شاه هم همینطور بود. ایران آنزمان هم بین دو سنگ آسیاب بود با این تفاوت که آن زمان سازش آشکار با غرب بود و ستیز با اردوگاه به قول آن زمان کومونیزم بود بعد ها این اواخر شاه فهمیده بود که با این طرف هم می شود سیاست آشتی و ستیز را با هم کرد و نفعش بیشتر است. جامعه ایرانی بیشتر قابل مهار می شود پس، مبادلات بازرگانی با روس و چین را توسعه داده بود. ولی در اصل در اردوگاه غرب بود . الآن در حال حاضر وارونه انجام می گیرد با غرب ستیز و سازش است و با چین و روس معامله و تجارت است. ولی این از نظرمرام، آن اصل راهنما که جای خودش را به اینکه قدرت خارجی محور است داده ،بنا بر موازنه عدمی در سیاست داخلی و خارجی ایران، قدرت خارجی نباید محور باشد، هم اکنون این قدرت خارجی هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی ایران محور است. این اتفاقی نیست که وقتی می گویند ما طرح جانشین داریم، قبلا هم صحبت از اقتصاد تولید محور هم کرده بودند، تحت عنوان اقتصاد مقاومتی بعد برای اینکه جامعه بفهمد منظور از اقتصاد مقاومتی چیست گفتند این همان اقتصاد تولید محور است.

 خوب اگر طرح جانشین اقتصاد تولید محور است، باید بگوئید که ما،طرح جانشینمان این است که میخواهیم یک برنامه اقتصاد تولید محور را پیاده و به اجرا بگذاریم. اما نه، طرح جانشین می گوید، ما اقتصاد را به روی  اقتصاد چین و روسیه باز می کنیم، یعنی محور قدرت خارجی است.  چرا این طور است؟ به لحاظ اینکه، رژیم پایگاه داخلی ندارد، اگر دموکراسی بود و دارای پایگاه داخلی بود و دولت از ملت نمایندگی می کرد، ولایت با جمهور مردم بود و ولایت فقیه نبود، دولت چون پایگاه داخلی داشت، نیازی به پایگاه خارجی نداشت ولی حالا آن را ندارد. حتی در داخل هم محتاج پایگاه خارجی است. این است که از گروگانگیری به این طرف ،ایران از سویی در گروگان امریکا است و از جهت دیگری گروگان این طرف هم هست. بین دو سنگ آسیاب است، نیازش به این دلیل است،که رژیم بی پایه نمیتواند دوام بیاورد. این رژیم یک رژیم تک پایه ای است، پایه مردمی ندارد، تک پایه اش پایه روحانی است و آن هم بخش بزرگی از روحانیت از این رژیم بیمناک، حتی بیزار است ، برای اینکه نمیخواهد سرنوشت و آینده دین و روحانیت را به سرنوشت این رژیم گره بزند. پس پایگاه داخلی را ندارد. ناچار باید برود دنبال پایگاه خارجی.حالا،برای اینکه برای شنوندگان شما دقیق تر بشود،یاد آور می شوم،در به اصطلاح در واقع انتخابات مهندسی شده، هشت تا نامزد بود.محور این رقابت ها کدام بود؟ از عملکرد آقای روحانی از وقتی ایشان شده رئیس جمهور تا امروز ،بگیریم،ملاحظه می کنید که در آن مناظره ها و آن برنامه گذاری ها محور، این یا آن رابطه با دو قدرت خارجی است،خصوصا در مناظره دوم این محور خیلی خود را نمایاند.آقای ولایتی و آقای روحانی، گفتند اگر رئیس جمهور بشوند، تعامل با قدرتهای خارجی را رویه خواهند کرد.آقای جلیلی نه، او گفت بایستی ایستادگی و به اصطلاح ستیز را رویه خواهد کرد.خوب،آن مناظره در واقع چه میخواست بگوید؟ چون قبلش هم آن گفتگو های محرمانه بین نمایندگان آقای خامنه ای و آقای اوباما در مسقط شروع شده بود،این مناظره پیام بود به امریکا،که آقا برای تعامل حاضری؟ یا نیستی؟ آن طرف مقابل ،گفت برای تعامل  هستم. پس حتی با اینکه بسیاری می گفتند قالی باف رئیس جمهور خواهد شد  اگر یادتان باشد تحلیل ما این بود که یکی از این دو تا خواهد شد و احتمال آقای روحانی را بیشتر میدادیم به جهت اینکه در سیاست داخلی کارهایی از این آقا برای آقای خامنه ای ساخته بود که ار آقای ولایتی ساخته نبود ،پس احتمال این داشت که این بشودو این هم شد و مهندسی این را آورد ومعلوم شد که یکی از دونفر  رئیس جمهور خواهد شد.پس این ریاست جمهوری اش را از تعامل دارد یعنی از رابطه با دنیای خارج،از وقتی هم آمده محور کارش همین است. غیر از این یعنی ،این گفتگو های با امریکا و 5+1 را بر داریم، آن توافق ژنو را برداریم،  به عنوان عملکردهیچی ندارد.آن هم که از لحاظ اقتصادی دارد،چون پولی در اختیار نیست،چاپ اسکناس است و بالا بردن میزان حجم نقدینه ها،اگر این سیاست خارجی، یعنی این تعامل نبود،اثر روانی که گویا توافق انجام می گیرد نبود که این اثر روانی عامل مهم کنترل کننده تورم شد اگر این نبود الآن میزان تورم خیلی بیشتر از آنی بود که در دوره آقای احمد نژاد بود،به لحاظ حجم نقدینه و یاس از راه حل .پس اینکه در حال حاضر سیاست داخلی ایران را سیاست خارجی و رابطه با دنیای خارج تعین می کند. این رابطه چگونه تحول بکند ،داخله هم تابع آن تحول می کند. اگر فرض کنیم آن توافق با 5+1 انجام بگیرد،پول زیاد بشود،با این طرف هم تعامل باشد،سیل واردات هست و بقیه این منابع هم به شرکت های اروپایی و امریکایی  که  مسابقه بدهند که کی چقدر ببرد و چقدر بخورد،داده خواهد شد و خواهند برد و خواهندخورد.

اما چرا آقای خامنه ای راضی نیست به اینکه رابطه بخصوص با امریکا عادی بشود؟ مشکل ایشان چیست که به اصلاح خودشان توافق جامع صورت نگرفت؟ دلیل عمده این عدم توافق این است که که ایشان دیگر نمیتواند در منطقه بگوید که من آن هستم که امریکا ستیز هستم ،  من دیگر از این به بعد دیگرعلنی رفیق امریکا هستم، سابق بر این زیرازیر، زد و بند انجام می کردند و افتضاحات ایران گیت و اکتبر سوپرایز به بار می آمد و باید آن ها را توجیه می کردند که چه کسی این کار ها را کرده است. به قول آقای خمینی که بگوید: عده ای آمده اند با پاسپورت عوضی، ایران اینها را در جای قرار داده! اینطور قضیه به هم می آمد. ولی حالا دیگر وقتی قرارداد را نوشته ای و آشکار و علنی شد، دیگر نمیتوان داستان را علنی نکرد. و وقتی داستان علنی بشود نه تنها آن داستان دشمنی با امریکا از دست میرود بلکه دستیار امریکا نیز شده ای، برای اینکه شما دیگر باید با داعش و القاعده و … در منطقه رویاروی کنید، تازه این رویاروی را با چه کسی انجام خواهی داد؟! با امریکا که به قول شما :شیطان بزرگ و دشمن و… حال این کار را از چه موضعی میخواهی انجام بدهی؟! یک وقت هست که این کار را از موضع توانمندی انجام میدهی و یک وقت ،  نه ، تسلیم شده ای . از موضع تسلیم، رژیم نه تنها در مطقه و دنیا بی اعتبار می شود و تبدیل میشود به یک رژیم استبدادی دست نشانده وآنچه را که باقی مانده است، آشکار میشود. بلکه از نظر داخلی هم، مهر امضای پایان این رژیم نیز خواهد بود.چرا؟ چون هر آنچه را که این رژیم بر آن مستند و متکی بوده است را با امضای خود ویران میکند. از این جهت گفتم که آن محتوای مرامی این رژیم را هم خیلی علنی و آشکار باید تبدیل کند به بیگانه و خارجی کند، درست به مانند رژیم شاه، سازماندهی آن نیز خارجی است و تبدیل میشود به رژیمی که نمایندگی میکند از یک اقتصاد مسلط ، در درون به هدف اینکه منابع این کشور را به بیرون برساند، در منطقه نیز تبدیل میشود به دستیار، در واقع این ضد انقلابی که با گروگانگیری آغاز شد وسپس  جنگ وکودتای خرداد 60 و … با این کار تکمیل میشود و باید تشریف ببرد. این دلیل ترسی است که آقای خامنه ای دارد از اینکه اعلام کند که بله من ، پذیرفتم که تسلیم بشوم در آنچه غربیان در مسئله اتم می خواستند، پذیرفتم که ایران برای مدت 10 سال در کنترل رسمی کشورهای  (5+1) باشم، پذیرفتم که دستیار اینها باشم در مسائلی چون داعش و القاعده و با پذیرفتن این چیزها، سئوالی پیش میآید و آن این است که از این پس شما کی هستی آقای خامنه ای؟ بنا بر اسناد این سئوال جواب دارد. بنابر اسناد اکتبر سوپرایز، این افراد زد و بند چی هستند با امریکائی ها، بنا بر اسناد ایران گیت: باز هم زد و بند چی با امریکا، از طریق اسرائیل، بنا بر خاطرات آقای مک فارلین که هرگاه امریکا حامی اینها بشود، در تصرف دولت حاضر خواهد بود که آقای خمینی را هم بکشند. یکی دیگراز این اسناد که من در کتاب سیاست امریکا در ایران آورده بود و جدیدا هم سند آن در آمده است : آقای خمینی پیامی به وسیله دکتر یزدی، به امریکای ها داده است که: شما دست از پشتی بانی بختیار بر دارید، چون آمد ما به نفع شما خواهد بود. سند دیگری هم که در کتابخانه آقای کارتر پیدا شده است که چون جزء اسناد سری است و گزارش به رئیس جهور می باشد، از لحاظ اعتبار درجه یک میباشد : در ان گزارش میگوید که بنی صدر آدمی است که پای استقلال ایران اگر به میان بیاید، نه روس میشناسد و نه امریکا، به ترتیبی که اگر روسیه به ایران حمله کند، وی کسی نیست که از ما امریکائی ها کمک بخواهد و میگوید که این تعلق خاطر او به استقلال ایران به این خاطر است که او در  جنبش مصدقی بوده است، و خود مصدق نیز بر این راه و روش بوده است . خوب این دو سند ، بنا بر یکی از این اسناد: این قدرت خارجی است که در داخل نقش دارد، در دیدگاه آقای خمینی، وقتی این پیام را به کارتر میدهد، در ذهن خود میپذیرد که این قدرت که امریکاست، در  ایران دارای نقش است شاه بیچاره نیز همین طرز فکر را داشت. طرز فکر دیگر که در سند دوم است ، وارونه طرز فکر قبلی است و میگوید: نه، ایران باید خود خویشتن را اداره کند، مستقل باشد از هر قدرت بیگانه ای. دقت کنید دو دیدگاه است که اولی، خارجی را محور سیاست داخلی میداند و برای مردم  بهائی قائل نیست. دقت کنید، در همین قضیه اتم اگر میخواستند از طریق مردم عمل کنند ، اصلا بحرانی پیش نمی آمد. وقتی هم که بحران بوجودآمد، باز اگر میخواست از طریق مردم عمل کند، باز هم بحران حل میشد. اما نه، می خواهد بحران را از طریق قدرت خارجی، حل کند. یعنی در حقیقت، با قدرت خارجی معامله کند. این است که گرفتار شده است. حالا آن قدرت خارجی میگوید: معامله را با تو جوری انجام میدهم که هرچیزی من بخواهم، تو باید بگوی : بله. این است که جرات نداری به مردم ایران ومنطقه و دنیا بگوید.

این دیدگاه استقلال و آزادی بر آنست که مشکل را با مردم و از درون حل کند و می خواهد خود مردم باشند که عمل می کنند. با این ترتیب خبری که به رئیس جمهور آمریکا داده شده است می گوید که کسی که مردم ایران به او اعتماد کرده اند و به او رای داده اند، همچین کسی است که قدرت خارجی را به عنوان محور امور داخلی ایران نمی شناسد. محور را مردم ایران می شناسد. مشکل هم که به ترتیب بحران گروگانگیری و جنگ و اتمی ایجاد می شود، نیاز این رژیم است و اینطور نیست که این آقایان بنشینند و همینطوری بحران ایجاد کنند. زیرا شما فکر کنید که به مردم ایران بدانند که از بیرون خطری ایران را تهدید نمی کند، نه تحریمی وجود دارد و نه تهدیدی به جنگ می باشد و نه از آمریکا و نه از روسیه خطری متوجه شماست. بعد مردم خواهند پرسید که پس این استبداد آقای خامنه ای چه دلیلی دارد؟ سوال می شود که چرا 700 میلیارد دلار ایران حدر برود؟ تا امروز توجیه درست کرده اند. وزیر آقای احمدی نژاد گفته است که این عوام فریبیست که می گویند 700 میلیارد گم شده است. می گوید که 55 درصد آن می باید برای بودجه می رفته که رفته است. 14 درصد آن بودجه نفت بوده است که در مجموع می شود 69 درصد. 31 درصد باقی نیز برای زخیره بودجه رفته است. با این حصاب یک سوم 700 میلیارد بیش از 200 میلیارد می شود و اعلام شد که در آن حصاب بیشتر از 70 میلیارد هم اکنون پول نیست. پس بقیه آن خورد و بورد شد. آن 55 درصد هم سرمایه نشد زیرا اقتصاد تولید محور با این نظام سازگار نیست. اقتصاد تولید محور رابطه اش با داخل است و مصرف محور با خارج است. خارج تولید می کند و شما مصرف می کنید. منابع و صنایع و نیروهای انسانی شما و استعدادهای شما باید در اختیار بیگانه قرار بگیرد. چه آنهائی که در ایران هستند و چه 150000 نفری که سالانه از ایران می روند. این دو اقتصاد دو محور است و دو رژیم مختلف می خواهد. حالا این آدم آمده است و این پول را حدر داده است. آن 55 درصد را برای تخریب این اقتصاد کردیم. قدرت خرید ایجاد کردید برای واردات خارجی. آن پولی هم برای نفت رفته است مانند همان موضوعیست که در دوران آقای خاتمی گفته شد. آنزمان گفتند در صنعت نفت باید 200 میلیارد دلار سرمایه گذاری شود. پس معلوم می شود که این رژیم برای آن صنعتی که بیشترین درآمد را از آن دارد نیز پول نداشته و سرمایه گذاری نشده و خورد و بورد بوده است. همه آن سرمایه را به باد دادی زیرا به هر قیمتی این استبداد را می خواهی ادامه دهی! محور را هم کردی قدرت خارجی. اقتصاد را هم کردی مرتبط با قدرت خارجی. و به خدا قسم که این راه حل در این رژیم ندارد. راه حل اینست طبیعت این رژیم تغییر کند و محور بشود ملت ایران. اقتصاد بشود تولید محور و شما بشوید حاکم بر سرنوشت کشور خود. حالا اگر دوباره می خواهید اندکی به این صورت ادامه دهید و بازهم پای صندوق رای بروید به گمان اینکه نکند از این هم بدتر شود، خوب بروید! اگر می خواهید به این امیدهای کاذب دل ببندید خوب ببند! اما حواستان را هم جمع کنید که ایرانیت ویژگی های خود را دارد.

 حیات ملی عمل به آن ویژگی هاست. یک ملتی که در مسکن و پوشاک و خوارک خود استقلال ندارد و خود تولید نمی کند و هر چه ثروت دارد به بیگانه می دهد؛ نمی تواند بگوید که حیات ملیش ادامه پیدا می کند. به خود بیائید! شاد و پیروز باشید.

 

برگرفته از مصاحبه با رادیو عصر جدید به تاریخ 93-09-07

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید