خیزش انقلابی ۱۴۰۱، با این که ادامه جنبش های بزرگ اجتماعی و اعتراضی پیشین در طول حیات جمهوری اسلامی ایران بود، اما برخوردار از سرشتی دیگر بود. دو ویژگیِ ممتاز، آن را از جنبش های پیشین در ایران متمایز می کرد. یکی، ماهیت غیردینی و ضد دین سالاری آن و در نتیجه خصلت کاملاً ضد رژیمیِ آن بود. دیگری نقش برجسته زنان و جوانان آزادی خواه و رهایی خواه در این قیام مردمی بود. در جنبش زن زندگی آزادی، خواست اصلیِ معترضان رهایی از سلطه و تبعیض، خلاصی از زن ستیزیِ حکومت اسلامی، از جمله حجاب اجباری، و به طور کلی نابودیِ نظام مبتنی بر قوانین دینی و شرعی بود. در این حرکت نوینِ بی سابقه، مطالبات اقتصادی، صنفی و مدنی … در پرتو یک خواست عمده و بنیادین قرار گرفتند: پایانبخشیدن به عمر طولانی دیکتاتوری، دین سالاری و دست یافتن به یک زندگی آزاد و دموکراتیک در برابری. خواستی که در شعار زن زندگی آزادی چون پرچم نمادین جنبش تجلی یافت.
جنبش زن زندگی آزادی از پیش سازماندهی و برنامه ریزی نشده بود. در روند مستقل و متکی به خود دارای تشکیلات و رهبری توسط گروهی یا سازمانی خاص نبود. این جنبش، با این که در فرایند حرکت و گسترش خود، به گونه ای خودجوش، خودمحور و خودمختار عمل می کرد، اما توانست شکل ها و شیوه هایی از هماهنگیِ جنینی، افقی و محلی میان خود به وجود آورد. این همه، به رغم سرکوبی بی سابقه که در جریان آن بیش از ۵۰۰ معترض خیابانی کشته شدند، بیش از ۱۴ هزار تن دستگیر گردیدند، هزاران معترض به زندان افتادند، چند صد نفر اعدام شدند و ده ها تن محکوم به اعدام شدند.
از جمله درسهای مهم این جنبش برای ما این است که کنشگران آزادی خواه ایران موظف اند، همراه با شعارها و خواست های سیاسی و اجتماعی نفی گرا و سلبی، شعارها و خواست های سیاسی- اجتماعیِ ایجابی و اثباتی خود را برای خروج از اوضاع کنونی مطرح کنند. مبارزه در چهارچوب شعارهایی چون «نه به دیکتاتوری»، «نه به جمهوری اسلامی» … اگر همراه و همزاد با طرح های جایگزین، آشکار و ایجابی در راستای جمهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین نباشد، یعنی در تقابل با جمهوری اسلامی و دیگر آلترناتیو های ارتجاعی و اقتدارگرا قرار نگیرد، تغییری اساسی در اوضاع نابسامان ایران به وجود نخواهد آورد. از این رو، درس گیری از آزمون بزرگ جنبش زن زندگی آزادی، از قوت ها، ضعف ها و کمبودهای آن، برای مبارزات جاری و آینده، دارای اهمیت به سزایی است.
ما امروز شاهد آنیم که اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران، در طی دو سالی که از خیزش ۱۴۰۱ می گذرد، باز هم بد و بد تر شده است. سیاست های داخلیِ تخریب کننده و ضد بشریِ حاکمان و جناح های ارتجاعی آن به شدت همچنان ادامه دارند. نظامی گری، اقتدار گرایی اسلامی و سیادت طلبی جمهوری اسلامی در خاورمیانه (از یمن جنوبی تا سوریه و لبنان) و ماجراجویی اش در هسته ای کردن ایران، به همان سان تشدید شده اند. مضحکه های ضد دموکراتیکِ انتخاباتی رژیم، یکی پس از دیگری، با همکاری شرم آور اصلاح طلبان دیروز، ادامه دارند، اما بیش از پیش با مخالفت و تحریم اکثریت عظیم مردم ایران روبرو می شوند. سرکوب ها، دستگیری ها، اعدام ها، تبعیض ها و نابرابری ها در همه ی سطوح تشدید و گسترش یافته اند. بر اساس گزارش سازمان های حقوق بشری، در سال گذشته ٨٢٩ نفر در ایران اعدام شده اند که بالاترین رقم در جهان به نسبت جمعیت کشور است. ارقام دهشتناک سرکوب، اذیت و آزار زنان، جوانان، اقلیت های مختلف قومی ملی، بهائیان … همچنان با شدت بیشتر ادامه دارند. در یک کلام، هیچ تحول یا رفرمی در جهت بهبود وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران و گذار به سوی آزادی، دموکراسی در کشور ما، در چهارچوب حفظ نظام دیکتاتوری اسلامی کنونیِ آن، امکان پذیر نیست.
ما به مناسبت دومین سالروز مرگ دلخراش ژینا مهسا امینی و برآمدنِ بزرگ ترین، رادیکال ترین و طولانی ترین جنبش ضد رژیمی در طول حیات جمهوری اسلامی ایران تاکنون،
کنشگران اجتماعی و سیاسی داخل و خارج کشور را به پیگیری راه جنبش زن زندگی آزادی برای سرنگونی نظام اسلامی و ضد بشری حاکم بر کشورمان فرا می خوانیم. ما از همه ی باورمندان به جمهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین (لائیسیته سکولاریسم) در ایران، دعوت می کنیم که این سالروز را در هر جا که هستند، در داخل یا خارج از کشور، تبدیل به روز جهانی همبستگی با مبارزات مردم و جنبش های اجتماعی در ایران علیه نظام جمهوری اسلامی کنند. ما، به نوبه ی خود، در همه ی فعالیت ها و کارزار هایی که بدین مناسبت و در راستای جمهوری، دموکراسی و جدایی دولت و دین در ایران انجام گیرند، مشارکت و همکاری خواهیم کرد.
جنبش جمهوری خواهان دموکرات و لائیک ایران،
حزب جمهوری خواه سوسیال دموکرات و لائیک ایران (عضو جبهه ملی ایران)
۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴ – ۲۱ شهریور ۱۴۰۳