مخالفان حکومت ایران او را یکی از معترضانی معرفی میکنند که در اثر «عفونت» ناشی از وجود ساچمه در بدنش درگذشته است.
اما قوه قضاییه ایران در بیانیهای گفته است که او ساچمه در بدن نداشته است و در مدتی که در زندان لاکان زندانی بوده حتی به بهداری زندان مراجعه نکرده است.
به گفته قوه قضاییه مرگ سارا دلدار «ناشی از بیماری کبدی» او بوده است.
یلدا دهقانی، از دوستان و همبندان سارا دلدار به بیبیسی فارسی گفت که خانواده او تحت فشار نیروهای امنیتی هستند تا درباره مرگش صحبت نکنند.
با سکوت خانواده سارا دلدار، اطلاعات ما درباره علت جان باختن او برآمده از آخرین پستش در اینستاگرام و صحبتهای دوستان و همبندان سابق است.
به گفته منابع نزدیک به سارا دلدار، او به دلیل فعالیتهایش در شبکههای اجتماعی، بازداشت شد و یک سال پس از اعتراضات به زندان رفت.
سارا دلدار در آخرین پستی که در اینستاگرامش در ۱۱ تیر منتشر کرد، از محکومیت به «یک سال و سه ماه و شش روز» خبر داده بود.
آیا سارا دلدار هنگام ورود به زندان در بدنش ساچمه داشت؟
یلدا دهقانی، همبندی سارا دلدار که دوستیاش با او به پیش از اعتراضات برمیگردد، میگوید نه تنها او، «بلکه بسیاری از زنان زندان لاکان رشت، بند نسوان، شاهد آثار ساچمه بر بدن سارا بودند و همه میدانند که وجود این ساچمهها در بدن سارا موجب رنج و درد او میشد.»
به گفته خانم دهقانی سار دلدار دو بار در اعتراضات ساچمه خورد و ساچمههای سطحی را از بدنش درآورده بود.
او میگوید بعضی از ساچمهها را به راحتی با موچین در میآوردند اما چند ساچمه نزدیک نخاع و نقطه حساس دیگر بدن سارا بود که بیرون آوردن آنها نیاز به جراحی داشت. اما جراحی او با اجرای حکم زندانش به تعویق افتاد.
به گفته خانم دهقانی، ساچمهها هنگام بازداشت خانم دلدار و هنگامی که او برای اجرای حکمش وارد زندان لاکان میشود، در بدنش بوده است و او درد میکشیده و از زندانبانها میخواسته که به بهداری برود.
با اینکه سارا دلدار آذر سال گذشته از زندان لاکان رشت آزاد شده بود، چرا تا پیش از مرگ برای خروج ساچمهها از بدنش اقدام نکرده بود؟
خانم دهقانی معتقد است با توجه به اینکه بازداشت و زندان سارا ربطی به شرکت او در اعتراضات نداشته و تنها به دلیل نوشتههایش در شبکههای اجتماعی بوده، او نگران بوده است که بستری شدنش در بیمارستان برای درآوردن ساچمهها از بدنش، منجر به باز شدن پرونده تازهای مرتبط با اعتراضات برای او شود و آغاز دردسرهای تازه؛ به همین دلیل جراحی برای بیرون آوردن ساچمهها را به تاخیر میانداخته است تا به قول معروف «آبها از آسیاب بیفتد.»
عدم مراجعه به پزشک به دلیل ترس از پیامدهای قضایی و امنیتی مسالهای است که پیشتر هم مجروحان دیگر اعتراضات سراسری در ایران به آن اشاره کردهاند.
سارا دلدار در آخرین نوشتهاش در اینستاگرام دو عکس از پاهایش بر تخت بیمارستان همرسانی کرده که لکههایی هم بر روی آنها دیده میشود.
او در توضیح عکسها به وجود ساچمه در بدنش اشاره میکند: «ولی با تمام این رنجها و دردها، ساچمه در بدنم و سرم هر لحظه ناخودآگاه میبینم که خیابان پر از صدای تیر و خون، (است) و رژه میروند در ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم، هیچ تسلی نیست.»
منابع دیگری هم که نخواستند نامشان به دلایل امنیتی منتشر شود به بیبیسی فارسی گفتند سارا دلدار به آنها گفته بود که «ساچمهها اذیتش میکند.»
دلیل جان باختن سارا دلدار چه بود؟
از آن جا که خانواده سارا دلدار سکوت کردهاند و گواهی فوت او نیز منتشر نشده است، دلیل درگذشت او دقیقا مشخص نیست.
اما از آنچه که آخرین پست اینستاگرامی او که در ۱۱ تیر ۱۴۰۳ منتشر کرده بود و از آنچه که منابع نزدیک به او میگویند، میتوان نتیجه گرفت که خانم دلدار از وجود ساچمه در بدنش رنج میبرده است و بیماری مربوط به کبد هم داشته است.
او نوشته بود: «کمکم مریض شدم، پیگیری کردم، دکتر رفتم، تا اینکه هر روز عفونت بدتر (شد) و هنوز از دومین ماه که زندان پریود شدم، دیگر نشدم تا الان. در زندان فشار عصبی گرفتم و بعد مشکلات دیگر. گفتم شاید چون کبدم مشکل داشت این عفونتها را گرفتم. یک هفته بیمارستان خوابیدم. اما دیگر آدم قبل نبودم. ضعیف ضعیف شدم. کمخونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان…»
یکی از منابع آگاه به بیبیسی فارسی گفته است که دلیل جان باختن او مرتبط با بیماری کبدی بوده است.
اما بدون اظهار نظر اعضای درجه یک خانواده و گواهی فوت نمیتوان درباره علت رسمی مرگ اظهارنظر قطعی کرد.
یلدا دهقانی در این مورد معتقد است که چه مرگ سارا به دلیل عفونت ناشی از ساچمههای بدنش باشد چه ناراحتی کبد، در هر حال این یک «قتل حکومتی» است.
خانم دهقانی به بیبیسی فارسی گفت: «حتی اگر یک درصد هم علت مرگ او عفونت ناشی از وجود ساچمه در بدن سارا نباشد و ناراحتی کبد سارا باعث مرگش شده باشد، آیا غیر از این بوده که سارا این نکته را بارها و بارها به مسئولان زندان از جمله رئیس زندان آقای ابراهیمی و خانم خیری گفت که حال خوبی از این بابت ندارد و تقاضای انتقال به بیمارستان و مرخصی درمانی کرد؟ اما هر بار با درخواست او مخالفت شد. و همین موجب تشدید بیماری او شد.»
همبندیها و دوستان سارا دلدار از او چه میگویند؟
همبندیهای او و دوستانش میگویند او در زمان اعتراضات به زخمیها کمک میکرد.
خود سارا دلدار، هم در اینستاگرام نوشته بود: «کاری نکرده است، جز اینکه زخمیها را نجات دادهام، جراحی کردیم و سکوت نکردیم.»
یکی از همبندیهای او در یک استوری رفتار سارا دلدار را در اینستاگرام این چنین توصیف کرده است:
«سارا از لحظهای که زندانی جدید وارد بند میشد، حواسش به همه بود و با همه معاشرت میکرد… از وسایل شخصی خودش به همه میداد… حتی پیامرسان یکی از بچهها که ممنوعالتماس بود شد… بعد از آزادی مدام پیگیر ما بود. از هر آشنایی برای خبر گرفتن از ما کمک میگرفت.»
سارا خودش هم در آخرین پستش درباره مدتی که در زندان سپری کرده بود نوشته است که «هر چقدر بگویم بازم کم است، از بهداشت، از دعواها، از سرما و گرما از اینکه آرزوت این باشد که ماه و آسمان را ببینی. ولی خب همه این چیزها و صد برابرش برای وطن کم است. وقتی که آمدم بیرون به کسی نگفتم که به استقبالم نیایند، تا هیچ گلی نیاورند، وقتی که آزادی هیچ معنی نداشت… روزها گذشت و همه فکر و ذهنم زندان بود، پیش دخترهایی که کمکشون کردم…»
یکی دیگر از همبندیهای سارا چتهایش با او را منتشر کرده است که به او توصیه کرده است که با خود چه به زندان ببرد، چه بپوشد و چه کار کند.
قوه قضاییه درباره علت مرگ سارا دلدار چه میگوید؟
میزان، خبرگزاری قوه قضاییه ایران نوشته است که سارا دلدار، در مرداد ۱۴۰۲ پس از گذراندن ۵ ماه حبس با استفاده از «ارفاقات قانونی» آزاد شده است، هرچند مشخص نکرده است این ارفاقات قانونی چه بوده است.
در بیانیه منتشر شده در میزان آمده است که «مطابق پروتکل همیشگی سازمان زندانها برای ورود به زندان مورد معاینه دقیق بدنی قرار گرفته و برای او در بدو ورود پرونده پزشکی تشکیل شده است… طبق صورتجلسه موجود در اداره کل زندانهای استان گیلان خانم دلدار هنگام ورود به زندان لاکان رشت هیچگونه آسیب بدنی، جراحت و یا جای زخمهای ساچمه روی بدن نداشته است و این مهم در صورتجلسه رسمی ثبت و ضبط شده است. »
این خبرگزاری نوشته است که «در تمام مدت حضور پنج ماهه خود در زندان لاکان هم هیچگونه مراجعه به بهداری و یا اعزام پزشکی به خارج از زندان نداشته است و در پرونده پزشکی وی هیچ موردی از نیاز او به رسیدگی پزشکی، چه بنا به درخواست خودش یا با نظر پزشک مقیم زندان ثبت نشده است.»
میزان علت درگذشت سارا دلدار را «ابتلا به بیماری کبدی» اعلام کرده است.
اما آنچه که نزدیکان و همبندیهای سارا دلدار، میگویند با ادعای «میزان» تفاوت بسیار دارد.
یلدا دهقان میگوید، سارا مدارک پزشکی خود را به زندان تحویل داده بود اما مسئولان زندان با «درخواست داروهای سارا برخورد درستی نمیکردند… بیماری و درد سارا را جدی نمیگرفتند.»
خانم دهقان میگوید در بهداری زندان به سارا می گفتند که «اگر بخواهیم به بیمارستان منتقلت کنیم، معلوم نیست در راه چه اتفاقی برایت میافتد… با دست و پای بسته میبرندت بیمارستان و آبروی خودت و خانوادهات میرود. سارا هم هر بار منصرف میشد و تنها مسکن میخورد تا دردهایش که همه ما شاهدش بودیم، تسکین پیدا کند.»
وضعیت بند زنان در زندان لاکان رشت
پیشتر، شماری از زندانیهای سابق بند زنان در زندان لاکان رشت درباره وضعیت بد این زندان نوشتهاند، از جمله مطلب مفصل تارا افروز که در مجله اینترنتی آسو منتشر شده است و گزارش روزنامه شرق در گفتگو با دو زندانی سابق این زندان فروغ سمیعنیا وزهره دادرس منتشر شده است.
در این گزارشها محرومیتهای بسیاری که زنان زندانی با آن مواجه هستند، توصیف شده است؛ محرومیتهایی از جمله نداشتن دسترسی به درمان مناسب، کمبود لوازم بهداشتی مانند نوار بهداشتی، نبودن تعداد کافی حمام و دستشویی، سیستم فاضلاب از کار افتاده و چاههای توالتی که دائما میگیرد، نبود آب گرم، خدمات پزشکی و نداشتن آب سالم وتغذیه نامناسب.
در گزارش شرق آمده است: «آبی که در زندان لاکان وجود دارد، آبی نیست که مردم رشت از آن استفاده میکنند. آبی است که مختص زندان لاکان است. آب به شدت بوی بدی میدهد. نه تنها برای آشامیدن مناسب نیست بلکه اکثر زندانیهای زن به خاطر آب دچار عفونت شدند. زنان بعد از یک هفته استحمام با این آب دچار ریزش مو میشوند و آسیب جدی به موی آنها وارد میشود. این آب مناسب دست و رو شستن هم نیست.»
تغذیه نامناسب یکی از معضلاتی است که زندانیان لاکان از آن شکایت کردهاند.
تارا افروز درباره مشکلات تغذیه در زندان میگوید «توزیع جیره غذاییِ زندان از لحاظ کیفیت و کمیت وضعیت اسفناکی دارد، بهویژه اگر زندانی اصطلاحاً بدون واریزی یا دارای شرایط خاصی مثل دیابت و بارداری باشد.»
فروغ سمیعنیا درباره محرومیت زندانیان از درمان پزشکی مناسب به روزنامه شرق گفته است: «هیچ پزشک متخصصی به زندان نمیآمد، در حالی که ما آنجا کلی بیمار با بیماریهای خاص داشتیم. مثلا اکثر زنها با مسئله عفونت درگیر بودند و پزشک متخصص زنان وجود نداشت. درخواست هم کرده بودند ولی خب فایدهای نداشت.»
تارا افروز هم درباره مشکلات پزشکی زندانیان و محرومیت درمان آنها در زندان نوشته است:
« از تحویل دادن بسیاری از داروها به بهانهی عدم ضرورت از نظر پزشک زندان یا خارجیبودن برند دارو، خودداری میکنند. این محدودیت در شرایطی اعمال میشود که بهداری داروهای محدودی دارد و روند اعزام به بیمارستان بهشدت طولانی و تأمین هزینهی آن عمدتاً بر عهدهی خود زندانی است یا اعزام در موارد متعددی که از نظر پزشک عمومیِ زندان غیراورژانسی است ناممکن میشود.»
محرومیت زندانیان از درمان در بیرون از زندان و نداشتن دسترسی به درمان مناسب در بهداریهای زندان موضوع تازهای نیست و یکی ازمعضلات زندانیان در سراسر ایران است.
فعالان حقوق بشر و زندانیان سیاسی بارها درباره این موضوع گزارشهایی را تهیه کردهاند.
به تازگی احمدرضا حائری، حمزه سواری و سعید ماسوری، سه زندانی سیاسی در نامهای که در ۱۰ شهریور از قزلحصار نوشتند، «امنیتیسازی پروسه درمان زندانیان» را روندی غیرقانونی دانستند که تاکنون به مرگ دهها زندانی از جمله بکتاش آبتین، ساسان نیکنفس و بهنام محجوبی منجر شده است.
.
بی بی سی