زایندهرود، رودخانهای که زمانی نماد زندگی و تمدن در قلب ایران بود، اکنون با خشکسالیها، بحرانهای آبی و سوءمدیریتهای پیدرپی مواجه است. این رودخانه تاریخی که از زاگرس سرچشمه میگیرد و به تالاب گاوخونی میریزد، نقش مهمی در تأمین آب شرب، کشاورزی و صنعت مناطق مرکزی ایران، بهویژه استان اصفهان ایفا کرده است، اما اکنون زایندهرود به یکی از مهمترین چالشهای زیستمحیطی و اجتماعی کشور تبدیل شده است.
تاریخچه حکمرانی آب در زایندهرود
به گفته حسن کریمی، استاد تاریخ و حکمرانی منابع آب، حکمرانی آب در ایران بهویژه در حوزه زایندهرود ریشه در تاریخ دارد. او میگوید: «در گذشته، جوامع محلی با کمک نهادهای مدنی و سازوکارهایی مثل طومار شیخ بهایی، تقسیم آب را براساس شرایط موجود و به صورت دینامیک انجام میدادند. این سیستم بسیار پیشرفته و کارآمد بود زیرا به طور پیوسته به تغییرات اقلیمی و حجم آب موجود واکنش نشان میداد».
نهادهای مدنی در تقسیم آب
یکی از ویژگیهای حکمرانی سنتی آب در زایندهرود، انتخاب نمایندگان مناطق مختلف برای مدیریت منابع آبی بود. کریمی ادامه میدهد: «تا اوایل دهه ۵۰ شمسی، ۳۳ نماینده از ۳۳ سهم مناطق مختلف به همراه نماینده حکومت برای تعیین میرابها و سرکیشها مسئولیت داشتند. این نظام به طور پویا براساس حجم آب موجود، آب را بین مناطق مختلف تقسیم میکرد».
این سیستم حکمرانی که تا پیش از انقلاب اسلامی ایران پابرجا بود، توانست بحرانهای مختلفی مانند خشکسالیها و سیلها را مدیریت کند. اما با تغییرات سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب، این سیستم بهتدریج جای خود را به یک نظام متمرکزتر و کمتر انعطافپذیر داد که براساس تخصیصهای استاتیکی عمل میکرد.
تغییرات اقلیمی و سوءمدیریتها
یکی از دلایل اصلی خشکشدن زایندهرود، تغییرات اقلیمی و کاهش بارشهاست. به گفته محمدرضا عباسی، کارشناس منابع آب در وزارت نیرو، «از سال ۱۳۷۸ به بعد، بارشها در حوضه آبریز زایندهرود به طور درخورتوجهی کاهش یافته است. این کاهش بارشها به همراه افزایش برداشتها از منابع آبی، وضعیت زایندهرود را بحرانی کرده است».
عباسی همچنین تأکید میکند که مدیریت نادرست و تخصیصهای استاتیک بدون توجه به شرایط اقلیمی از دیگر عواملی است که بحران زایندهرود را تشدید کرده است. او میگوید: «تخصیصهای آب براساس میانگینهای بلندمدت هیدرولوژیک و بدون درنظرگرفتن تغییرات اقلیمی انجام شده است. این تخصیصها نهتنها به نیازهای روزافزون جمعیت پاسخ نداده، بلکه باعث تخریب بیشتر منابع آبی شده است».
تخصیصهای استاتیکی و ناکارآمدی نظام مدیریتی
عباسی به نکته مهمی اشاره میکند: «از اوایل دهه ۸۰، نظام مدیریتی تخصیص آب در ایران به صورت متمرکز و استاتیک طراحی شد. این نظام به جای پویا بودن و توجه به تغییرات سالانه و اقلیمی، تنها براساس میانگینهای گذشته تخصیص آب را تعیین میکند». در این سیستم، سهم استانها و مناطق مختلف از زایندهرود براساس شرایط «نرمال» سالهای گذشته تعیین شده است. عباسی میگوید: «در سالهایی که بارشها کمتر از حد معمول است، این تخصیصهای استاتیکی دیگر کارایی ندارند و مشکلاتی نظیر خشکسالی و بیآبی را تشدید میکنند». یکی از چالشهای اصلی، نبود رصد متمرکز و بهروز شرایط اقلیمی و آبی است. «هیچ مکانیسمی برای نظارت دقیق بر تغییرات اقلیمی و بازنگری تخصیصها براساسآن وجود ندارد. این باعث میشود در سالهای خشکسالی، تخصیصهای آب به صورت اشتباه و ناکارآمد باقی بماند».
بارگذاریهای غیرمجاز و توسعه ناپایدار
یکی از عوامل مهم در بحران زایندهرود، بارگذاریهای غیرمجاز در حوضه آبریز این رودخانه است. به گفته مهدی سلطانی، استاد مهندسی منابع آب در دانشگاه تهران، «توسعههای ناپایدار در بالادست زایندهرود، بهویژه در استان چهارمحالوبختیاری، باعث افزایش برداشتها و کاهش آبدهی زایندهرود شده است». براساس آمار ارائهشده از طرف سلطانی، توسعه باغات و زمینهای کشاورزی در بالادست رودخانه، بدون توجه به ظرفیتهای آبی منطقه انجام شده است. او میگوید: «حدود ۵۰۰ میلیون مترمکعب آب برای توسعه باغات بادام و گردو در استان چهارمحالوبختیاری برداشت میشود. این حجم از آببرداشتها، بهویژه در سالهای خشک باعث میشود حتی آب شرب اصفهان نیز تأمین نشود».
بارگذاریها در بالادست و بحران آب
براساس گزارشهای مختلف، بارگذاریهای جدید در بالادست زایندهرود شامل موارد زیر است:
– توسعه کشت و برداشت آب در سرشاخه پلاسجان (۲۰۰ میلیون مترمکعب)
– توسعه باغات در استان چهارمحالوبختیاری (۵۰۰ میلیون مترمکعب)
– انتقال آب به یزد (۶۰ میلیون مترمکعب)
– انتقال آب به دلیجان، کاشان و نطنز (۲۰ میلیون مترمکعب)
سلطانی تأکید میکند: «این حجم عظیم از برداشتها در بالادست زایندهرود حتی در سالهای با آبدهی نرمال هم بالغ بر ۵۰ درصد کل آبدهی رودخانه است. در سالهای خشکسالی، این برداشتها به بیش از ۸۰ درصد میرسد».
چالشهای قانونی و نبود بازنگری در تخصیصها
یکی از چالشهای مهم در بحران زایندهرود، بازنگرینکردن دورهای و پیوسته در تخصیصهای آب است. به گفته زهرا احمدی، متخصص حقوق محیط زیست، «طبق قانون، اولویت تخصیص آب باید به شرب، محیط زیست، حقابهداران و در نهایت کشاورزی اشتراکی اختصاص یابد. اما در عمل، این اولویتها نادیده گرفته شده است».
احمدی توضیح میدهد: «با توجه به تغییر اقلیم و دوبرابرشدن جمعیت مصرفکننده آب شرب از سال ۱۳۶۱ تاکنون، باید تخصیصهای قدیمی بازنگری شوند. اما متأسفانه این بازنگریها انجام نمیشود و پروپاگاندای رسانهای نیز باعث سانسور این موضوع میشود».
او همچنین به مشکلی دیگر در این زمینه اشاره میکند: «کشاورزان اشتراکی، بهویژه در زیرحوضه پلاسجان و نواحی بین سد و پل کله، همچنان به برداشت آب ادامه میدهند. در سالهای خشک، این برداشتها به حدی زیاد است که حتی آب شرب نیز به مناطق پاییندست نمیرسد».
راهکارها و آینده زایندهرود
راهکارهای متعددی برای حل بحران زایندهرود مطرح شده است، اما اجرای این راهکارها نیازمند هماندیشی و همکاری همه ذینفعان است. رضا نعمتی، کارشناس ارشد مدیریت منابع آب، معتقد است که «راهکارهای فعلی بدون درنظرگرفتن همه جنبههای بحران کارآمد نخواهند بود».
او پیشنهاد میدهد: «یکی از مهمترین راهکارها بازنگری در تخصیصهای آب و ایجاد یک سیستم دینامیک و منعطف برای مدیریت منابع آبی است. این سیستم باید بتواند به طور سالانه و با توجه به شرایط اقلیمی، تخصیصهای آب را بازنگری کند».
نعمتی همچنین بر اهمیت بازچرخانی آب و استفاده از روشهای کشاورزی مدرن مانند هیدروپونیک و ایروپونیک تأکید میکند. او میگوید: «اگرچه تغییر روشهای کشاورزی سنتی نیازمند سرمایهگذاریهای کلان است، اما در بلندمدت میتواند به حفظ منابع آبی و جلوگیری از تخریب بیشتر رودخانه کمک کند».
اهمیت همکاری منطقهای و ملی
یکی دیگر از راهکارهای مهم، ایجاد یک همکاری فراگیر بین استانها و بخشهای مختلف است. نعمتی به این موضوع اشاره میکند و میگوید: «بدون هماهنگی بین استانهای بالادست و پاییندست، راهحلهای ارائهشده نمیتواند موفقیتآمیز باشد. استانهایی مانند چهارمحالوبختیاری و اصفهان باید در مدیریت منابع آب همکاری داشته باشند و سیاستهای توسعهای خود را با توجه به منابع آبی موجود هماهنگ کنند».
این همکاری نهتنها باید در سطح استانها انجام شود، بلکه نیاز به مدیریت جامع و ملی برای کنترل برداشتها و نظارت بر مصرف آب دارد. برای این منظور، پیشنهادهایی مانند ایجاد شورای مدیریت حوضه آبریز زایندهرود با حضور نمایندگان استانهای ذینفع و کارشناسان مستقل مطرح شده است. این شورا میتواند مسئولیت بازنگری دورهای تخصیصها و نظارت بر اجرای صحیح قوانین را بر عهده بگیرد.
استفاده از فناوریهای نوین در مدیریت آب
فناوریهای نوین در حوزه مدیریت منابع آب نیز میتواند نقش مهمی در حل بحران زایندهرود ایفا کند. مهدی ملکی، استاد مهندسی آب و خاک، پیشنهاد استفاده از سیستمهای هوشمند و فناوریهای نوین را برای بهبود مدیریت منابع آبی مطرح میکند. او میگوید: «فناوریهایی مانند حسگرهای هوشمند برای پایش سطح آب، سیستمهای آبیاری قطرهای پیشرفته و تکنیکهای تصفیه و بازچرخانی آب میتوانند به بهینهسازی مصرف آب کمک کنند». استفاده از این فناوریها، بهویژه در کشاورزی، میتواند به میزان زیادی از هدررفت آب جلوگیری کند. همچنین توسعه پروژههای بازچرخانی و استفاده مجدد از آب تصفیهشده در صنایع و کشاورزی میتواند فشار بر منابع آبی طبیعی را کاهش دهد.
محیط زیست و حقابه تالاب گاوخونی
تالاب گاوخونی که مقصد نهایی زایندهرود است، نقش بسیار مهمی در تعادل زیستمحیطی منطقه دارد. این تالاب در گذشته زیستگاه بسیاری از گونههای حیوانی و گیاهی بود و بهعنوان یک مخزن طبیعی برای کنترل سیلابها عمل میکرد. اما با خشکشدن زایندهرود، حقابه این تالاب نیز نادیده گرفته شده و این منطقه با خطر نابودی کامل مواجه است.
علیرضا حسینی، کارشناس محیط زیست، هشدار میدهد «خشکشدن تالاب گاوخونی نهتنها باعث نابودی اکوسیستم این منطقه میشود، بلکه عواقب وخیمی برای کل منطقه مرکزی ایران دارد. ریزگردهایی که از بستر خشک تالاب برمیخیزند، میتوانند منجر به بروز بیماریهای تنفسی و افزایش آلودگی هوا در استانهای اطراف شوند». برای حفظ تالاب گاوخونی، بازگرداندن حداقل حقابه زیستمحیطی آن یکی از الزامات اصلی است. این حقابه باید به صورت دورهای و با نظارت دقیق تأمین شود تا از خشکشدن کامل تالاب جلوگیری شود.
آینده زایندهرود
بحران زایندهرود نتیجه ترکیبی از عوامل مختلف است: تغییرات اقلیمی، سوءمدیریت، توسعه ناپایدار و بارگذاریهای غیرمجاز. حل این بحران نیازمند یک رویکرد جامع و چندوجهی است که همه جوانب این مسئله را در نظر بگیرد.
بازنگری در تخصیصهای آب، اصلاح نظام حکمرانی آب، استفاده از فناوریهای نوین، توسعه کشاورزی پایدار و همکاری بین استانها و ذینفعان مختلف ازجمله راهکارهایی است که میتواند به بهبود وضعیت زایندهرود کمک کند. همچنین تأمین حقابه تالاب گاوخونی و حفظ اکوسیستمهای طبیعی این منطقه برای جلوگیری از پیامدهای زیستمحیطی بحرانی اهمیت زیادی دارد. در نهایت زایندهرود نهتنها یک رودخانه است، بلکه نمادی از زندگی و تمدن در منطقه مرکزی ایران است. حفظ این رودخانه بهعنوان یک میراث ملی، وظیفهای همگانی است که نیازمند اقدام فوری و تصمیمگیریهای دقیق و علمی است.
منبع: شرق/ عاطفه علیان