«فساد و غارت عصر پهلوی اول» – ( 1)
جلد نوزدهم کتاب « مصدق، نهضت ملی و رویدادهای تاریخ معاصر ایران» در باره ی «فساد و غارت عصر پهلوی اول» است و حسین مکی می نویسد:
«همه میدانند که رضاخان قبل از کودتا یعنی در دوره سربازی بقول معروف « در هفت آسمان یک ستاره نداشت » حتی در موقعی که افسری جزء بود در یک خانه محقر استیجاری در یکی از کوچه های سنگلج منزل داشت ، و ماجرای صابون فروش دوره گرد مشهور است که به خانه رضاخان چند قالب صابون نسیه داده بود و چند روز بعد برای مطالبه پول صابون مراجعه کرد و کار به نزاع لفظی کشیده و حرفهای زشت بین رضاخان و صابون فروش رد و بدل میشود و پس از آنکه رضا خان بمقام وزیر جنگی ارتقاء یافت اتفاقاً روزی ضمن عبور با صابون فروش مزبور مواجه و مصادف میشود و صابون فروش مورد سؤال و جواب قرار میگیرد . این داستان را معمرین شنیده اند و حتی در یکی از روزنامه هم نوشته اند که در کتاب « رضاشاه » بچاپ رسیده است .
اما در اواخر دوران وزیرجنگی نخست بومهن و سپس رودهن را متصرف شد و از آنجا همانطور که مجله پیکار – که در برلن منتشر میشد – کاریکاتوری از رضاشاه بشکل اژدهای خطرناکی کشیده بود که در حین خزیدن زمین ها و قراء و قصبات و املاک مردم را می بلعید . ناگفته نباید گذاشت که انتشار این کاریکاتور و مطالب آن موجب گردید که روابط بین ایران و آلمان بتیرگی گرائید .
رضاخان در دوران ریاست وزرائی از بومهن بطرف مازندران و در دوران سلطنت بطرف گرگان و گیلان و سایر نقاط کشور همچنان با سرعت و شدت عجیبی شروع بتصرف املاک و دست اندازی به هستی مردم نمود بطوریکه در شهریور 1320 که اجباراً از ایران خارج گردید طبق گفته مؤید احمدی نماینده کرمان در جلسه رسمی مجلس رضاشاه دارای 44 هزار پارچه آبادی از قریه وقصبه و بلوک است . بعلاوه مبلغ 58 میلیون لیره در بانکهای انگلستان سپرده داشت بوده و در بانک ملی هم طبق صورت حساب رسمی 68 میلیون تومان سپرده داشته که به فرزندش بخشیده است .
بطوریکه گفته اند رضا شاه ظرف مدت 16 سال سلطنت یکی از ثروتمندان جهان گردیده بود .
ناگفته نباید گذاشت که رضاشاه بزرگترین کارخانه و هتل داران هم ایران بوده است مانند هتل آبعلی و ویلاهای مبارک آباد و هتل های گچسر چالوس ، رامسر ، در بند شمیران ، فردوسی در تهران و غیره و کارخانه های حریربافی چالوس و پارچه بافی علی آباد (شاهی ) و کارخانه برنج پاک کنی و پنبه و کارخانه سنگ وغیره هم بوده است . و اگر غارت هائی که از خزانه اقبال السلطنه ماکوئی و سردار معزز بجنوردی و خزعل و دیگران را بحساب آوریم معلوم میشود که چه ثروت سرسام آوری ظرف این مدت اندوخته است.»
حسین مکی « تاریخ بیست ساله ایران »– جلد ششم ، صص 2-1
«وزیر مختار بریتانیا چنین نوشته است: «او همچنان در کار انباشت ثروت از راههای مشکوک است و فرماندهان ارشد نظامی خود را نیز در کار آزاد گذاشته است؛ و در عین حال، از هیچ فرصتی برای بیاعتبار کردن فرماندهان در صورت سوظن نسبت به قدرت گرفتن آنها از طریق اندوختن ثروت پرشمار برای بهرهگیری شخصی، فروگذار نمیکند. البته اگر آنها سهم عمدهای از ثروت به دست آمده را به شاه بدهند، او نیز از دزدیهای آنها چشم پوشی خواهد کرد.» وی میافزاید: «رضا شاه نسبت به ثروت حریص و طمعکار است و از دیدگاه او هر وسیلهای برای کسب پول و زمین مطلوب است… جاده جدید منتهی به چالوس با هزینه هنگفتی ایجاد شده، صرفاً برای ارضای هوس شخصی وی بوده است.»
یرواند آبراهامیان« تاریخ مدرن ایران» ، ص 140
«رضا شاه املاک مردم را عنفاً و جبراً میگرفت و بطور یکه در این قسمت کتاب دیده میشود اگر کمترین مقاومتی میکردند نز پر شلاق متصدیان می افتادند و یا بزندان می رفتند و بعضی هم در زندان تلف میشدند برایش کافی نبود و چینه دان حرص و ولع او را پر نمیکرد لذا قانون فروش خالصجات را از مجلس گذراندند تا بهترین بهترین املاک خالصه دولتی را تصاحب نماید .
روزنامه داد در شماره 10 مورخ 1321/8/7 زیر عنوان « راجع به املاک واگذاری » چنین نوشته است « دولت در شهر گرگان یکصد و بیست و پنج پارچه قصبه وقریۀ مهم که اغلب آن قراء شش دانگی بوده وزیر دارائی وقت تمام این 125 پارچه خالصه دولت را فقط و فقط در مقابل 75 هزار تومان بشاه سابق انتقال داده که تنها سه دانگ قصبه مهم کردکوی و مزارع تابعه آن که از جمله 125 پارچه مورد انتقال بوده بیش از دو میلیون و نیم ریال یعنی سه برابر که برای 125 پارچه داده است ارزش داشته .
در بعضی موارد وزارت دارائی قراء و قصبات مهم و بزرگ را بزور و عنف از صاحبان آنها به ثمن بخس می خرید و یا بعنوان کوچاندن صاحبان آن جبراً متصرف میگردید و جزء خالصه دولتی میگردید سپس برضا شاه واگذار میشد.»
حسین مکی « تاریخ بیست ساله ایران »– جلد ششم ، صص 39 – 38
فساد وغارت درعصر پهلوی اول(2)
جلد بیستم درادامۀ جلد نوزدهم کتاب « مصدق، نهضت ملی و رویدادهای تاریخ معاصر ایران» کارازجمال صفری دربارۀ فسادعصرپهلوی اول است، گلشائیان دریادداشتهایش آورده است به رضاخان درهنگامی که تبعیدش می کردند گفته است «اگر اجازه فرمایند جواهراتی که درعمارت موزه است، به جای امنی یعنی در مخزن بانک انتقال داده شود. ایشان اظهار کردند: چه احتیاجی است؟ ضمناً گفت: خوب شد بخاطر آوردید، این جواهرات اثاثیه سلطنت است و اگر ما مجبور شویم ایران را و بعد اصلاح کردند و گفتند تهران را ترک بگوییم، باید همراه باشد.» در واقع رضاخان جواهراتی که ثروت ملی مردم ایران بود را از آن خود می دانست » که گلشائیان بلافاصله جواهرات را به عمارت موزه بانک ملی منتقل کرد.
«دیکتاتور با پول ما و بضرر ما راه آهن کشید و بیست سال برای متفقین امروز ما تدارک مهمان دید. عقیده و ایمان و رجال مملکت را از بین برد، املاک مردم را ضبط و فساد اخلاق را ترویج و اصل ۸۲ قانون اساسی را تفسیرنمود و قضاوت دادگستری را متزلزل کرد، برای بقاء خود قوانین ظالمانه وضع نمود چون به کمیت اهمیت میداد برعده مدارس افزود و بکیفیت عقیده نداشت، سطح معلومات تنزل کرد، کاروان معرفت باروپا فرستاد نخبه آنها را ناتوان و معدوم کرد، اگر بتدریج که دختران از مدارس خارج میشدند حجاب رفع میشد چه میشد رفع حجاب از زنان پیر و بی تدبیر چه نفعی برای ماداشت؟!
اگر خیابانها اسفالت نمیبود چه میشد و اگرعمارتها و مهمانخانها ساخته نشده بود بکجا ضرر میرسید؟ من میخواستم روی خاک راه بروم و وطن را در تصرف دیگران نبینم، خانهای در اختیارداشتن به از شهریست که دست دیگران است! این است کار سیاستمداران وطن پرست که کسی را آلت اجراء مقصود قرار میدهند و پس از اخذ نتیجه از بردن او بمردم منت میگذارند و بر فرض که با هواخواهان این رژیم موافقت کنیم و بگوئیم دیکتاتور به مملکت خدمت کرد در مقابل آزادی که از ما سلب نمود چه برای ما کرد؟!
اگر موجب ارتقاء ملل حکومت استبدادیست دولت انگلیس و آمریکا روی چه اصلی حائز این مقام شدهاند و اگر رژیم دیکتاتوری سبب ترقی ملل بود چرا دول محور از بین میروند! هیچ ملتی در سایه استبداد بجائی نرسید آنها که دوره بیست ساله را با این دوره که از آزادی فقط اسمی شنیدهایم مقایسه میکنند و نتیجه منفی میگیرند در اشتباهند زیرا سالها لازم است که بعکس العمل دوره ۲۰ ساله خاتمه داده شود.
دیکتاتور شبیه به پدریست که اولاد خود را از محیط عمل و کار دور کند و پس از مرگ خود اولادی بی تجربه و بی عمل بگذارد پس مدتی لازم است که اولاد او مجرب و مستعد کار شوند یا باید گفت که در جامعه افراد در حکم هیچند و باید آنها را یکنفر اداره کند این همان سلطنت استبدادیست که بود مجلس برای چه خواستند و قانون اساسی برای چه نوشتند و یا باید گفت که حکومت ملی است وتمام مردم باید غمخوار جامعه و در مقدرات آن شرکت نمایند در اینصورت منجی و پیشوا مورد ندارد. اگر ناخدا یکی است هر وقت که ناخوش شود کشتی در خطر است و وقتی که مرد کشتی بقعر دریا میرود ولی اگر ناخدا متعدد شد ناخوشی و مرگ یکنفر درسر کشتی مؤثر نیست آقا اگر غمخوار این ملتند به ترقی و تعالی وطن معتقدند و نمیخواهند به عناوین هیچ و پوچ به آتش نفاق دامن بزنند باید خود را فوق دیگران بدانند و بگذارند که در سایه آزادی جامعه خودش کشتی متلاطم را بساحل نجات رساند.»
«دکتر مصدق – مجلس شوای ملی دورۀ چهاردهم»(1)
قدرت جدید دولت برثروت رئیس خودکامۀ نظام نیزتأثیرخود را گذاشت. رضا شاه درسال 1926 م / 1305 ش ضمن بیانات پارسایانه ای گفت:« ثروت موجب نارضایتی شدید فکری می شود. نمی گذارد شخص توجّه خود را صرف منافع عمومی کند.» امّا همین شخص درپایان سلطنت خویش در1941 م / 1320 ش یکی از ثروتمند ترین افراد ایران بود. دربانک ملّی موجودیهای اواز یک میلیون ریال در1930 م / 1309 ش به 680میلیون ریال ( 7 میلیون پوند استرلینگ ) در1941 م/ 1320 ش رسید. علاوه براین، املاک وسیعی شامل 3 میلیون جریب زمین داشت،«درکارخانه ها،شرکتها وانحصارهای متعدّد داخلی سهام زیادی داشت که سود سرشاری رابه همراه می آورد». رضا شاه در زمین خواری شهرۀ خاص وعام بود. زمینداران از روی اکراه با ترس بخشی ازاملاک خود را به او« پیشکش » می کردند و رضا شاه اززمینهای سایرنقاط کشورپیشکشی آنها راجبران می کرد. تقریباًهمۀ زمینهای استان مازندران(زادگاه رضا شاه ) وبخشهای وسیعی ازگیلان و گرگان، که مرکز تولید برنج ایران بود به مالکیت او قرارگرفت. ویلبربا تردید می گوید شاید رضا شاه« ازهمۀ شیوه هایی که مأموران متعصّب اوبه نام شاه برمردم روا می داشتند» آگاهی نداشته، امّا ازقول یکی ازبستگانش می گوید:« شاه زمینهای وسیعی را مالک بود و به خاطرنفعی که باران در کشاورزی دارد، روزهای بارانی سراپا شوق می شد.»
جان فوران « مقاومت شکننده»
انتشارات مصدق – فاطمی
جمال صفری