سیاستمداران ایرانی که نقش اول در اداره کشور را دارند بدون چونوچرا از تیتر انتخاب شده برای این نوشته کوتاه ناخرسند خواهند شد اما نمیتوان به دلیل ناخرسندیها چشم بر واقعیتهای تلخ یکی از پایههای سست شدن یا سفت شدن و ماندگاری کشور بست و خیالبافانه به امید این ماند که روزی میرسد که روزگار بهتر خواهد شد.
خرد انسانی و نیز پیشامدهای تاریخی در جامعههای انسانی و کشورها نشان میدهد خوشخیالیهای سمی و کشنده راه را برای فرو خفتن یک کشور هموار میکند و دورهای میرسد که برخاستن از زیر آوارهای پرشمار نشدنی است. اقتصاد ایران در کلانترین سطح با ناترازیهای آشکار شده و بالنده روبهرو شده و ناترازیها گریبان آن را چنان در چنگ دارند که اگر در یک دوره میانمدت کاری نکنیم و بگذاریم اقتصاد ایران با دست فرمانهای سه دهه تازه سپری شده پیش رود عبور از مرزهای ناامیدی با شتاب بیشتر رخ میدهد. برای اینکه روزگار ناخوش اقتصاد ایران و فرو رفتن آن در مرزهای ناامیدی و ابهام و سرسامگرفتگی پیش چشم آید میتوان انبوهی از تنگناهای ریز و درشت را از زبان مدیران و ادارهکنندگان کشور ردیف کرد اما باید برخی گرههای کورشده را بهطور خلاصه یادآور شد تا تصمیمی برای عبور از بحرانها گرفته شود. ناترازی نخست در افتادن اقتصاد ایران در گرداب ناامیدی بدون تردید روند کاهنده اعتماد میان شهروندان و نظام حکمرانی است. نشانه این بیاعتمادی از سوی شهروندان ایرانی نیامدن پای صندوقهای رای در انتخابات تازه مجلس و ریاستجمهوری است. شهروندان ایرانی باور ندارند هیچ دولتی با هر انگیزه و منش سیاسی بتواند کسبوکار آنها و نیز معیشت آنها را از فلاکت نجات دهد. پس از جنگ تا امروز پنج نفر از سیاستمداران ایرانی با نگاههای گوناگون و با برنامههای متفاوت نهاد دولت را در اختیار گرفتهاند اما هیچکدام از دولتمردان نهتنها نتوانستهاند رفاه آنها را افزایش دهند بلکه اکنون ایرانیان از نظر رفاه مادی در بدترین وضعیت قرار دارند. ناترازی دوم که اقتصاد ایران را به مرزهای ناامیدی مطلق رسانده چگونگی دادوستد ایران با جهان است. ایران با جهان دو نوع دادوستد مهمتر میتواند داشته باشد: دادوستد اقتصادی و دادوستد سیاسی. شوربختانه در این وضعیت هر دو نوع دادوستد با جهان به زیان اقتصاد ملی است. تحریمهای اقتصادی علیه ایران به مرور دستهای فعالان اقتصادی را بسته و تجارت خارجی ایران زیانآور شده و تنها فایدهاش این است که به زیان ایران کار میکند. دادوستد سیاسی نیز گونهای است که ایران با کشورهای بزرگ اقتصادی مناسبات لازم و کافی ندارد و از مسیر آنها نیز آسیب میبیند. مناسبات شهروندان با نهادهای حاکمیتی به ویژه دولت نیز ناترازی بزرگی دارد. قدرت در این بخش گونهای توزیع شده است که شهروندان و فعالان صنعت و اقتصاد بهاندازه سرسوزن اثرگذاری بر دولت ندارند ولی دولت راه را بر آنها بسته است. قیمتگذاری به مثابه طناب داری است که بر گردن فعالان اقتصادی بسته شده و آنها را در وضعیت خفگی قرار داده است. این وضعیت به اسم حمایت از مردم است اما سودی به مردم نمیرسد. اقتصاد ایران متاسفانه در مرزهای ناامیدی مطلق قرار دارد و ادامه این ناترازی میتواند آن را به چاله ناامیدی کشنده پرتاب کند.
محمدصادق جنانصفت – روزنامه جهان صنعت
منبع : ساعت 24