برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: زمانی رشد اسطوره بود شاه سابق می گفت من به زور هم که شده ایرا را به دروازه های تمدن بزرگ خواهم رساند اما اکنون مسئله تغییر پیدا کرده است و حتی بحث بر این است که چگونه باید جان سالم از شر بدر برد و برخی حتی می گیوند باید رشد زدائی کرد زیرا نابرابری ها را فزاینده کرده است و محیط ریست را از بین برده است. اما در کنار این بحثهای علمی راه رشد هم پیشنهاد می شود. الان تازه ترین و عمومی ترین راه رشدی که پیشنهاد می شود رشد بر اصل استقلال و آزادی است. البته این دو اصل همره با اصول دیگری از جمله اصل مشارکت و تسهیم می باشد یعنی هر انچه مربوط به جهانیان می شود باید عموم مشارکت کنند و محیط ریست سلامت بیابد. این راه حل یعنی همان اقتصاد توحیدی که من نیم قرن پش بر اصول استقلال و آزادی پیشنهاد کردم اگر در ایران اجرا می شد ما جای دیگر بودیم. بارها می گفتم که استقلال دشمنی نیست استقلال شعار نیست گروگانگیری استقلال نیست، ستیر کردن استقلال نیست، استقلال برنامه ای است که هر ایرانی خودانگیختگی خویش را در گرفتن تصمیم و آزادی خود را در انتخاب نوع تصمیم تعیین کند. این راه حل نیاز به دمکراسی و حقوق شهروندی دارد. نیاز به مشارکت شهروندان در انتخاب راه دارند رشد دیگر یک نسخه بین المللی نیست و مسئله سازمانهایی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول نیست که راه حل تجویز کنند. بر هر ملتی است که بطور آزادانه راه حل خود را انتخاب کند و البته شرط آن این است که شهروندان در انتخاب جهت و مسیر فعالیتها شفاف باشند. این در جریان انقلاب ایران پیشنهاد شده بود.
اما آیا اقتصاد ایران تولید محور است؟ نه. مصرف محور است. حالا معنای این اقتصاد مصرف محور یعنی چه؟ یعنی اینکه ،ما کشوری شدیم که ثروتها و منابع طبیعی را می فروشیم به دنیای خارج، کالا و خدمات وارد می کنیم، این محور است، حالا در حول و حوش این محور یک تولیدی هم وجود دارد نه اینکه کشور اصلا تولید نمی کند، ولی محور این است. چون این محوری است که با استبداد سازگاری دارد چون به دولت امکان میدهد از لحاظ بودجه از جامعه ملی مستقل و به بازار بین المللی وابسته باشد.به این دلیل است که این تحریم ها این جور اثر گذار شده اند. خوب، حالا حکومت آقای روحانی این اقتصاد مصرف محور را به اقتصاد تولید محور بدل کرده است؟ نه. آقای خامنه ای یک متنی را تحت عنوان اقتصاد مقاومتی منتشر کرد و چون آن متن مبهم و مشوش بود و چون با استبداد سازگاری دارد نمیتواند شفاف باشد. بعد دیدند که مقاومتی یعنی چه؟ مجبور شدند و آمدند گفتند یعنی همان اقتصاد تولید محور است. ولی اقتصاد تولید محور ویژگی های خودش را دارد. به هر حال آنچه که تا الآن اجرا شده اقتصاد تولید محور نیست. البته در خود رژیم هم دستگاه های تبلیغاتی مخالف آقای روحانی مرتب یاد آور می شوند و سرزنش می کنند و می پرسند،کو آن اقتصاد مقاومتی، تولید محور؟ حالا ایشان چه هنری به خرج داده؟ هنری که به خرج داده این بود که آمد و گفت من با جامعه بین المللی تعامل می کنم. مراد از جامعه بین المللی هم یعنی غرب و قضیه اتم را که حل کردم دست ایران را از زیر ساطور تحریم ها خارج می کنم و رونق را به اقتصاد ایران بر می گردانم، چون اقتصاد ایران گرفتار رکود بلکه در دوره آقای احمدی نژاد دارای رشد منفی بوده است. خب، بعد هم آقای ظریف و هیئت او را فرستاد و نشستند به گفتگو ها و بعد از آن توافق ژنو که در واقع تعریف شده به قرار داد ترکمنچای، این امید پدید آمد که این بحران اتمی میتواند حل بشود. این امید اثر روانی داشت. تورم یک عامل عینی دارد ،یک عامل ذهنی دارد بهتر است بگوئیم یک مجموعه عوامل عینی دارد و یک مجموعه عوامل ذهنی. عوامل ذهنی،مثلا ایران هدف موشک و بمب قرار خواهد گرفت و محاصره اقتصادی تشدید خواهد شد و انزوای ایران در منطقه و جهان و اینکه کشورهای دیگر معاملات بانکی با ایران نمی کنند ووو …اینها مجموعا به اصطلاح نا امیدی ایجاد کرده بودند که از اسباب تورم بود. آن امیدی که حکومت آقای روحانی جانشین این به اصطلاح نا امیدی کرد،سبب شد که این اثر یا عوامل ذهنی کم بشود.خنثی بشود،نتیجه این شد که آن عوامل ذهنی سبب بالا رفتن شدید تورم نشود. اما،عامل عینی سرجایش ماند. برای اینکه رژیم که پول ندارد و باید از بانک مرکزی قرض بکند، یعنی میزان نقدینه را بالا ببرد و میزان نقدینه را که بالا برد در نتیجه قیمت ها می رود بالا و این الآن آهنگ بالا رفتن میزان نقدینه در حکومت آقای روحانی از آنچه که در حکومت آقای احمدی نژاد بود هم شتابگیر تر شده است. خب،حالا وقتی که 24 نوامبر سال جاری شد و توافق نشد و قرار بر هفت ماه تمدید شد که بسیاری از تحلیگران امریکایی می گویند این معنایش اعلان شکست را به تاخیر انداختن است و در داخل هم خودشان گفتند شکست گفتگو ها تقصیر امریکا بود،خوب این شکست مذاکرات یعنی چه؟ یعنی آن امید،شدنا امیدی و نا امیدی سبب شد، اول از همه دلار گران بشود. هم اکنون هم که صحبت می کنیم بعد از یک شتاب در صعود، پائین آمده ولی هنوز گرانتر از آن چیزی است که در روز دو شنبه 24 نوامبر بود. خوب، قیمتهای دیگر هم همینطور. و آنچه که از همه نمایان تر شده، به لحاظ اینکه مورد مصرف روزانه جمهور مردم است، بالا رفتن قیمت نان است. حکومت آقای روحانی و خود آقای خامنه ای متوجه شدند، ای داد و بیداد اگر بر طبل شکست مذاکرات بکوبند این اثر روانی نا امیدی با توجه به اینکه آن عامل عینی هم نسبت به زمان آقای احمد نژاد اثر گذار تر شده است سبب می شودکه بالا رفتن قیمت ها خیلی شتاب بگیرد و کار به فاجعه بکشد. پس، شروع کردند به اینکه، نه،نه، ما در دو سه قدمی حل مسئله بودیم، آقای ظریف گفته است اگر دو سه روز ،ادامه پیدا می کرد ما در کلیات به توافق رسیده بودیم.آقای خامنه هم آمد گفت که من با مذاکرات موافقم و تمدید هم کار خوبی بوده، تیم گفتگو کننده هم خوب بوده و نباید کسی از اینها جز تشویق بکند، اینها چنینند و چنانند ،تشویق و از این حرفها و آن آقای علی لاریجانی هم و خلاصه ارکستر امید را دوباره راه انداختند و شروع کرد به نواختن برای اینکه آن عامل ذهنی نا امیدی اثر خودش را از دست بدهد و جایش را به امید بدهد.اینکه حالا این چقدر موثر است، تا اینجا که قیمت ها رفته بالا، یک مقداری تعدیل شده به لحاظ اینکه، جامعه، گویا پذیرفته، با این توضیحاتی که آقای ظریف داده که امنیت ملی ما بیشتر شده و حالا آقای جعفری هم به او تاخته که ما چون امنیت ملی داشتیم،شما توانستی گفتگو کنی و حالا این رزم آوری اینها به کنار ،این کوشش ها مقداری حالت ذهنی نا امیدی را کاهش داده است و آهنگ تورم را اندکی تخفیف داده است. حالا البته باید صبر کرد دید،هرگاه در ماه دسامبر که قرار بر گفتگو ها دارند،این امید آور باشد و یا نا امید آور،البته این بار مشکل می شود که دوباره تدارک کرد و باز تبلیغات را راه انداخت که نا امید نشوید که توافق در راه است.خوب حالا تا این جای توضیحات،برای اینکه شنوندگان گرامی شما ببینند که وضعیت چگونه است. ما،چرا در این وضعیت هستیم ،به لحاظ اینکه آن رشدی که بر مبنای استقلال و آزادی باشد و یک اقتصاد تولید محور را که در همان سالهای اول انقلاب فرصت را از دست دادیم.خصوصا با کودتای خرداد شصت .البته پیش از آن کودتا هم حکومت آقای رجایی این کار را کرده بود و به اصطلاح آن تخریب اقتصاد تولید محور را شروع کرده بود،ولی بعد از کودتا تشدید شد و شد این وضعیت.نتیجه، چون عنان اختیار اقتصاد دست قدرتهای مسلط هست آنها راحت میتوانند با تحریم و تهدید به تحریم بیشتر این اقتصاد را در وضعیتی که قرار گرفته قرار بدهند و در طول این مدت از گروگانگیری به این طرف، مردم این کشور در واقع در یک اقتصاد مصرف محور تحت مهار و تحریم زندگی می کنند. حال دو راه کار را هم رژیم در پیش رو گرفته است و هر دو هم آزمایش شده اند و حالا این امید ایجاد کردن، خیلی بها ندارد، چرا که: فرض کنیم که آن توافق انجام شد و آن صد میلیارد دلار توقیفی(طبق گفته خودشان) نیز آزاد شد و دلارها تبدیل بشود به کالا وخدمات و وارد کشور بشود، خوب میشود همین که هست و همان نتایج را نیز به بار می آورد . هر گاه بگویند نه، ما این پول ها را خرج نمی کنیم و به ریاضت اقتصادی ادامه خواهیم داد، خوب میشود دوران آقای میر حسین موسوی و خامنه ای که تجربه شد و حاصل آن رشد ودرآمد منفی شد و کاهش درآمدها و حاصل ان فقر شد. راه حل اقتصاد تولید محور است والا در اقتصاد مصرف محور، اگر پول را زیاد بکنی، تورم شدید میشود، پول را کم بکنید، فقر زیاد می شود، تازه اگر پول را کم بکنی و توزیع آن هم نا برابر باشد، فقر بصورت خیلی بیشتر گسترش پیدا می کند، اگر بیائی و یک یارانه ای هم به این مردم بدهی، بعد از مدتی تورم هچنان شدید میشود همانطور که الان همینطور شده است. پس در این محدوده(اقتصاد مصرف محور) شما ایرانی ها باید حواستان را جمع کنید که راه حل وجود ندارد. همه این ها چه در دوران بعد از انقلاب و چه در دوران شاه امتحان شده است. در دوره شاه که پول نفت بالا رفت، دروازها را بر روی واردات باز کردند، جوری شد که خود شاه سابق اعتراف کرد که ما دیگر پول های نفت را آتش نخواهیم زد، نتیجه آن اقتصاد شد انقلاب ایران. اگر بخواهیم که از این مدار بسته بیرون بیائیم، نیاز به دمکراسی ، شهروند شدن مردم و اقتصاد تولید محور است.
گزارشگر: البته آقای هویدا نیز گفته بودند که با این پول ها نمیدانیم چه کنیم!
بله و در نظر داشته باشید که آقای احمدی نژاد نیز عینا این جمله را تکرار کرده است، به یاد شما بیاورم : هنگامی که 57 اقتصاد دانان به آقای احمدی نژاد نامه نوشتند و به وی هشدار دادند. وی حتی به حرف آنها گوش نداد، باز هم عده ای از آنها به نزد او رفتند، به آنها گفته بود که خوب حالا به نظر شما ما پول های نفت را چه کار کنیم؟ دقت کنید که زبان استبداد یکی است. حالا بعضی افراد می گویند: این چیز های را که شما در خارج نشسته و می گویید، چنان تصویر سیاهی از اقتصاد مردم ایران ترسیم می کنید که انگار همه مردم را گرسنگی فرا گرفته و دراز کشیدند! یک هموطنی هم از من این را سئوال کرده بود که: وضع اقتصادی بد هست ولی نه به آن شدتی که در خارج گمان می کنند! دوباره یاد آور میشوم که اولا: آقای پور محمدی (جنایت کار مشهور که معاون عملیاتی واواک بود) وزیر دادگستری آقای روحانی گفته: ایران میان فساد و تحریم ها گیر کرده است، آقای علی لاریجانی گفته است: کشور تبدیل شده به بیابان بی پولی، دیگری می گوید که چقدر از مردم ایران زیر خط فقر هستند، آقای عیسی کلانتری میگوید: اگر30 سال دیگر وضع به همین منوال ادامه پیدا کند، ایران به بیابانی تبدیل خواهد شد و مردم باید مهاجرت کنند. ثانیا : اصلا من بنا را بر این میگذارم که شما مردم ایران، همه سیر غذا میل میکنید، جا هم برای خوابیدن دارید، لباسی هم برای پوشیدن دارید، به اصطلاح نیازهای اولیه شما تامین است. خوب از شما می پرسم؟ این سالی صد و پنجاه هزار مغز ایرانی که از ایران خارج می شود، این سرمایه ها که از ایران میروند، این نفتی که صادر میشود، این گازی که صادر میشود آیا از خود پرسیده اید که چه معنایی دارد؟ آن نفت و گازی که میدان های مشترک دارند که کشورهای همسایه میخورند و می برند آیا از خود پرسیده اید که چه معنای دارد؟ معنای آن این است که سرمایه گذاری لازم در کشور شما به عمل نمی آید، معنای آن این است که منابع پایان پذیر، ما در حال کاهش است و از دست رفتن است، معنای آن این است که: نیرو های محرکه ای که باید در رشد اقتصاد ایران بکار بیفتند، در تخریب این اقتصاد عمل می کنند. چراکه نه از راه شرکت دادن شما در راه تولید است که شما درآمد پیدا می کنید بلکه از راه فروش ثروت های طبیعی کشور است که به شما یارانه میدهند و تخفیف های دیگری که در قیمت ها قائل می شوند تا اینکه شما بتوانید، غذا بخورید. شما حتی اگر به نوع تغذیه خودتان توجه بکنید، متوجه فقر غذائی خود میشوید. خوب اگر این بدیهیاتی که من گفتم : سرمایه های که میرود و نیروهای محرکه ای که در تخریب به کار میرود ، منابع طبیعی را میبرند و کشور در حال بیانبان شدن است را در نظر بگیرید، میتوانید تصور بکنید، فاجعه ای را که این رژیم برای کشور شما تدارک می کنند، این جهنم چیزی است که انسان ها با دست خودشان می سازند، هر تخریبی برخودش اضافه می کند و تخریب ها که بر هم افزوده می شوند، بزرگ و بزرگ تر میشوند و یک وقت میبینی که 30 سال از عمر یک رژیم گذشته و حالا می خواهند ببینند که حاصل کار چه شده است! ایران، بیابان! فلان قدر از نفت ایران بدلیل بهره برداری غیر فنی، به هدر رفته است، چه مقدار از بنزین، بعلت فرسودگی پلایشگاهها به هدر رفته است، محیط زیست ، تخریب های جبران نشدنی، آبادیها ویران ، زمین های مزروعی، تبدیل به ساختمان (در کناره شهرها) و زمین های که دورتر از شهر ها هستند، راها شده اند. این ها که واقعیت های روز جامعه ایرانی است! حالا شما می گوید که این سی و چند سالی که از عمر این رژیم گذشته است و با کودتا برای اینکه آن برنامه اقتصادی اجراء نشود و این استبداد که بنایش بر اقتصاد مصرف محور است، پایه گذاری شود تا بتوانند رانت خواری کنند، شما می خواهید که این رانت خوران بیایند و از رانت خواری خود دست بردارند؟! به تازگی نیز (به سلامتی)، ایران مقام 136را داراست از لحاظ فساد در میان 175 کشور دنیا! آیا ممکن است که این رانت خوران، رانت خورای خود را رها کنند؟ اصلا این افراد، استبداد را برای چه چیز میخواهند؟ دلیلی بجزء رانت خوردن، وجود دارد؟! این آقای رهبر، اموال رهبری را رها می کند؟! اینان سئوالاتی است که هر ایرانی باید از خود بپرسد. اگر آری ، خوب بسم الله. آقای رهبر، آقای خامنه ای، شما صلاحیت و لیاقت اینکه، صاحب اختیار مطلق ایران را باشید را ندارید. حتی بر فرض محال اگر هم این لیاقت را داشتید، اگر صلاح ترین و لایق ترین آدم روی زمین بودید، بنابر این که می گوئید که من ولایت مطلقه دارم بر این کشور، شما خود عامل و مانع رشد در این مملکت هستید، بنا بر این حرف شما خود عامل و مانع، اقتصاد تولید محور میشوید، با متن صادرکردن، کشور تولید محور نخواهد شد، برای تولید محور شدن، اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه اول شما تشریف نداشته باشید. تا این ملت، شخصیت، استقلال و آزادی پیدا کند تا بتواند خود انتخاب کند، راه و روش رشد دلخواه خویش را و دولتی سر کار بیاید و آن خواسته مردم را به اجراء بگذارد. خود این مردم هم شرکت کنند در ساختن آن اقتصاد مورد نظر خود. اما همه این مسائل اقتصادی است توجه داشته باشیم که فقط اقتصاد نیست، فرهنگ متناسب با رشد را نیز باید بسازند، روابط اجتماعی متناسب با رشد را باید پدید بیاورند. شهروندی خود به خود بوجود نمیآید. به محض اینکه شما بگوئید که از یکسری حقوق برخوردارید که مردم شهروند نمیشوند.باید روابط اجتماعی تغییر بکند، روابط اقتصادی تغییر بکند، روابط فرهنگی تغییر بکند، روابط اجتماعی و سیاسی تغییر بکند تا این حقوق شهروندی، تحقق پیدا کند. شهروند شدن خود یک فرهنگ است، یک اخلاق و یک رابطه است. خوب این تغییرات لازم است. آیا این تغییرات انجام گرفته است؟! خیر . شما حتی این گفتگوهای اتمی را در نظر بگیرید، همه دنیا خبر دارن جزء ایرانی ها. می گویند اگر ما این چیز ها را علنی بکنیم مانع رسیدن به توافق می شود. آیا با علنی نکردن آن به نتیجه رساندید تا به امروز؟ آنهائی که نباید بفهمند که می فهمند و آقای کری همیشه بعد از هر دوره مذاکرات خودش و یا فرستاده اش به عربستان سعودی و اسرائیل گزارش می دهد. پس آنها از مردم ایران مطلع تر هستند. این مردم ایران که شما هستید، تا امروز فهمیده اید که این اقتصاد مقاومتی چیست؟ نمی شود که اینها همه محرمانه باشد. آقای روحانی می گوید که دوران امنیتی تمام شده است. فرمایش ایشان بسیار خنده دار است. ایشان وعده هم داده بود که حصر را تمام می کند. زندانیان سیاسی دیگر که به جای خود. اعدام ها هم سر جایش است. آقای سعید جلیلی هم می گوید که اینها را برای فتنه 88 نگرفته اند بلکه یکسال بعد به خاطر فتنه جدید گرفته اند. این فتنه جدید چه بوده است؟ ایجاد تردید در فکر مردم! چون قصد داشتن و عمل هم تازه نکرده اند باید در حصر باشند. پس اینجا روشن شد که اینها برای آن جنبش 88 در حصر نیستند. کودتا را آقای خامنه ای کرده و جنبش مردم شده فتنه. به قول آقای سعید جلیلی که دبیر شورای امنیت ملی هم بوده،هم اینها یکسال بعد به خاطر قصدی که داشته اند و عملی که هنوز نکرده اند، دستگیر شده و در حصر هستند. فرض بگیریم که ایجاد شک و تردید جرم باشد در حالیکه همیشه در دنیای علم عامل رشد بوده است، از کدام زمان قصد داشتن یک کاری جرم است؟ آقای ولی فقیه در فکرش جرم ساخته است؟ یکی از این دو که نخست وزیر آقای خامنه ای و خمینی بوده به مدت هشت سال و دیگری آقای کروبی مورد اعتماد آقای خمینی بوده و دو نوبت هم رئیس مجلس بوده است. زمان آقای خمینی رئیس بنیاد شهید هم بوده. این دو با این حصاب بی گناه در حصر هستند. در یک جامعه ای که تا این اندازه نا امنی وجود دارد، بر روان پیر و جوان این ملت چه می گذرد؟ آمار می گوید که آدمی پیدا نمی شود که با اطمینان از خانه خارج بشود که دستگیر نخواهد شد. این نا امنی همگانی چگونه می تواند زمینه ای برای اقتصادی سالم باشد؟ همان اقتصاد مقاومتی که می گویند چگونه شدنیست؟ پسر آقای مطهری و نماینده مجلس رفته در مجلس و گفته است که چطور شد که آن وزرای قبلی که مثل این آقا بوده است مخالف بودید و با این یکی موافقید؟ و اینها که در حصر هستند چرا محاکمه نمی شوند؟ برای همین سوالات شروع کرده اند برای پرونده درست کردن برای ایشان که اعتبارنامه وکالت او را باطل کنند. چه کسی امنیت دارد که آقای روحانی می گوید دوران امنیتی سر آمده است. با حرف که سر نمی آید! با عمل در می آید! و آن هم تغییر ساخت دولت را لازم دارد. پایان بخشیدن به دوران ولایت فقیه لازم دارد. نمی شود از طرفی حکم حکومتی گرفت از آقای خامنه ای و از طرف دیگر بگوئید که دوران امنیتی سر آمده. این نا امنی ناشی می شود از وضعیتی که یک نفر ولایت مطلقه دارد و ماموران او در سرتاسر کشور حکم این آقا را اجرا می کنند و رانت قدرت در حد اکثر است. اقتصاد بخشی از آنست. مانند مخدر تخدیر می شوند. ماده مخدر به مردم می خورانند! با تبلیغات دروغ و وقتی می رسد که بیدار شدن دیر است چنانچه بخش بزرگی از کشور شما شده بیابان!
شاد و پیروز باشید.