back to top
خانهنویسندگاننادر انتظام: روشن فکر ملی ، مذهبی، کشتی به گل نشسته ایران

نادر انتظام: روشن فکر ملی ، مذهبی، کشتی به گل نشسته ایران

entezam nader 20062014بنام خداوند روشن دلان

مقاله شماره ۲  ؛

در مقاله شماره یک ( ۲۳ نوامبر ۲۰۱۴) به بخشی  از سه سوآلی را که دوست گرامی من از اروپا پیش روی  این قلم نهاده بودند ، پرداختم . برای  یاد آوری ، مجددا سوآلات ایشان را از نظر شما عزیزان میگذرانم .

سوآل سه  بخشی ایشان چنین هست که ؛

۱- وضعیت اسفبار ومصیبت  مشهود  درون کشور در این برهه زمانی ازلحاظ ،  ترس ،  ریا ، سقوط اخلاق ، اعتیاد ، قتل ، فحشا ،  باج گیری ، دزدی ، طلاق ، بی عدالتی ، خیانت ، بی اعتمادی ، رشوه گیری ، رانت خواری ، فقر مادی ، فقر اخلاقی  ، بیکاری ، اختلاف فاحش طبقاتی ، انواع بیماری هائی نظیر سرطان و ایدز و از همه بد تر نا امنی و اهانت به کرامت انسانی و عدم آزادی انسان در کُل  … و … به مراتب از هر زمان در طول تاریخ مکتوب ایران بیشتر و فاجعه بار تر است !!! از یک طرف ، و

۲-  طبقه تحصیل کرده ، مرفه ، خارج رفته ، ثروتمند ، در درون کشور و از همه مهمتر ، بنا بر آمار منتشره ، از ایرانی های برون مرز، که، حاکی از یکی از موفق ترین گروه مهاجر تحصیل کرده ، دانشمند ، صاحب کرسی در معتبر ترین دانشگاهای جهان ، رئیس و یا سهامدار شرکت های ثروتمند در خارج و …و …

۳- این همه ( روشنفکر )  مخالف رژیم که، چندین برابر مخالفین قبل از انقلاب و با توانائی هائی به مراتب بیشتر و کار بر تر از روشنفکران قبل از انقلاب  و…. و … وجود دارد .

 چرا ؟ هیچ اثری از آثار هر گونه تغییری در درون یا برون کشوربه چشم نمیخورد  ؟؟!!.

 انصافا ، برای اولین بار ، در پس شنیدن این سه سوآل طولانی  ، و  بدون ابراز هیچ  کلامی و در نهایت سکوت به خودم تبریک گفتم  . بهر صورت نوبت به من که رسید فقط به ایشان عرض کردم اجازه دهید روی این سه سوآل بس طولانی  و بسیار مهم قدری فکر کنم و خدمت شما تلفن کنم ؟!. که ایشان فرمودند ، فقط یک سوآل دیگر هم دارم ؟؟ 

 : بهر صورت شما که سرتان در قرآن هست ! آیا خداوند این همه ظلم و نا روا را میبیند و این ملت خدا پرست را فراموش کرده ؟؟!! اجازه دهید فقط یک چشمه از باور و اعتقادات این ملت را بعرض شما برسانم ، اگر شما در یک روز عاشورا به ، ایران بیائید و ارادت این ملت به امام حسین و شهدای کربلا و شرکت میلیونی آنها را  در روز عاشورا ببینید ، به خود میگوئید این مردم با این همه باور ؟؟!! ایران باید امن ترین و با اخلاق ترین کشور جهان باشد !. و من به جز سکوت و قول به ، پاسخ در اولین فرصت ؟ .

                  ………………و در ادامه مقاله شماره یک …..

برای بررسی اولین مصیبتی که تحت عنوان ( ترسی که  ) ایشان به آن اشاره کرده بودند ، بحضور قرآن کریم مشرف شدم که ، با توسل به این آیه شریفه تا بدین جا رسیدم که ،

( خوف ) = با ترس ، مادر تمامی مصیبت های زندگی هر انسانی می باشد . ترس از دست دادن آنچه ما را بدان چنان بخود وابسطه میکند که ، بخاطر از دست ندادن آن  ( مالکیت ) ولو مالکیت موقت ؟!  آماده پذیرش هر خفتی میشویم ؟!  یا برای از دست ندادن آن حاضریم هر حقی را نا حق و هر نا حقی را حق ؟؟!!  . این است آن درس زیبائی که ، قرآن به انسان میدهد .          

وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىَ‏ْءٍ مِّنَ الخْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ  وَ بَشِّرِ الصَّابرِینَ(155)  ( خوف )  = ترس  ، ( جوع )  = گرسنگی ، ( نقص من الاموال ) = کم و کاستی در ثروت ، مال . ( والانفس ) = از دست دادن یک عزیز . ( الثمرات ) = از دست دادن تمامی پس انداز ها ، وبشرالصابرین … .پایداری گنندگان را به ( داشتن عاقبت نیک ) مژده بده .

 صبر در چه ؟ پایداری در ( خوف ) = ترس ؟؟!!  مگر ( خوف ) = ترس نیست ؟ به تمامی ترجمه های موجود مراجعه کردم  ،همه گان ترجمه ترس  را ارائه کرده اند . سوآل اصلی در این هست که ، آیا  خداوند ( خوف ) = ترس را سر منشاء این پنج ( ۵ ) پدیده  قرار داده ؟ و یا ( خوف ) = آزمایش ،  آزمایش انسان را ؟ . مژده به صلوات و رحمت ، که در آیه  های بعد و در مقالات دیگر در پی خواهد آمد به کدامین گروه تعلق خواهد گرفت ؟ .

اگر  بنا بر ترجمه بسیاری از همباوران من که ، حتی تقوی را برابر ترس ترجمه کرده اند ؟!!!  ( خوف ) = ترس از خداوند هست ؟! پس چرا خداوند میفرماید : آنها که در ولایت من زندگی میکنند ،  از رویاروئی با این دو پدیده خوف ،حزن ، غمگین نخواهند شد  .  برای روشن تر شدن مسئله اجازه فرمائید بر گردم به شناسنامه موجودی  بنام انسان  و ببینیم که ، انسان کیست که ، مورد این آزمایش قرار میگیرد ؟

خداوند میفرماید : 8- سوره: 22 , آیه: 5

اى مردم اگر در باره برانگیخته شدن در شکید پس [بدانید] که ما شما را از خاک آفریده‏ایم سپس از نطفه سپس از علقه آنگاه از مضغه داراى خلقت کامل و [احیانا] خلقت ناقص تا [قدرت خود را] بر شما روشن گردانیم و آنچه را اراده مى‏کنیم تا مدتى معین در رحمها قرار مى‏دهیم آنگاه شما را [به صورت] کودک برون مى‏آوریم سپس [حیات شما را ادامه مى‏دهیم] تا به حد رشدتان برسید و برخى از شما [زودرس] مى‏میرد و برخى از شما به غایت پیرى مى‏رسد به گونه‏اى که پس از دانستن [بسى چیزها] چیزى نمى‏داند و زمین را خشکیده مى‏بینى و[لى] چون آب بر آن فرود آوریم به جنبش درمى‏آید و نمو مى‏کند و از هر نوع [رستنیهاى] نیکو مى‏رویاند.

توجه فرمائید ، اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم فاصله بین آفرینش از نطفه تا مرگ یک انسان حد اکثر ۱۰۰ سال بیش نیست ! اگر بخواهیم طول سالهای مفید  عمر این انسان را در این حد اکثر ۱۰۰ سال بحساب آوریم ۶۰ سال بیش نخواهد بود . یعنی تا ۲۰ سالگی که ، هنوز خامیم ، ۲۰ سال آخر را که نا توانیم ؟! . واقعا برای یک عمر ۶۰ ساله ( خوف ) = ترس ؟! برای چه ؟  ترس از چه ؟ و در چه شرایطی این انسان که بهترین عزیز دردانه خداوند در این زمین میباشد در آزمایش ( خوف ) = ترس مردود ؟ و در چه شرایطی در روبروئی ( خوف ) = آزمایش ، در پیشگاه خداوند خالق ، و در حضور همنوعان خود مفتخر و سر بلند ، پیروز خواهد بود ؟ .

قرآن ، دو پدیده آزمایش شده را پیش روی انسان قرار میدهد . ۱- زیستن در ولایت الله ، که در این ولایت انسان اراده خود را در جهت اراده خداوند قرار میدهد ، پس انسان از زور ( چه زور گفتن ، و چه زور شنیدن ) خالی میشود ، این تنها شرایطی است که انسان با این  همانی جستن با نظم بی پایان آفرینش در یک آزاد زیستی بدون وابستگی ( منظور آن وابستگی هائیست که بخاطر حفظ آنها کرامت انسانی خود را میفروشد ) !! قرار میگرد و از این ( خوف ) = آزمایش  سربلند بدر می آید .

۲- پذیرش زیستن در ولایت طاغوت ؟! ( بقول آقای بنیصدر )  “این زمانی است که انسان در رابطه با قوا قرار میگیرد  ” !! . این تاریک ترین نوع زندگی یک انسان هست ، چرا ؟ زیرا انسانی که میتوانست در بیکران هستی ، زندگی توام با سربلندی و افتخار ۶۰ ساله خود را با یک زندگی جاوید همسو کند ( نگاه کنید به کسانی که در همین دوران کوتاه به قدرت جواب نه گفتند و نا مشان جاوید بر سینه تاریخ حک شد ) بر عکس زیستن در ولایت و بندگی طاغوت را پذیرفت و از مقام آدمیت هبوط کرد و در انظار همنوعان خود عریان شد ؟!  آیا شما خفتی از این بالاتر سراغ دارید ؟؟ .عریان !!

هموطنان گرامی و محترم من ، جانب دوست گرامی بنده از من خواستند تا از دیدگاه قرآن ( حتی در محدوده  ناتوانیم ) پاسخ سوآلاتشان را معروض دارم ، مطمئنا ، پاسخ هر آزاده فکر فرهیخته ئی مبنی بر نه گفتن به زور ، همسوی با نظم ضد زور آفرینش میباشد که ، بنا بر اراده آفریدگار جهان هستی ، آنرا همه زمانی و همه مکانی قرار داده است . بنا بر این ،  نظم نشر حق از هر زبان حق گوئی اثر سازنده خود را داراست و بر عکس بکار گیری و به کار بری زبان زور در همه احوال اثر تخریبی خود را خواهد داشت که ، هیچ کدام از حافظه تاریخ محو شدنی نیستند .

من مطمئن هستم که، هر کدام از ما، زنان و مردان نیک فکری را حتی در همین تاریخ صد ساله خودمان میشناسیم که، داغ آرزوی شنیدن یک  ( آری ) خفت بار را بر سینه گوش ننگین طاغوت زمان  خود نهادند .

چرا در ۳۵ سال گذشته، نا شایسته ترین خفت ها را این رژیم  با ، هزینه  کردن آبرو ، ایمان ، دین ، ثروت ، علم ،  پویندگی ، بالندگی  ، و آزادی ، بر این ملت روا داشته ! اما  ،  تقریبا  هیچ یک از حرکت های ما به نتیجه نرسیده ؟؟!! .

اجازه فرمائید باز هم برگردم به خدمت قرآن ؟  تا رهنمود دیگری را تقاضا کنم . قرآن برای برون رفت از هر تنگنائی ، انسان را به نظاره بر یکی از این دو پدیده دعوت میفرماید . یکی مطالعه  در مدرسه بسیار با ارزش سر گذشت آنانی که قبل از شما زیستند  ( از نگاه یک پسر به سر گذشت پدر، تا درس عبرت یک حاکم از آنچه از حاکم پیشین بر سینه تاریخ ثپت شده )  به عبارتی ( پی گیری مسیرحرکت تاریخ) .و آموزشگاه دومی که ما را به نظاره در آن دعوت میکند (  گردش رفتاری مادر طبیعت ) هست دو پدیده مکانی و زمانی که ، اکثر انسانها حضور خود را بر سر این دو کلاس درس فراموش میکنند ؟ 5- سوره: 59 , آیه: 2

اوست کسى که از میان اهل کتاب کسانى را که کفر ورزیدند در نخستین اخراج [از مدینه] بیرون کرد گمان نمى‏کردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود و[لى] خدا از آنجایى که تصور نمى‏کردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افکند [به طورى که] خود به دست‏خود و دست مؤمنان خانه‏هاى خود را خراب مى‏کردند پس اى دیده‏وران عبرت گیرید.  افسوس، سالهاست  که، عده ئی فریاد میزنند بایستید ، دیوارهاشان در حال فروریختن است . که امروز همه فرو ریخته ؟؟!! .

 هموطن گرامی ، این یکی از آیات قرآن بعنوان اصول راهنمای هر انسان فرهیختی ئی که بر سر کلاس درس تاریخ نشسته، میباشد !. خوب توجه فرمائید، اگر این ها پیرو این دین با این اصول راهنما بودند ؟ تصور میکردید هستی یک ملتی را چنین نا بخردانه به ثمن بخس به باد میدادند  ؟! . با توجه به اینکه این جماعت با اصول راهنمای دینشان بیگانه اند ! آیا به تاریخ  ۱۰۰ سال گذشته آزاد زنان و آزاد مردانی که در پس امتحان  ( خوف ) = آزمایش ، و نه ترس ؟ با قامتی بر افراخته  در برابر سه پدیده شوم زر ، و زور ، تزویر ، استقامت کردند و ماندند  نیم نگاهی نمی کنند ؟؟!! .

ملت ایران عزیز ، آیا آنچه را که ، امروز تحت عنوان  مثلث شکست  مفتضحانه و بر باد دهنده هستی یک ملت  در ۳۵ سال گذشته  ، از زبان آقای روحانی ( سخنرانی در حضور سران سه قوه دسامبر ۲۰۱۴ ) میشنویم ؟  فریاد هائی نبود که از حلقوم، اولین منتخب این ملت ( ابوالحنس بنیصدر ) در فروردین ۱۳۶۰ در شدید ترین روز های آغازین ( خوف) = ترس ، وحشت ، شکنجه و کشتار  در فضای ایران پیچید ؟!! افسوس ، و صد افسوس بر کشتی به گل نشسته روشنفکرانی که به هنگام ظهور پدیده ( خوف ) = امتحان و آزمایش  ،  در صندوقخانه ( خوف ) = ترس و وحشت از دست دادنهاشان، پنهان میشوند ؟! و با نا شنیدن سخن  حق و نا ایستادن در دفاع از حق،  تا جائی پیش میروند که ، براحتی نظاره گر بر باد رفتن هستی یک ملت باشند ؟؟!! .

         بشرط  اراده خداوند بر ادامه حیات مفید ،  پرداختن به سوآل دوم در قسمت سوم این مقاله .

این مقاله همانند همیشه در سایت سـنگر آزادی انقلاب اسلامی و سایت nader Entezam .com  درج میشود . منتظر نظرات ارشاد گونه شما توسط پیک naderentezam@gmail.com  هستم

بیاد داشته باشید که ، همیشه در دعای خیر من هستید . نهم دسامبر ۲۰۱۴ آمریکا . نادر انتظام .

            

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید