در وضعیت سنجی شماره ۴۴۰، ویژگیهای تحریم فعال را بر شمردم. در این وضعیت سنجی سعی می کنم به این سوال پاسخ دهم که
چگونه تحریم فعال، حاکمیت ملی را به مردم ایران باز خواهد گرداند؟
در شماره قبل حداقل ۲۵ ویژگی تحریم فعال را برشمردم .
تاکید کردیم تحریم فعال باور به توانایی خود و توانایی واقعی ملت است .
متعهد بودن به “نه گفتن” به هر عملی از طرف خود و یا رژیمِ حاکم که مانع اجرای حقوق ما انسانها است و به همین دلیل کسی که به تحریم فعال اعتقاد دارد، در زندگی، اجرا و تعهد به حقوق خود و هموطنان شهروند را در هر عمل و تصمیم گیری اصل قرار میدهد و به قدرت اصالت نمیدهد و سعی میکند خود و شهروندان در امور زندگی خود مشارکت کنند.
این نوع تحریم، اقدامی اساسی برای بازیافتن حق حاکمیت است. اما این اقدام چنانچه در شکل یک جنبش همگانی انجام بگیرد، موثرتر است. تحریم بمثابه وجدان همگانی به حق حاکمیت، نه یک «واکنش اجتماعی» است و نه هدف از آن برانگیختن چنین واکنشی است. تحریم «انتخابات» یک “کنش” برای استقرار ولایت شهروندان ایران است.
تعداد شرکت کنندگان در تحریم در وطن ما بسیار است. منتهی اصل بر فعال کردن آن و برنامه ریزی برای فعال نگاه داشتن جنبش انقلابی مردم ایران و گسترش آن در جامعه است تا به جایی که به جنبشی همگانی راه بیاید. در واقع هدف، شکل گیری وجدان همگانی بر حق حاکمیت است.
تحریم فعال بایستی به رهاشدن از مدارهای بسته و تمرین زیست در مدار باز استقلال و آزادی منجر شود و شهروندان زندگی را فرصتی بدانند برای تمرین خودانگیختگی و بارورکردن فرهنگ استقلال و آزادی .
باورمندان به تحریم فعال که به تقویت جنبش انقلابی مردم می پردازند بایستی هر فرصتی را برای این نوع تمرین خودانگیختگی مغتنم شمارند. در بها دادن به این خودانگیختگی است که جامعه بارور می شود و بدیل حال و آینده را می سازد.
از اینرو شایسته است که در راه ساخته شدن این بدیل سازمانها و احزاب و شخصیتهای سیاسی (از دید نگارنده جمهوریخواه) محل عمل خود را جامعه مدنی انتخاب نمایند و نه دولت. زیرا علت وجودیشان دفاع از حقوق مردم و اداره دولت بدست مردم و یا به نمایندگی از مردم بر وفق حقوق آنها است.
مادامی که حکومتی مردمی در یک انتخابات کاملا آزاد، توسط مردم، متصدی امور کشور شود، محل عمل احزاب و سازمانها و شخصیتهای سیاسی، نبایستی دولت بگردد –که بنابر اصل ولایت مطلقه فقیه، تنها محل عمل است– زیرا در این حالت آنها نه نماینده مردم که نماینده قدرت میشوند.
بدین جهت است که یک تفاوت ماهوی میان آنهایی که انتصابات رژیم را تحریم نکردند و آنها که به تحریم فعال اعتقاد دارند، وجود دارد زیرا نه تنها نظارت استصوابی یعنی این که دولت ولایت مطلقه فقیه مطیعهای خود را، بعنوان کارگزار، دست چین میکند بلکه چون محل عمل آنها محل اطاعت از ولایت مطلقه است، کاری جز کارگزاری قدرت بر ضد حقوق مردم، از دستشان برنمیآید.
رأی دادن در چنین نظامی، یعنی بیگانه را بر خود حاکم کردن. به همین دلیل ساده که قدرت حاکم یعنی رژیم ولایت مطلقه فقیه بیگانه از حقوق مردم و ضد حقوق مردم است. بعلاوه رأی دادن، بازگذاشتن کامل دست چنین رژیمی در وابستگی به شماری از قدرتهای خارجی و ستیز و سازش با شماری دیگر از این قدرتها و بردن ایران به زیر سلطه است و قبول فعال مایشاء بودن قدرت حاکم و دست بستگی و انفعال ملت ایران است.
از اینرو مادامی که دست کانونهای قدرت در رژیم حاکم در بحران سازی علیه ملت باز گذاشته شود و مادامی که ملت ایران بر حقوق انسانی و شهروندی و ملی و طبیعت خود وجدان همگانی نیابد و به تابعیت از این کانونهای قدرت، ازکنش خود دست بشوید، به این رژیم فرصت می دهد که راهحل در درون، یعنی توسط جمهور مردم را ناممکن سازد و در بیرون از جامعه، از راه وابستگی و ستیز و سازش تکیه گاهی بیاید.
هرگاه رژیم حاکم از منفعل بودن مردم آسوده خاطر شود، حاکمیت ملی در غصب این رژیم باقی می ماند و سال به سال، کوه عظیم هزینههای بحران را بیشتر بر دوش مردم قرار می دهد.
و گاه فشار بحرانهای پی در پی به حدی است که ممکن است نسلی را از تغییر و باور به توانایی خود در تغییر ناامید گرداند ولی نگاهی به تجربه ارزنده سایر کشورها، در باز گرداندن حق حاکمیت، بر ما آشکار می سازد که گاهی عده ای قلیل ولی باورمند به توانایی خود، با فعال نگاه داشتن تحریم خود و از دست ندادن امید، کوچکترین فرصتها را غنیمت شمرده و آستین بالا زده و با شروع تغییر از خود آنرا به سطح ملی تعمیم داده اند.
وقتی تحریم فعال دست نکشیدن از مبارزه و ناامید نشدن از مبارزه و پیگیری آن و قبول تدبیر بجای تقدیر است و باز وقتی که تحریم فعال به معنای درس گرفتن از تجارب جنبشهای وطن (سنجش دقیق قوتها و ضعفها) و افزودن بر قوتها و تصحیح ضعفها و نیز مطالعه دقیق تجارب سایر ملل و درس گرفتن از آنها در تحریم فعال قدرتها و نظامهای فاسد و استبدادی و مخرب در کشور خود است، دست اندرکاران جنبش، بایستی فعالانه بدنبال یافتن راه حلهایی باشند که هر جند با موقعیت ویژه ایران و فرهنگ مبارزه در ایران و نیز رفتار و ویژه گیهای نظام حاکم سنجیده و بررسی شده است، اما از غنای تجارب جهانی نیز بهره برده باشد.
به تازگی به توصیه یک دوست گرانقدر مبارز، کتاب “بهترین راه مقاومت مدنی” نوشته ایوان ماروویچ (از انتشارات مرکز بین المللی مبارزات بی خشونت) را مطالعه می کردم. در این کتاب که راهنمای عملی طراحی گام به گام کمپین های بی خشونت و یا بهتر بگویم خشونت زدا است، نحوه کار آمد کردن راهکار جنبشها و مقاومتهای مدنی را دقیق گزارش می دهد.
در سالهای ۱۹۹۰ اسلوبودان میلوسویچ دیکتاتور صربی که از او گاهی به نام قصاب بالکان یاد می شود، مخالفین خود را تحت تعقیب قرار میداد و بعدا به جرم نسل کشی، جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت محاکمه شد. زمانی که ارتش او در سال ۱۹۹۹ در کوزوو دست به پاکسازی قومی زد، ایالات متحده و چند کشور دیگر اقدام به بمباران یوگسلاوی کردند و او مجبور شد نیروهایش را عقب بکشد ولی او را از قدرت کنار نگذاشتند.
نهایتا دیکتاتوری او درسال ۲۰۰۰ ساقط شد. اما در جامعه ای که او بیش از یک دهه بر آن حکومت می کرد، مقاومت مدنی بی خشونتی راه اندازی شده بود. گروهی بنام آتپور (مقاومت) که توسط جوانان صربی تشکیل شده بود، به سرعت گسترش یافت و نقش بسیار مهمی در فرآیند سقوط میلوسوویچ ایفا کرد.
آتپور توسط تعدادی از جوانان فعال گسترش یافت و در طی دو سال رشد کرد و دهها هزار نفر را در سراسر صربستان جذب کرد. جنبش به شیوه غیرمتمرکز و بومی در نقاط مختلف کشور گسترش یافت. آتپور، مردم را از بی علاقگی سیاسی به بسیج سیاسی سوق داد و بر آموزش نیروهای سیاسی جدید و انتقال فرهنگ کنشگری اصرار داشت. آتپور روشهای خلاقانه ای برای کنشگری بی خشونت ابداع کرد (طیف وسیعی از اعتراضات و بعدا اعتصابات و تحریمها) به راه انداخت تا دیکتاتوری میلوسویچ را ناپایدار کند. آتپور جسور، باهوش و مدبر و موفق بود.
ایوان ماروویچ، یکی از رهبران اصلی آتپور بود و داستانها، دانش و تجربیاتی از زیستن در سالهای بحرانی مبارزه مدنی بی خشونت علیه دیکتاتوری دارد.
ماررویچ همچنین در دو دهه گذشته به عنوان آموزش دهنده و متفکر اصلی در زمینه مقاومت مدنی بینشهایی به دست آورده، درسهای فراوانی آموخته و با جنبشهایی که مشغول مبارزه با دیکتاتورهای سرکوبگر در کشورهای مختلف جهان هستند، همکاری کرده است.
از اینرو به همه کسانی که به قوت گرفتن جنبش انقلابی مردم ایران علاقمندند پیشنهاد مطالعه این کتاب ارزشمند را دارم.
ایوان ماررویچ نظریات خود را منطقی و ساختاری ارائه میکند و هیچ فرمولی برای موفقیت پیشنهاد نمی کند (هر فعالی شرایط منحصر به فرد خود را دارد و باید خودش راه و روش را پیدا کند) اما پرسشها و تمرینهای کلیدی را به اشتراک می گذارد تا خوانندگان جوابهای خود را برای چگونگی سازماندهی کمپین موثر برای مقاومت بی خشونت پیدا کنند. این کتاب به همه دست اندکاران جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” و هر تحریم کننده فعال و هر فردی که مایل به فعالیت در راستای بازگرداندن حق حاکمیت به مردم ایران است و در واقع امر همه کسانی که خود را و یا جمع خود را بدیلهای حال و آینده ایران میدانند و یا میخواهند، کمک می کند تا استراتژی لازم برای کسب حقوق، آزادی و استقلال و عدالت را به دست آورد.
در ضرورت ساختن بدیلی درخور نظامی حقوند
هر ایرانی که خواهان زندگی در استقلال و آزادی و رشد است بایستی از خود بپرسد :
آیا یک ملت بدون پدید آوردن نسلهای جدید می تواند بر جای بماند؟
عقل سلیم می گوید نه نمی تواند برجای بماند زیرا بنا بر قاعده، هر جمعی نیز که نتواند تجدید نسل کند از میان میرود.
از اینرو ادامه حیات ملی و پیش بردن جنبش همگانی نیاز به بدیلی روشن و شفاف دارد.
اما بدیل، تنها نسلی که جانشین می شود نیست، بلکه نسلی هم هست که ادامه حیات در استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی را تضمین می کند. افرادی که این بدیل جمعی را پدید میاورند به توانایی خود در مبارزه با ناامیدی که در جامعه توسط نظام پر خشونت حاکم القا می شود، باور دارند.
در تمامی دموکراسیها، سازمانهای سیاسی و نیز رهبران سیاسی که نتوانند بدیل پدید آورند، از میان می روند.
لذا زنده ماندن جنبش مردم نیازمند وجود و حضور بدیل است. این بدیل ویژگیهایی دارد که سوال یک هموطن گرامی نیز از اینجانب بوده است. آنرا در وضعیت سنجی دیگر پی می گیرم.
ژاله وفا عضومجامع اسلامی ایرانیان
jalehwafa@yahoo.de
سرکار خانم وفای گرامی
بسیار خوشحالم که در بحبوحه درگیری نظامی , شما اصل مسئله یعنی جنبش مردم ایران را فراموش نکرده اید و راه کار برای بازیافتن حاکمیت ملی را ارائه میدهد. وسط جنگهای زرگری نباید هیچگاه اصل مسئله و حلقه مفقوده را از یاد برد.مشتاقانه منتظرم ببینم که بدیل مورد نظر شما چه خصوصیاتی دارد؟
از دید من نیز همه ما مردم ایران در بازیافتن حق حاکمیت مسئولیم. به این نکته بدرستی
اشاره کرده اید.
سپاسگزارم
کامبیز طرقبه ای