به مناسبت سالروز درگذشت سرهنگ کتیبه بخشی از آخرین مصاحبه آن مرحوم با خبرگزاری خبرآنلاین را درباره سالهای جنگ و عزل شهید صیاد شیرازی را مرور کرده ایم.
۶مهرماه، سالروز درگذشت سرهنگ مهدی کتیبه یکی از چهرههای شاخص نظامی در دهه ۶۰ بود. سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش و از بازماندگان حادثه انفجار روز هشتم شهریور، بود. همچنین وی قبل از انقلاب عضو هستههای مقاومت در درون ارتش با محوریت شهیدان نامجو و کلاهدوز بود.
سرهنگ کتیبه در سال ۱۳۹۸ گفتگویی با خبرگزاری «خبرآنلاین» داشت که به بهانه سالگرد درگذشت او بخشی از این گفتگو را مرور می کنیم؛
شما خودتان هم یک سالی بازداشت و زندان بودید آن هم به دلیل حمایت از نامه آقای احمد کاشانی در مورد سعید شیرازی. چه اتفاقی افتاده بود و ماجرا چه بود؟
ما قبل از انقلاب فعالیتهایی داشتیم به نام گروه «بینام» که آقای دکتر حسن آیت، دکتر جاسبی، آقای احمد کاشانی، عوامل غیرنظامی ما بودند. بیشتر اعضای این گروه ما نظامی بودند که آقای نامجو، آقای تیمسار محمدرضا رحیمی و آقای اقاربپرست، آقای صیاد شیرازی، بنده و آقای کلاهدوز و یک تعداد دیگری، اینها جزو گروه نظامی بودند که اینها آمادگی داشتند برای اینکه فعالیتهایی ضد نظام شاه داشته باشند، بنابراین ما جلساتی قبل از انقلاب با هم داشتیم. بعد از انقلاب هم این جلسات ادامه داشت. وقتی که آقای شهید حسن آیت در قید حیات بود، این جلسات با آقای آیت تشکیل میشد و بعد از شهادت حسن آیت این جلسات را تقریبا آقای احمد کاشانی اداره میکرد.
ماجرای یک نامه درباره رابطه سپاه با ارتش در دوران جنگ
ما این جلسات را هر هفته با هم داشتیم. دو نفر از افرادی که جزو این گروه نبودند، آقای حسن فروزان و آقای شریفالنسب اقدام به تهیه نامههایی کردند؛ که آن نامهها هم چیز بدی نبود، درواقع در آن نامهها میگفتند سپاه رفتارش با ارتش مناسب نیست و ما که در یک جبهه مشغول فعالیت جنگی هستیم، بهتر است که این کار صورت نگیرد و این حرکات و این رفتارها صحیح نیست. ما از وجود آن نامهها و تهیه و پست آنها اطلاع داشتیم ولی خودمان در تهیه و پخش آنها دخالتی نداشتیم. بنابراین آنها احساس کردند ما مثلا در این نامهها دخالت داریم و ما را بازداشت کردند.
ظاهرا بحث عزل صیاد شیرازی هم مطرح شده بوده؟
نه. صیاد شیرازی تقریبا یک مدتی فرمانده نیروی زمینی بود و بعد در نتیجه اختلافاتی که با محسن رضایی و … داشتند، ایشان را کنار گذاشتند، یعنی عوض کردند.
در جنگ ایران و عراق چقدر بحث اطلاعاتی و نفوذی میان ارتش و سپاه وجود داشت ؟چقدر آن رکن دوم توانست بحث درزکردن اطلاعات را کشف کند؟
قبل از شروع جنگ ایران و عراق، سپاه هنوز به این صورت تشکیل نشده بود، یعنی تشکیلات منظم و مرتب آنچنانی نداشت و تقریبا سپاه از شروع جنگ شروع به فعالیتکرد. ما در ارتش بودیم و همان زمان که هنوز جنگ شروع نشده بود به مسئولان اطلاع دادیم که جنگ در شُرف انجام است. شهید رجایی قبل از جنگ بهعنوان نخست وزیر انتخاب شده بود. مجلس شورای اسلامی در آن مقطع آقای رجایی را احضار کرد و گفت این حرکات و حملاتی که در غرب کشور عراق انجام میدهد، منظور چیست و چه باید کرد؟ آقای رجایی برای اینکه بیاید جواب مجلس را بدهد، از بنده و آقای تیمسار ظهیرنژاد و تیمسار فلاحی دعوت کرد که با اتفاق ایشان به مجلس برویم. من یک نقشه وضعیت تهیه کرده بودم. اول رفتیم در اتاق آقای هاشمی رفسنجانی که آیت الله خامنهای و آقای رفسنجانی و آقای رجایی در آن جلسه حضور داشتند برایشان شرح و توضیح دادم. بعد از آن در جلسه غیرعلنی مجلس این نقشه وضعیت را جلوی تریبون مجلس نصب کردم که خیلی از نمایندگان که در آخر صحن مجلس بودند و نمیدیدند، بلند شدند و آمدند جلوی تریبون نشستند.
با شواهد و قرائن نشان دادیم که عراق یک هفته بعد به ایران حمله می کند
اولین نفری که آنجا صحبت کرد، من بودم. صحبت کردم که شواهد و قرائنی وجود دارد که این شواهد و قرائن اگر تحقق بیابد، حمله دشمن قطعی و حتمی است و با این قرائن و شواهدی که به شما نشان میدهم، از نظر ما ارتش عراق تا هفته دیگر حمله میکند، حملهاش هم از این محور است، هدفش هم این است. قرائن و شواهد ما چی بود؟ واحدهای زرهی که از نقاط دوردست مرز ایران و عراق حرکت کرده بودند و آمده بودند در مرز مستقر شده بودند، واحدهای توپخانه به همین شکل، واحدهای لجستیکی به همین شکل. همه اینها را ما روی نقشه وضعیت پیاده کردیم که این واحدها آمدهاند در این نقاط مستقر شدهاند، گفتیم بنابراین در هفته دیگر ارتش عراق از محور خوزستان، خرمشهر و آبادان و اهواز ما را مورد حمله قرار میدهد و آن حرکات و عملیاتی که در غرب انجام شده، آنها تکهای فریبنده است. یعنی از مرز غرب ما خطری احساس نمیکنیم، خطر از اینجا است. بنابراین ما حرفهای خودمان را به ۲۳۰ الی ۲۴۰ نفر از نمایندگان مجلس گفتیم و تقریبا همانطوری که ما گفتیم، انجام شد.
بعد از جنگ معمولا اگر پیروز شدیم، میگویند عملیات خوب انجام شد ولی اگر پیروز نشدیم، موفق نشدیم، میگویند اطلاع نداشتیم. بعد همه گفتند که اطلاعات نداشتیم. گفتم ۲۵۰ تا نماینده مجلس شاهد است که ما اطلاعات داشتیم، خوب هم داشتیم، بنابراین نگویید اطلاعات نداشتیم. بعد از من، آقای ظهیرنژاد آمد و نمایندگان گفتند شما چکار میکنی؟ گفت الان ارتش در اختیار من است، اما الان در اثر دخالتهای بیجایی که در ارتش شده، ارتش را از حیز انتفاع انداختهاید؛ لشکر ۹۲ زرهی اهواز را که بهترین واحد ما است، داغون کرده اید، دخالت در آن کردید و نمیگذارید ما کارمان را انجام دهیم. بقیه نیروها هم که در کردستان مشغول هستند و گرفتار هستند. بنابراین اگر میخواهید که ما جلوی این اتفاق را بگیریم، اجازه بدهید ما خودمان تصمیم بگیریم و در کار ما دخالت نکنید.