back to top
خانهدیدگاه هاآلون پینکاس: تشدید تنش در بحبوحۀ فروپاشی نظم بین المللی

آلون پینکاس: تشدید تنش در بحبوحۀ فروپاشی نظم بین المللی

ترجمۀ حماد شیبانی

 پس از شلیک موشکهای بالستیک ایران به اسرائیل، در حالی که آمریکا و اسرائیل در حال تجدید نظر در افسانۀ «کنترل تشدید تنش» هستند، ایران احتمالاً در حال تجدید نظر در برون سپاری سیاستهای منطقه ای خود به امثال حزب الله و حوثی ها است.

اولین قانون تغییرناپذیر تشدید تنش اینست که فکر می کنید همه چیز در کنترل شماست، اما در عمل چنین نیست. دومین قانون تغییرناپذیر تشدید اینست که این روند بطوری گریزناپذیر تکرار می شود. به همین دلیل است که هر کس که مایل به شرط بندی موافق یا مخالف تشدید تنش بین اسرائیل و ایران است، باید از این بازی دست بردارد.
چهل و هشت ساعت پیش، ایران به کانون بحث سیاست خارجی جهانی تبدیل شد، با این سؤال که آیا به ضربات ویرانگری که اسرائیل به پایگاه ارزشمند آن یعنی حزب الله وارد کرد، پاسخ خواهد داد یا خیر؟ و اگر این اتفاق بیفتد، (که حالا افتاده است) آیا اسرائیل تلافی خواهد کرد؟ اسرائیلی که با توجه به تحقیر این گروه شبه نظامی شیعه، احساس می کند توانائی بیشتری برای انجام این کار دارد.

و حالا مسئلۀ چگونگی و حد و حدود انتقامجویی اسرائیل مطرح می شود. و البته باز هم در خدمت به افسانۀ «کنترل تشدید تنش».

بیست و چهار ساعت بعد، همۀ شروط عوض شد. ایران بین ۱۸۰ تا ۲۰۰ موشک بالستیک را به سمت اسرائیل پرتاب کرد. بیشتر آنها توسط گنبد آهنین و سامانه های پدافند هوایی این کشور و برخی توسط نیروی دریایی ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه و همچنین ارتش اردن و احتمالاً سایر کشورهای عربی رهگیری شد. این موشکها خسارات محدودی به بار آورد اما نشان دهنده آشکار توانائیهای ایران بود.

ادعا می شود سیاست آمریکا برای به حداقل رساندن تأثیر و جلوگیری از تشدید بیشتر تنش طراحی شده است. این امر از نظر تئوری ممکن، اما عملاً غیرممکن است، درست مثل تلاش برای بازگرداندن خمیر دندان است به لوله است: کافی است، مفهوم مضحک آمریکایی و اسرائیلی «تشدید تنش برای کاهش تنش» را از تنها یک هفته پیش به یاد بیاورید. حتی فقط به 24 ساعت گذشته نگاه کنید تا پویایی بازی کنونی را درک کنید. ابتدا، نخست وزیر اسرائیل، در نمایشی از جنون خودشیفتگی بیهوده، موقع را مناسب دید که با «مردم ایران» در مورد «زمانی که ایران بالاخره آزاد می شود ـ این که آن لحظه خیلی زودتر از آنچه مردم فکر می کنند» فرا خواهد رسید، صحبت کند. ظاهراً بنیامین نتانیاهو این «آزادیبخش بزرگ» اکنون گرفتار نقشۀ تغییر رژیم ایران شده است.

بیاد بیاوریم که او قبلاً، در اواخر سال 2002، خطاب به آمریکا و سایر کشورهای جهان اطمینان داد که حمله به عراق سیستم این کشور را دموکراتیک خواهد کرد و این دمکراسی در سراسر منطقه طنین انداز خواهد شد و بازتابش، رژیم کشور همسایۀ عراق یعنی ایران را سرنگون خواهد کرد.

یادآوری دوم: او در سال ۲۰۱۸ به واشنگتن اطمینان داد خروج از توافق هسته ای ایران، این رژیم را فلج خواهد کرد. سپس، ظاهراً به ارتش اسرائیل هم دستور داد تا در صورت حملۀ ایران، «نقشه ها» را برای حملۀ احتمالی به برنامۀ هسته ای و نظامی ایران «به روز کند».

از آنجا که اسرائیل فقط می تواند تا حدی به این هدف دست یابد و قادر نیست بدون دخالت مستقیم ایالات متحده بطور موثر برنامۀ هسته ای ایران را به عقب برگرداند، تصورش این بود که ایالات متحده ناگزیر و برخلاف منافعش در این سناریو در گیر خواهد شد.

بنابراین تعجب آور نبود که یک «مقام ارشد دولت آمریکا» دو ساعت قبل از حملۀ اخیر پیش بینی کرد که بر اساس اطلاعات بدست آمده، ایران رگبار موشکی به سوی اسرائیل شلیک خواهد کرد و این می تواند به تلافی یک سری حملات قبلی اسرائیل باشد. به ویژه اقدام چشمگیر ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس در تهران، به علاوۀ تضعیف تواناییهای نظامی و ساختار فرماندهی و کنترل حزب الله، و ازهمه مهمتر حذف رهبر آن، حسن نصرالله.

تا اینجا، کار دستگاه اطلاعاتی آمریکا بی تردید دقیق بود. اما در مورد دیپلماسی ایالات متحده، یادآوری می کنم: همین دولت آمریکا بود که هفته گذشته با اطمینان ادعا کرد که توافق آتش بس 21 روزه با لبنان، در شرف وقوع است.

و دیدیم که این حقیقت نداشت. این که آمریکاییها نتانیاهو را برای دروغ گفتن و فریب دادن آنها سرزنش می کنند، بیشتر ناشی از ساده لوحی و نگرش متکبرانه و همه چیزدان بودن خود آنها است.

یادآوری سوم: منافع استراتژیک اصلی ایالات متحده از ۷ اکتبر جلوگیری از تشدید تنش و گسترش جنگ منطقه ای بوده است. در اینجا هم به نظر می رسد که آمریکاییها به طرز بدی شکست خورده اند. در واقع، تشدید کنونی تنش ممکن است بدتر از بدترین سناریوهای قابل تصور آنها باشد.

شکی نیست که حزب الله اقداماتی انجام داده که حملات اسرائیل را کاملاً قابل توجیه کرده است. حزب الله مرتکب یک سری اشتباهات محاسباتی و استراتژیک فاحش شد. توهمات نصرالله در مورد ظرفیتها و تواناتیهایش باعث نابودی او شد. حالا باید دید که آیا حزب الله می تواند از ضربه هائی که در دو هفته گذشته متحمل شده جان سالم به در ببرد یا خیر.

نخست آن که، تصمیم حزب الله در پی درگیریهای بعد از ۷ اکتبر، برای پیوستن محدود به جنگ اسرائیل و حماس و به نیت نشان دادن همبستگی با فلسطین و کسب اعتبار در این رابطه، نتیجۀ معکوس داشت. این جنگ، جنگ حزب الله نبود و این گروه خود در ۸ اکتبر (مانند ایران) به آن اعتراف کرد. بهرحال آتش بازی قطره ای حزب الله برای اسرائیل غیرقابل تحمل شد. تصمیم این گروه برای تشدید بیشتر پرتاب راکت، پهپاد و موشک به شمال اسرائیل یک اشتباه فاجعه بار بود.

فرضیۀ اساسی نصرالله ناقص بود. نصرالله که خود را کارشناس اسرائیل می خواند (و سالها چنین بود)، تصور می کرد که اسرائیل از چشم انداز یک جنگ تمام عیار با حزب الله که انبار بزرگی موشک در اختیار دارد، بیمناک و منصرف شده است. او گمان می کرد که اسرائیل نمی تواند همزمان در دو جبهه بجنگد و نیز باور داشت که ایران برای کمک به او به مثابه ابزار و دست قوی نیابتی ارزشمند خود شتاب خواهد کرد.

اما، اسرائیل منکوب نشد. در واقع، برخی از مقامات، مانند وزیر دفاع یوآو گالانت، تنها چهار یا پنج روز پس از حملۀ حماس در ۷ اکتبر از حمله به حزب الله حمایت کردند.

بعد هم، درست است که جنگ اکنون دو جبهۀ فعال دارد، و سه عرصۀ جانبی خطرناک و شوم در کرانه باختری، حوثی های یمن و نیز ایران، اما، جنگ شدید در یک جبهه و در یک زمان انجام می شود. صحنۀ خونین غزه تا حد زیادی اکنون تحت کنترل قرار گرفته است.

باید به این هم توجه داشت که اصل راهنما، یا دکترین ایران برای مدیریت شبکۀ نیابتی خود بسیار ساده است: نیروهای نیابتی برای منافع ایران می جنگند، اما ایران برای حفظ نیروهای نیابتی خود نمی جنگد.

اکنون حزب الله، پس از متحمل شدن ضرباتی فاجعه بار، باید تجدید قوا کند، یک رهبری نظامی و سیاسی جدید ایجاد کند، کار سنگینی که یک شبه انجام نمی شود، و مستلزم یک انتخاب تعیین کنندۀ هویتی سرنوشت ساز است: یعنی باید ببیند چه چیزی برای او حیاتی تر است، یک انتقام جویی دیگر علیه اسرائیل یا حفظ قدرت در لبنان؟ کدام یک؟

در ضمن حزب الله احساس می کند مجبور است توانائی و کارائی خود را به ایران ثابت کند، اما درگیر و دار یک جنگ، خطر از دست دادن این کارائی را دارد. چه بسا، حزب الله دیگر متوجه شده باشد که در چنین موقعیت مهم و سرنوشت سازی، ایران با وجود موشک باران اسرائیل، در روز سه شنبه، عملکردش بسیار نرم بوده است.

این درست است که تحولات غیرقابل پیش بینی و تشدید آشکار و فزایندۀ تنش، از تجزیه و تحلیل ها پیشی می گیرد، اما هنوز هم مهم است که به چشم انداز پیش رو، گسترده تر نگاه کنیم: آیا ایران مجبور خواهد شد روند استراتژی خود را بررسی و بازنگری کند؟

تاکنون، به ویژه از زمان ترور اسمعیل هنیه، ایرانیها خویشتن داری کرده بودند. ولی اکنون بطور جدی در حال بررسی مقرون به صرفه بودن تداوم دخالت در جنگ برای دفاع از حزب الله هستند.

این که حزب الله قدرتمندترین گروه نیابتی ایران بوده، اتفاقاً سرنوشت آن یعنی عدم ایستادن جمهوری اسلامی در کنار این ماهوارۀ بزرگ در مدار ایران، پیامی منفی به سایر نیروهای نیابتی می فرستد به این مضمون که ایران قصد ندارد در چنین رویارویی بازنده باشد.

این که محاسبات ایران مطمئناً خویشتن داری بیشتری را دیکته می کند، درست است آما آیا چنین اتفاقی خواهد افتاد، نه لزوماً. تا بحال اینطور نبوده است. اکنون مشخص نیست که در دیدگاه نهائی تهران، حزب الله این روزها بیشتر یک بار تلقی می شود یا یک سرمایه. روشن است که جمهوری اسلامی هیچ علاقه ای به جنگ با اسرائیل و قطعاً، حتی بطور غیرارادی، با آمریکا نیز، ندارد.

اما رز شرایط فعلی، مدار ایران در اثر توالی ضربه های وارده و نیز شهرت ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای زیر سؤال رفته است، بنابراین نوعی انتقام لازم بوده است. فراموش نکنیم که ایران با معضل بزرگ دیگری هم روبروست. ایدۀ امکان پذیر بودن «تشدید محدود تنش»، یک مغالطه است. مفهوم «کنترل تشدید تنش» یک مفهوم دور از دسترس است و خطر از دست دادن کنترل این «تنش تحت کنترل» بسیار زیاد است.

پیشنهادات دیپلماتیک ایران که هفتۀ گذشته توسط مسعود پزشکیان، در مجمع عمومی سازمان ملل ارائه شد، نشان می دهد که ایران خواهان کاهش تحریمها و تجدید توافق هسته ای است. به علاوه، احتمالاً در حال بازنگری در سیاستهای منطقه ای با اتکاء به امثال حزب الله یا حوثی ها است. ایران دوست دارد به عنوان قادر مطلق شبکۀ نیروهای نیابتی خود به نظر بیاید، اما حد کنترل واقعی آن بر این گروه ها به هیچوجه روشن نیست.

ایرانیها مطمئناً آنها را تسلیح، تأمین مالی و راهنمایی می کنند. اما این هزینه ها، هم از نظر مالی و هم از نظر سیاسی، هر روز سنگینتر می شود. اگرچه ایران توسط ایدئولوژی آخرالزمانی هدایت می شود، اما یک بازیگر ژئوپلیتیکی زیرک است و تمایلات انتحاری ندارد. در عین حال، پزشکیان تصمیم گیرنده نیست. علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، چنین نقشی را داراست، بنابراین آنچه ایران در آینده انجام می دهد غیرقابل پیش بینی است و تا حد زیادی به نقشه های اسرائیل بستگی دارد. به همین دلیل است که بازی تسلط بر روند تشدید تنش بسیار بی ثبات است: از یکسو به سوی دیگر می لغزد.

در میان همۀ اینها پدیده ای گسترده تر و شومتر نیز وجود دارد. تکه تکه شدن نظم بین المللی و صعود بازیگران غیردولتی نشان دهندۀ یک نقص ساختاری است که توانایی آمریکا را برای اعمال نفوذ و نمایش قدرت کاهش می دهد. به علاوۀ بازیگران سرکشی مانند ایران و اقمار آن که اغلب توسط قدرتهای دیگر با هدف از بین بردن «نظم آمریکا» حمایت می شوند. اینجاست که منافع آمریکا و اسرائیل از هم جدا می شود، اما از قضا، این ایران است که می تواند بر میزان این جدائی تاثیر گذار باشد.

هاآرتص ـ دوم اکتبر2024

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

لینک مطلب: Israel and Iran Are in a Spiraling Escalation Amid the Fragmentation of the International Order – Israel News –

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید