جمهوری اسلامی به رهبری «علی خامنهای» ۸۵ ساله، ایران را در شرایط ویژه بینالمللی است. هیچ رهبری در جهان جز او از دو جنگ جاری در جهان، حملات حماس به اسرائیل و تجاوز روسیه به اوکراین، حمایت نکرده و از این نظر او یگانه رهبر جهان است.
بخش بسیار عمده تحریمهای یک سال اخیر علیه ایران بهغیر از موارد مربوط به سرکوب شهروندان ایران، بهدلیل حمایت عملی ایران از دو جنگ غزه و اوکراین است که البته بهدلیل گرفتار شدن ایران در تله دهها بحران فوری، به نظر مقامهای جمهوری اسلامی چندان مهم نمیرسد. اما حتی اموری که برای حکومت ایران حیاتی بود هم بر اثر عملیات حماس یا «طوفان الاقصی»، آسیبهای بیسابقه خورده است.
غزه، خونین، ویران و بیآینده با ۴۰ هزار کشته
حمایت یک سال اخیر جمهوری اسلامی ایران از حمله حماس که با واکنش اسرائیل به آن تاکنون به کشته شدن بیشتر از ۴۱ هزار فلسطینی انجامیده، در محاسبات تهران گویا تنها یک عدد است.
کم اهمیت بودن این تعداد کشته فلسطینی یا دستکم تظاهر به آن، در گفتار خامنهای پنهان نیست. کشتهشدگان را سرمایه مقاومت – اصطلاحی که به گروههای شبه نظامی ایران میدهد- میخواند و سیل عزاداران فلسطینی را نیرویی برای پیروزی نهایی بر اسرائیل مینامد.
وضعیت کنونی غزه یک سال پس از حمله حماس به اسرائیل، تاریکتر از همیشه است و حقوق فلسطینیان بیش از همیشه در معرض نقض و حتی سلب دائمی یا بلندمدت قرار دارد. زیرساختهای حیاتی منطقه از بین رفته و بازسازی آن به شکل قبل از ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ به سالها زمان احتیاج دارد.
این حمله، فقط به تخریب گسترده نوار غزه، آوارگی و بیخانمانی ساکنان و کشتار بیسابقه فلسطینیان ختم نشده است و زنجیره «محور مقاومت» را سست کرده است.
حزبالله لبنان زیر گستردهترین ضربه از زمان تاسیس
کشیده شدن پای حزبالله لبنان به جنگ با اسرائیل، از نقطهنظر منافع جمهوری اسلامی، باعث بزرگترین خسارات به مهمترین گروه شبه نظامی مورد حمایت ایران از زمان تاسیس آن در اوایل دهه ۱۳۶۰ شده است.
طی یک سال اخیر، اسرائیل نه تنها «حسن نصرالله»، رهبر این گروه، که تمامی کادر اصلی فرماندهی حزبالله را در عملیات مختلف کشته و هزاران نفر از افراد رده پایینتر آن را در یک رشته حمله بیسابقه که از طریق انفجار پیجرها انجام شد، آسیبهای جدی دیدند. برخی از رهبران و فرماندهان حزبالله که از زمان انفجار مقر تفنگداران دریایی آمریکا در آبان ۱۳۶۳ در بیروت و حمله به انتحاری به نیروهای اسرائیلی در جنوب بیروت تحت تعقیب بودند، در یک سال اخیر کشته شدند.
ترور نصرالله که خامنهای او را «برادر عزیز» خواند که «عمیقا عزادار» اوست، اساسیترین ضربه به برنامه نظامی جمهوری اسلامی و نیروی قدس پس از کشته شدن «قاسم سلیمانی»، بر اثر حمله حماس به اسرائیل است. حذف رهبر معتمد و قدیمی باسابقهترین گروه نیابتی جمهوری اسلامی، عمیقترین ضربه به لبنان در سالهای اخیر است که تمامیت ارضی این کشور را متاثر کرد.
به غیر از درگیر کردن مجدد لبنان با اسرائیل، حمله حماس، مهمترین و شاید تاریخیترین توافق میان حزبالله به نمایندگی از لبنان در برابر اسرائیل را از بین برد.
حزبالله لبنان و اسرائیل یک سال پیش از جنگ غزه، به موفقیتی تاریخی بر سر ترسیم مرزهای دریایی لبنان و اسرائیل رسیده بودند که به اختلافات دو کشور در دریای مدیترانه پایان داده بود.
بر اساس این توافق، لبنان توانست حقوق اکتشاف و استخراج گاز در میدان گازی «قانا» را بهدست آورد و اسرائیل هم موفق شد مالکیت و حق بهرهبرداری کامل از میدان گازی «کاریش» را بگیرد که پیش از تقسیم مرزهای دریایی با لبنان، مورد اختلاف بود.
توافق با میانجیگری آمریکا و در ساختمان نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد در بیروت، به امضای رییسجمهور لبنان و نخستوزیر اسرائیل رسید.
منابع انرژی جدید و درآمد تازه در میدانهای قانا و کاریش، برای هر دو کشور بدون درگیری بهدست آمده بود و حزبالله بهعنوان نیروی نیابتی جمهوری اسلامی موفق شده بود به شکلی سیاسی یک پیروزی چشمگیر برای لبنان خلق کند و سایه سنگین سابقه نظامیگری و ترور را تا حدی از روی خود بردارد و به پیروی دیپلماتیک مفتخر باشد.
در اسرائیل هم از این توافق ابراز شادمانی میشد و بهدست آمدنش یک پیروزی بر دشمن حساب میآمد اما «بنیامین نتانیاهو» چند روز پس از حمله حماس، توافق با لبنان را باطل اعلام کرد و مهمترین دستاورد سیاسی حزبالله برای لبنان که جمهوری اسلامی میتوانست به آن تفاخر کند، از دست رفت.
شکسته شدن خط قرمز حمله مستقیم به ایران و اسرائیل
حمله حماس به اسرائیل که مورد حمایت علنی و مداوم خامنهای قرار دارد، به شکسته شدن خط قرمزهای نظامی میان اسرائیل و ایران انجامیده است. حمله هوایی بیسابقه اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق، اولین اقدام در هدف قرار دادن منافع مستقیم حکومت ایران از سوی اسرائیل بود که به مرگ بیش از ۱۰ نفر از فرماندهان سپاه انجامید.
از میان آنها، کشته شدن «محمدرضا زاهدی» سرتیپ نیروی قدس و قبل از آن «رضی موسوی» در ردههای دوم و سوم خسارت به سپاه پس از ترور سلیمانی است که اگر عملیات طوفانالاقصی نبود، میتوانست رخ ندهد.
پس از حمله اسرائیل به کنسولگری، جمهوری اسلامی زیر فشار شدیدی که برای پاسخ به اسرائیل احساس میکرد، برای اولینبار در فروردین ۱۴۰۳ از داخل ایران اسرائیل را هدف حملاتی کرد که هرچند کنترل شده و از قبل اعلامی، اما خط قرمز حمله نظامی ایران و اسرائیل به خاک یکدیگر را شکست.
دومین حمله مشابه در مهر ۱۴۰۳ زمانی رخ داد که اسرائیل دو ماه قبل «اسماعیل هنیه»، رهبر حماس را در سفرش به تهران ترور کرد و یک هفته پیش از آن در عملیات ترور نصرالله در بیروت، سرتیپ پاسدار «عباس نیلفروشان»، معاون عملیات سپاه هم کشته شده بود.
در ۵ ماهه منتهی به سالگرد درگیری بین حماس و اسرائیل یعنی از اردیبهشت ۱۴۰۳، (منهای عزای عمومی برای مرگ مشکوک «ابراهیم رئیسی» در سقوط هلیکوپتر که بخشی از افکار عمومی ایران، اسرائیل را یکی از مظنونان آن میداند)، در ایران ۱۰ روز عزای عمومی بوده که مربوط به کشته شدگان سپاه و نیروهای نیابتی وابسته به آن پس از جنگ غزه است.
علی خامنهای در سالگرد حمله حماس به اسرائیل مجددا از آن تمجید کرده و بیاعتنا به وضعیت یک سال اخیر آن را ستوده است. حضور او در بعد از نزدیک به ۵ سال در نماز جمعه تهران، به شجاعت در برابر خطر احتمالی اقدام نظامی توسط اسرائیل تعبیر شده است.
اسرائیل تهدید کرده که پاسخی سخت به حمله دوم ایران خواهد داد. جمهوری اسلامی که بهدلیل حمایت از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین با تحریم و تقبیح اروپا و آمریکا مواجه است، حتی حمایت علنی روسیه را هم ندارد.
اینک در سالگرد جنگ غزه، انتظار برای نحوه عکسالعمل نظامی اسرائیل به ایران، به سیاههای افزوده شده که رهبر جمهوری اسلامی به عامل آن یعنی حماس و حمله ۱۵ مهر مفتخر و مجددا از آن حمایت کرده است. وضعیتی که چرایی شعار معترضان ایرانی با مضمون «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را یادآوری میکند.
حمایت خامنهای از حمله حماس با نتایج ویرانگرش، بیاعتنا به سوال افکار عمومی ایران و حتی شهروندان کشورهای عربی و مسلمان است که میپرسند: «سود این حمله برای غزه، لبنان و ایران چه بود؟»